میراث آگوستین
سنت آگوستین «مطلوبیت» و «ارزش» را چگونه تعریف کرد؟
اندیشیدن درباره اقتصاد، کِی، کجا و چگونه آغاز شد؟ اندیشههای اقتصادی امروزی از کجا آمدهاند؟ طرفداران اقتصاد خصوصی و طرفداران اقتصاد غیرخصوصی، با چه استدلالهایی باورها و انتخابهای خود را بحق و باورها و انتخابهای طرف مقابل را ناحق میدانند؟ کسانی که مال فراوان میاندوزند و چیزی به دیگران نمیدهند، وجدان خود را چگونه آسوده میکنند و کسانی که مال دیگران را بهزور از ایشان میگیرند و به تصرف خود درمیآورند یا میان تهیدستان تقسیم میکنند، برای این کارشان چه توجیه اخلاقیای دارند؟ این سلسلهنوشتهها قرار است به این پرسشها و پرسشهایی مشابه پاسخ دهد.
مطلوبیت و ارزش
مباحث مطلوبیت و ارزش هم مانند مفاهیم عدالت و دولت، در آثار آگوستین سرفصل و توصیف مستقل ندارد و اجزای متعدد آن از جاهای مختلف آثار پرحجم او استخراج میشود. آگوستین این مباحث را در قالب نظریهپردازی اقتصادی یا شقوق علمی دیگر مطرح نکرده است؛ بلکه مانند مباحث عدالت و دولت، در مقام عالم دینی کوشیده است راههای سعادت و شقاوت را به مومنان نشان دهد و گاهی در باب نادرستی نظر منکران و ملحدان در زمینههای مورد بحث خود توضیحاتی دهد.
البته آگوستین در مواردی که اقتضای کار اوست، به علم بیاعتنا نیست و حتی گاه در هیئت شارح تاریخ علم ظاهر میشود و از تقسیمبندی علوم به فیزیک و منطق و اخلاق یا طبیعیات و عقلانیات و اخلاقیات هم سخن میگوید اما مباحث او درباره مطلوبیت و ارزش ذیل مباحث الهیاتی اوست نه مباحث اقتصادی. طبعاً در نوشتههای آگوستین، مانند معاصران او و حتی چند سده پس از آنها، لفظ اقتصاد و الفاظ مشابه آن وجود ندارد. اقتصادیترین واژههای آگوستین، پول است و همین مفاهیم ششگانهای که اینجا بررسی میشود.
با این حال، و فارغ از قصد و غرض آگوستین، توضیحات وی به خلق مضامین اقتصادی چنان مهمی انجامیده که برخی شارحان، عنوان «بنیانگذار علم اقتصاد» را بایسته او دانستهاند: «عدالت ایجاب میکند که گفته شود آگوستین (همراه ارسطو) یکی از دو بنیانگذار علم اقتصاد است؛ زیرا به گواهی شواهد تاریخی، آگوستین نخستین کسی بود که نشان داد همه انسانها تصمیمهای اقتصادی درباره وسایل کمیاب و تصمیمهای اخلاقی درباره غایتها یا هدفهای نهایی خود را، با بهرهگیری از مضامین وسیله و هدف، درهم میآمیزند.»
آگوستین، برای تبیین چنین وضعی، پارهای موضوعات الهیاتی و کنشهای عام انسانی را ذیل مفاهیم ششگانه «شیئیت، مصرف، بهرهمندی، وسیله، هدف و رتبهبندی اشیا» توضیح میدهد که حاوی درونمایههای نظری نیرومندی در حوزه فلسفه اقتصادی است. در بحث مفهوم «بودن» یا «شیئیتِ هستی» میگوید: «هر سخنی که گفته میشود یا درباره چیزهاست یا درباره نشانهها؛ با این حال، چیزها بهواسطه نشانهها از هم بازشناخته میشوند. اکنون مرادم از لفظ «چیز» شیء قائم به ذاتی است که ابداً نشانه چیز دیگری نیست؛ مثلاً منظورم از عصا، عصایی نیست که موسی بر آب زد و شیرین شد، منظورم از سنگ، سنگی نیست که یعقوب آن را بالش خود کرد و منظورم از گوسفند، گوسفندی نیست که ابراهیم به جای فرزندش قربانی کرد. زیرا این سه اگرچه بهخودیخود هم چیزهایی هستند، در عین حال نشانههای چیزهای دیگری هم هستند.
