متفکر یا مبارز؟
اندیشههای اقتصادی تقی ارانی چگونه شکل گرفت؟
با رشد عقاید سوسیالیستی و نشر مرام مارکسیستی در دنیا، این اندیشه برای روشنفکران کشورهای توسعهنیافته و در حال توسعه جذابیت و افقهای امیدبخشی را ترسیم کرد که بهتبع آن طیف وسیعی از روشنفکران و مبارزان سیاسی بدان اقبال چشمگیری نشان دادند. متفکران و روشنفکران ایرانی نیز برای رسیدن به وضعیتی مطلوب و آینده بهتر به افکار و عقاید سوسیالیستی گرایش پیدا کردند. تقی ارانی از ایرانیانی بود که در زمان تحصیل در آلمان، با این افکار آشنا شد و تمایلات فکری وی به تدریج از تفکرات وطنپرستانه و ناسیونالیستی، به عقاید سوسیالیستی و مارکسیستی تغییر موضع داد. ارانی با قائل شدن دو ساحت علمی و عملی برای مارکسیسم، به مباحث نظری روی آورد و ساختار فکری خود را بر این اساس سامان داد. بهطوری که تمام دیدگاههای وی در مورد، اوضاع اجتماعی-اقتصادی، سیر تاریخی، انقلاب مشروطه و... منبعث از تفکرات مارکسیستی است. ارانی بیش از اینکه یک مبارز سیاسی باشد، یک متفکر و اندیشمند است، اما وی توسط مبارزان سیاسی چپ، به عنوان سمبل مبارزه سیاسی معرفی شد و به تدریج وجهه اصلی شخصیت وی که اندیشههای وی بود، به حاشیه رانده شد. در این یادداشت مروری کوتاه کردهایم بر اندیشههای تقی ارانی.
تقی ارانی تحصیلات خود را در رشته شیمی در آلمان آغاز کرد و با دو مجله «نامه فرنگستان» و «ایرانشهر» به همکاری پرداخت. سپس با تفکرات مارکسیستی آشنا شد. وی به دنبال آشنایی با تعدادی از دانشجویان ایرانی مقیم آلمان، از جمله احمد اسدی، مرتضی علوی و ایرج اسکندری، در پاییز سال ۱۳۰۴ «فرقه جمهوری انقلاب ایران» را پایهگذاری کرد که هدف آن، دفاع از آرمانهای آزادیخواهانه انقلاب مشروطیت و جمهوری ملی بود. این فرقه در سال ۱۳۰۶، «جزوه بیان حق» را که در مورد آزادی و رهایی از تسلط اجانب بود، انتشار داد که موجب خشم فراوان رژیم پهلوی شد. ارانی در آلمان به کسب درجه دکترا در رشته فیزیک و شیمی نائل شد و در سال ۱۳۰۷ از رساله دکترای خود در دانشگاه برلین دفاع کرد.
او در دوران اقامت در آلمان، مطالعات عمیقی را پیرامون فلسفه، خصوصاً نظریات مارکس آغاز کرد و به تدریج توانست مطالعات پیگیری را در زمینه تاریخ فلسفه شرق و همچنین فلسفه کلاسیک آلمان و آثار مارکس و اندیشمندان طرفدارش دنبال کند. وی در سال ۱۳۰۸ به ایران بازگشت و در سال ۱۳۱۲ انتشار مجله خود با عنوان «دنیا» را آغاز کرد. این مجله، بر مسائل تئوریک و فلسفه ماتریالیسم تاکید داشت و به هیچ روی قصد انجام فعالیت سیاسی را نداشت.
با انتشار مجله دنیا، زمینهای برای جمع شدن عدهای از افراد اهل تفکر به دور یکدیگر فراهم آمد و محفل روشنفکری به سرپرستی ارانی شکل گرفت. این محفل بیشتر حول مسائل تئوریک و علمی به بحث میپرداخت. به دنبال آشنایی برخی از نفرات گروه ارانی با فرقه کمونیست، زمینههایی برای ادغام آنها به وجود آمد. گروه ارانی به دلیل پذیرفتن ماتریالیسم به عنوان اصل علمی، زمینه پذیرفتن مرام کمونیستی را داشت، اما این ارتباط چندان به درازا نکشید، زیرا در اوج اختناق حکومت رضاشاهی، مجال برای هرگونه فعالیت سیاسی-اجتماعی با سرکوب روبهرو میشد. به همین خاطر، گروه ارانی موسوم به «۵۳ نفر» در سال ۱۳۱۶ توسط پلیس شناسایی و دستگیر شدند و ارانی به 10 سال حبس متهم شد. اما وی به علت شرایط سخت زندان و ابتلا به بیماری تیفوس، در سال ۱۳۱۹ در زندان فوت کرد. هرچند بهطور کامل، ارتباط ارانی و حزب کمونیست اثبات نشده است، اما از آنجا که اکثر آزادشدگان گروه ۵۳ نفر، در فاصله دو هفته از برکناری رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ حزب توده را تشکیل دادند، تقی ارانی را به عنوان رهبر معنوی حزب توده و جنبش چپ در ایران معرفی کردند.
