اقتصاد و خرافات
انسانهای خرافهگرا با یکدیگر چگونه رفتار میکنند؟
سه اقتصاددان به نامهای اِتینه له روسیگنول از دانشگاه پانتئون-سوربن، ناتان نان از دانشگاه هاروارد و سارا لاوس از دانشگاه کالیفرنیا در مقالهای که به تازگی در کمیته ملی تحقیقات اقتصادی آمریکا به چاپ رسیده به بررسی تجربی اثرگذاری جادوگری بر اقتصاد در جمهوری کنگو شمالی پرداختهاند.
شیوع عقاید جادوگری در کشورهای جنوب صحرای آفریقا بسیار زیاد است. بنابر گزارش سال 2010 مرکز تحقیقات و نظرسنجی جهانی «پئو»، از میان 25 هزار مشارکتکننده در نظرسنجی 19 کشور جنوب صحرای آفریقا، 6 /45 درصد از آنها اعلام کردند به جادوگری و افسونگری اعتقاد دارند. بهطور مشابه 4 /42 درصد از مشارکتکنندگان گفتند که از لحاظ روانی به این اعتقاد وابسته هستند. در نظرسنجی دیگر این مرکز، 96 درصد از پاسخدهندگان گزارش کردند که یا مسلمان هستند یا مسیحی. این شرایط تنها مختص به آفریقا نیست، بلکه در سراسر جهان و در طول تاریخ نیز چنین عقایدی حکمفرما بوده است.
شواهد متداول حکایت از آن دارد که عقاید انحرافی و خُرافی با اعتماد کمتر در جوامع جنوب صحرای آفریقا مرتبط است. با این حال این نگرانی وجود دارد که این رابطه، متاثر از عوامل مشاهدهنشده باشد. به عنوان مثال، اگر افرادی که در شرایط نامساعد اقتصادی قرار دارند یا افرادی که شوکهای مخرب زندگی را تجربه میکنند با احتمال بیشتری رو به این باورها و رفتارهای خرافی بیاورند، اثرگذاری منفی مشاهدهشده این باورها بر تعاملات اجتماعی تحت تاثیر آن خواهد بود. بهعلاوه، مطالعات پیشین نشان دادهاند در آفریقا، تجارت برده با تشدید عدم اعتماد در جامعه همراه است و از طرفی نیز این تجارت متاثر از عقاید خرافی است. بنابراین تجارت برده میتواند در رابطه عقاید خرافی و نبود اعتماد اجتماعی اثرگذار باشد.
در این باره اما این پرسش مطرح میشود که در صورت وجود رابطه منفی میان عقاید انحرافی و خرافی بر اعتماد اجتماعی، چرا افراد تصمیم میگیرند به چنین باورهایی رو بیاورند. منطق رو آوردن مردم به ادیان توحیدی مشخص است، چرا که فارغ از ثوابهای معنوی، طبق مطالعات تجربی نشان دادهاند دینداری آنها به تحکیم و انسجام بیشتر در جامعه منجر میشود. بنابراین این معما وجود دارد که چرا زمانی که عقاید خرافی چنین منافعی را به دنبال ندارد و به کاهش سطح اعتماد و اطمینان منجر میشود اما باز هم فراتر از ادیان الهی، در میان جوامع گستردگی و نفوذ دارد.
یک پاسخ بالقوه میتواند این باشد که این عقاید خرافی، منافعی به همراه دارند. این احتمال وجود دارد که در غیاب یک حکمرانی قانونی، عدالتمحور و کارآمد، این عقاید افراد را ملزم به رفتارهای هنجارمآبانه کند. اگر افراد تصور کنند که رفتار خطای آنها ممکن است به واسطه نیروهای فرامادی فهمیده شود و مورد مجازات قرار گیرد، وجود اعتقادات خرافی میتواند آنها را مجاب به رفتارهای همکارانه و اجتماعیتر کند.
شواهد اما حاکی از آن است که این پاسخ چندان قانعکننده نیست چرا که تاکنون در عمل رفتارهایی متناقض با فرضیه فوق از انسانهای منحرف سر زده است.
