سرزمینهای ناشاد
گسترش بیابانزایی چگونه بستر خشونت را فراهم میآورد؟
در مورد اینکه بیابانزایی چگونه منجر به ناآرامیهای اجتماعی شده یا میتواند بشود، باید گفت؛ بیابانزایی عبارت است از تخریب سرزمین یا Land degradation که در مناطق خشک، نیمهخشک و مناطق نیمهمرطوب خشک رخ میدهد. این تعریفی است که برنامه عمران ملل متحد در سال 1994 میلادی از بیابانزایی ارائه داد. در واقع بیابانزایی همان تخریب سرزمین است ولی چون واژه تخریب سرزمین، خیلی بار احساسی نداشته و مردم و مسوولان و رهبران سیاسی کشورها را متوجه عمق فاجعه نمیکرده است، کارشناسان به این نتیجه رسیدند که بهتر است بهجای
Land degradation از عبارت degradation desert یا بیابانزایی استفاده کنند تا ملموستر باشد و مقامات و سیاستگذاران و مردم بیشتر احساس خطر کنند و آنها یادشان بیفتد که ممکن است ناهمواریهای ماسهای بیاید و یک شهر را زیر پوشش شن ببرد. بنابراین بودجههای بیشتری به مقابله با بیابانزایی اختصاص پیدا کند.
اما واقعیت ماجرا این است که وقتی زمین شور میشود و حاصلخیزی آب کم میشود و سفرههای آب زیرزمینی افت میکنند و بیلان دشتها کم میشود و چشمههای تولید گردوخاک پیدا میشود، یعنی در واقع در یک سرزمین دارد بیابانزایی اتفاق میافتد. به عبارت سادهتر، هر فعالیتی که منجر به افت کارایی سرزمین شود، یک نوع بیابانزایی یا تخریب سرزمین است. بنابراین بیابانزایی نباید لاجرم در سرزمینهای خشک اتفاق بیفتد، بلکه در برخی از مناطق از جمله اقیانوسها و دریاها که کویرهای دریایی داریم به دلیل وجود مواد آلاینده هیچ جنبدهای در آن زیست نمیکند. در خلیج فارس ما چنین ویژگیای داریم و آنجا دارد بیابانزایی اتفاق میافتد. این بیابانزایی در مناطق سرزمینی وقتی اتفاق افتاد چه میشود؟ این کار باعث افزایش فقر در جوامع میشود و افزایش مهاجرت از روستاها شکل میگیرد. همچنین نوعی رقابت برای یافتن آب و غذا بهوجود میآید که منجر به جنگ و درگیری درونسرزمینی میشود. آن چیزی که از آن بهعنوان جنگ آب یاد میکنیم یکی از مصداقهای بیابانزایی است.
وقتی دولت ترکیه طرحهای بلندپروازانه خود را به نام گاپ اجرا کرد و میزان ورود آب به میان رودان یا بینالنهرین را از مسیر کشورهای سوریه و عراق از 750 مترمکعب در ثانیه به 250 مترمکعب در ثانیه کاهش داد و عملاً سبب شد 4 میلیون هکتار از اراضی این دو کشور از حیز انتفاع خارج شود، بسیاری از تالابهای اقماری خشک شد و بخش بزرگی از این کشاورزان جذب حاشیه شهرها شدند و خود این حاشیهنشینی گسترده و فقر مضاعفی که خصوصاً در اطراف حلب در سوریه و برخی از شهرهای بزرگ عراق شکل گرفت، سبب شد جریانهای خشونتطلب و تروریستی مثل داعش و القاعده با استخدام این مردم فقیر با روزی چند دینار آنها را تبدیل به دینامیتهای متحرک بکنند و یک فاجعه بزرگ ایجاد کنند که نهتنها در میان رودان که در ترکیه و اروپا و تا مجلس و مرقد امام خمینی (ره) و در شهر اهواز در ایران نیز این اتفاق امتداد داشت. شاخصی به نام HPR وجود دارد که میگوید آن سرزمینی ممکن است در معرض اختلافات، نزاعها و تنش و خشونتهای بیشتر باشد، مردم سرزمینی میتوانند در معرض افسردگی و خودکشی و مشکلات روانی و عصبی بیشتر قرار بگیرند که از مواهب طبیعی و گیاهی و جانوری و اندوختههای آبی و چشماندازهای ناب و هوشربای طبیعی کمتر برخوردار باشند. یعنی هر چقدر جلوههای طبیعی یک سرزمین بیشتر تخریب شود و تنوع زیستی کمتری داشته باشد و داراییهایش از بین رفته باشد، احتمال اینکه مردم شادتری داشته باشد کمتر میشود. مردمی که شادتر نباشند استعداد بیشتری برای پرخاشگری، جنگ و نزاع دارند و این رفتار میتواند منجر به خشونتطلبی و ایجاد شورش و مسائلی از این دست شود. 17 تا از 60 انگیزه شکلگیری سازمان ملل که با هدف صلح ایجاد شده حفظ محیطزیست است. اگر قرار است صلح برقرار باشد باید تابآوری سرزمین حفظ شود.
