شناسه خبر : 37971 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

اقتصاد کاهنان و حکیمان

اقتصاد در اندیشه‌های مصر و چین باستان چه شمایلی داشت؟

 

محمود صدری / مدیر انتشارات دنیای اقتصاد

اندیشیدن درباره اقتصاد، کِی، کجا و چگونه آغاز شد؟ اندیشه‌های اقتصادی امروزی از کجا آمده‌اند؟ طرفداران اقتصاد خصوصی و طرفداران اقتصاد غیرخصوصی، با چه استدلال‌هایی باورها و انتخاب‌های خود را بحق و باورها و انتخاب‌های طرف مقابل را ناحق می‌دانند؟ کسانی که مال فراوان می‌اندوزند و چیزی به دیگران نمی‌دهند، وجدان خود را چگونه آسوده می‌کنند و کسانی که مال دیگران را به‌زور از ایشان می‌گیرند و به تصرف خود درمی‌آورند یا میان تهیدستان تقسیم می‌کنند، برای این کارشان چه توجیه اخلاقی‌ای دارند؟ این نوشته‌ها قرار است به این پرسش‌ها پاسخ دهد که اقتصاد در اندیشه‌های چین و نظام‌نامه‌های بین‌النهرین و مصر چگونه تفسیر می‌شد.

 

اندیشه‌های مصری و بین‌النهرینی

84متفکران بین‌النهرین و مصر، ظاهراً بیشتر تمشیت‌کنندگان عمل اقتصادی بوده‌اند تا تولیدکنندگان اندیشه اقتصادی. یادگارهای فکری مصریان و سومریان و بابلیان، عمدتاً آیین‌های دینی‌اند تا متون اندیشه‌ای در معنای متعارف. اندیشه‌های دینی-فلسفی بین‌النهرین نوعاً درباره ساحت کیهانی حاکم و ضرورت اطاعت از اوست و اندیشه‌های مصری غالباً آیین‌های مرگ و جهان آخرت هستند و پاره‌ای دانش‌های تجربی درباره شیوه‌های اقتصادی، به‌ویژه آب‌شناسی و زراعت. دولت‌های باستانی بین‌النهرین که بر اساس شواهد موجود، کهن‌ترین دولت‌های جهان شمرده می‌شوند، از نیمه هزاره چهارم پیش از میلاد و پس از یکجانشین شدن انسان‌ها، در سرزمین‌های شرقی عراق امروزی و بخشی از سرزمین‌های غربی ایران امروزی استقرار یافتند. این دولت‌ها با برقراری نظم و امنیت و اَشکال اولیه حقوق، امکان کشاورزی در روستاها و حاشیه‌های شهرها و اشکال اولیه صنعتگری در شهرها را فراهم آوردند و دادوستد را کم‌خطر و به‌صرفه کردند. نظم و امنیت، انواع تهدیدهایی را که متوجه تولیدکنندگان و بازرگانان بود، برطرف کرد یا کاهش داد و طبعاً امید به آینده را افزایش داد. در نتیجه، فعالیت‌های اقتصادی، که عمدتاً کشاورزی و باغداری و اندکی ابزارسازی بود، شکل گرفت و سخنان اقتصادی پس از آنها پدید آمد.