طراحی بازی
در این مقاله سعی شده است با بهرهگیری از روش تجربی، اثرگذاری اعتقادات فرامادی بر روابط اقتصادی-اجتماعی جمهوری دموکرات شمالی کنگو مورد ارزیابی قرار گیرد. نمونه مورد بررسی هم شامل 520 نفر از افراد ساکن در یکی شهرهای شمالی جمهوری کنگو است. همانند عمده کشورهای جنوب صحرای آفریقا، شواهد حاکی از آن است که مردم این منطقه اعتقادات قوی به هر دو دسته باورهای خرافی و مسیحیت دارند. همه افراد مشارکتکننده در نمونه نیز میگویند اعتقاد قوی یا بسیار قوی به مسیحیت دارند: 5 /21 درصد با اعتقاد قوی و 5 /78 درصد با اعتقاد بسیار قوی. در خصوص اعتقاد به باورهای خرافی نیز مشارکتکنندگان به این ترتیب گزارش کردند: 9 /46 درصد اعتقاد بسیار قوی، 26 درصد اعتقاد قوی، 5 /16 درصد اعتقاد ضعیف یا بسیار ضعیف و 6 /10 درصد غیرمعتقد. اصطلاحی که برای اعتقاد به نیروهای فرامادی در کنگو به کار میرود لغت «بوکوکو» است، کلمهای که در زبان لینگالا (زبان مردم شمال کنگو) چند دسته از اعتقادات سنتی را شامل میشود؛ از جمله اعتقاد به افسونگری و جادوگری و دخالت ارواح نیاکان.
روش ارزیابی هم اجرای سه بازی است: بازی دیکتاتور، بازی دیکتاتور خودت را انتخاب کن و بازی لذت تخریب. هر بازی دو دست دارد. در هر دست یک بازیکن متفاوتِ بهطور تصادفی انتخابشده مشارکت دارد.
در بازی دیکتاتور، به بازیکن یک هزار فرانک کنگویی داده میشود و به او گفته میشود که باید تصمیم بگیرد چه مقدار از این پول را به خود و چه مقدار را به بازیکن مقابل خود (بازیکن 2) اختصاص دهد. این مبلغ، معادل نصف دستمزد روزانه کشور کنگو است. اجرای بازی به گونهای است که بازیکنان هویت دقیق یکدیگر را نخواهند فهمید بلکه تنها برخی اطلاعات پیرامون ویژگیهای بازیکن مقابل به آنها داده میشود، ویژگیهایی که در ادامه به آنها اشاره میشود. سپس بازیکنان تصمیم خود را پیرامون تقسیم مبلغ هزار فرانک در دو پاکت جدا میگذارند، یکی برای خودشان و دیگری برای بازیکن مقابل. بهطور کلی این بازی میتواند معیاری از سطح نوعدوستی افراد باشد.
در بازی دیکتاتور خودت را انتخاب کن، فرد مشارکتکننده که همان بازیکن 2 است، فردی را برای نقش بازیکن 1 در بازی دیکتاتور انتخاب میکند. به این منظور دو فرد برای انتخاب به او پیشنهاد میشود. همانند بازی قبل، در اینجا هم اطلاعاتی پیرامون دو فرد پیشنهادی به بازیکن 2 داده میشود و هویت دقیق آنها نامعلوم میماند. این بازی میتواند معیاری باشد از اینکه مشارکتکنندگان سطح نوعدوستی بازیکن دیگر را چقدر میدانند و اینکه سطح نوعدوستی او نیز نسبت به بازیکن دیگر چقدر است.
بازی آخر یک بازی لذت تخریب یکجانبه است که گاهی اوقات بازی سوزاندن پول هم نامیده میشود. در بازی لذت تخریب، به هر یک از دو بازیکن یک هدیه دو هزار فرانک کنگویی داده میشود (که تقریباً معادل دو دلار آمریکا و دستمزد یک روز کنگو است). همچنین مانند بازیهای قبل اطلاعاتی پیرامون ویژگیهای بازیکن مقابل بدون افشای هویت اصلی آنها ارائه میشوند. سپس بازیکن 1 میتواند یکی از این سه اقدام را انجام دهد: اول، کاری نکند که در این حالت هدیههای هر دو بازیکن برایشان باقی میماند؛ دوم، 200 فرانک بپردازد تا هدیه بازیکن مقابل هزار فرانک کاهش یابد؛ و سوم، 200 فرانک بپردازد تا هدیه بازیکن مقابل هزار فرانک افزایش یابد. این بازی میتواند سطح عداوت بازیکنان نسبت به یکدیگر را مشخص کند.
