اثر خودکشی بر خودکشی
چگونه رسانهها تمایل به خودکشی را افزایش میدهند؟
ولفگانگ گوته، شاعر، فیلسوف و ادیب آلمانی در سال 1774 رمانی منتشر کرد که روایت عشق شکستخورده فردی به نام ورتر بود. رمان «رنجهای ورتر جوان» به توصیف احساسات ورتر و داستان ناکامی او در رابطه عاشقانهاش میپردازد. رنجی که در نهایت به خودکشی او ختم میشود. شخصیت ورتر در رمان گوته، نقطه اوج رمانتیسم آلمانی بود که به معروفترین خودکشی در تاریخ ادبیات نیز تبدیل شد. این کتاب، نخستین رمانی بود که ادبیات آلمانیها را در سطح بینالمللی مطرح کرد. شخصیت ورتر شخصیت محبوبی بود که کت آبی، جلیقه زرد و چکمههای بلند او به پوشش مورد علاقه مردان اروپایی تبدیل شد. ناپلئون یکی از طرفداران این رمان، هفت بار آن را خوانده بود و در همه جنگها این کتاب را همراه خود میبرد. شهرت شخصیت ورتر تا جایی رسید که حتی عطری به نام او تولید شد و صحنههایی از عاشقانههای ورتر و ژولیت بر ظروف چینی نقش بست. اینکه یک رمان تا این اندازه تاثیرگذار باشد ممکن است برای مردم قرن بیست و یکم اغراقآمیز به نظر برسد، اما باید به خاطر داشت که رمانها در زمانی که هیچ رسانه جمعی دیگری وجود نداشت، قدرتمندترین رسانه به شمار میآمدند.
ولی «رنجهای ورتر جوان» علاوه بر موفقیتهای تجاری و اثرات ماندگار احساسیاش، مجموعهای از اتفاقات سیاه و وحشتناک را هم رقم زد. مردم در بسیاری از کشورها تحت تاثیر آن به این باور میرسیدند که پس از شکست عشقی باید شیوه مرگ ورتر را تقلید کنند؛ آنها لباسهای معروف او را میپوشیدند و به سر خود شلیک میکردند. در سال 1778 جسد یک دختر نوجوان به نام کریستل وان لاسبرگ در رودخانه پیدا شد، درحالیکه کپی از رمان رنجهای ورتر جوان در جیب او بود. او نیز پس از شکست عشقی، خود را در رودخانه الم غرق کرده بود. گوته در سال 1814 با اذعان به تاثیر منفی رمانش بر جوانان گفت: «دوستان من فکر میکنند که باید شعر را به واقعیت تبدیل کرد. آنها از یک رمان در زندگی واقعی تقلید و احساس میکنند باید در هر شرایط ناگواری به خود شلیک کنند.» واقعیت این است که پس از گذشت بیش از 200 سال از انتشار رمان، نمیتوان افزایش تعداد خودکشیها و معنادار بودن این افزایش را ثابت کرد، ولی شرایط در آن زمان به اندازهای نگرانکننده بود که مقامات انتشار این کتاب را در ایتالیا، کپنهاگ و لایپزیگ ممنوع کردند و حتی فروش لباسهای ورتر نیز قدغن شد.
رمان گوته علاوه بر ارزش ادبی آن، به دلیل آنچه امروز «اثر ورتر» (Werther Effect) نامیده میشود، در طول تاریخ ماندگار شد. اثر ورتر به نقش رسانهها در افزایش میزان خودکشی اشاره دارد، وقتی خبر و گزارشهای مربوط به خودکشیها میتواند به خودکشیهای بیشتر منجر شود. این پدیده بر اهمیت نقش رسانهها بر سلامت جامعه تاکید دارد و فرضیه آن این است که هرچه اخبار مربوط به خودکشی افزایش یابد، مردم بیشتری آن را گزینهای برای حل مشکلاتشان در نظر میگیرند. در واقع بر اساس این نظریه، پوشش رسانهای خودکشی و انتشار خبرهای مربوط به آن میتواند به گسترش خودکشی در جامعه دامن بزند.