صحنه اقتصادی بین‌النهرین چنین بود: هر خانواده‌ای به‌طور معمول، مقداری زمین و باغ و یک خانه داشت. مردان و جوانان و نوجوانان در مزارع و باغ‌ها کار می‌کردند و همه اعضای خانواده، از جمله زنان، به امور داخلی خانه می‌پرداختند. امور داخلی خانه طیف گسترده‌ای از فعالیت‌های روزمره بود: نگهداری از بچه‌ها، آماده‌سازی و انبار غلات، خشک کردن و نگهداری میوه‌ها برای زمستان، مراقبت از دام‌هایی که در خانه نگهداری می‌شد و دوشیدن آنها و فرآوری محصولات لبنی، پشم‌بافی، پختن نان و غذا. چنین خانواده‌ای خودگردان یا به‌اصطلاح امروزی «خودکفا» بود. خوراک و پوشاکش را از راه کشاورزی و دامپروری فراهم می‌کرد و سرپناهش را با خاک و سنگ و چوب می‌ساخت. اقتصاد چنین خانواده‌ای از جنبه تولید و مصرف، باثبات بود و تحولات پیرامونی، مثلاً افزایش و کاهش درآمد همسایگان و هم‌ولایتی‌ها و تغییرات قیمت اجناس بر آن تاثیر چشمگیر نمی‌گذاشت. زیرا چنین خانواده‌ای نه چیز زیادی می‌فروخت، نه چیز زیادی می‌خرید که تغییرات محیطی بر آن تاثیر قاطع بگذارد. بیشترین تماس چنین خانواده‌ای با بیرون، مراجعه به آهنگر و نجاری بود که برایش داس و بیل و نعل می‌ساختند و طبیبی بود که بیماری‌اش را درمان می‌کرد و کاهنی بود که برای شرکت در مراسم دینی معابد و انجام فرایض به او مراجعه می‌کرد. خانواده‌ها اندکی هم دادوستد با همسایگان و هم‌ولایتی‌ها و هم‌شهری‌ها داشتند که غالباً تهاتری بود. غیر از این، دهقان و خانواده‌اش خود می‌کاشتند و خود می‌خوردند. البته این اقتصاد باثبات که اصطلاحاً «اقتصاد معیشتی» خوانده می‌شود، همواره با دو خطر روبه‌رو بود. خطر اول خشکسالی و طغیان رودخانه‌ها و سرمازدگی محصولات بود. خطر دوم هم مالیات‌گیری دولت بود که گاهی ارتزاق سالانه دهقان را به خطر می‌انداخت.

 اقتصاد معیشتی خانوارها، تنها شکل زندگی اقتصادی در بین‌النهرینِ 5500 سال پیش نبود. بخش بزرگی از اقتصاد بین‌النهرین، در دست حکمرانان و کاهنان یا سراپرده سلطانی و معبد اعظم بود. اینجا، برخلاف کشاورزی معیشتی خانوارها، آن که کار می‌کرد و آن که می‌خورد یکی نبود. درآمد این بخش اقتصاد از دو منبع تامین می‌شد. اول از مالیات‌هایی که حکمران از کشاورزان و پیشه‌وران و تاجران می‌گرفت و نذوراتی که مردم به معبد می‌دادند؛ و دوم از محل عایدات زمین‌ها و کارگاه‌های معبد اعظم و سراپرده سلطانی که کشتگران بی‌زمین و صنعتکاران بی‌چیز و درواقع بردگان در آنها کار می‌کردند. عایدی حکمران و کاهن از هزینه‌هایشان بیشتر بود و طبعاً بخشی از آن به‌صورت مازاد و پس‌انداز می‌ماند. همین عایدی مازاد و پس‌اندازشده سرآغاز تحولی بزرگ، یعنی پیدایش اشکال اولیه «اقتصاد تجاری» شد. اقتصاد تجاری در اینجا یعنی اقتصادی که فعالان آن محصولات و اجناس را صرفاً برای مصرف شخصی تهیه نمی‌کنند بلکه آنها را تولید می‌کنند یا می‌خرند که با فروش مقادیر مازاد بر مصرفشان، سودی نصیبشان شود.

متون اقتصادی به‌جا مانده از مردمان بین‌النهرین ناظر بر همین اعمال اقتصادی است. تنها متون مهم مربوط به تفکر اقتصادی در بین‌النهرین که تاکنون شناخته شده، قانون‌نامه نسبتاً گمنام لیپیت ایشتار و قانون‌نامه‌های مشهورتر اورنامو و حمورابی، پادشاهان سومر و بابل است که از اواخر هزاره سوم تا اوایل هزاره دوم پیش از میلاد نوشته شده‌اند. این قانون‌نامه‌ها، که از نظر تاریخ کتابت قدیمی‌ترین متن‌های شناخته شده‌اند، بیشتر درباره شیوه ملک‌داری و اجرای قانون هستند تا متون اندیشه‌ای. اما همین شیوه‌های ملک‌داری، حاوی نخستین قاعده‌گذاری‌های اقتصادی و مقدمه حقوق اقتصادی و قانونگذاری اقتصادی بودند. قانون‌نامه حمورابی، قدیمی‌ترین متن شناخته‌شده‌ای است که در آن هم از ضرورت احترام به حق مالکیت سخن گفته شده است و هم قیمت‌گذاری کالاها توسط دولت. این قانون‌نامه، متنی پردامنه و حاوی قاعده‌های کلی و جزئی فراوان است و طبعاً طرفداران اقتصاد خصوصی و اقتصاد غیرخصوصی در آن مطالب زیادی وفق آرای خود خواهند یافت. این قانون‌نامه در موارد پرشماری، بر ضرورت پاسداری از مالکیت افراد تاکید ورزیده و برای کسانی که به مال دیگران تعدی کنند مجازات‌هایی سخت، و غالباً مرگ، مقرر کرده است. از سوی دیگر، در یکی از مواد این قانون آمده است اگر مالی از کسی دزدیده شود و رباینده آن یافت نشود، «دولت و جامعه» مکلف به جبران خسارتِ فرد مال‌باخته هستند. گویی نوعی بیمه رایگان همگانی وجود داشته است. جزء نخستِ قوانین ذکرشده مطابق آرای طرفداران اقتصاد خصوصی است و جزء دوم آن مطابق آرای طرفداران اقتصاد غیرخصوصی.

