اقتصاد آگوستینی
مرد قدیس، عدالت و دولت را چگونه تفسیر کرده است؟
اندیشیدن درباره اقتصاد، کِی، کجا و چگونه آغاز شد؟ اندیشههای اقتصادی امروزی از کجا آمدهاند؟ طرفداران اقتصاد خصوصی و طرفداران اقتصاد غیرخصوصی، با چه استدلالهایی باورها و انتخابهای خود را بحق و باورها و انتخابهای طرف مقابل را ناحق میدانند؟ کسانی که مال فراوان میاندوزند و چیزی به دیگران نمیدهند، وجدان خود را چگونه آسوده میکنند و کسانی که مال دیگران را بهزور از ایشان میگیرند و به تصرف خود درمیآورند یا میان تهیدستان تقسیم میکنند، برای این کارشان چه توجیه اخلاقیای دارند؟ این سلسلهنوشتهها قرار است به این پرسشها و پرسشهایی مشابه پاسخ دهد:
مباحث پردامنه آگوستین، از جنبه روشی، آمیختهای از «روایت و نقل» و «حجت و عقل» است. مباحث نقلی او یادآوری و تکرار بخشهایی از کتاب مقدس است و مباحث عقلیاش حاوی استدلالهایی در باب سرشت کنشهای انسانی و بایدها و نبایدهای آنها از منظر کتاب مقدس. آگوستین، دو مفهوم اقتصادی و توابع آنها را که مستقیم یا غیرمستقیم از منابع اندیشه اقتصادیاند به همین شیوه توضیح میدهد: عدالت و بهتبع آن دولت، مطلوبیت و بهتبع آن ارزش.
عدالت و دولت: عدالت در اصل پارهای از الهیات سیاسی آگوستین، است نه نظریهای اجتماعی یا اقتصادی. اما رابطهای که از دل نظریه عدالت او و نسبت آن با دولت استخراج میشود، پیامدهای اجتماعی و اقتصادی دارد و راهنمای تنظیم رابطه انسان با خداوند و دیگر افراد جامعه است. از نظر آگوستین، زمین یا شهر انسان فاقد عدالت حقیقی است و تنها سایهای از این عدالت در این شهر جاری است. عدالت واقعی مربوط به روزگار پیش از گناه نخستین و هبوط انسان بر زمین است و فیض خداوندی باعث شده است انسان نشانههایی از عدالت را با خود به زمین بیاورد؛ اما از آنجا که انسانِ گناهآلوده، عدالت را فقط برای خود میخواهد، این خودخواهی موجب گسست میان ابنای بشر شده است و چاره کار در رفع این گسست است.
حال که ایجاد عدالت حقیقی بر روی زمین کنونی ناممکن است و «عدالت حقیقی برقرار نخواهد شد مگر با تشکیل حکومتی که بنیانگذار و رهبر آن مسیح باشد»، باید با رجوع به فرمان خداوند، چارهای اندیشید. چاره کار، عشق ورزیدن به خداوند و دوست داشتن دیگران است. آگوستین در کتاب شهر خدا برای توضیح عشق به خدا و دوست داشتن خلق خدا، فرمان خداوند را از زبان حضرت موسی(ع) میآورد که «هان، بنیاسرائیل! خداوندگار ما، کردگار یگانه است. و بایسته شماست که خداوند را دوست بدارید، به پهنای دل و از سویدای جان و با همه توش و توان» و «همسایهتان را چونان خودتان دوست بدارید». سپس این فرمانهای خداوند را دوباره از عهد جدید و از زبان حضرت عیسی(ع) بازگویی میکند. اما پیش از طرح این بخش از کلام خداوند، از «دوست داشتن خود» سخن میگوید: «پس آنگاه که دانسته آمد که همه انسانها، حتی اگر فرمانی هم بر ایشان رانده نشود که خود را و جسم خود را دوست داشته باشند، چنین میکنند، ... تنها چیزی که باقی میماند این است که خود را با خداوند بالای سر و همسایه کنار دستمان پیوند بزنیم.»
آگوستین، پس از این مقدمه که منظومه «دوست داشتن خود و دیگری و خداوند» را میسازد، شکل کاملتر جملاتی را که پیشتر از عهد عتیق (سِفر تثنیه) و در باب عشق به خداوند نقل کرده بود، بار دیگر و این بار به روایت متی (کتاب اول عهد جدید) بازگویی میکند: «بایسته شماست که خداوند را دوست بدارید، به پهنای دل و از سویدای جان و با همه توش و توان. و همسایهتان را چونان خودتان دوست بدارید. جانمایه شریعت و [رسالت] انبیا، همین دو فرمان است.»
