گرفتار در تله زیان
چرا از سرمایههای زیانده خود دل نمیکنیم؟
آیا شما نیز جزو سرمایهگذارانی هستید که تمایل دارند داراییهایی را که برایشان بازدهی مثبتی به همراه داشته بفروشند و در مقابل، تمایلی به رها کردن داراییهایی که سبب شده ضرر کنند، ندارند؟ اگر چنین است، ممکن است شما هم در باتلاق «سوگیری تمایلی» (Disposition Bias) گیر افتاده باشید.
«سوگیری تمایلی» به گرایش ما برای فروش زودهنگام داراییهایی که سود مالی داشتهاند، آن هم در حالی که به داراییهای زیانکرده خود چسبیدهایم، اطلاق میشود. اغلب ما تمایل داریم سرمایهگذاریهای برنده (با بازده مثبت) خود را بفروشیم تا از سود ناشی از آن اطمینان حاصل کنیم اما از فروش سرمایهگذاریهای بازنده (با بازده منفی) خود دست برنمیداریم چون همچنان امیدواریم آنها سرانجام به سود برسند.
بد نیست ببینیم این سوگیری در چه شرایطی رخ میدهد. تصور کنید که برای تامین هزینه سفر تابستانی خود به پول نیاز دارید. سبد سرمایهگذاری خود را بررسی میکنید تا تصمیم بگیرید چه اقدام مالیای باید انجام دهید تا بتوانید به تعطیلات رویایی خود بروید. در نهایت، انتخابهای شما به فروش سهام دو شرکت مختلف محدود میشود. اجازه بدهید آنها را شرکت A و شرکت B بنامیم. شرکت A نسبت به زمانی که سهام آن را خریداری کردهاید از ارزش بالاتری برخوردار است. در نقطه مقابل شرکت B به نسبت زمان خرید با افت ارزش مواجه شده است. ارزش سهام هر دو نیز در هفتههای گذشته نسبتاً ثابت مانده. فروش سهام هر کدام از این دو میتواند هزینه سفر شما را تامین کند. خب، کدام را میفروشید: سهام A یا B؟
احتمالاً با خودتان فکر میکنید «بهتر است حالا که سهام شرکت A در سود است از آن بیرون بیایم. ضمن آنکه ممکن است شرایط شرکت B هم در آینده به نفع من تغییر کند... بهتر است کمی صبور باشم و به همین منوال ادامه بدهم». در نهایت تصمیم میگیرید که سهام شرکت A را بفروشید، در نقطه اوج از سرمایهگذاری در آن بیرون بیایید و با شرکت بازنده به راه خود ادامه بدهید! همه اینها در حالی است که سرمایه شما در شرکت B به ضرر خود ادامه خواهد داد. مانند بسیاری دیگر از سرمایهگذاران، شما هم در دام فریبنده سوگیری تمایلی گرفتار شدهاید: پیش از آنکه متوجه ضرر و زیان بزرگتان شوید، سودتان را خرج کردهاید!
آثار فردی و سیستماتیک
سرمایهگذاران مبتدی و حرفهای، هردو بهطور یکسان، با سوگیری تمایلی ناآشنا هستند. همه ما با وجود آنکه دوست داریم منطقی و عقلانی به نظر برسیم، اما تصمیمات زیادی را بر مبنای ترس، غرور یا تصورات نادرست میگیریم. در ابتداییترین سطح، همه ما احتمالاً میپذیریم که بردن احساس خوبی دارد و باختن با احساس بد همراه است. بنابراین اگر بین برد و باخت به ما فرصت انتخاب داده شود پاسخمان واضح و شهودی -به نفع برد- خواهد بود. با این حال، تصمیمگیری هوشمندانه و عملکرد مالی خوب باید بر اساس یک دیدگاه جامع و نه چشمانداز «یکباره» برد و باخت باشد. یک سرمایهگذار حرفهای به جای آنکه داراییهای در حال برد خود را بفروشد، داراییهای زیانکرده خود را کاهش میدهد. او به خوبی میداند با تسلیم شدن در مقابل سوگیری تمایلی، در درازمدت متحمل ضرر و زیان بیشتری خواهد شد.
