لابی اجتماعی
نخبههای لابیگر چگونه کار میکنند؟
لابی چیست؟ «تمامی برداشتهای قبلیتان از این کلمه را دور بریزید. لابی دیگر آن چیزی نیست که شما میشناختید. همانطور که لابیستها دیگر نه آن آماکادورهای نزولکرده از بهشتاند به مانند رام امانوئل، رئیس دفتر پرزیدنت اوباما، نه آن «درب گردانهای» خیابانK، که پس از دوره سردسازی دوسالهشان، فقط زمینهای بازی سیاسی را تغییر دهند و البته نه آن ژنرالهای «صندلی راحتی» که از اتاق نشیمن گفتوگوها به ایوانها بیایند تا درباره باز یا بسته ماندن کانالهای دیپلماتیک، بجنگند. لابیها اینک دیگر محدود به سیاست و اقتصاد نیستند. دیگر جیبهای عمیق مساوی با لابیگریهای موثر نیست. کت و شلواریهای کاپیتول هیل، مثل سابق بازی نمیکنند. ردِ چکمههای لابیگرها مانند جک آلن آبراموف همیشه به باتلاق و رسوایی نمیرسد. حالا ممکن است مانند یک بازی بیسبال، زمین عوض شود، بازیکنان تغییر کنند، اما لابیگرها، قطعاً در رختکن هر بازی هستند بیآنکه فقط یک دلار آنها چهار دلار شود. حالا باید به نقش نخبگان، ساختارها و بافتهای اجتماعی فکر کرد؛ به کسب شهرتها، به جداسازی مرزهای جغرافیایی و پولی، نفوذ پلتفرمهای دیجیتالی، دنیای پرداختهای ارزی، ارزش دادهها و تاثیری که محیطهای اجتماعی بر لابیها میگذارد و لابیگری را از دیپلماسی سیاسی و اقتصادی به دیپلماسی عمومی و اجتماعی میکشاند. اکنون زمان فکر کردن به لابیهای اجتماعی است و البته لابیگرهای نخبه.» لابیگریهایی که سودآوری لابیهای خصوصی قدرتمند با هزینههای عمومی را به نگرانی کشانده؛ نقشی که لابیگری در نحوه برخورد دولتها با چالشهای بزرگ جهانی دارد، به ویژه بعد از ظهور رسانههای اجتماعی را با پیچیدگی مواجه کرده؛ و بسیاری از مقامات دولتی و نهادهایی که با سطح دقیق نظارتی مواجهاند، حتی بسیاری از کشورهای عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) را ترسانده است. چون لابیگری که از 40 سال پیش تاکنون اصولاً خارج از مکانیسم قانونی برای تاثیرگذاری روی تصمیمات دولتها انجام میگرفت، اکنون تحت تاثیر محیطهای اجتماعی قرار گرفته و جابهجایی بسیار گستردهای در تعیین اولویت مسائل در جهان ایجاد کرده است. یک موضوع سطح پایین یا به اصطلاح «low profile» اکنون این امکان را یافته که تحت اثرگذاری محیطهای اجتماعی بر لابیگران و قانونگذاران، به سطح بالا یا «High profile» راه پیدا کند. این در حالی است که متغیرهای اثرگذار در گذشته متفاوتتر بودند.