آنچه در مورد زندگی تقی ارانی بیشتر جلوه میکند، حوزه تفکر و اندیشه وی است. ارانی در زمان حیات خود، بهطور رسمی وارد هیچگونه مبارزه سیاسی نشد و بیشتر، در حوزه مسائل تئوریک به فعالیت پرداخت. مقالات منتشرشده او در مجلات فرنگستان، ایرانشهر و دنیا، و تالیف چندین کتاب و رساله از وی، بیانگر تفکرات این اندیشمند ایرانی است. ارانی در سالهای آغاز دانشگاه، دارای گرایشهای ناسیونالیستی و وطنپرستانه بود، اما با گذشت زمان و مطالعه آثار مارکس و دیگر اندیشمندان چپگرا، به سوی سوسیالیسم روی آورد و ماتریالیسم و دیالکتیک را به عنوان فلسفه حیات پذیرفت. سیر این تغییر اندیشه در آثار ارانی مشهود و نمایان است.
ناسیونالیسم
نخستین تفکرات ارانی در زمینه مسائل ناسیونالیستی و وطندوستی بود. ارانی بعد از ورود به آلمان تا حدود دو سال گرایشهای ناسیونالیستی شدیدی داشت و با مجله ایرانشهر و نامه فرنگستان همکاری میکرد. او نخستین نوشتهاش را تحت عنوان سوالات علمی که حرکت فکری او را با مضمون تجلیل از نژاد آریایی، نظام شاهنشاهی و عظمت دوران باستان نشان میدهد در مجله ایرانشهر منتشر کرد.
به نظر میرسد گرایش ارانی به ناسیونالیسم، ریشه در رشد شدید این ایدئولوژی در میان روشنفکران ایرانی آن زمان داشت. تحصیل وی در آلمان که دیدگاههای ناسیونالیستی افراطی در آن رواج داشت نیز در تاثیرگذاری بر وی نقش بسزایی داشت. ارانی در مقالهای با عنوان «آذربایجان، مشکل حیاتی و مماتی ایران» که در شماره ۵ نشریه فرنگستان در سال ۱۳۰۳، به چاپ رسید، از حذف و نابودی زبان آذری در استان بومی خود پشتیبانی و ادعا میکند که مهاجمان مغول، لهجه ترکی خود را بر جمعیت آریایی محلی تحمیل کردهاند. ارانی پس از مدتی از این جریان ناسیونالیست افراطی جدا شد و در سالهای بعد به این دوره از زندگی فکری خود اشاره کرده و میگوید «برحسب تقاضای سن و محدود بودن معلومات بر محیط، چنان که از مقالات مجله ایرانشهر و مجله فرنگستان برمیآید، تابع این نهضت بودم و با دوستان خود به فارسی ویژه مکاتبه میکردم که به یادگار افکار ایام جوانی خود نگاه داشتهام».
با وجود اینکه بعدها نگرش ایدئولوژیک ارانی تغییر یافت و وی به عرصه تفکرات سوسیالیستی کشیده شد، اما این به معنی کنار گذاشته شدن، تفکر ناسیونالیستی و دلباختگی کامل به مرام چپ نبود. انور خامهای درباره این خطمشی ارانی مینویسد: «البته ارانی به مارکسیسم عقیده داشت، اما این به هیچ وجه به معنای آن نبود که به ملیت و استقلال ایران پایبند نباشد یا هوادار تسلط دولت شوروی بر ایران باشد. در حقیقت دکتر ارانی یک ناسیونالیست واقعی بود و به میهن خود و استقلال آن عمیقاً علاقه داشت... در آن هنگام برای من و شاید دیگر افراد ۵۳ نفر این سوال مطرح بود که اگر در ضمن جنگ، دولت شوروی مجبور شود به ایران حمله کند روش ما باید چه باشد؟... جواب او فوری و صریح بود، ما علیه هر متجاوزی حتی شوروی خواهیم جنگید و از استقلال ایران دفاع خواهیم کرد.»