مصریان باستان هم با وجود ابداعات علمی و فکری مهم، بیشتر یادمان‌های مادی به‌جا گذاشته‌اند تا متون اقتصادی. مهم‌ترین میراث مصریان که با اقتصاد ارتباط تنگاتنگ دارد و چه‌بسا بازتاب اندیشه‌هایی باشد که آثاری از آنها نمانده، مفهوم دولت و مهارت دولت‌سازی است. ساخت اقتصادی-اجتماعی پیچیده مصر باستان و تشکیلات منظمی که این ساخت پیچیده را اداره می‌کرد، تحولی بزرگ در مفهوم ملکداری و اداره اقتصادی بود. اقتصاد و دیوانسالاری مالی مصر باستان در اختیار نهاد «معبد» قرار داشت که شکل کمال‌یافته مداخله دولت و معبد بین‌النهرینی در اقتصاد بود. همه غلات مصر در سیلوهای گندم معبد و کالاهای دیگر در انبارهای معبد ذخیره می‌شد و از آنجا به مصریان و مردم مناطق دیگر فروخته می‌شد. از عجایب تاریخ است که کاهنان مصری، برخلاف دیگر مناطق جهان، عهده‌دار تشکیلات قضایی نبودند. محاکم در اختیار وزیر منصوبِ فرعون بود و امور مالی و اقتصادی و آیین‌های نیایش در اختیار معبد و کاهنان. یعنی اقتصاد، تابع و ضمیمه دین مصریان و تحت سلطه کاهنان بود و از این جهت با اقتصاد بین‌النهرینی، که آمیخته‌ای از املاک و دارایی‌های سلطانی و معبد به‌علاوه اقتصاد خصوصی خانوارها بود، تفاوت داشت.

ویژگی دیگر نظام اقتصادی-اجتماعی مصر، سلسله‌مراتب آن بود. نظام سلسله‌مراتبی مصر تا حدودی مانند بین‌النهرین بود. در مصر هم مانند بین‌النهرین، دهقانان و پیشه‌وران خصوصی و مستقلی بودند که با وجود فقر و بیچارگی، مستقل از حکومت و کاهنان کشت‌وکار می‌کردند و دارایی‌های مختصری داشتند؛ همچنین با وجود نظام سلسله‌مراتبی، جایگاه افراد همیشگی نبود و امکان تغییر قشر اجتماعی وجود داشت. بااین‌حال، نظام‌های بین‌النهرین و مصر، دو تفاوت بنیادی هم داشتند: در بین‌النهرین، نهاد یکپارچه دولت و دیوانسالاری وجود نداشت و حکومت آن در واقع نوعی شرکت سهامی قدرت‌های مالی و نظامی مجزا بود. همچنین آزادی عمل زنان و بردگان در مصر بیشتر بود. زنان علاوه بر برخورداری از برخی حقوق مانند حق تملک دارایی‌های کوچک و انجام معامله، گاهی امکان مشارکت موثر و فعال در امور سیاسی هم داشتند و حتی به ریاست دولت هم رسیدند (کلئوپاترا).

بااین‌حال، یادمان‌های مادی مصریان باستان، نشان اندیشه‌ورزی ایشان را بر خود دارند و باید آنها را فراتر از سازه‌های مادی دید. آنان علاوه بر اختراعات و ابداعاتی مانند ساعت و تقویم و کتابخانه که ادامه دستاوردهای تمدن بین‌النهرین بود، سه ابداع بزرگ کردند که یکی ریشه در تفکرات فلسفی داشت، دیگری بازتاب توسعه دانش معماری بود و سومی بسط مفهوم دولت بین‌النهرینی و مبتنی بر فلسفه سیاسی بود. ابداع نخست، مومیایی کردن مردگان بود که آن را می‌توان نخستین چاره‌جویی انسان در برابر دنیای فانی و نخستین تلاش انسان‌ها برای رسیدن به جاودانگی به‌شمار آورد. ابداع دوم، ساخت اهرام سه‌گانه بود که نشانه‌ای از تکنولوژی پیشرفته تمدن مصر باستان است. ابداع سوم مصریان، دولت‌سازی و ایجاد نهادهایی بود که از ساختارهای خاندانی بین‌النهرین و دره سند پیچیده‌تر بود و شاید بتوان گفت نخستین دولت مبتنی بر دیوانسالاری سازمان‌یافته در مصر پدید آمده است. افزون بر اینها، مظاهر بهداشتی تمدن مصر هم مهم بودند: لوازم آرایش و هنر چهره‌آرایی و دانش پزشکی.