سیلیکونولی؛ دره لابیهای پرهزینه:
به گفته نیک آیوسا از سازمان شفافیت بینالملل (TI)، صاحبان کسبوکارها در اواخر دهه 1970 به این تصمیم رسیدند که اگر میخواهند راهی برای افزایش سود و کاهش هزینههای خود بیابند، باید با پول لابیگری، به قانونگذاران دسترسی پیدا کنند. اینگونه بود که بخش به بخش، شروع به ایجاد یک صندوق بزرگ برای پرداخت به لابیگران کردند تا آرای حیاتی مورد نیاز خود را به دست آورند. از زمانی هم که تام دیلی، نماینده جمهوریخواه ایالات متحده از تگزاس بین سالهای 1979 تا 1983، با گستاخی تمام، لابی را «پول برای دسترسی» به اهداف نامید، لابیگری رشد کرد و بین سالهای 2007 تا 2012 حدود 200 سازمان لابیگر بالغ بر 8 /5 میلیارد دلار هزینه کردند که بازگشت سرمایه آنها در همان دوره به 5 /4 تریلیون دلار رسید و این باور را اشاعه داد که لابیکردن یک سرمایهگذاری با سود و بازدهی تضمینشده است و هیچ بانک یا بازار سهامی نمیتواند شبیه آن را امکانپذیر کند. باوری که باعث شد در سال 2020، در بروکسل 25 هزار لابی با بودجهای بیش از سه میلیارد یورو، به دنبال تاثیرگذاری بر سیاست اتحادیه اروپا باشند، تقریباً 7500 نفر از آنها در پارلمان اروپا تایید شوند و بتوانند مرتباً با نمایندگان پارلمان ملاقات کنند. برلین میزبان هفت هزار لابیگر با بیش از یک میلیارد یورو سرمایهگذاری در سال باشد. تعداد کل لابیگران منحصربهفرد ثبتشده که فعالانه در ایالاتمتحده لابی کردهاند به 11524 نفر برسد. کل هزینههای لابی در ایالاتمتحده بالغ بر 49 /3 میلیارد دلار آمریکا باشد. صنایع دارو و محصولات بهداشتی بالغ بر 23 /306 میلیون دلار و صنعت بیمه حدود 85 /151 میلیون دلار آمریکا را صرف لابیگری کنند. «BigTech» 124 میلیون دلار در چرخه انتخابات 2020 هزینه کرده و این چرخه انتخاباتی را به عنوان گرانترین دوره از نظر هزینههای سیاسی، شاهد بیشترین هزینههای لابیگری و کمکهای تبلیغاتی به کنگره کند. آمازون، اپل، فیسبوک و گوگل، هزینههای لابیگری و حضور خود در واشنگتن دیسی را از سال 2010 تا 2018 بیش از 400 درصد افزایش دهند و در چرخه انتخاباتی سال 2018 بیش از 118 میلیون دلار هزینه کنند. فیسبوک 56 درصد بر سرمایهگذاریهای خود برای لابیگری افزود و مارگاریدا سیلوا، محقق مرکز افشاگری و رصد تهدیدات لابیگری «Corporate Europe Observatory»، را به بزرگترین اعتراف قرن واداشت: «تاریخ تاکنون به چشم خود ندیده بود که چنین پولهایی مستقیماً خرج لابیگری شود، پول و ارتباطات بر منافع عمومی بچربد، صنعت پرنفوذ لابیگری مبتنی بر فناوری شکل بگیرد، لابیگری وارد عصر جدیدی شود، دره سیلیکونولی، قلب تپنده فناوری، قانونگذاران را تحت نفوذ خود دربیاورد، لابیگرها از کاپیتول هیل به کنج کافهها و ناهارهای دوستانه برسند، محیطهای اجتماعی به یکی از اهرمهای نفوذ و تاثیرگذاری تبدیل شوند و این سوال به وجود آید که آیا شکلِ جدیدِ لابیگری که لزوماً بر مبنای پول نیست و پای نفوذ ارتباطات و همافزایی جهانی را به میان آورده، میتواند در تبیین خوب یا بد بودن لابیگریها، با توجه به موضوعات مهم جهانِ فعلی، چارهساز باشد؟» یا آنگونه که هانس مارتین تیلاک، نویسنده کتاب «جمهوری لابی: چه کسی در آلمان طناب را میکشد؟»، هشدار داده بود باید آماده و منتظر زنگ خطرها و رسوایی در رسواییها باشیم؛ و در آیندهای نهچندان دور، از سیاستمداران و قانونگذاران، درباره لابیها، گروههای ذینفعِ درگیر و پیشنهادهایی که آنها ارائه کردند یا اینکه اصلاً چرا به نفع گروهها و لابیهای مختلف تصمیم گرفتند و مدافع منافع عمومی نبودند سوال کرده و به بازخواست آنها فکر کنیم؟
آرامش پنهانِ یک شام و قراری گرانقیمت:
کریستین آر گروس، پاملا لوپز، سارا سادهوانی و آنتوان یوشیناکا، به اعتبار پژوهش میدانی خود، معتقدند هم باید منتظر زنگ خطرها بود و هم به روی مثبت قضیه نگاه کرد و به لابیگریهای اجتماعی و لابیستهای نخبه امیدوار بود. بهزعم آنها، به جای سوالات مدنظر هانس مارتین تیلاک باید پرسید آیا لابی اجتماعی که در آن یک لابیگر متخصص و یک مقام دولتی به دور از آداب دیدارهای رسمی و خارج از دفاتر و محل کار، با هم دیدار میکنند میتواند باعث شود، قانونگذاران از سیاستها، گروهها و منافع عمومی حمایت کنند؟ و آیا این استدلال به اثبات میرسد که وقتی لابیها در محیطهای اجتماعی انجام و درخواستها در یک فضای دوستانه مطرح میشوند، تاثیر مثبت بیشتری دارند؟ بنابر استدلال این چهار پژوهشگر، محیط اجتماعی، قانونگذار را به دلایل روانشناختی، اجتماعی و راهبردی وادار به پذیرش درخواست لابیگرها میکند. در واقع، لابی اجتماعی مستقیم میتواند ابزاری متقاعدکننده برای لابیگران باشد و برایش چند دلیل قابل استناد وجود دارد. لابی کردن یک استراتژی ارتباطی است و قانونگذاران فقط زمانی تحت تاثیر ارتباطات گروههای ذینفع قرار میگیرند که آن گروهها بتوانند از «صفحههای ادراکی» قانونگذاران عبور کنند. در واقع، لابی کردن فقط به معنای «به دست آوردن اطلاعات» نیست، بلکه به معنای ارائه اطلاعات آن هم به گونهای است که تصمیمگیرنده قانع به پذیرش آن شود و از حیث روانشناختی تغییر در رفتار یا خلقوخوی دریافتکننده پیام و اطلاعات را به همراه داشته باشد. بنابراین اگر لابی، انگیزهای برای افزایش نفوذ بینفردی بر قانونگذاران از طریق افزایش سطح راحتی، آرامش و تغییر در خلقوخو را داشته باشد، ارتباط بین لابیگر متخصص و قانونگذار به صورت کامل برقرار شده و هر دو طرف بیشتر متقاعد میشوند؛ حتی با به اشتراکگذاری نشانههای اجتماعی بین آنها در عین حالی که مبین افزایش همکاریشان خواهد بود میتواند موفقیت بیشتری به همراه داشته و سود سرمایهگذاری و هزینه برای لابی را چند برابر کرده و راه را برای کسب مشاغل بالاتر بعد از بازنشستگی و بازشناسی مسیرهای جدید درآمدی هموارتر کند. کمااینکه یک لابی اجتماعی مستقیم، برای قانونگذاری که فرصتی برای توسعه روابط شخصی در جلسات اداری کوتاه نمییابد، در دفتر خود، همواره مشغول تهیه پیشنویس قانون، کار بر روی لوایح و شرکت در جلسات استماع است و با شرایط خشک و پراسترس سروکار دارد، باعث ایجاد تغییری خوشایند شده و به او اطمینان بیشتری برای پذیرش درخواستها میدهد. تا بدانجا که به گفته لاپیرا نویسنده کتاب «لابیِ درهای گردان»، «اثر کیفیت استدلال» در قانونگذار شاد به حدی خواهد شد که گویی یک فرد گرسنه را به ناهار ببری، او را سیر کنی و خوشحال و سرزنده به محل کارش بازگردانی. علاوه بر آن، لابی اجتماعی نهتنها به دلایل روانشناختی اجتماعی، بلکه به عنوان یک سیگنال راهبردی از سوی لابیگر بر روی قانونگذار یا کارگزار سیاسی اثر دارد. وقتی لابیگرِ متخصص و نخبه، از قانونگذار یا کارگزار درخواست ملاقات میکند و اصرار دارد که این ملاقات در یک محیط اجتماعی و غیررسمی برگزار شود، خواسته و مهندسیشده در قانونگذار یا کارگزار این احساس را به وجود میآورد که به جای یک معامله، قرار است پای یک توافق برد-برد در میان باشد؛ گویی قبل از هر توافقی هدیه لازم داده شده است. از سویی درخواست یک قرار در یک رستوران یا کافه، برای لابیگر هزینه زیادی دارد، به همین دلیل وقتی، لابیست به جای تقاضای یک ملاقات در دفتر کار، پیشنهاد یک شام دوستانه را میدهد، آن هم در زمانی که قانونگذار به آن نیاز دارد، ناخواسته این سیگنال را میسازد و میفرستد که پای یک گفتوگوی گرانقیمت در میان است و شهرت را هم به همراه دارد.