سیاستهای مالیاتی نیز میتوانند اثر تمایلی را افزایش دهند. این یکی دیگر از انگیزههای مهمی است که به ما یادآور میشود باید نحوه برخورد خود را در مواجهه با زیانها و سودها بازنگری کنیم. نرخهای مالیاتی بین سود /زیان کوتاهمدت و سود / زیان بلندمدت تمایز قائل میشوند؛ بدین ترتیب که نرخهای بلندمدت در حدود نصف نرخ مالیات در کوتاهمدت است. درنتیجه نقد کردن سهام در ضرر، سودآورتر به نظر میرسد زیرا بار مالیاتی کمتری در پی خواهد داشت. در مجموع، اجتناب از «سرمایهگذاری تمایلی» یک اقدام برد-برد است: ضرر کمتر و مالیات کمتر!
بدیهی است که عدم تمایل ما به فروش سرمایههای ازدسترفته بر وضعیت مالی فردیمان تاثیر میگذارد. با این حال، اگر تعداد زیادی از مردم مستعد تصمیمگیری یکسان باشند این روند میتواند پیامدهای نامطلوب جهانی داشته باشد. اما تاثیر سوگیری تمایلی بر گروه چیست؟
در یک شرکت سرمایهگذاری، فروش زودهنگام سهامهای برنده و تاخیر در فروش هرآنچه در ضرر است، میتواند گروه را متحمل زیانهای بلندمدت زیادی کند. دو محقق امور مالی به نامهای ویجی سینگال و ژائوجین ژو، میزان تاثیر سوگیری تمایلی را در بیش از 2300 صندوق سرمایهگذاری مشترک فعال و عملکرد کلی این صندوقها مورد بررسی قرار دادهاند. آنها دریافتند که صندوقهای سرمایهگذاریِ مستعد این سوگیری هر سال بهطور متوسط 4 تا 6 درصد از صندوقهای فاقد این سوگیری عقب میمانند. آنها همچنین دریافتند که احتمال بقای صندوقهای مستعد این سوگیری کمتر است. سینگال و ژو مینویسند:
«تقریباً 85 درصد از سرمایهگذاریهایی که مستعد سوگیری تمایلی نیستند، در یک دوره پنجساله سرپا میمانند. این در حالی است که تنها 77 درصد از سرمایههای مستعد این سوگیری در بازه زمانی مشابه دوام میآورند. نرخ و میزان شکستِ بیشتر نشان میدهد که در مدت زمانی معقول، این سرمایهها به احتمال زیاد ناپدید میشوند مگر آنکه سرمایهداران سوگیری مذکور را از میان بردارند.»
این نتایج نشان میدهند که چگونه سوگیری تمایلی میتواند غرق شدن یا ماهرانه شنا کردن یک شرکت را تعیین کند.
اگرچه «سوگیری تمایلی» از بستر سرمایهگذاری منشأ گرفته است اما الگوی رفتاری نگه داشتن سرمایهگذاریهای ازدسترفته با امید رسیدن به سود را میتوان در زمینههای مختلفی یافت. برای مثال، در سال 1990، فرودگاه دِنور طی دو سال، دو میلیارد دلار بیش از بودجه خود صرف کرد تا یک استراتژی جدید را برای جابهجایی چمدانها اجرا کند. حتی جنگ ویتنام، هنگامی که رئیسجمهور جانسون به فرستادن نیروها و منابع با وجود نتایج منفی و شکستهای پیاپی ادامه داد، میتواند نمونهای از تمایل ما برای ادامه سرمایهگذاری در ضرر باشد.
این سوگیری همچنین با خطای هزینههای غرقشده (sunk cost fallacy) همسو میشود. خطایی که تمایل ما را برای ادامه استفاده از منابع، اعم از زمان، پول یا مواد اولیه، برای سرمایهگذاری که در حال شکست یا در کل ازدسترفته است، نشان میدهد.