اثر ورتر چیست؟
پس از انتشار کتاب «رنجهای ورتر جوان» و افزایش خودکشیها، جامعه به این نتیجه رسید که کتاب گوته در رقم زدن این بحران نقش مهمی داشته است. در سال 1974، دیوید فیلیپس، جامعهشناس آمریکایی، مطالعهای انجام داد که به عنوان اولین تحقیق انجامشده زمینهساز پژوهشهای دیگر در این زمینه شد. او برای نخستینبار نام این پدیده را «اثر ورتر» نامید. فیلیپس در مطالعه خود به بررسی اثر تلقین بر افزایش میزان خودکشی پرداخت و توانست ثابت کند بین سالهای 1947 تا 1968 پس از انتشار اخبار خودکشی در روزنامههای بریتانیا و آمریکا آمار خودکشی افزایش قابل توجهی پیدا کرده بود. او در مقاله خود برای اشاره به اثرات مخرب رسانهها در افزایش میل خودکشی در میان مردم، این پدیده را «اثر ورتر» خواند. دیوید فیلیپس در مقاله خود تاکید میکند که هرچه پوشش خبر خودکشی شفافتر و با جزئیات بیشتر همراه باشد، تعداد خودکشیها بعد از انتشار خبر بیشتر میشود و البته این افزایش فقط محدود به منطقه جغرافیایی است که خبر در آن منتشر شده است. نقش این اخبار به اندازهای است که بیشتر خودکشیها به همان روشی انجام میشود که در خبر اصلی قید شده است. هر چه وجه اشتراک بیشتری با شخصی که خبر خودکشی او منتشر شده وجود داشته باشد، تمایل افراد برای خودکشی بیشتر میشود. در واقع «اثر ورتر» تاکید میکند که وقتی گزارشها، داستانها و خبرهای مربوط به خودکشی احساسی و با جزئیات زیاد منتشر شوند، میل به خودکشی در میان افراد آسیبپذیر بسیار افزایش پیدا میکند. انتشار خبرها و گزارشهایی از جزئیات زندگی و خودکشی سلبریتیها یا افرادی که وجه اشتراک زیادی با مردم آسیبپذیر دارند، به این قشر از مردم اینگونه تلقین میکند که پایان دادن به زندگی تنها راهحل مشکلات است، یا حداقل برداشت آنها از گزارشها و اخبار میتواند اینگونه باشد. این نوع تفکر بهخصوص در جوانان بسیار شایع است که وقتی فلان شخص نتوانسته است راهحلی برای مشکلش پیدا کند، پس به طور قطع من هم نمیتوانم. صحبت از ابزار خودکشی، گزارشهای احساسی و هیجانی از آن، بهویژه در مورد افراد مشهور و باشکوه جلوه دادن مرگ افرادی که خودکشی کردهاند میتواند زمینهساز افزایش خودکشی شود. مردم ممکن است خودکشی را به عنوان یک پایان پرزرقوبرق در زندگیشان و وسیلهای برای جلب همدردی و احترامی ببینند که هرگز در زندگی به آن نرسیدهاند.