نوع دیگری از نشانهها هم وجود دارد که ابداً به کار دیگری نمیآیند مگر همین نشانه بودن: مثلاً کلمات. کسی از کلمات استفاده نمیکند مگر بهعنوان نشانه چیزی دیگر؛ از اینرو، بهگمانم منظورم از نشانهها معلوم شده باشد: چیزهایی که دلالت بر چیزهایی دیگر دارند. بدینترتیب، هر نشانهای، خودش هم چیزی است؛ زیرا آنچه چیزی نباشد، هیچ است. اما هر چیزی هم نشانه نیست.
بنابراین، و با توجه به این تفکیک چیزها و نشانهها، اینجا درباره چیزها بهگونهای سخن میگویم که حتی اگر از برخی از آنها بهعنوان نشانه استفاده کرده باشم، موجب خلط این تقسیمبندی موضوعیام نشود که طبق آن ابتدا درباره خود چیزها سخن میگویم و پس از آن درباره نشانههای آنها. باید این را با دقت در نظر داشته باشیم که فعلاً درباره چیزها بهخودیخود حرف میزنیم نه چیزهای دیگری که این چیزها نشانههای آنها هستند.»
شکل سادهشده این سخنان آگوستین این است: هر آنچه از راه حواس درک میکنیم یا با قوای عقل و تخیل، تصور میکنیم «یک شیء» یا «یک چیز» است و انسان نمیتواند از چیزی سخن بگوید که هیچ باشد. برخی از این اشیا یا چیزها، وجود مستقل از ذهن ما دارند و با حواس پنجگانه شناخته میشوند؛ مانند سنگ و چوب و خاک و آب. برخی اشیا به واسطه چیزهای دیگر و به مدد محاسبه و مقایسه شناخته میشوند؛ مانند زیبایی و زشتی، خوب و بد، گرما و سرما، بزرگ و کوچک. دقتِ وسواسگونهای که آگوستین اینجا در توضیح و تفکیک اشیا نشان داده برای این است که در ادامه بحث راجع به طریقههای مصرف اشیا و رتبهبندی اشیا، خواننده به مراتب اشیای مورد بحث پی ببرد و از نتایجی که آگوستین میگیرد سر در بیاورد.
ادامه بحث آگوستین درباره اشیا یا چیزها، چنین است: «بنابراین، برخی چیزها برای بهجتآفرینیاند، برخی دیگر برای استفاده، برخی هم برای بهجتآفرینیاند هم برای استفاده. آن چیزهایی که بهجتآفریناند، موجب سعادت ما میشوند، آنها که برای استفادهاند، ما را در راه رسیدن به چیزهایی که موجب بهجت و سعادت میشوند، یاری میدهند. ما انسانها که از اشیای بهجتآفرین و یاریرسان استفاده میکنیم و خودمان هم در زمره هر دو آنها هستیم، اگر از اشیایی که قرار است یاریرسان ما باشند، دچار بهجت و سعادت شویم، از راه خود باز میمانیم و چهبسا راه گم کنیم...»
شکل سادهشده این بخش سخن آگوستین هم این است: برخی اشیای عالم، هدف غایی ما هستند و موجب خشنودی و رفع آرزومندی در ما میشوند، اما برخی چیزهای دیگر، وسیله حصول آن هدف و خشنودیاند. اگر تفاوت این دو را ندانیم و وسایل حصول سعادت را به هدف نهایی تبدیل کنیم، راه سعادت را گم میکنیم.