 

اندیشه‌های چینی

 اندیشه‌های اقتصادی در چین باستان، پس از اندیشه‌های هندی و ایرانی و مصری و بین‌النهرینی پدید آمده‌اند و مدون‌تر و صریح‌تر و متکثرتر و به زبان امروزی نزدیک‌ترند. در سده‌های ششم تا چهارم پیش از میلاد ده‌ها جریان فکری مهم و قابل‌اعتنا در چین پدید آمد که گاهی از آن به‌عنوان جنبش «صد مدرسه» یاد می‌شود. اما در میان آنها فقط سه گرایش عمده در زمینه اندیشه‌ورزی اقتصادی پدید آمد. جریان اول، قانون‌گرایان بودند که سرشت انسان را معطوف به خطاکاری می‌دانستند و معتقد بودند دولت باید چنان پرتوان باشد که بتواند با قانونگذاری، به انسان عاصی که همواره می‌خواهد منافع جمعی را فدای منافع شخصی خود کند، لگام بزند. چنین دولتی مجاز است و بلکه وظیفه دارد در همه امور، از جمله امور اقتصادی، مداخله کند. این تلقی به آن چیزی که امروزه اقتصاد دولتی خوانده می‌شود نزدیک است. جریان دوم، پیروان لائوتسه یا تائوئیست‌ها بودند که معتقد بودند دولت نباید در امور مردم، از جمله در فعالیت‌های اقتصادی آنها مداخله کند. برخی، تائوئیست‌ها را به‌خاطر همین دولت‌گریزی، سلسله‌جنبان اقتصاد آزاد در جهان می‌دانند. جریان سوم، پیروان آیین کنفسیوس بودند که تاکیدشان بیشتر بر اخلاقی کردن حاکم و توصیه او به دادگری بود. کنفسیوس معتقد بود ضروری‌ترین نیازهای انسان، غذا و امنیت و اعتماد به حکومت و تاکید بر تعلیم و تربیت است. گاهی کنفسیوس را «میانه دو جریان قبلی» شمرده‌اند؛ اما رجوع به آثار کنفسیوس، سهم او را در شکل‌گیری بنیادهای اندیشه اقتصادی، از محدوده میانجیگری بین جریان‌ِ دولت‌محورِ قانونگرایان و جریان آزادی‌محورِ تائوئیست‌ها فراتر می‌برد.

