فاصله تا مدرک
چگونه فاصله تا دانشگاهها، روی نابرابری تحصیلی اثر میگذارد؟
طی چهار دهه اخیر، شکاف درآمدی لیسانسههای جمعیت آمریکا با آنهایی که مدرک لیسانس ندارند، بیش از دو برابر شده است. این واقعیت بیانگر بازدهی اقتصادی داشتن تحصیلات تکمیلی در این کشور است. مطالعات نشان دادهاند ثبتنام و گرفتن مدرک تحصیلی، آثار مثبت قابل توجهی روی درآمد دانشجویان دارد، بهخصوص برای آنهایی که از خانوادههای کمدرآمد یا از اقلیتها هستند. بر اساس برآوردها، حضور این گروهها در دانشگاه به افزایش 8 تا 20درصدی درآمدی آنها منجر میشود.
با این حال بهرغم منافع روزافزون ثبتنام در دانشگاه، نابرابری حضور در تحصیلات تکمیلی میان دانشآموزان خانوادههای کمدرآمد و با درآمد بالای جامعه آمریکا نهتنها شایع است، بلکه در طول زمان شدیدتر نیز شده است. به عنوان مثال، در سال 1980، جوانان سفیدپوست سنین 25 تا 29 سال در مقایسه با همتایان سیاهپوست خود، با 13 درصد احتمال بیشتر مدرک کارشناسی یا لیسانس داشتند. تا سال 2022، شکاف سفیدپوستان و سیاهپوستان در زمینه داشتن مدرک لیسانس، به 17 درصد رسید (30 درصد این شکاف تشدید شد). تفاوت در داشتن مدرک تحصیلی در میان گروههای درآمدی حتی وخیمتر است: شکافِ داشتن مدرک لیسانس میان خانوارهای کمدرآمد و با درآمد بالا، طی سالهای 1980 تا 2019 با بیش از دو برابر شدن از 24 درصد سال 1980 به 49 درصد در سال 2019 افزایش یافت.
سیاستگذاران در آمریکا اعلام کردهاند هدفشان کاستن از شکاف نژادی و درآمدی در تحصیل و بهبود جابهجاییهای اقتصادی است، بهویژه از طریق فهم اینکه چرا دانشآموزان اقلیتهای نژادی و خانوارهای کمدرآمد بهطور قابل توجهی نرخ حضور و فارغالتحصیلی از تحصیلات تکمیلی (دانشگاه) کمتری دارند. در اینباره چهار اقتصاددان به نامهای ریلی اکتون از دانشگاه میامی، کالنا کورتس از دانشگاه تگزاس اِیاَنداِم، لویس میلر از دانشگاه کارولینای جنوبی و کامیلا مورالس از دانشگاه تگزاس در دالاس آمریکا در مطالعهای که به تازگی (ژانویه 2025) در تارنمای انجمن تحقیقات اقتصادی این کشور منتشر کردهاند، به یک جنبه کمتر دیدهشده این حوزه پرداختهاند که ممکن است در نابرابری تحصیلی نژادها و دهکهای درآمدی مختلف آمریکا نقش داشته باشد: فاصله و موقعیت مکانی کالجها و دانشگاهها. موقعیت جغرافیایی کالجها و دانشگاهها ممکن است به ایجاد نابرابری تحصیلی در میان گروههای مختلف جمعیتی منجر شود.
این امر میتواند به دو دلیل اتفاق بیفتد. نخست، اگر دسترسی به دانشگاهها برای مناطق و جمعیتهای مختلف، متفاوت باشد و حضور در دانشگاهها از لحاظ فاصله و مسافت برای دانشآموزان هزینهبر باشد (هم هزینه حملونقل و هم هزینه-فرصت زمان مسافرت)، در این صورت در مناطقی که کالجها و دانشگاههای کمتری وجود دارد، دانشآموزان شانس کمتری برای حضور در دانشگاهها و فارغالتحصیلی از آنها خواهند یافت. بنابراین در این حالت تفاوت جغرافیایی در دسترسی به کالجها ممکن است باعث ایجاد نابرابری تحصیلی شود. دوم، حتی اگر دسترسی به دانشگاهها در میان مناطق و گروههای جمعیتی مختلف، یکسان باشد، تقاضای دانشآموزان ممکن است برای حضور در دانشگاههای آن منطقه متفاوت باشد، به دلیل تفاوت در ترجیحات افراد یا هزینههای مربوط به مسافت تا دانشگاه. به همین خاطر حتی اگر دسترسی به کالج و دانشگاهها در یک منطقه برای گروههای جمعیتی مختلف یکسان باشد، باز هم دیدگاههای متفاوتی که دانشآموزان از فاصله تا محل تحصیل دارند، ممکن است در حضور یافتن در تحصیلات تکمیلی تفاوت ایجاد کند.