اینکه آیا میتواند بین بیابانزایی که میتواند محصول طبیعت باشد یا بیابانزایی انسانمنشأ تفاوتی وجود داشته باشد باید گفت اکنون علناً ما شاهد این هستیم که حدود 99 درصد بیابانزایی ریشه در عوامل انسانی دارد و اساساً طبیعت دخالتی در ایجاد بیابانهای جدید ندارد. روند بیابانزایی طبیعی روندی طولانیمدت است. بهطورکلی بیابانزایی اکنون ریشه انسانی دارد و ریشه اساسی آن در عملیاتهای تکنوژنیک است. تغییر کاربری اراضی و جنگلزدایی و کشاورزی گسترده، انتقال نهادهای انرژی، انتقال لولههای آب و گاز و سدسازیهای بیرویه و... همه اینها در شکلگیری بیابانزایی تاثیر دارد و همین باعث افت کارایی سرزمین و کیفیت زیستی و در نتیجه گسترش خشونت و شورش خواهد شد.
مهمترین دلیل بیابانزایی در ایران ناشی از تصمیمات غیرمنطقی دولتها در طول یکصد سال گذشته است. یکی از بزرگترین تسهیلکنندگان رفتارهای غیرعقلایی و تصمیمات غلط که سیاستهای اشتباه را حاکم و اجرایی میکنند، مدیران عافیتطلبی هستند که در راس سازمانهایی مرتبط با منابع حیاتی مثل محیطزیست و منابع طبیعی کشور اغلب فعالیت کردهاند. آنها بهعنوان کسانی که در سپر دفاعی محیطزیست و منابع طبیعی قرار گرفتهاند هرگز نتوانستهاند دفاع شایستهای از مایملک محیطزیست کشور کنند. همیشه در شرایطی بودهاند که برای حفظ پست و موقعیت حاضر به معامله شدهاند و این سرزمین را اجازه تاراج دادهاند.
فقط گزارش کمیسیون اصل 90 مجلس را نگاه کنید که میگوید در طول دو دهه اخیر چهار میلیون هکتار از عرصههای منابع طبیعی کشور تغییر کاربری داده شدهاند. این در حالی است که سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور در طول 110 سال فعالیت دو میلیون هکتار جنگلکاری کرده است! آن چیزی که در طول دو دهه اخیر رسماً به بیابان تبدیل شده است بیش از دو برابر آن چیزی است که در طول یک قرن سازمان جنگلها تلاش کرده ایجاد کند (ایجاد جنگلهای دستکاشت). اینها و خیلی از دلایل دیگر سبب شده نرخ بیابانزایی در ایران پیوسته در حال افزایش باشد. بالاترین مصداق بیابانزایی نشست زمین است که الان در مناطقی در استان فارس این نشست زمین تا 140 برابر شرایط بحرانی در جهان در حال رخ دادن است. مناطقی در استان فارس 54 سانتیمتر در سال در حال نشست است.
در تهران این رقم به 36 سانتیمتر در سال میرسد که به 90 برابر شرایط بحرانی رسیده است. در بوئینآباد ورامین نشست خاک به 25 سانتیمتر رسیده است. حتی در آبیبیگلو در دامنههای سهند و سبلان نشست زمین رخ داده است. این اتفاق در شهرهایی مثل همدان نیز افتاده است. شهر میناب در نزدیکی سواحل خلیجفارس با نشستهای بزرگی روبهرو شده است. بیم مهاجرت مردم میناب وجود دارد. اینها همه نشانههای آزمندی شدید و سوءمدیریت است.
بیابانزایی خطرناک است. بیابانزایی برخلاف آنچه در تصور عام وجود دارد، پیشروی تپههای ماسهای و چشماندازهای آشنای مناطق کویری و بیابانی نیست. بلکه بیابانزایی به مفهوم تخریب سرزمین است. بیابانزایی به معنی کاهش توان تولید در سرزمین است.
بیابانزایی یعنی سرزمینی توانایی زیستپالایی و توان خوداحیایی خود را از دست داده باشد. وقتی سرزمینی دچار افت سطح آبهای زیرزمینی میشود، وقتی خاک سرزمین شور میشود، وقتی سرزمین با نشست زمین روبهرو میشود، وقتی سرزمینی دچار جنگلتراشی و تالابزدایی میشود و مراتع بزرگ آتش میگیرند و از بین میروند و فرسایش خاک در آن تشدید میشود و در نهایت وقتی دچار پدیدهای به نام مهاجرت محیط زیستی یا متروکه شدن سکونتگاههای انسانی میشود، اینها مصداقهایی از بیابانزایی است.