سلبریتیها و خودکشی کپیشده (Copycat Suicide)
خودکشی کپیشده یعنی تقلید از خودکشی فرد دیگر که تحت تاثیر گزارشها و مشاهده تصویرهایی از او صورت میگیرد، و اثر ورتر در واقع به همین شکل از خودکشی اشاره دارد. افکار خودکشی این قابلیت را دارند که از فردی به فرد دیگر سرایت کنند، که بهنوبه خود میتواند خودکشیهای خوشهای را نیز به همراه داشته باشد. نتایج یک متاآنالیز نشان میدهد که گزارش رسانهها از خودکشی سلبریتی ها 8 تا 18 درصد میزان خودکشی را تا دو ماه پس از انتشار خبر افزایش میدهد (نیدرکروتن تاهلر و همکاران، 2020). نتایج یک مطالعه دیگر هم نشان داده است که پنج درصد خودکشیهای جوانان تحت تاثیر ماهیت مسری بودن آن قرار دارد. خودکشی یوکیکو اکادا بازیگر و خواننده ژاپنی، نمونهای از خودکشی یک سلبریتی بود که خودکشیهای خوشهای را در پی داشت. یوکیکو در سال 1986، در 19سالگی، به زندگی خود پایان داد و موجی از بهت و ناباوری را در میان طرفداران خود در ژاپن برانگیخت. مرگ او به بحران خودکشیهای خوشهای در جامعه جوانان ژاپن منجر شد. به فاصله کمتر از بیست روز پس از اینکه یوکیکو خود را از پشت بام دفتر کارش به پایین پرت کرد، از 36 خودکشی گزارششده، 23 نفر از یوکیکو تقلید کرده بودند. نمونه مشابه دیگر داستان مرگ بازیگر سرشناس کره جنوبی به نام چوی جین سیل بود. او در سال 2008 به زندگی خود پایان داد و به فاصله کوتاهی پس از مرگ او تعداد 429 مورد خودکشی بیشتر از میانگین معمول رخ داد. پوشش رسانهای مرگ او بهگونهای بود که حتی جزئیترین اطلاعات چگونگی مرگ او منتشر میشد. به فاصله کوتاهی پس از مرگ این بازیگر کرهای برادر کوچکش و در سال 2013 همسر و مدیر سابق او نیز به همان روش به زندگی خود پایان دادند. انتشار خبر خودکشی رابین ویلیامز، بازیگر سرشناس هالیوود نیز با افزایش نزدیک به 10 درصد آمار خودکشی در فاصله چهار ماه پس از مرگ او همراه بود که بیشتر آنها مرد و در سنین 30 تا 44 سال بودند. ولی معروفترین و شناختهشدهترین خودکشی تاریخ، مرگ مرلین مونرو بود که انتشار خبر مرگ او با افزایش 12درصدی خودکشی در آمریکا همراه بود.
اثر پاپاگنو
پاپاگنو یکی از شخصیتهای اپرای «فلوت جادویی» موتسارت است. در این اپرا پاپاگنو پس از شکست عشقی تنها راه غلبه بر رنج این شکست را گرفتن جان خود میداند، ولی او پس از گفتوگو با سه پسر جوان و شنیدن راهحلهای آنها برای غلبه بر این رنج، در نهایت بر وسوسه کشتن خود غلبه میکند. نیدرکروتنتالر، متخصص اتریشی پیشگیری از خودکشی و تیم تحقیقاتیاش برای نخستینبار تاثیر مثبت رسانهها در کاهش خودکشی را مطالعه و آن را «اثر پاپاگنو» نام گذاشتند. در واقع اثر پاپاگنو در نقطه مخالف «اثر ورتر» به تاثیر مثبت و نقش سازنده رسانهها در پیشگیری از خودکشی اشاره دارد. رسانههایی که میتوانند در انتشار اخبار خودکشی مسئولانه عمل کنند و با اطلاعرسانی و آگاهیسازی از روشهای متفاوت برای درمان افسردگی و افزایش امید به بهبود سلامت روان در جامعه کمک کنند. تلویزیون، رادیو، پادکست، وبلاگها، رسانههای اجتماعی، کتابها و حتی تئاتر و سینما این قابلیت را دارند که به پلتفرمهای اثربخشی برای کمک به افراد مستاصل تبدیل شوند. تکرار این واقعیت که خودکشی قابل پیشگیری است و مکانها و سازمانهای مختلفی وجود دارد که میتوان برای کمک و حمایت با آنها تماس گرفت، میتواند جان انسانهای بسیاری را نجات دهد. اکنون بیش از دو دهه است که پژوهشها نشان میدهند که اجرای دستورالعملهای رسانهای بهخصوص در زمینه گزارش خودکشیها، توانسته تاثیرات مثبتی به همراه داشته باشد. البته این دستورالعملها همچنان محدود به گزارشهای خبری است و سازمانهای سلامت عمومی در تلاش هستند که دستورالعملهایی برای به تصویر کشیدن خودکشی در فیلمها و سریالهای تلویزیونی نیز به مرحله اجرا درآید.
