نژاد و تغییر اجتماعی
قدرت اعتراض و میراث جرج فلوید
ترجمه: جواد طهماسبی: جرج فلوید آدم مشهوری نبود. او نه در پایتخت ایالات متحده بلکه در گوشه خیابان چهلوششمین شهر بزرگ آمریکا به قتل رسید. اما مرگ او به ناگهان به شاهکلید جنبشی تبدیل شد که تمام آمریکا را دربرگرفت. نکته قابل توجهتر آن است که او الهامبخش اعتراضاتی شد که در خارج از آمریکا از برزیل تا اندونزی و از فرانسه تا استرالیا را دربرگرفت. میراث او وعده ارزشمند اصلاحات اجتماعی است و نباید این میراث ارزشمند را از دست داد.
تمرکز همگان بهدرستی برروی آمریکاست. اعتراضات در شهرهای بزرگ و شهرستانهای کوچک دور از دریا احتمالاً گستردهترین اعتراضات در تاریخ طولانی مخالفتها در آن کشور به شمار میروند. پس از اقدامات خشمگینانهای که بلافاصله پس از مرگ فلوید اتفاق افتاد تظاهرات همانگونه که امید میرفت بهمیزان زیاد به آرامش گرایید. تظاهرات مردم عادی آمریکا از هر قوم و نژادی را جذب کرد. این امر دستوپای افرادی مانند دونالد ترامپ رئیسجمهور کشور را بست. کسانیکه فکر میکردند میتوان از این شرایط برای تدوین یک راهبرد انتخاباتی مبتنی بر تهدید آنارشیسم (هرج و مرج) بهره برد. آنچه در ابتدا اعتراضی علیه خشونت پلیس در برابر آمریکایی- آفریقاییها بود به آزمونی برای اشکال مختلف نژادپرستی تبدیل شد.
توصیف تظاهراتکنندگان خارج از آمریکا دشوارتر است. در مکزیک و آفریقای جنوبی تظاهراتکنندگان عمدتاً خشونت پلیس را هدف گرفتهاند. در برزیل، جایی که سهچهارم از 6220 نفری که در سال 2018 بهدست پلیس کشته شدند سیاهپوست بودند اعتراضات جنبه نژادی نیز دارد. استرالیاییها درباره چگونگی رفتار با بومیان صحبت میکنند. برخی اروپاییان که در گذشته آمریکا را به خاطر نژادپرستی محکوم میکردند متوجه شدند خود مشکل بزرگتری در داخل دارند. آنگلا مرکل از آلمانیها خواست تا از این فرصت برای «جارو زدن جلوی در منزل خودشان» استفاده کنند. چندین کشور نیز خشم خود را بر سر بناهای یادبود خالی کردند.
نمیتوان درک کرد چرا این جرقه امروز به آتش تبدیل شده ولی قبلاً چنین اتفاقی روی نداد. پس از فیلمبرداری از خفه شدن اریک گارنر در سال 2014 در استاتن آیلند
(Staten Island) بهدست افسران پلیس هیچکس در پاریس و نیویورک به خیابانها نیامد. شاید صرف همگانی بودن و فراگیری رسانههای اجتماعی باعث شد که این بار تعداد زیادی از مردم شواهد را با چشم خود ببینند. همهگیری کرونا نیز در این زمینه نقش داشت. این بیماری تمام افراد را دچار محدودیت و تجربهای مشترک برای آنها خلق کرد هرچند که بیماری اقلیتهای نژادی را از نظر ابتلا و دشواریهای ناشی از آن از جامعه جدا ساخت.
بزرگی اعتراضات به ترامپ نیز مربوط میشود. وقتی گارنر به قتل رسید آمریکا رئیسجمهوری داشت که میتوانست در مواقع بروز تنشهای نژادی مردم را گردهم آورد و پیوندها را برقرار سازد. همچنین وزارت دادگستری آن زمان پلیسهای سرکش و متمرد را رام میکرد. اما بنیادیترین و خوشحالکنندهترین موضوع آن است که اعتراضات بیانگر رد نژادپرستی بود. درصد آمریکاییهایی که نژادپرستی را مشکلی بزرگ در کشور میدانند از 51 درصد در ژانویه 2015 به 76 درصد در زمان حال رسیده است. نظرسنجی هفته گذشته YouGov نشان داد که 52 درصداز بریتانیاییها بر این باورند که جامعه آنها نسبتاً یا بسیار نژادپرست است. این درصد در مقایسه با نظرسنجیهای پیشین افزایش چشمگیری دارد. درصد فرانسویانی که عقیده دارند فرانسه باید با نژادپرستی مقابله کند از 59 درصد در سال 2002 به 77 درصد در سال 2018 اوج گرفت. موسسه تحقیقاتی پیو (Pew) سال گذشته به این نتیجه رسید که در اکثر کشورها گروههای سالم اکثریت از تنوع نژادی استقبال میکنند.