او برخلاف دیگر متفکران و مبارزان چپگرا، خود را بهطور تام وقف این مرام نکرد و به سوسیالیسم و مارکسیسم، انتقادات جدی نیز داشت و در برابر آن رنگ نباخت و این نشانگر قدرت تشخیص و واقعبینی وی است.
فاشیسم
اندیشه فاشیسم، در آن زمان رواج بسیاری یافته بود، که رشد شدید این ایدئولوژی در آلمان و ایتالیا، سرانجام به یکی از عوامل و محرکهای اساسی جنگ جهانی دوم نیز تبدیل شد. ارانی، با وجود گرایشهای ناسیونالیستی که داشت، انتقادات شدیدی را علیه فاشیسم مطرح کرده و افسانه تهی نژاد برتر و فروتر را افشا میکرد. در آن هنگام که ارانی فاشیسم را با قدرت و صلابت میکوبید، ایران یکی از کانونهای تبلیغات فاشیستی بود و رژیم موجود به این امر میدان میداد. احسان طبری چند سال بعد، در طی یک سخنرانی به مناسبت یادبود ارانی، از افشاگریهای وی در مورد فاشیسم سخن گفت و بیان داشت: «افشاگری ارانی برای او سرانجام به بهای جان تمام شده ولی تاریخ نشان داد که چقدر ارانی در این افشاگری خود ذیحق بود. تاریخ پیروزی معنوی را به نام ارانی نوشت و فاشیسم را در ننگ ابد مدفون ساخت.»
ارانی طی سالهای اقامت در آلمان، آثار مارکس، انگلس، کائوتسکی و لنین را با دقت و اشتیاق مطالعه کرد و به جنبشهای چپ اروپایی بسیار علاقهمند شد و با روزنامه «پیکار» همکاری کرد. وی هنگام بازگشت به ایران، مارکسیستی آگاه و سوسیالیستی معتقد بود، گرچه شاید عضو فرقه کمونیست نبود.
اگرچه برای ارانی، اندیشههای مارکس به مثابه متدولوژی نگرش به مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه ارزش داشت، اما تحلیل او تنها به بنیاد اقتصادی به مثابه عنصر تعیینکننده تحول جامعه نبود بلکه برای روانشناسی اجتماعی و عامل روانی نیز نقش مهمی قائل بود.
شایان ذکر است برخلاف بعضی از نظریههایی که تاکنون ارائه شده، مطالعات عمیق و پیگیر دکتر ارانی در زمینه مارکسیسم و کمونیسم به معنی ارتباط یا عضویت در یک فرقه کمونیستی یا تصمیم وی مبنی بر تاسیس چنین فرقهای در ایران نبوده، زیرا در آن زمان او تنها به عنوان یک اندیشمند به مطالعه آثار فوق میپرداخته است. واقعیت آن است که قرائت ارانی از مارکسیسم و سوسیالیسم علمی، که در اروپا شکل گرفته بود، کاملاً متفاوت با آن خط مشیای بود که پیش از او کمونیستهای سنتی روسیه دیده و بدان ایمان داشتند یا پس از وی رهبران حزب توده از آن پیروی کردند. ارانی با نگاهی واقعبینانه که توام با انتقاد نیز بود، به جریان چپ نظر داشت. اینکه ارانی از مارکسیسم تعبیر لنین و استالین را نداشت، واقعیتی است کاملاً درست و به همین دلیل نیز او در ایران هیچگاه به دنبال تشکیل حزب یا گروه کمونیستی نبوده است. دیدگاه نظری و عملی دکتر ارانی نشان میدهد که او برخورد جزمگرایانه نسبت به مارکس نداشت و هیچگاه تن به پذیرش اندیشههای تحت نام مارکسیسم نداد. حتی میتوان گفت که دکتر ارانی به مثابه نخستین پژوهنده اندیشههای مارکس در ایران، به دیدگاه متفاوت با مارکسیسم عامیانه دست یافته بود.
