برخاسته از گور
اقتصادها چگونه بنیانهای تخریبشده خود را بازسازی میکنند؟
رضا طهماسبی: تاریخ اقتصاد نمونههای زیادی از اقتصادهای فروپاشیده و احیاشده دارد. اقتصادهایی که در حوادث گوناگون طبیعی یا دستساخته بشر به کلی ویران شدند یا حداقل بخش مهمی از زیرساختها و ستونهای اصلی خود را از دست دادند اما دوباره جان گرفتند و برخاستند. با این حال داستان اقتصاد در تاریخ معاصر شاید متفاوت از آنچه در دوران بسیار قدیم گذشته، باشد. در یک سده گذشته آنچه اقتصادها را به ویرانی کشانده معمولاً جنگهای بزرگ و طولانی و پرهزینه یا بیثباتیهای سیاسی داخلی بوده است. همچنین معدود کشورهایی بودهاند که بدون جنگ خارجی یا داخلی و حتی با وجود ثبات سیاسی رو به ویرانی رفتهاند؛ در این موارد غالباً پای یک دیکتاتوری سیاسی وسط بوده که اقتصاد را به پای ماندگاری خود در قدرت ذبح کرده است؛ نمونههایی مانند زیمبابوه در گذشته یا ونزوئلا در حال حاضر. با این همه علم اقتصاد، حداقل در پنج دهه اخیر به اندازهای پیشرفت کرده است که بتواند یک راهنما و دستورالعمل ساده از توصیهها و پیشنهادهای بدیهی اولیه برای برخاستن اقتصادها از خاکستر ویرانی ارائه دهد؛ گرچه بعد از طی مراحل اولیه رشد، هر اقتصادی باید بنا به ظرفیتها و توانی که دارد و شاخصههای منحصربهفرد خود، بتواند راهی را که مختص اوست و در آن هزینهاش حداقلی و کارکردش حداکثری باشد بجوید. اقتصاد ایران در شش دهه گذشته اسیر سیاستگذاری نادرست اقتصادی شده که باعث هدررفت منابع زیادی از نفت و آب و گاز و معادن شده است؛ هزینهکرد این منابع غالباً برای به دست آوردن رفاه کوتاهمدت بوده که در درازمدت نتیجهاش از بین رفتن نهادهای مهم اقتصاد مانند رقابت، بهرهوری و نوآوری بوده است. تحریم نیز در دو دهه گذشته اثر تشدیدکننده زیادی بر ویران شدن این نهادها داشته و به شکلگیری انحصار در دست گروههای شبهدولتی منجر شده است که به بهانه تحریم عرصههای مختلف اقتصاد را در دست گرفته و غیرشفافتر و زیرزمینیتر از گذشته کردهاند. با این همه همیشه راهی برای خروج از وضعیت وجود دارد، همانگونه که اقتصادهای فروپاشیدهای مانند آلمان و ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم یا هند و ترکیه بعد از بیثباتیهای شدید سیاسی و تورمهای بالا توانستند خودشان را احیا کنند و از خاکستر برخیزند. تجربه این کشورها و روند اصلاحات اقتصادی که داشتند، با وجود همه تفاوتها، راههای مشابهی پیشروی اقتصاد ما میگذارد؛ گذر از مداخلات بالای دولت در اقتصاد، کنار گذاشتن سیاست زیانبار قیمتگذاری دستوری، آزادسازی و خصوصیسازی به معنای واقعی، ممانعت از ورود نهادهای پرقدرت دولتی و حاکمیتی به عرصه اقتصاد، باز گذاشتن فضای کسبوکار برای فعالیتهای اقتصادی بخش خصوصی، تضمین امنیت سرمایهگذاری و پیگیری نفوذ قرارداد و کاهش ریسک فضای اقتصاد و... همه راههایی است که جملگی اقتصادهای زمینخورده در پیش گرفتند تا بلند شوند. و البته حرکت در خلاف مسیر این سیاستها، اقتصادهای پردرآمدی مانند ونزوئلا را هم زمین میزند.