مباحث نقلی آگوستین در باب عدالت کمابیش حول و حوش همین گفتههای کتاب مقدس میچرخد و خودش چیز زیادی به آن نمیافزاید مگر همان مبحث «دوست داشتن خود» که طرح آن در آغاز قرن پنجم میلادی و در دل مباحث مربوط به انسان معصیتکار و راندهشده از درگاه خداوند سخنی نو و خلاف جریان غالب آن روزگار است. از نظر آگوستین، عشق به خداوند و دوستی با همسایه وظیفه و تکلیف مومنانه است و جایی برای چونوچرا ندارد؛ زیرا مسیح با صراحت تمام گفته است جانمایه شریعت و رسالت انبیا، همین دو فرمان است. از نظر آگوستین، انسانی که به حکم طبیعت، خود را دوست دارد و به فرمان خداوند باید همسایه، یا دیگری، را مانند خود دوست داشته باشد، اخلاقاً موظف است هر خیری را همانگونه که برای خود میخواهد برای دیگری هم بخواهد.
روایت عقلی آگوستین از عدالت، از مفاهیم لاهوتی خداوند و ملکوت آغاز میشود و به مفاهیم ناسوتی انسان و دولت و مالکیت ختم میشود. میگوید از آنجا که بر انسان، نظمی طبیعی حاکم است که مطابق آن جسمش تابع روحش است و روح او تابع اراده خداوند است و جسم و روح با هم تابع خداوندند، و از آنجا که «نظم، توزیع امور است بهگونهای که چیزها، برابر یا نابرابر، هر یک در جای مقرر خود قرار گیرند» عدالت واقعی این است که سهم مقدر هر کس به او داده شود.
آگوستین درباره کمیت این «سهم مقدر» چیزی نمیگوید؛ بلکه با توصیف نسبت ایمان و نیکی به همنوع، نشان میدهد که معبر خروج از خاکدانِ گناهآلوده کنونی و رسیدن به ملکوت، عمل به فریضه خیریه است که عدالت خودبهخود منضم به آن است. خیریه مورد نظر آگوستین که ماخوذ از کتاب مقدس است، فراتر از احسان مادی به شکل متداول آن است: انسانِ بهرهمند از دوستی بیپایان خداوند، باید این دوستی را با نثار عشق بیپایان به خداوند جواب دهد و از آنجا که هیچ انسانی توان ادای این تکلیف را ندارد باید در عوض آن و در راه خدا «تا پای جان»، تا شهادت، به انسانهای دیگر خدمت کند. خیریه بزرگ یعنی این؛ زیرا خداوند فرموده است: «فرمان من این است که همانسان که من شما را دوست دارم، شما هم یکدیگر را دوست داشته باشید. عشقی بالاتر از این نیست که انسان جانش را فدای دوستش کند.» منظور از دوست هم همه انسانهاست نه دوست در معنای متعارف آن. حتی گناهکاران هم مشمول این دوستیاند: «انسانی که مطابق حکم خداوند زندگی میکند نه مطابق حکم آدمیان، باید نیکی را دوست بدارد و از بدی بیزاری بجوید. با عنایت به اینکه هیچکس بدمنشِ بالفطره نیست و هر آن کس که خوی شیطانی دارد بدان جهت است که گناه مرتکب شده است، آن کس که مطابق حکم خدا زندگی میکند باید بیزاری کامل نثار انسانِ گناهکار کند، اما این کار باید چنان باشد که... از گناه آن انسان بیزاری بجوید اما خودش را دوست داشته باشد.» آگوستین این سخن را دستکم یک بار دیگر و این بار در یکی از نامههایش با تاکید بیان میکند: «آنچه را که درباره ضرورت پرهیز از [گناه] چشمچرانی گفتم، باید با دقت و با عنایت به ضرورت دوست داشتن شخص [گناهکار] و بیزاری جستن از گناه [او] شنیده شود.»
توصیف آگوستین از وضع موجود بشر کمابیش همان توصیف افلاطون از بندیانِ تمثیل غار است که از نور حقیقت محروماند و در تاریکی جهل گرفتارند. راهی که افلاطون برای خروج از ظلمت غار و اقامه عدالت پیشنهاد میکند، درک و فهم نور خورشید یا خرد برآمده از خداوند «توسط حاکم فرزانه یا فیلسوفشاه» است؛ اما آگوستین رهایی از سرزمین ظلمت و اقامه عدالت را به درک مفهوم خداوند یگانه بهمثابه خیر مطلق «توسط فردِ انسانِ مومن» موکول میکند.