چرا درگیر این سوگیری میشویم؟
دلیل منطقی پشت سوگیری تمایلی، بهطور گستردهای در علوم رفتاری مورد بحث قرار گرفته است. این سوگیری در مفاهیم بنیادین رفتار ما خلاصه میشود. ابتدا بیایید این فرآیند را از طریق «نظریه چشمانداز» (prospect theory) دانیل کانمن و آموس تورسکی تجزیه و تحلیل کنیم.
کانمن و تورسکی مشاهده کردند که در شرایط پرخطر یا شرایطی که عدم قطعیت در آن حاکم است، به نظر میرسد «نظریه کلاسیک مطلوبیت» کاربردی ندارد. نظریه مطلوبیت میگوید که افراد منطقی هنگام تصمیمگیری گزینهای را انتخاب میکنند که بیشترین رضایت را به آنها میدهد. کانمن و تورسکی، با معرفی نظریه چشمانداز، یک مدل جایگزین برای فرآیند تصمیمگیری ارائه دادند. این نظریه به تبیین انتخابهای غیرمنتظره در شرایطی که قطعیت دارد -در مقابل زمانی که عدم قطعیت حاکم است- میپردازد.
کانمن از سناریوهای زیر برای شفافسازی نکات کلیدی نظریه چشمانداز استفاده میکند:
سناریوی اول: کدام را انتخاب میکنید؟ با قطعیت 900 دلار را به جیب بزنید یا شانسی 90درصدی برای دریافت هزار دلار داشته باشید.
سناریوی دوم: کدام را انتخاب میکنید؟ مطمئناً 900 دلار از دست بدهید یا با احتمال 90 درصد هزار دلار را از دست بدهید.
در سناریوی اول، اکثر مردم انتخاب میکنند که 900 دلار دریافت کنند. وقتی در مورد سود حرف میزنیم، یقین را بر قمار ترجیح میدهیم. همچنین تصور اینکه هیچ چیزی دریافت نکنید، با وجود پتانسیل به دست آوردن قطعی چیزی، بسیار ناخوشایندتر به نظر میرسد. این در حالی است که در سناریوی دوم، اکثر مردم قمار را انتخاب میکنند و میزان ضررشان را به شانس میسپارند. در این سناریو، ایده از دست دادن هزار دلار آنچنان هم ناخوشایندتر از دست دادن 900 دلار نیست. ما در اینجا میتوانیم تفاوت نحوه برخورد با سودها در مقابل ضررها را مشاهده کنیم. عموماً، وقتی صحبت از سود است، ما از ریسک گریزان هستیم. این در حالی است که هنگام مواجهه با ضرر، به دنبال ریسک میگردیم.
بیایید یک سناریوی دیگر را بررسی کنیم. شخصی از شما میپرسد آیا میخواهید روی یک سکه قمار کنید؟ اگر شیر بیاید 100 دلار از دست میدهید و اگر خط بیاید 150 دلار کسب میکنید.
در این سناریو، بسیاری از افراد قمار را قبول نمیکنند، با وجود اینکه میزان سود کاملاً به نفع آنهاست. احتمال از دست دادن 100 دلار به قدری دردناک است که باعث میشود از پذیرش این سکه انداختن خودداری کنید. این نشاندهنده ضررگریزی ماست. ما اغلب برای جلوگیری از ضرر، هر کاری انجام میدهیم، حتی اگر این ضرر گزینهای بد میان بد و بدتر باشد. ضررگریزی میتواند یک ویژگی تکاملی مفید باشد. اگر ما نسبت به رویدادهای منفی بیشتر از رویدادهای مثبت حساس باشیم و از آنها دوری کنیم، به احتمال زیاد از خطرات هم دوری میکنیم و زنده میمانیم.
بنابراین در چارچوب تئوری چشمانداز، سوگیری تمایلی بسیار منطقی است:
- ما نسبت به دستاورد و سودهای خود ریسکگریز هستیم بنابراین میخواهیم هر آنچه در بازی بردهایم را نقد کنیم و در جیبمان بگذاریم.