اگرچه برای دکتر ارانی، اندیشههای مارکس به مثابه متدولوژی نگرش به مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه و نیز به عنوان یک سیستم اندیشگر جاذبه و به آن گرایش داشت، اما تحلیل او تنها تاکید بر بنیاد اقتصادی به مثابه عنصر تعیینکننده تحول جامعه نبود، بلکه برای روانشناس اجتماعی و عامل روانی نیز نقش مهمی قائل بود.
ارانی آزاداندیشی خود نسبت به اندیشههای مارکس را، در زمینه بررسی مسائل احتمالی، سیاسی، فلسفی و فرهنگی حفظ کرد، برخورد او به مقوله مالکیت خصوصی نمونه دیگری از این واقعیت است. سندی در دست است که بهطور غیرمستقیم شیوه برخورد ارانی را مبنی بر اینکه لغو مالکیت خصوصی جنبه ایدهآلیستی دارد نشان میدهد.
رهبران حزب توده در طول سالیان دراز سعی کردند ۵۳ نفر را یک سازمان و تشکیلات کمونیستی تلاشمند و در ارتباط با توده معرفی کنند که مبتکر و رهبر آن دکتر ارانی بوده و نیز مصمم بودند این موضوع شکل واقعی به خود بگیرد. پس از مرگ ارانی، نام او ناخواسته به کمک حزب توده و رهبران انحصارطلب آن و دیگر جریانهای چپگرای بعدی در ایران درآمد و از این نام سوءاستفادههای بسیار شد.
وسعت معلومات تقی ارانی در علوم، دانش و فن و فرهنگ زمان، همراه با خصلت مردمدوستی، از وی شخصیتی ساخته بود که بیگمان میتوان گفت: «دکتر ارانی به مثابه یک متفکر سوسیالیست و مبارز سیاسی میهندوست، نخستین پژوهنده مارکسیسم در ایران، پیگیر و مومن به آرمانهای آزادیخواهانه و عدالتطلبانه، در زمان خود آغازگر اندیشه تجددخواهانه در جامعه ایران بود که بسی فراتر و ژرفتر از برجستهترین روشنفکران ترقیخواه نسل انقلاب مشروطیت و دوران خود حرکت کرد.»
ماتریالیسم
ارانی به مطالعه آثار مارکس، انگلس و لنین پرداخت و نه صرفاً به عنوان یک ناقل خشک و جامد و کتابی این آموزش، بلکه با درکی خلاق و روشی بدیع، برای انطباق آن بر عرصههای مختلف علوم طبیعی زمان خود کوشید و در این راه گامهای نخستین را برداشت، وی معتقد بود که تنها در سایه این جهانبینی، جامعه بشری و حیات مادی و معنوی آن قادر به تکامل سریع و تحول کیفی بزرگ است و جامعه ایران نیز جز این، کلیدی برای گشودن معضلات خود ندارد.
ارانی کمتر از 10 سال، از سال ۱۳۰۵ تا سال ۱۳۱۵ تعداد کثیری کتاب و رساله نگاشت که برخی از آنها به صورت سلسلهمقالات در مجله «دنیا» چاپ شد. از مقالات وی که در مجله دنیا منتشر شده میتوان به «تکامل، تبعیت به محیط، ارث»، «ماتریالیسم دیالکتیک»، «زندگی و روح هم مادی است»، «عرفان و اصول مادی»، «بشر از نظر مادی» و «زن و ماتریالیسم» اشاره کرد.
ارانی نیروی محرک برای تداوم و بقای حیات اجتماعی را در کار میداند. در سایه تقسیم کار است که مفاهیم اجتماعی وضع میشوند و تکامل مییابند. «چون تنها کار، یعنی اقدام علیه طبیعت، موجب بقای حیات اجتماعی است، در روابط بین افراد هر اجتماع تابع کیفیت و طرز اعمال این اقدام، یعنی کار است و نحوه کار نیز جبراً وابسته به وضعیت محیط و طبیعت است. پس بهطور کلی، اجتماع تشریکمساعی عدهایست، برای حفظ منظور عمومی، یعنی ادامه بقا و حفظ حیات هر یک.»
«مفهوم عدل و حق از آسمان یکمرتبه حاضر و آماده برای ما نازل نشده، بلکه کمکم در اثر تکامل اقتصادی هیات اجتماع و طرز تولید ثروت به وجود آمده، یعنی رفتهرفته در اثر تجربه انسان توانسته است آنچه به حال اجتماع مفید بوده از چیزی که مضر به منافعش به نظر رسیده، تشخیص دهد. مفهوم عدالت و حق در اجتماعی که به حالت شبانی زیست میکند، با همان مفهوم، در دوره فلاحتی، مانوفاکتوری و ماشینی متفاوت است. مفهوم اخلاق نیز که پایه و اساس حقوق است، دائماً نسبت به وضع اقتصادی اجتماع در تحول و تغییر است.»