آگوستین مبحث خداوند را در کتاب «در باب اصول عقاید مسیحی» مطرح میکند، اما نتایج سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برآمده از آن، یعنی ادای تکلیف انسان در برابر خداوند و در حق همنوعان از جمله مقولات عدالت و برابری و دولت را در آثار دیگرش شرح و بسط میدهد. میگوید انسانی که به واسطه گناه نخستین از بهشت رانده شده و خود را از عدالت مطلق شهر خدا و ملکوت و صلح و هماهنگی خدایگونه محروم کرده است، حال ناگزیر است نشانههای عدالت ناقصی را که فیض خداوندی در سرزمین ظلمت یا زمین در او تعبیه کرده است بشناسد و زندگی محنتبارش را با آن التیام بخشد. از نظر آگوستین، یکی از این نشانهها توانایی انسان در دل کندن از مالکیت است. آگوستین این موضوع را در رساله یا نظامنامه «قانون آگوستین» یا «دستورهای آگوستین به راهبان»، که پیش از شهر خدا نگارش شده است، توضیح میدهد.
نوشته کوتاه «قانون آگوستین» هشت فصل کوتاه دارد که دو تای آنها درباره مالکیت اشتراکی و برابری است و یک فصل آن درباره ضرورت جاری شدن برادری. آگوستین در این نوشته کوتاه به راهبانی که وارد صومعه او شدهاند تکلیف میکند که اگر مالک چیزی در بیرون صومعه هستند، از صمیم قلب بخواهند که آن چیز به «مالکیت اشتراکی» درآید و اگر مالک چیزی نیستند درصدد کسب آن برنیایند. همچنین از راهبان خواسته میشود از وسایل صومعه، از جمله کتابخانه و گرمابه بهصورت اشتراکی استفاده کنند و کسی چیزی را نزد خود نگه ندارد. حتی تکلیف میکند اگر راهبی میخواهد جایی برود، حتی به گرمابه، حتماً باید یک یا دو نفر دیگر، به تشخیص مافوق، با او همراه شوند. در این دستورالعمل، سرشت جامعه آرمانی آگوستین که مقدمه عروج انسان از مملکت ظلمت به شهر خدا یا سرزمین روشنایی است، عیان میشود. این سخنان آگوستین هم یادآور شهر آرمانی افلاطون است هم یادآور توصیههای انجیل لوقا که در صفحات پیشین آمد: «آنکس که دو جامه دارد، باید یکی را به آنکس بدهد که هیچ ندارد. او که غذایی [بیش از وعدهای] دارد هم باید چنین کند.»
سخنان آگوستین در باب مالکیت اشتراکی در «قانون آگوستین» و مشابهت این سخنان با فرمان انجیل لوقا ظاهراً حجت استواری برای نشان دادن تمایل آگوستین به اقتصاد غیرخصوصی است؛ اما این همه واقعیت نیست. آگوستین تقریباً هر آنچه را در «قانون آگوستین» میگوید در کتاب «شهر خدا» نقض میکند. در «قانون آگوستین» صراحتاً از اشتراکی کردن اموال سخن میگوید و در شهر خدا بارها از مالکیت افراد دفاع کرده و در مواردی تعرض به مالکیت را درخور پیگرد قانونی دانسته است: «کسی که همسایهاش را آزار دهد یا به مال و جان و خانواده او تعرض کند، باید تحت پیگرد قانونی قرار گیرد.» این دوگانگی سخن آگوستین، به معنی تعارض و تزاحم آرای وی نیست، بلکه حاصل شأن نزول متفاوت نوشتههای اوست. توصیهاش به دوستی بیپایان و تا حد نثار جان که در همه آثارش آمده و در کتاب «در باب آزادی انتخاب» موشکافی شده، واگویی فرمان خداوند و ایضاً بیان جامعه آرمانی اوست که خودش هم تحقق زمینی آن را ناممکن میداند. «قانون آگوستین» هم، نظامنامهای درباره زندگی راهبان در صومعه آگوستین است و در آن شرط شده است که «هر کس میخواهد وارد جامعه رُهبانی شود» باید از لذات دنیوی از جمله مالکیت چشمپوشی کند. در واقع، اشتراکی کردن اموال را شرط زندگی در صومعه خود بهمثابه نمونهای از جامعه آرمانیاش قرار داده است نه وظیفه و تکلیف همه مومنان. پس اگر کسی بیرون از صومعه آگوستین باشد مکلف به اجرای «قانون آگوستین» نیست. بههمین علت در کتاب شهر خدا که موضوع آن عبادت فردی در دل زندگیِ بیرون از صومعه و معاضدت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی افراد است، مالکیت خصوصی پذیرفته میشود. «قانون آگوستین» قرارداد داوطلبانه او و اعضای انجمن راهبان است و «شهر خدا» مرامنامه جامعه سیاسی و جامعه مدنی. در قانون آگوستین از راهبان میخواهد از امکانات بهصورت مشترک استفاده کنند اما در شهر خدا، مصادره اموال توسط رومیها را صریحاً نکوهش میکند.