همانطور که اشاره شد در بازیهای آزمایشی برای مشارکتکنندگان هویت بازیکنان مقابل فاش نمیشود. با این حال اطلاعاتی پیرامون ویژگیهای بازیکنان به آنها داده میشود، شامل: گروه سنی، جنسیت، قومیت و نژاد، سطح تحصیلات، میزان اعتقاد به مسیحیت، میزان اعتقاد به نیرویهای فرامادی (بوکوکو) و اینکه در شهر مورد مطالعه بزرگ شدهاند یا خیر. همچنین به افراد گفته میشود که سایر بازیکنان اطلاعات مشابهی از آنها دارند.
بنابراین طبق طراحی بازیها، مشارکتکنندگان در سطوح اعتقادی مختلف بهطور تصادفی در یک آزمایش تجربی قرار داده میشوند تا این موضوع مورد آزمایش قرار گیرد که رفتار آنها با افرادی که اعتقادات قویتر به امور فرامادی دارند همکارانه و اجتماعیتر است یا برعکس. نتایج حاکی از آن است که مشارکتکنندگان زمانی که بازیکن 2 مقابلشان فردی معتقدتر به خرافیگری است، رفتار غیرهمکارانه و غیراجتماعیتر نسبت به او دارند. در واقع اگر بازیکن 2 اعتقاد قویتری به باورهای خرافی داشته باشد: الف- مبلغ کمتری در بازی دیکتاتور به دست میآورد؛ ب- با احتمال کمتری در بازی دیکتاتور خودت را انتخاب کن مورد انتخاب قرار میگیرد؛ و ج- احتمالاً هدایای کمتر و ضررهای بیشتری در بازی لذت تخریب نصیبش میشود. پرسشی که در این رابطه مطرح میشود این است که آیا مشاهدات بالا بسته به سطح اعتقادات خرافیگری مشارکتکنندگان میتواند متفاوت باشد. طبق یافتهها، بازیکن 2 نیز در صورتی که بازیکن معتقد به خرافیگری باشد آثار غیراجتماعی از خود نشان میدهند، به همان شدت و معناداری که برای بازیکن 1 مشاهده شد.
گرچه تصمیمات در بازیهای فوق بهطور شخصی گرفته میشود، اما باز هم نگرانیهایی پیرامون اثرگذاری درخواست فرد اجراکننده بازی وجود دارد. بر این اساس، به منظور بررسی قابل قبول بودن تصمیمات گرفتهشده در بازیها، مجموعه دیگری از پیامدها مدنظر قرار میگیرد. با بهرهگیری از روشی که کروپکا و وِبر در مقاله سال 2013 خود بسط دادند، بررسی میشود که تا چه حد اقدامات اتخاذشده بازیکنان در برابر فردی با ویژگیهای منحصربهفرد از لحاظ اجتماعی قابل قبول است. بر این اساس در مقاله از مشارکتکنندگان خواسته میشود که متداولترین پاسخی را که توسط سایرین انتخاب میشود، برگزینند تا مشخص شود یک اقدام تا چه حد در یک بازی مقبولیت دارد. اگر پاسخ آنها برای تمام تصمیمات بازی درست باشد جایزه نقدی نیز برایشان در نظر گرفته میشود. بنابراین پاسخهای آنها انگیزهمند است و از آنها پیرامون نظرات خودشان پرسیده نمیشود بلکه خواسته میشود نظرشان را در مورد میزان مقبولیت رفتارهای درون بازی بیان کنند.
نتایج بهدستآمده از این بخش پیرامون هنجارمند بودن رفتارهای بازیکنان، مطابق با برآوردهای پیشین است. همانند نتایج بهدستآمده پیرامون اقدامات غیرهمکارانه بازیکنان مشارکتکننده در سه بازی فوقالذکر، اگر بازیکن 2 قویاً معتقد به باورهای خرافی (جادوگری) باشد، بنابراین از لحاظ اجتماعی پذیرفتهشدهتر است که در بازی دیکتاتور مبلغ کمتری به او اختصاص یابد، و برعکس چندان پذیرفته نیست که مبالغ زیاد به او برسد. در بازی دیکتاتور خودت را انتخاب کن، از لحاظ اجتماعی قابلقبولتر است افرادی که اعتقادات خرافی قوی دارند با احتمال کمتری انتخاب شوند. و در بازی لذت تخریب، کاهش هدایای بازیکن 2 از لحاظ اجتماعی بیشتر مورد پذیرش است اگر که او باورهای بیشتری به خرافات داشته باشد.