در زمینه سیاستگذاری نیز فهم این فرضیه که چطور فاصله تا دانشگاهها روی ثبتنام تحصیلی دانشجویان تاثیر دارد، به طور روزافزون به موضوعی مهم در آمریکا تبدیل شده است. کالجها و دانشگاهها بهطور نامتوازن در سراسر آمریکا توزیع شدهاند، بهطوری که میلیونها نفر در این کشور -بهخصوص در مناطق روستایی- در نزدیکیشان کالج یا دانشگاه ندارند. بهعنوان مثال بر اساس آمارهای سال 2019 حدود 5 /16 میلیون نفر از آمریکاییها (پنج درصد از جمعیت) در 41 ایالت این کشور، در مناطقی زندگی میکنند که کالج دولتی دوساله در آنها وجود ندارد. همچنین 3 /35 میلیون نفر (11 درصد جمعیت) در 45 ایالت، در مناطقی زندگی میکنند که کالج دولتی چهارساله ندارند. از آنجا که جمعیت آمریکا از لحاظ نژادی و سطح درآمد بخشبخش است (موقعیت زندگی نژادها و گروههای مختلف درآمدی تا حد زیادی بخشبخش و مجزاست)، این توزیع نامتوازن و نامتناسب مکان دانشگاهها میتواند باعث نابرابری تحصیلی در میان نژادها و گروههای جمعیتی مختلف شود. به علاوه، ایالات این کشور ممکن است -و در واقع این کار را کردهاند- دسترسی به دانشگاههای دولتی را در رسیدگی به چالشهای تغییر ساختار جمعیتی و روند ثبتنام تحصیلی این کشور تغییر دهند. فارغ از اینکه ایالات رو به یکپارچهسازی دانشگاهها میآورند یا دسترسی به آنها را گسترش میدهند، در این مقاله سعی شده است نشان داده شود که هرگونه تغییر در دسترسی به دانشگاهها میتواند روی نرخ ثبتنام تحصیلات تکمیلی دانشآموزان از گروههای جمعیتی مختلف اثر بگذارد.
در این مقاله، این موضوع مورد ارزیابی قرار میگیرد که چگونه فاصله تا نزدیکترین دانشگاه (یا کالج) دولتی دو یا چهارساله در آمریکا روی نرخ ثبتنام و فارغالتحصیلی دانشگاهها تاثیر دارد. تمرکز اصلی هم روی این موضوع است که آیا این اثرگذاری برای گروههای مختلف نژادی و درآمدی متفاوت است یا خیر (نابرابری تحصیلی). در اینباره از آمارهای رسمی ایالت تگزاس استفاده شده است، آمارهایی که به دلیل داشتن چند ویژگی برای چنین مطالعهای مناسب به نظر میرسد. نخست، ایالت تگزاس آمریکا، جمعیتی بزرگ و متنوع دارد، چه در مناطق شهری و چه روستایی. دسترسی به دانشگاهها و کالجهای دولتی به نظر در این ایالت قدری محدودتر است. دوم، این ایالت به دانشگاههای دولتی قوی خود میبالد، جایی که شش نظام دانشگاهی دولتی مجزا مشتمل بر 37 دانشگاه و همچنین 50 کالج عمومی مستقل وجود دارد. در مجموع سالانه بیش از 4 /1 میلیون دانشجو در این موسسههای آموزشی ثبتنام میکنند که معادل 10 درصد کل ثبتنامیهای آمریکاست.
نمونه مورد تجزیهوتحلیل مقاله دربردارنده فارغالتحصیلان دیپلم تمامی مدارس دولتی ایالت تگزاس طی دورههای تحصیلی 2013 تا 2017 است. تنوع نمونه مورد بررسی به این شکل است: حدود 47 درصد از دانشآموزان در گروه جمعیتی با وضعیت اقتصادی ضعیف قرار دارند. هیچیک از اقلیتهای جمعیتی سهمی بیش از 50 درصد از نمونه ندارند، جایی که اسپانیاییتبارها حدود 47 درصد، سفیدپوستان حدود 33 درصد، سیاهپوستان حدود 12 درصد و آسیاییها حدود چهار درصد از نمونه را تشکیل میدهند. مطابق با آمارهای ملی آمریکا، در نمونه مقاله مشاهده میشود عمده دانشآموزان سیاهپوست یا اسپانیاییتبارها در طبقه اقشار ضعیف قرار میگیرند، در مقایسه با سفیدپوستان و آسیاییتبارها که وضعیت اقتصادی بهتری دارند و با احتمال بیشتری به آنها خدمات آموزشی ارائه میشود. همچنین نمرات سیاهپوستان و اسپانیاییها در مقایسه با سفیدپوستان و آسیاییها بهطور میانگین کمتر است.