در اثر تکامل تدریجی طرز تولید ثروت و تحول وضعیت اقتصادی، اجتماع از حالت مشترک به انفرادی و پیدایش اختلاف در احوال افراد اجتماع و ظهور طبقاتی که مالکیت آلات تولیدیه ثروت را مختص به خود کرده و خلاصه در اثر بروز مالکیت اختصاصی، آلات تولیدیه ثروت به یک دسته، یا طبقه سبب میشود که دیگر تنها غریزه اجتماعی کافی برای دفع مخاطرات و جلوگیری از اجحافات نبوده و برای حفظ حقوق طبقه حاکمه از تعدیات غلامان و طبقات مسلوبالحق و تجاوزات دشمنان خارجی، قوه منظمی تشکیل میشود که همواره برای حمله و دفاع حاضر بوده و از تجاوزات افراد به وسیله قوه قهریه خود جلوگیری میکند. این قوه که منشأ پیدایش دولتهاست در سیر تکامل خود همیشه نماینده طبقهای که آلات تولیدی ثروت را در دست داشته و کار اجتماعی مالاً به نفع او تمام میشود، بوده است.
در مورد حقوق زنان نیز معتقد بود، مادامی که زن استقلال اقتصادی در جامعه پیدا نکند یعنی جزو افراد تولیدکننده ضروریات زندگی نشود، حکم عروسک اجتماعی و بازیچه مرد را خواهد داشت و عملاً دارای حقوق اجتماعی مساوی با مرد نخواهد بود.
دیدگاه ارانی در مورد انقلاب مشروطه ایران
تقی ارانی نیز در خصوص انقلاب مشروطه ایران و زمینههای تحول در نظام حقوقی ایران، دارای نظراتی است که این نظرات را به صورت مبسوطی در متن دفاعیه خویش در دادگاه جنایی تهران، مطرح میکند. ارانی علت به وقوع پیوستن انقلابها را در مسائل اقتصادی جستوجو میکند. در بیان وی: «هرگاه اقتصاد که پایه جامعه است و قوانین اجتماعی به مرحلهای برسد که نتواند باقی بماند، به وسیله انقلاب تحول مییابد. محصولات انقلاب که جریان طبیعی تاریخ آنها را ایجاد کرده حقانیت دارد.» ارانی فکر اصلی انقلاب مشروطه ایران را رهاوردی غربی میداند و به همین خاطر معتقد است که این افکار جدید در ایران به صورت ناقص اجرا شده است. نگاه ارانی به انقلاب مشروطه ایران به عنوان مهمترین رویداد اجتماعی-سیاسی آن دوران، نگاهی مخرب و شکستخورده نیست. وی، دستاوردهای انقلاب مشروطه را موفقیتآمیز تلقی میکند و آن را آغاز راهی برای کسب آزادیهای سیاسی و مدنی میداند، اما به درستی آن را انقلابی ناقص قلمداد میکند زیرا در سطح فکر و قانونگذاری بسیار مترقی و مطابق با الگوهای اصیل است، اما در حوزه عمل، با مشکلات فراوانی روبهرو است و امکان تحقق نمییابد.
بررسی آرای تقی ارانی به عنوان یک متفکر مارکسیست، نشاندهنده مواجهه مبنایی وی با این جریان است. وی به شکلی عملی با مارکسیسم برخورد کرد و آن را در تمام سطوح تفکراتی خود به کار بست. ارانی بهتبع مارکس، سیر حرکت اجتماع و بشریت را بر مبنای ماده قرار داد که در طی فرآیندی دیالکتیکی، موجب به وجود آمدن پدیدهای تاریخی-اجتماعی میشود. آرای مربوط به جبری نگریستن به تاریخ و انقلابها، برگرفته از تئوری مارکسیستی است؛ اما آن چهرهای که پس از مرگ وی توسط حزب توده از وی بازنمایی شد، بیشتر یک شخصیت مبارز بود تا یک فرد متفکر. حال آنکه بررسی نظرات وی، به وضوح، وی را به عنوان یک متفکر مارکسیست معرفی میکند.