کلام آخر
در این مختصر، مقالهای از نظر گذشت که هدفش بررسی این موضوع بود: داشتن عقاید خرافه چگونه بر رفتار دیگران اثر میگذارد. در این باره از یک محیط آزمایش تجربی ساختگی برای کنگو استفاده شد. در این آزمایش تجربی، مشارکتکنندگان بهطور تصادفی با هم ارتباط داده شدند و اطلاعات تصادفی پیرامون سایر بازیکنان در بازی به آنها داده شد. در بازیها، هویت دقیق بازیکنان به افراد ارائه نشد و تنها اطلاعات زیر در اختیارشان قرار گرفت: گروه سنی، جنسیت، سطح تحصیلات، قومیت، میزان اعتقاد به مسیحیت، میزان اعتقاد به باورهای فرامادی (خرافی) و اینکه آیا در شهر مورد مطالعه بزرگ شدهاند یا خیر. بعد از ارتباط دادن مشارکتکنندگان با یکدیگر، آنها در سه بازی شرکت داده شدند: بازی دیکتاتور، بازی دیکتاتور خودت را انتخاب کن و بازی لذت تخریب. به منظور بررسی رابطه میان عقاید خرافی و رفتارهای اجتماعی، از دو معیار استفاده شد. اول، رفتارهای واقعی که بازیکنان در بازیها اتخاذ کردند. دوم، به خاطر احتمال وجود اثرگذاری عوامل مشاهدهنشده در بازیها، نگاه مشارکتکنندگان نسبت به میزان مقبولیت اجتماعی رفتارهایی که بازیکنان در بازیها اتخاذ کردند نیز مورد ارزیابی قرار گرفت.
در این باره شواهد معناداری به دست آمده است مبنی بر اینکه زمانی که بازیکنان در مقابل فردی با اعتقاد خرافی قوی قرار میگیرند، رفتارهای آنها نسبت به او کمتر همکارانه و دوستانه است. در هر سه بازی، مشارکتکنندگان اقداماتی را اتخاذ کردند که کمتر به نفع بازیکنان مقابل که دارای اعتقاد خرافی است باشد. در خصوص اظهارنظر آنها پیرامون مقبولیت اجتماعی اقدامات نیز الگویی مشابه مشاهده شده است. در هر سه بازی، زمانی که بازیکن مقابل فردی با اعتقادات فرامادی قوی است، از نظر سایرین رفتار غیرهمکارانهتر با او از لحاظ اجتماعی پذیرفتهتر است.
در مجموع یافتههای مقاله حکایت از رابطه منفی عقاید خرافی با رفتارهای غیراجتماعی دارد. این یافته برخلاف فرضیههای موجود است مبنی بر اینکه فرقههای غیرتوحیدی نیز همانند ادیان توحیدی به همبستگی و انسجام اجتماعی بیشتر منجر میشوند. این در حالی است که حتی طبق برآوردها، رابطه منفی مشاهدهشده میان خرافیگری و معیارهای اجتماعی بودن در حقیقت بسیار متداول است.
بهرغم ارتقای فهم ما نسبت به عقاید سنتی جمهوری کنگو، اما یافتههای مقاله علامت سوالهایی را نیز برمیافرازد. به عنوان مثال، این پرسش مطرح میشود که چرا عقاید انحرافی تا این حد گستردگی و ماندگاری دارند و بسیاری از مردم با درگیر کردن خود در اعمال خرافی، خود را متمسک به نیرویهای فرامادی میسازند. یک دلیل بالقوه میتواند این باشد که چنین اعتقاداتی با برخی منافع ظاهری همراه هستند. در حالی که مقاله حاضر هیچ ادلهای از وجود چنین منافعی ارائه نکرد، اما ممکن است برخی بهرههای سودجویانه در این رابطه وجود داشته باشد. به عنوان مثال، عقاید خرافی ممکن است با برخی بهرههای سیاسی همراه باشد و با فراهم کردن مشروعیت و صلاحیت برای افراد سودجو، قدرت سیاسی و حکمرانی در اختیارشان قرار دهد. در خصوص ماندگاری این عقاید نیز میتوان گفت که موضوعات فرهنگی و اعتقادی اغلب چسبندگی و ماندگاری در بین نسلهای مختلف دارند (پیروی افراد از سنتهای آبا و اجدادشان)، حتی با وجود اینکه این موضوعات منافعی به همراه نداشته باشند.