بررسی پژوهشهای انجامشده در زمینه «اثر پاپاگنو» حاکی از این است که به اندازهای که در مقالات و مطالعات علمی به پدیده ورتر و اثر مخرب رسانهها پرداخته شده است، به تاثیر مثبت رسانهها و افزایش امید و آگاهی توجه نشده است. به نظر میرسد که بیشتر پژوهشگران مایل هستند بر تاثیرات منفی رسانهها تمرکز کنند و نقش مثبتی که رسانهها در پیشگیری از خودکشی میتوانند ایفا کنند چندان مورد توجه آنها نیست. ولی در یک نمونه از پژوهشی که پژوهشگران فنلاندی انجام دادند میبینیم که مطالعه داستانهایی از بهبودی سلامت ذهن در شبکه ایکس (توئیتر سابق) میتواند میزان افسردگی مخاطبان را تا حد چشمگیری کاهش دهد.
موفقترین نمونه تاثیر رسانهها در کاهش خودکشی را میتوان در تجربه موفق وین و اقدامات انجمن پیشگیری از خودکشی این کشور مشاهده کرد. پس از راهاندازی سیستم مترو در وین، اتریش، در سال 1978، این سیستم حملونقل به وسیلهای برای خودکشی تبدیل شد و آمار خودکشی رو به افزایش گذاشت. این در حالی بود که رسانههای اتریشی با آبوتاب و اشاره به جزئیات بسیار به خودکشیها میپرداختند. آمار به حدی نگرانکننده شد که در نهایت انجمن پیشگیری از خودکشی اتریش راهکارهایی به رسانهها ارائه داد و کمپین رسانهای راهاندازی کرد. به دنبال اجرای این راهکارها نوع گزارش رسانهای تغییر چشمگیری کرد و میزان خودکشی در مترو این کشور تا 80 درصد کاهش پیدا کرد.
گزارشها از خودکشی تا زمانی مهم است که مسئولانه و با حساسیت زیاد انجام شود و بتواند به آگاهیسازی و آموزش مردم در این زمینه کمک کند. جامعهشناسان و روانشناسان بر این باورند که بیشتر رسانهها صلاحیت تحلیل اطلاعات مربوط به خودکشیها را ندارند و به جای تحلیل بیشتر به گزارشهای اغراقآمیز و احساسی در مورد خودکشی میپردازند. این در حالی است که برخی از گزارشها واقعاً میتوانند برای نجات جان انسانها مفید باشند، مانند پرداختن به زندگی افراد شکستخورده و آسیبپذیر که موفق شدهاند از بحرانهای زندگیشان به سلامت عبور کنند. چنین دیدگاههای امیدبخشی در تولید محتوا در هر پلتفرمی مایه دلگرمی افراد ناامید و افسردهای خواهد بود که تصور میکنند، در تجربه استیصال و ناامیدی تنها هستند و نمیتوانند به هیچ راهحلی برای مشکلاتشان فکر کنند. نقش رسانهها علاوه بر اطلاعرسانی، باید افزایش آگاهی افراد آسیبپذیری باشد که در تلاطمهای زندگی گرفتار شدهاند و تصور میکنند گرفتن جانشان تنها راهحل ستایشآمیز برای حل مشکلات است.