بر این اساس رفتار دانشآموزان برای ثبتنام در دانشگاهها و کالجهای دو یا چهارساله ایالت تگزاس مورد ارزیابی قرار میگیرد. همچنین با استفاده از ریز نمرات و اطلاعات فارغالتحصیلی، معیارهایی ایجاد میشود تا وضعیت واحدهای پاسشده و دریافت مدرک تحصیلی دانشجویان ارزیابی شود. سپس این آمارها با اطلاعات مربوط به فاصله مدارسی که دانشآموزان در ایالت تگزاس از آن دیپلم گرفتهاند تا نزدیکترین دانشگاههای دولتی، ارتباط داده میشود. بهویژه این موضوع بررسی میشود که چگونه ثبتنام، گذراندن واحد، فارغالتحصیلی و گرفتن مدرک از دانشگاهها برای دانشآموزانی که در نزدیکی محل زندگی آنها دانشگاه دولتی وجود ندارد متفاوت است (نزدیکی که بتوان با کمتر از 30 دقیقه رانندگی به دانشگاه رسید).
یافتههای مقاله نشان میدهد دانشآموزانی که محل زندگی و مدرسه آنها از لحاظ جغرافیایی با کالجهای دولتی دوساله فاصله دارد، با احتمال کمتری میتوانند مدرک فوقدیپلم بگیرند. بر اساس آمار و ارقام، احتمال گرفتن مدرک فوقدیپلم آنها از کالج دولتی 7 /2 درصد کمتر است (برای بازه زمانی شش سال پس از فارغالتحصیلی از دبیرستان و گرفتن دیپلم). در این زمینه نشان داده میشود که این اتفاق ناشی از هر دو کانال ثبتنام و اتفاقات طول دوره تحصیل است. بر این اساس نیمی از اثرگذاری منفی فاصله تا دانشگاه روی گرفتن مدرک تحصیلی ناشی از پایین بودن احتمال ثبتنام است و نیمی دیگر به خاطر این است که پس از ثبتنام به دلیل انصراف یا ناتوانی از گذراندن واحدها موفق به گرفتن مدرک نمیشوند. در این میان، دانشآموزانی که فاصله دورتری از دانشگاههای دولتی چهارساله دارند، نسبت به مورد قبلی با احتمال بیشتری میتوانند مدرک فوقدیپلم بگیرند؛ به این دلیل که آنها به جای ثبتنام در دانشگاه چهارساله ترجیح میدهند در کالجهای دوساله نزدیکتر ثبتنام کنند.
در حالی که همه دانشآموزانی که در نزدیکی محل زندگی آنها دانشگاه یا کالج دولتی وجود ندارد (در فاصله 30دقیقهای رانندگی) با احتمال کمتری میتوانند مدرک دانشگاهی بگیرند، اما نژادها، قومیتها و گروههای مختلف درآمدی هر کدام وضعیتی متفاوت در این زمینه دارند. بر این اساس دانشآموزان خانوادههای پردرآمد و غیر اقلیتها که کالجها در فاصله دور از محل زندگی آنها قرار دارند، با احتمال کمتری فوقدیپلم دوساله میگیرند، اما با احتمال بیشتری مدرک کارشناسی از دانشگاه دولتی چهارساله را به دست میآورند، چرا که ترجیح میدهند دانشگاه چهارساله را جایگزین کالجهای دوساله کنند. در مقابل، برای دانشآموزانی که از لحاظ اقتصادی ضعیف یا از اقلیتهای نژادی هستند، این جایگزینی برای تحصیل در دورههای چهارساله دانشگاه دیده نمیشود. در واقع احتمال گرفتن مدرک کارشناسی یا لیسانس آنها کمتر است. در عوض آنها ترجیح میدهند به کالجهای عمومی دوساله بروند تا شاید بتوانند به واسطه آن در آینده مدرک کارشناسی خود را بگیرند.
در مجموع ناتوانی در گرفتن مدرک فوقدیپلم و کارشناسی به خاطر دور بودن از مکان کالجها، با کاهش احتمال مدرک گرفتن اقلیتها به اندازه 3 /3 درصد و دانشآموزان از لحاظ اقتصادی ضعیف به اندازه 6 /2 درصد مرتبط است. این اثرگذاری منفی در طول زمان ماندگار است، جایی که چهار تا هشت سال پس از گرفتن مدرک دیپلم از دبیرستان برای این گروه از دانشآموزان ادامه دارد. این اثرگذاری متفاوت در حالتی است که در ارزیابیها معیار فاصله تا کالجهای دوساله مورد استفاده قرار گرفته است. بر این اساس زمانی که فاصله تا دانشگاههایی که مدرک چهارساله میدهند مدنظر قرار میگیرد، اثرگذاری متفاوت روی دانشآموزان خانوارهای کمدرآمد و اقلیتها مشاهده نمیشود. چنین یافتهای میتواند حاوی این پیام برای سیاستگذاران آمریکایی باشد که اگر میخواهند نابرابری تحصیلی را در میان گروههای مختلف جمعیتی کاهش دهند، بهتر است روی تعداد و دسترسی کالجهای دوساله کار کنند، چرا که تغییر در توزیع دانشگاههای چهارساله ممکن است چندان سودمند نباشد.