- ما ضررگریزیم پس در مقابل فهمیدن و پذیرفتن ضرر خود مقاومت میکنیم.
- وقتی صحبت از ضرر به میان میآید، ما اتفاقاً به دنبال ریسک هستیم. همچنان باختها و ضررهای خود را دودستی میچسبیم و به امید برنده شدن و رسیدن به سود، ریسک از دست دادن پول بیشتر را به جان میخریم.
توضیحی دیگر برای این سوگیری از طریق حسابداری ذهنی (mental accounting) است. ما همانطور که حسابهای فیزیکی برای مدیریت امور مالی خود داریم، اغلب حسابهای نامشهودی هم در ذهنمان نگه میداریم. حسابداری ذهنی باعث میشود که ما هر سرمایهگذاری را به صورت مجزا ببینیم و تنها بر اساس وضعیت همان حساب تصمیمگیری کنیم. ما همچنین احساساتمان را به این حسابها وصل میکنیم. سناریوی زیر را در نظر بگیرید: شما بلیت کنسرتی را 60 دلار خریدهاید. روز کنسرت فرا رسیده و متوجه میشوید که بلیت شما گم شده است و شما هیچ مدرکی برای اثبات خرید آن ندارید. شما در حساب ذهنی خود، پولی را که برای حضور در این کنسرت لازم بوده، خرج کردهاید و حسهای مثبتی به این بلیت چسباندهاید. بنابراین، تصمیم میگیرید بلیت دیگری بخرید و در کنسرت شرکت کنید، زیرا حس منفی 60دلاری که انگار برای هیچ چیز خرج کردهاید، بدتر از پرداخت در مجموع 120 دلار به نظر میرسد.
در سناریوی مذکور، میتوانیم ببینیم که حسابداری ذهنی، چگونه به تصمیمگیریهای غیرمنطقی منتهی میشود. همین اتفاق در مورد سوگیری تمایلی نیز رخ میدهد. سرمایهگذاران هنگام خرید سهام، حسابهای ذهنی باز میکنند و در بستن این حسابهای ذهنی در هنگام ضرر مشکل دارند. در نتیجه، آنها به احتمال زیاد طولانیتر از حالت نرمال، سوار بر کشتیهای در حال غرق شدن خود باقی میمانند.
ترس از پشیمانی و تمایل انسان به غرور و تکبر نیز نقشهای مهمی در میدان دادن به سوگیری تمایلی بازی میکنند. ترس از پشیمانی قدرتمند است. اثر تمایلی منعکسکننده بسیاری از اضطرابهای ناشی از پشیمانی است. اگر سهام زیانده را درست قبل از آنکه به سود برسد بفروشیم چه؟ اگر این برگ برندهمان را نفروشیم و سقوط کند چه؟ مساوی دانستن «برنده شدن» با غرور ناشی از آن، محرکهای اصلی «سوگیری تمایلی» هستند. با این حال، شواهد نشان میدهد که فروش آنچه در ضرر است و حفظ آنچه سودآور است، حداقل برای مدت کوتاهی، به عنوان یک سیاست کلی، تصمیمگیری بهتری است. نترسید و همچنین نگذارید غرور دیدگاه شما را مهآلود کند.
مثالی از سوگیری تمایلی: فشارهای اجتماعی
در سال 2016، راولی هایمر، محقق مالی، مطالعهای انجام داد که در آن رابطه بین اثر تمایلی و فشار اطرافیان را بررسی میکرد. ظهور «شبکههای اجتماعی مخصوص سرمایهگذاری»، مانند myfxBook، تجار را قادر میسازد تا به صورت دیجیتالی ارتباط برقرار کنند و همچنین سوابق معاملاتی را دنبال و مقایسه کنند. هایمر دادههای myfxBook را برای اندازهگیری اثر تمایلی در معاملهگران قبل و بعد از پیوستن به شبکههای اجتماعی تجاری، تجزیه و تحلیل کرد.