آگوستین از تلفیق مباحث بالا که همگی در کتاب «در باب اصول عقاید مسیحی» آمده، به این نتیجه میرسد که بهجت و سعادت حقیقی آدمی در تجلیات سهگانه خداوند یعنی پدر، پسر و روحالقدس، نهفته است و مبحث اشیا و رتبهبندی آنها را جای دیگر، یعنی کتاب شهر خدا پی میگیرد: «اشیای جاندار در مرتبهای بالاتر از اشیای بیجان قرار دارند... اشیای جاندارِ بااحساس، در مرتبه بالاتر از اشیای جاندار بیاحساس قرار دارند، مثلاً حیوانات بالاتر از نباتات هستند. در میان اشیای جاندارِ بااحساس، آنهایی که قوه درک دارند، بالاتر از اشیای جاندارِ فاقد قوه درک قرار دارند، مثلاً انسان بالاتر از حیوانات است. در میان اشیای دارای قوه ادراک، آنها که جاودانیاند، مثلاً فرشتگان، بالاتر از موجودات فانی، مثلاً انسانها، قرار دارند.
این رتبهبندی، براساس نظم طبیعت است؛ اما براساس مطلوبیتی که هر انسانی در هر یک از این اشیا میبیند، معیار ارزشگذاری آنها شکل دیگری مییابد و چنین میشود که ما برخی موجودات فاقد احساس را به برخی از موجودات واجد احساس، ترجیح میدهیم. و این ترجیح چنان قدرتمند است که اگر میتوانستیم، خواه با جهل به مرتبت طبیعی موجودات، یا با علم به چنین مرتبتی، گروه دوم را از صحنه طبیعت میزدودیم و آنان را فدای آسایش خود میکردیم. مثلاً کیست که داشتن نان را در خانهاش بر داشتن موش و داشتن طلا را بر حشرات ترجیح ندهد؟ پس جای شگفتی نیست که میبینیم انسانها با وجود اینکه میدانند ارزش طبیعی غلام و کنیز از اسب و طلا بیشتر است، برای بهدست آوردن اسب و طلا پول بیشتری میپردازند. چون چنین است، داوری آن کس که به مدد عقل در طبیعت مداقه میکند با داوری آزمندان و جویندگان شهوات، تفاوت بسیار دارد؛ زیرا جماعت نخست به ارزش ذاتی اشیا از حیث مراتب خلقت آنها در طبیعت میاندیشند و جماعت دوم به بهرهای که این اشیا به آنان میرساند، نظر دارند؛ صاحب عقل در پی یافتن چیزی است که خردِ روشنگرانه آن را حقیقت میداند و صاحب طبعِ لذتجو در جستوجوی چیزی است که موجب اطفای لذات جسمانیاش شود... وفق باور آگوستین، انسان بهاقتضای طبع لذتجو، همه چیز را در خدمت تمنیات جسمانیاش قرار میدهد.
این تمنا چنان نیرومند است که حتی «انسان خسیس هم با وجود دلبستگی فراوان به پول، با آن برای خودش نان میخرد. یعنی حتی از پولی که جانش به آن بسته است میگذرد تا به نان برسد؛ زیرا ارزش سلامت بدن که در گرو خوردن نان است، برایش بیشتر از پول است». بنابراین، به اعتقاد آگوستین، انسانها بر اساس معیار مطلوبیت از میان اشیای پیرامون خود برخی را خواستنی و ذیقیمت تشخیص میدهند و انتخاب میکنند و برخی را ناخواستنی و بیارزش تشخیص میدهند و انتخاب نمیکنند. این انتخابهای افراد به ذات چیزهایی که انتخاب میکنند و ارزش حقیقی آنها ربطی ندارد و هر کس آنچه را مطلوب خود میداند، خواه آسمانی و مقبول خداوند خواه زمینی و منفورِ خداوند، بر اساس تشخیص خود انتخاب میکند. این بحث آگوستین شباهت ظاهری زیادی به اندیشه فایدهگرایی دارد اما در اصل با آن تفاوتی بنیادی دارد. زیرا، به اعتقاد آگوستین، این فایدهمندی اشیا نیست که انسانها را به انتخاب وامیدارد، بلکه مرتبهبندی اشیا در ذهن انسان موجد و موجب انتخاب اوست.