کلام پایانی
در مرور علمی-اقتصادی این هفته مقالهای از نظر گذشت که سعی داشت جنبه متفاوتی از علل نابرابری تحصیل در آمریکا را مورد ارزیابی قرار دهد: دور بودن مکان دانشگاهها. طبق این فرضیه فاصله تا کالجهای دولتی در آمریکا میتواند روی ثبتنام و فارغالتحصیلی دانشجویان تاثیر بگذارد، تاثیرگذاری که شاید برای گروههای مختلف جمعیتی نظیر نژادها و سطوح درآمدی مختلف متفاوت باشد. بر اساس یافتههای مقاله، برای اقلیتهای نژادی و خانوارهای کمدرآمد، نزدیکی به کالجهای دولتی عاملی تعیینکننده برای فارغالتحصیلی در مقاطع بعد از دیپلم است (در اینجا مدرک فوقدیپلم مورد ارزیابی قرار گرفت). زمانی که همه دانشآموزان با هم مدنظر قرار میگیرند، حساسیت دانشآموزان اقلیتها و خانوارهای کمدرآمد نسبت به خانوارهای پردرآمد و غیراقلیتها در ارتباط با فاصله تا دانشگاهها بیشتر است. این یافتهها پیشنهاد میکنند که دسترسی نزدیک به کالجهای دولتی، نقشی تعیینکننده در فرصتهای تحصیلات تکمیلی دانشآموزان اقشار ضعیف و اقلیتهای جامعه آمریکا دارد.
از طرفی، دانشآموزان اقشار پردرآمد و غیراقلیتها زمانی که با کالجها فاصله دارند سعی میکنند به دانشگاههایی که مدرک چهارساله میدهند بروند. در نتیجه با احتمال بیشتری در مقطع کارشناسی یا لیسانس فارغالتحصیل میشوند. این جایگزینی باعث میشود این گروه از جمعیت مدارک کارشناسی بیشتری نسبت به اقشار ضعیف داشته باشند.
این یافتهها بیانگر آن است که در سیاستگذاریهای حوزه آموزش و تحصیل باید به موضوع در دسترس بودن مراکز آموزشی برای همه گروههای جمعیتی توجه داشت، بهویژه در سیاستگذاریهای حوزه نابرابری آموزشی میان نژادها و گروههای جمعیتی مختلف و بهخصوص در کشوری مانند آمریکا. بر این اساس، سیاستگذاریهایی که دسترسی به کالجهای دولتی در آمریکا را برای اقلیتها و اقشار ضعیف بهبود میدهند، آثار قابل توجهی روی نرخ گرفتن مدرک تحصیلی بهخصوص در میان این گروههای جمعیتی دارند. بهعنوان مثال، جابهجایی یا تاسیس کالجهای دولتی درون مناطقی که تراکم جمعیتی اقلیتها و اقشار ضعیف در آنها زیاد است، یک سیاستگذاری مفید در زمینه کاهش نابرابری تحصیلی (هم در زمینه ثبتنام و هم گرفتن مدرک) خواهد بود. مطالعات پیشینی که بازگشایی کالجهای دولتی را در ایالت تگزاس آمریکا مورد ارزیابی قرار دادهاند به این نتیجه رسیدهاند که حتی یک تغییر اندک در فاصلهای که دانشجویان مجبورند برای رسیدن به نزدیکترین کالج طی کنند، میتواند آثاری با خود به همراه داشته باشد. برای مثال به تازگی میلر (2023) در مقاله خود، بازگشایی کالجهای دولتی در مناطق حومه شهر تگزاس را مورد ارزیابی قرار داد و نتیجه گرفت که با کاهش 10دقیقهای مسافتی که دانشجویان برای رسیدن به نزدیکترین کالج طی میکنند، نرخ گرفتن مدرک فوقدیپلم افزایش مییابد. با این حال به پژوهشهای بیشتری نیاز است تا فهم شود که تغییر در دسترسی به مراکز آموزشی (کالجها) چه تاثیری روی تحصیلات دانشجویان دارد، بهخصوص در مناطق روستایی که تاکنون کالجی در آنها تاسیس نشده است. همچنین مطالعات آینده میتوانند به موضوعاتی ورود کنند که تاثیر الگوهای مذکور را روی اشتغال و درآمد آینده دانشجویان مورد ارزیابی قرار میدهد.