لطف دوستانه، همگونی ایدئولوژیک:
اما شاید مهمترین دلیل موثر بودن لابی اجتماعی این است که به طرفین اجازه میدهد روابط اجتماعی و تعامل متقابل خود را افزایش دهند. در محل کار، قانونگذار احتمالاً چندین کارمند دارد که با آنها جلسه میگذارد و مجبور است بلافاصله قبل یا بعد از جلسات داخلی، با لابیگر قرار ملاقات بگذارد و این به معنای محدود بودن قانونگذار در طرح اهداف خود است. او به اجبار تمایلی به بحث آشکار درباره اهداف خصوصی خود در یک مکان اداری، جایی که دیگران ممکن است ولو سهوی گفتوگوی او را بشنوند یا در آن مداخله کنند، ندارد. اما در یک قرار ملاقات خارج از محل کار، لابیگر و قانونگذار میتوانند بدون ترس و نگرانی، درباره موضوعات حساس به صورت آزادانه صحبت کنند. در کنار آن، گاهی ممکن است لابی با کارمند قانونگذار انجام شود و طبیعتاً کارمندی که زیر نظارت مستقیم قانونگذار و درگیر با بوروکراسیهای اداری است، امکان برقراری دیداری با محتوای ارتباطی محرمانه را نخواهد داشت و چهبسا باید در قرارهای اجتماعی هم مراقب باشد که دیدار او لو نرود. ولی با وجود این، در گفتوگوهای غیررسمی، لابیگر و قانونگذار یا کارمند قانونگذار به یک اعتماد متقابل میرسند و امکان طرح مباحث خصوصی و محرمانه نیز فراهم میآید. و چهبسا لابی اجتماعی به کارمند این فرصت را میدهد تا اهداف خود را به صورت مستقیم به لابیگر بگوید و زمینه برای توسعه یک رابطه متقابل فراهم آید. کمااینکه بسیاری از افراد با ردههای پایینتر شغلی، قصد دارند از نقش کارمند قانونگذار خارج شده و برای یک گروه ذینفع کار کنند و جلسه با یک لابیگر نخبه، این فرصت را به وجود میآورد. لابی اجتماعی کمک میکند، کارمند قانونگذار به دور از چشم همه، مشاورههای تخصصی بگیرد و با ایجاد یا تقویت روابط شخصی با آن دسته از افرادی که در داخل گروههای ذینفع هستند، آینده شغلی بلندمدت و منافع شخصی خود را بهبود ببخشد. حتی به واسطه روابط مبادلهای استراتژیک که بیشتر شبیه روابط دوستانه است، او میتواند به آسانی درخواست کمک مالی کند و قول حمایت از یک لایحه به شدت مهم و اثرگذار را در صورت به دست آوردن جایگاه شغلی بالاتر به لابیگر بدهد و به بیانی ساده لطف لابیگر را جبران کند. کاری که در صورت همگونی ایدئولوژیک با لابیگر یا گروههای ذینفع، چنان نتایج مثبتی خواهد داشت که باورناکردنی است. نمونه بارز آن، لابی شش غول سوخت فسیلی با پنج گروه از طریق 71 فرد اثرگذار، در قالب 568 جلسه با مقامات ارشد کمیسیون اروپا (بهطور متوسط هر هفته 5 /1 جلسه در یک دوره هفتساله) با مبلغ 170 میلیون یورو بین سالهای 2015 تا 2021، علیه اقدامات موثر آبوهوایی در سطوح ملی، اتحادیه اروپا و بینالمللی و