بنای این انتخاب هم عشق است. انسانی که گوش به فرمان خداوند دارد بر اساس عشق به خداوند و همسایهاش انتخاب میکند و به سوی شهر خدا صعود میکند و انسانی که بر اساس عشق به زخارف دنیا و خودپسندی انتخاب میکند به سوی شهر انسان یا زمینِ گناهآلوده نزول میکند.
با این حال، انتخابهای افراد، حتی آنگاه که خلاف توصیههای کتاب مقدس است و در زمره کارهای ناپسند قرار میگیرد و طبعاً ناخشنودی خداوند را در پی دارد و مشمول عقوبت است، خلاف مشیت خداوند نیست؛ زیرا اولاً هیچ انسانی قدرت عمل کردن خلاف مشیت خداوند را ندارد و ثانیاً، آزادی انتخاب انسان، جزو مشیت خداوند است. آگوستین درباره بخش اول میگوید: «بلاشک، اراده انسانها یارای ایستادگی در برابر اراده خداوند را ندارد؛ خداوند آنچه را که اراده کرد در آسمان و زمین تحقق بخشید و حتی آنچه را که قرار بود در آینده رخ دهد انجام داد.»
بخش دوم را نیز اینگونه توضیح میدهد: «کسانی که مشمول فیض الهی نیستند و خداوند مقرر نکرده است که وارد ملکوت او شوند، ... با انتخاب آزادانه خودشان و در ادامه گناه نخستین، به معصیت ادامه میدهند. این انتخاب، آزادانه است اما آزادیِ عطاشده نیست؛ بلکه بریدن از عدالت است و تن دادن به بندگیِ گناه.»
مباحث آگوستین در باب مطلوبیت و ارزش و اجزای این بحث یعنی شیئیت و استفاده و بهجت و وسیله و هدف، در زمان خودش نتیجه اقتصادی مشهود و ملموس نداشت و لابهلای نوشتهها و آرای الهیاتی کثیر او رنگ باخت؛ اما در دورههای بعدی بازخوانی شد و دو پیامد الهیاتی و اقتصادی مهم آفرید که اولی تاثیرگذاری بر آکویناس قدیس بود و دومی، رجوع منتقدان آدام اسمیت و ریکاردو و مارکس به آن برای نقد نظریه ارزش که در بخشهای بعدی خواهد آمد.
از آغاز مسیحیت تا زمان مرگ آگوستین در سال 430 میلادی، صدها کشیش و اسقف و قدیس مسیحی میزیستند که برخی از آنها موجب تحولات فکری بزرگ شدند و برخی از آنها مانند امبروز در دستگاه رسمی کلیسا و دولت روم منزلتی بالاتر از آگوستین یافتند و برخی دیگر موجب انشعابها و شاخوبرگهای فراوان در مسیحیت شدند، اما از جنبه تفکر سیاسی و اقتصادی نامدارترین و مهمترین آنها آگوستین بود و تا هفتصد سال بعد هم همتا نیافت و آمریت الهیاتی و فلسفیاش حفظ شد و در نهایت، سنت آگوستینی، وارثی همسنگِ پایهگذارش یافت. این وارث، آکویناس قدیس بود که در سالهای 1225 تا 1274 میزیست. میراث آگوستین پیش از رسیدن به آکویناس از هزارتوی تاریخ مسیحیت و تحولات پیرامون آن عبور کرد.
مهمترین تحول بین مرگ آگوستین و تولد آکویناس، در حوزه مسیحی-رومی ظهور بوئتیوس فیلسوف رومی قرن ششم میلادی بود و مهمترین تحولات خارج از حوزه مسیحی-رومی برآمدن امپراتوری اسلامی از حجاز تا آندلس بود که اواسط قرن هفتم آغاز شد و قرنها پایید. بنابراین، ابتدا در بخش بعدی تاثیر اندیشهورزی مسلمانان بر اندیشه اقتصادی و رسوخ برخی از این اندیشهها در تفکرات مسیحی بین سدههای هفتم تا سیزدهم بررسی میشود و سپس اندیشههای مسیحی پی گرفته خواهد شد.