این دوگانگی، طبیعی است. آگوستین بهعنوان عالم دینی و مسیحیِ معتقد نمیتوانسته است این سخن صریح مسیح را نادیده بگیرد که «گذشتن شتر از سوراخ سوزن بسیار آسانتر از ورود ثروتمندان به ملکوت است» و بهعنوان فیلسوف سیاسی واقعگرا که میخواسته است زندگی مسیحیان ذیل فرمانروایی رومیان سامان بگیرد، میدانسته است که مالکیت از نهادهای استوار اجتماعی است و مقهور تمنای رُهبانی او نخواهد شد. وانگهی در سطور بعدی خواهیم دید که کتاب مقدس، دست او را در این زمینه باز گذاشته بود.
بخش دیگری از آرای آگوستین که به زندگی سیاسی و اقتصادی مربوط میشود و مکمل و تابع مباحث بالاست، نظریه دولت اوست. آگوستین کار اصلی دولت را پاسداری از عدالت میداند و میگوید اگر چنین نکند، با دسته دزدها فرقی ندارد: «اگر عدالت کنار نهاده شود، حکومتها چیزی نیستند مگر دسته راهزنان.» بااینحال، آگوستین با وجود اینکه التزام حکومتها به عدالت را شرط مشروعیت آنها میداند، به آنان تکلیف نمیکند برای ایجاد تغییر در زندگی اجتماعی و فردی اتباع کاری بکنند. آنچه از دولتها میخواهد اجرای قانون بر اساس قانون طبیعی و متون مقدس است. دولت آگوستینی کارگزار حقیقت نیست. حتی شر ضروری، به معنایی که امروزه طرفداران دولت حداقلی میگویند، هم نیست. بلکه تاوان و کیفر گناه نخستین است انسان با گناه نخستین، از فرمان خداوند که خیر مطلق است سرپیچی کرده و خود را به فرمانبری از همنوعان زیادهخواه، خودپسند و سرکش خود محکوم کرده است. دولت، کیفرِ گناه و رویگردانی از خداوند است.
آگوستین به دولت خوشبین نیست و عدالتی که اجرای آن را تکلیف میکند، با تصورات امروزی در زمینه بسط عدالت اقتصادی توسط دولتها سراپا فرق دارد. آگوستین با تاسی از کتاب مقدس از دولت نمیخواهد فقر را ریشهکن کند یا حتی کاهش دهد. زیرا کتاب مقدس علاوه بر اینکه چنین چیزی از او نخواسته، اساساً فقر را زدودنی نمیداند و از ماندگاری ابدی آن خبر داده است. در آیات هفتم تا دهم سوره 15 سِفر تثنیه (بخش پایانی عهد عتیق)، مکرر از بنیاسرائیل خواسته میشود که از مستمندان دستگیری کنند و آغوش برادری خود را به روی آنان بگشایند؛ اما در آیه یازدهم خبری هولناک داده میشود: «زمین هرگز از تهیدستان خالی نخواهد شد، پس فرمان من به تو این است که آغوشت را به روی برادرت، به روی فقیر و مسکین سرزمینت گشاده داری.» صراحت این خبر و حکم چنان است که جایی برای رسالت حکومت و حتی افراد در زمینه «محو فقر» باقی نمیگذارد. وظیفه دستگیری از تهیدستان به مومنان محول میشود. این وظیفه، اجتماعی هم نیست، بلکه کاملاً شخصی و تمهیدی برای نجات فردی است. انسانها باید با پیروی از فرمان خداوند و عشق ورزیدن بیکران به او و دوست داشتن بیکران همسایه، یا دیگری، رضایت خداوند را بهدست آورند و راه رستگاری خود را هموار کنند. کمک به دیگران در واقع کمک به خود است و طبعاً باید کاری بدون منت باشد.
وانگهی، فقر مورد نظر آگوستین بیشتر دلالت بر فقر روحی دارد تا فقر مادی. مثلاً میگوید «ما کسانی را ثروتمند مینامیم که خردمند و عادل و خوب باشند، ولو اینکه حتی اندکی هم پول نداشته باشند؛ زیرا چنین کسانی با داشتن فضیلت، حقیقتاً ثروتمندترند... و از داشتههای [معنوی] خود خرسندند. در عینحال، آزمندانی را که مدام در تمنای مال هستند، فقیر میدانیم؛ زیرا چنین کسانی هر قدر هم غنی باشند توانایی کاری را ندارند مگر تمنای داشتنِ بیشتر». از این حیث، فقر مادی، تابعی از فقر روحی و کیفر گناه نخستین است که هر کس، جدا از دیگران، مسوول پیش آمدن آن است. تلقی اخیر آگوستین در باب فقر، از دستمایههای نظریهپردازی طرفداران اقتصاد خصوصی است.