آمریکا هم یک کشور و هم یک دیدگاه است. وقتی این دو با یکدیگر هماهنگ نباشند غیرآمریکاییها بیشتر از زمانی که یک بیعدالتی مثلاً در مکزیک یا روسیه اتفاق بیفتد به آن توجه میکنند. در بطن این دیدگاه نسبت به آمریکا این مفهوم وجود دارد که پیشرفت امکانپذیر است.
پیشرفت به سه صورت اتفاق میافتد. کار با نیروی پلیس آغاز میشود. برخی ایالات و شهرها استفاده از گردنبندهای خفهکننده را ممنوع کردهاند و به نظر میرسد سیاستمداران دموکرات آمادهاند اتحادیههای پلیس را در دست گیرند. در 8 ژوئن دموکراتهای مجلس نمایندگان لایحهای را مطرح کردند که طبق آن محاکمه نیروی پلیس آسانتر و انتقال سلاح و تجهیزات نظامی از پنتاگون به ادارات پلیس محدودتر میشود. جمهوریخواهان کنگره که ممکن است به حمایت پلیس برخیزند در حال تهیه طرح اصلاحات خود هستند. تقاضای عمومی برای قطع منابع پلیس قابل قبول نیست اما هدایت بخشی از بودجه پلیس به سمت دولتهای محلی بهویژه در زمینه مسکن و سلامت روحی منطقی جلوه میکند. این اقدام مقدمهای بر این شناخت است که دولتهای محلی و فدرال باید تغییرات گستردهتری انجام دهند. میانه ثروت خالص یک خانوار آمریکایی - آفریقایی 18 هزار دلار معادل یکدهم ثروت آمریکاییهای سفیدپوست است. این نسبت از سال 1990 ثابت مانده است. یکی از علل اصلی این پدیده آن است که بسیاری از آمریکایی - آفریقاییها در محلههای یکدست نژادی گیر کردهاند. جایی که پدربزرگهایشان مجاز بودند با حفظ فاصله امنی از سفیدپوستان ساکن شوند. در این محلهها خانهها بسیار ارزانقیمت هستند. این جداسازی توضیح میدهد چرا نابرابریها در تحصیل، محافظتهای پلیسی و سلامت همچنان ادامه دارند. دولت میتواند نابرابری را کاهش دهد. هماکنون 6 /22 میلیارد دلار از هزینهکردهای دولت فدرال به کوپنهای مسکن تعلق میگیرد. طرحهای امکان اجازه به آمریکاییان فقیر در انتخاب محل زندگی مورد نظر جمهوریخواهان و دموکراتهای کنگره هستند. وقتی مدارس بهتر و آمار جرم و جنایت کمتر شود مناطق منزویشده جانی دوباره میگیرند و از نظر نژادی ترکیب بیشتری پیدا میکنند.
کسبوکارها نیز متوجه شدهاند که میتوانند نقش خود را ایفا کنند. این درک صرفاً به آمریکا محدود نمیشود. مکانهایی که بیشترین ترکیب افراد را دارند در اولویت قرار میگیرند. با وجود این مدیرعامل چهار بنگاه فورچون 500 و فقط سه درصد از مدیران ارشد آمریکایی سیاهپوست هستند. تعجبی ندارد که مدیران عامل کنونی سعی دارند ثابت کنند عملکرد بهتری دارند.
بنگاهها انگیزه تغییر را دارند. پژوهشها حاکی از آن هستند که تنوع نژادی با حاشیه سود بیشتر ارتباط مستقیم دارد و این اثر رو به افزایش است هر چند نمیتوان مطمئن بود که کدام اول میآید: تنوع یا عملکرد. علاوه بر این مشخص شده است که بخش مهمی از مشتریان و کارمندان از شرکتهایی که با نژادپرستی مقابله نکنند اجتناب میورزند. بیانیههای تکراری و پیش پاافتاده دیگر اثربخشی ندارند. گام اول آن است که تنوع در تمام سطوح استخدامی و ارتقای شغلی پایش شود. این همان کاری است که گلدمن ساکس و اینتل انجام میدهند. هر دو شرکت به این شهرت دارند که از روی احساسات عمل نمیکنند.
تغییر اجتماعی در مقیاس وسیع دشوار است. جنبشهای اعتراضی عادت دارند حامیان متعادل را از خویش برانند درحالیکه برای موفقیت به آنها نیاز دارند. اگر کشورها تقاضا برای تغییر را به سمت اصلاحات خاص هدایت نکنند این تقاضا به تدریج ضعیف میشود. اما کسانی که فکر میکنند مقابله با نژادپرستی بسیار سخت است باید به خاطر آورند که درست شش سال قبل از تولد جرج فلوید ازدواج بیننژادی در 16 ایالت آمریکا غیرقانونی بود. امروزه بیش از 90 درصد از آمریکاییها از آن حمایت میکنند. وقتی تعداد مناسبی از شهروندان علیه یک بیعدالتی تظاهرات کنند پیروز خواهند شد؛ این همان قدرت اعتراض است.
منبع: اکونومیست