مباحث پردامنه کنفسیوس درباره روابط قدرت در خانواده، محل کار و صحنه سیاسی، پیامدهایی جدی داشته و در دوره‌های بعدی وارد انواع دستگاه‌های اندیشه‌ای شده است. مهم‌ترین پاره اندیشه کنفسیوس، مفهوم «هماهنگی» است. این لفظ، حاصلِ صدر و ذیلِ حکمت کنفسیوسی است: بنیاد زندگی انسان، خانواده‌ای است که پدر افضل همه است. مادر و فرزندان مطیع او هستند و به‌تَبَع این نظم، کوچک‌ترها باید از بزرگ‌ترها فرمانبری کنند. دوستِ کوچک‌تر از دوست بزرگ‌تر باید تبعیت کند و اتباع و رعایا از حکمرانان. حکمرانان هم باید از حکم کیهان پیروی کنند. بدین ترتیب، امور جهان در قالب نظم کیهانی و سامان بوروکراتیک سیاسی و اداری هماهنگ می‌شوند. سعادت انسان در این هماهنگی است. نقشه‌ای که کنفسیوس ترسیم می‌کند، ظاهراً ناظر بر نظم فئودالی جامعه چین باستان است و خصلت آمرانه دارد؛ اما کنفسیوس در ادامه این بحث، فرمانبری خانوادگی و اجتماعی و سیاسی را مشروط و مقید می‌کند. می‌گوید: تعهدات افراد در برابر یکدیگر دوجانبه است. پدری که به فرزندش ستم کند نمی‌تواند از او انتظار تقوا و پروای پدر را داشته باشد... جانشینی حاکمان، وراثتی نیست و کسی باید جای حاکم پیشین را بگیرد که حامل فضیلت‌هایی مانند پرهیزگاری و قابلیتِ حکمرانی باشد که لزوماً از پدر به پسر منتقل نمی‌شود. دولت بر شالوده‌ای از آیین‌ها و هنجارها و قواعد استوار می‌شود که از حکیمان پیشین به یادگار مانده و حاکمان پیشین با پیروی از قواعد اخلاق و بدون توسل به زور یا تشبث به فرمان کیهان به آنها عمل کرده‌اند. نظم کیهانی در کار است و حاکمان در برابر آن متعهد اخلاقی‌اند اما این نظم نباید مستمسک آنان برای دست یازیدن به اعمال خلاف هنجار و قاعده باشد. هیچ روح آسمانی، پشت سر حاکمان نیست. حاکم وظیفه دارد در مقابل اطاعت رعایا، وسایل آسایش آنان را فراهم آورد و در روزگار عسرت، از جمله در کهنسالی، بار مالیاتی آنان را کاهش دهد. در جامعه هرکس وظیفه‌ای دارد که فقط او باید انجامش دهد. اگر افراد هر یک به وظیفه خود عمل کنند و حاکم به وظیفه خود، از درون این معاضدت، حالتی شکل می‌گیرد که نامش «هماهنگی بزرگ» است.  اندیشه اقتصادی کنفسیوس با برخی اجزای اندیشه‌های دو گروه دیگر یعنی قانونگرایان و تائوئیست‌ها شباهت‌هایی دارد. مثلاً مانند قانونگرایان از رجحان منافع جمعی بر منافع شخصی سخن می‌گوید، یا مانند تائوئیست‌ها دولت را از اعمال قدرت جابرانه برحذر می‌دارد. اما سرشت اندیشه کنفسیوس با آن دو گروه فرق دارد و همین تفاوت، او را ممتاز کرده است. تفاوت در این است که کنفسیوس، اَعمال انسان‌ها را حاصل انباشت تدریجی تجربه‌ها و آموختنِ حین زندگی می‌داند و خیر عمومی را اولاً در شناخت همین سیرِ خودبه‌خودی می‌داند و ثانیاً اعتبار اعمال انسان‌ها را به اجرای تعهدات دوجانبه موکول می‌کند. از این حیث، کنفسیوس با وجود توصیه‌های اجرایی در زمینه مداخله دولت در اقتصاد، تاکید بنیانی‌اش بر کار خصوصی و درویدن محصول کارِ شخصی است.

بنابراین، محور مباحث اقتصادی چینی‌های باستان، در زمینه حدود مداخله و عدم‌مداخله دولت در اقتصاد است. قانونگرایان، مدافع مداخله و تائوئیست‌ها مخالف مداخله بودند؛ اما کنفسیوس، بحث را از منظری دیگر می‌نگرد و عمل اقتصادی را حاصل فضیلت سیاسی فرمانروا و فرمانبر می‌داند و طرفین را به انجام تعهدات می‌خواند و از خیره‌سری منع می‌کند.

اندیشه‌های اقتصادی چین باستان، علاوه بر اهمیت فی‌النفسه‌شان، از حیث تاثیرگذاری و تاثیرپذیری اندیشه‌ها در چهارسوی جهان هم مهم هستند. اندیشه‌های چینی، اندیشه‌های متاخر ایران باستان، اندیشه‌های مندرج در بخش عهد عتیق کتاب مقدس و اندیشه‌های فلسفی یونان باستان در دوره‌های تاریخی کمابیش نزدیک به هم، یعنی 800 تا 400 پیش از میلاد پدید آمده‌اند و بعضاً شباهت‌هایی خیره‌کننده دارند اما به‌درستی معلوم نیست مبدأ و مقصد کوچ احتمالی این اندیشه‌ها کجا بوده است. مثلاً شباهت تعالیم کنفسیوس با فلسفه‌های سقراط و افلاطون و ارسطو، شباهت اندیشه‌های قانونگرایان چینی با سوفسطائیان یونانی و شباهت اندیشه‌های لائوتسه با هزیود شاعر یونانی، از رخدادهای مهم تاریخ اندیشه‌اند.

دراین پرونده بخوانید ...