مسدودسازی سیاستهای کاهش انتشار گازهای گلخانهای و باقی ماندن سوختهای فسیلی است. بنابراین در یک جمعبندی کلی و بر مبنای نتایج مطالعه انجامگرفته بر روی بیش از شش هزار لابیگر ثبتشده در 10 ایالت آمریکا که 90 درصد آنها تجربه لابی اجتماعی با قانونگذاران در کافیشاپها (70 درصد) یا رستورانها (70 درصد) را داشتهاند، گروههای ذینفع زمانی که با قانونگذاران یا کارکنان آنها به صورت اجتماعی ملاقات میکنند، بیشتر به آنچه میخواهند دست مییابند، خوشحالترند و بیشتر تحت تاثیر قرار میگیرند؛ چرا که هدف لابیگران صرفاً آموزش قانونگذار در مورد خطمشی مورد نظرشان نیست، بلکه ارائه اطلاعات به گونهای است که پذیرای آن باشند و این در حالی است که در دفتر و محیطهای اداری، قانونگذاران ممکن است دچار سوگیری شده، ارتباط کاملی میان لابیست و قانونگذار شکل نگیرد و حتی آن ارتباط قطع شود. اما لابی اجتماعی و ملاقات در خارج از محیط اداری باعث میشود تصمیمگیرندگان زمان بیشتری برای ایجاد روابط شخصی یا به دست آوردن روحیه بهتر، داشته باشند و آنگونه که تحقیقات روانشناسی اجتماعی نشان میدهد این تغییر خلقوخو، به متقاعدشدن بیشتر قانونگذاران و کارکنان بینجامد و آنها تمایل بیشتری برای قبول درخواست لابیگرها یا گروههای ذینفع داشته باشند. همچنین و بر اساس تقسیمبندی قانونگذاران کالیفرنیا به سه گروه، دیدارکنندگان با لابیگرها در محل کار، رستوران و قانونگذارانی که هیچ درخواستی برای لابی نداشتهاند، میتوان گفت، قانونگذارانی که در یک لابی اجتماعی حضور داشتهاند (با 79 درصد دارای محدودیت زمانی و 65 درصد بدون هیچ محدودیتی)، 26 درصد بیشتر از قانونگذارانی که تجربه لابی را نداشتهاند، بهطور علنی از سیاست مدنظر گروه ذینفع حمایت کردهاند و در شرایط کنترل و جایی که قانونگذاران اصلاً لابی نداشتهاند، تنها 9 /7 درصد حامی گروههای ذینفع بودهاند؛ و جلسات اجتماعی با قانونگذارانی که از نظر ایدئولوژیک با گروه ذینفع و لابیگران تفاوت داشتند، کمترین میزان حمایت را داشته و قانونگذارانی که قبلاً در موقعیتهای فکری و ایدئولوژیک نزدیک به اهداف گروه ذینفع یا لابیستها قرار گرفته بودند، به واسطه لابیهای اجتماعی، بیشتر پذیرای خواستههای لابیگران بودند و از آنها حمایت کردند. و البته همه اینها در حالی است که هنوز هم ترس از افشا شدن رابطه بین لابیگر و قانونگذار در محیطهای اجتماعی، مدار قویتری به لابی در محیطهای اداری میدهد. ولی در کل، لابیهای اجتماعی، هرچه زمان میگذرد، اثرگذاریشان بیشتر میشود و همانگونه که پول جای خود را به بیتکوین داد و اکنون مقلدهای بیتکوین، دارند جای آن را میگیرند، لابی اجتماعی هم میتواند جایگزین لابیِ پشت درهای بسته باشد.