او شواهد قابل توجهی مبنی بر اینکه تعاملات اجتماعی، سوگیری تمایلی را افزایش میدهند پیدا کرد. نتیجه تحقیق او نشان میداد که تاثیر تمایلی تقریباً دو برابر شده است. وی این را به میل به داشتن تصویر ذهنی مثبت هر شخص در میان مکانیسمهای اجتماعی دیگر نسبت داد.
سوگیری تمایلی و مومنتوم، تعیینکنندههای کلیدی هستند که سبب تفکیک سرمایهگذاران با عملکرد بهتر از سرمایهگذارانی با عملکرد ضعیفتر میشوند. چه بهتر که شما جزو سرمایهگذاران باهوش و برنده باشید.
چرا این سوگیری مهم است؟
در بین سوگیریها، سوگیری تمایلی خطایی شناختی است که با آگاهی کافی از تلههای آن، میتوان از مشکلاتی که به همراه دارد کم کرد. درک اینکه چگونه رها کردن سرمایههای در ضرر و نگهداشتن هرآنچه در سود است، در نهایت و در درازمدت به نفع ما تمام خواهد شد، میتواند مشوق خوبی برای تغییر عادتهای دیرینه و تمایلات اشتباهمان باشد. اگر بتوانیم این موضوع را در حوزه سرمایهگذاری درک کنیم، میتوانیم آن را در حوزههای دیگر زندگی شخصی و حرفهای خود، از جمله پروژهها، روابط و سایر حوزهها نیز پیاده کنیم.
سوگیری تمایلی همچنین یک باد مخالف مصنوعی ایجاد میکند: وقتی خبرهای خوب اعلام میشود، به دلیل فروش زودهنگام یا عدم خرید بلافاصله آن سرمایه، قیمت یک دارایی تا رسیدن به ارزش حقیقی آن افزایش نمییابد. به همین ترتیب، هنگامی که اخبار بد اعلام میشود، قیمتها کمتر از آنچه انتظار داریم کاهش مییابند زیرا سرمایهگذاران تمایلی به فروش ندارند. این موضوع توضیح دیگری برای این است که چرا قیمتها ممکن است واکنشی کمتر از آنچه انتظار میرود نشان دهند.
چگونه از آن اجتناب کنیم؟
چگونه میتوانیم از سوگیری تمایلی و تاثیر آن در تصمیمگیری و سرمایهگذاریهای ضعیف جلوگیری کنیم؟ پاسخ ساده است. از نگهداری سرمایههای بازنده برای مدت طولانی و فروش زودهنگام برگهای برندهتان خودداری کنید. گفتن این کار آسانتر از انجام آن است، بنابراین میتوانیم با تکیه بر مکانیسم شناختی که به تسهیل این امر کمک میکند قدم برداریم.
یکی از ابزارهایی که به ما کمک میکند، داشتن دیدی گسترده است. به جای بررسی هر گزینه در انزوا، تلاش کنیم هر تصمیم را در کنار و به عنوان بخشی از مجموعه تصمیمات مالی بسیاری که میگیریم، بررسی کنیم. در اینجا گزیدهای از سخنان کانمن در مورد چارچوببندی گسترده (broad framing) از کتاب «آرام و سریع اندیشیدن» را آوردهایم.
«اگر بتوانید هر یک از این قمارها را به عنوان بخشی از مجموعهای از قمارهای کوچک ببینید و مانترای زیر را که بهطور قابل توجهی شما را به عقلانیت اقتصادی نزدیکتر میکند، تکرار کنید، به زندگی خود لطف مالی بزرگی خواهید کرد: شما گاهی چیزی را میبرید و گاهی چیزی را میبازید.»
این نقل قول ارزش درونی کردن را دارد. broad framing ابزاری است که معاملهگران باتجربه از آن برای مبارزه با واکنشهای احساسی پیرامون سود و زیان استفاده میکنند.
منابع:
1- Why do we tend to hold on to losing investments? thedecisionlab.com
2- Editor. Understanding the disposition effect. www.sr-sv.com. February 20th, 2021