ارزش طبیعی
فون ویزر کجای علم اقتصاد ایستاده است؟
علی درویشان: یکی از شاخصترین نمایندههای آن چیزی که مارشال به آن مکتب درخشان اتریشی میگفت با مرگ فردریش فون ویزر در سال 1926 از دنیا رفت. یک سال پیش از مرگش، در نسخه جدید دایرهالمعارف پالگریو او مقالهای در زمینه مکتب اتریش نوشت که در آن بیان کرده بود این مکتب بهوسیله کارل منگر در سال 1871 بعد از انتشار کتاب مبانی علم اقتصاد ایجاد شده است و بعد از آن این مکتب بهوسیله بوم باورک و ویزر تکمیل شد و ویزر در بررسی خود، عملکرد آنها را تحلیل کرده است. قطعاً کار سادهای نبود که او قانع شود چگونه در آخرین مقاله خود
درباره دیگر اقتصادددانان اتریشی تحلیلی ارائه دهد. باید توجه داشته باشیم که اقتصاددانان انگلیسی همچون اسمارت بهسختی حاضر هستند که جایگاه والای ویزر در اقتصاد را به رسمیت بشناسند. پانتالئونی و دیگران باعث شدهاند که ما با اصطلاح قانون ویزر آشنا شویم.
پروفسور وزلی میچل در یک مقاله درخشان در ماهنامه علوم سیاسی بیان داشت که جایگاه اقتصاد اجتماعی ویزر در مکتب اقتصاد اتریشی مانند جایگاه اقتصاد سیاسی جان استوارت میل در ادبیات مکتب کلاسیک اقتصاد است. برخی از ما ممکن است بیندیشیم که این ادعا بیش از حد بزرگ است اما چیزی که در واقع دیده میشود، دید عمیق و استقلال فکری فون ویزر است که باعث شده کارهای او اصیلتر باشند و بیش از کارهای میل در تاریخ باقی بمانند.
در آلمان و دیگر کشورها ویزر جایگاهی خاص دارد. در جهان بهصورت عمومی پذیرفته شده است که اصطلاح مطلوبیت نهایی اختراع اوست که نشان از برتری او بر مطلوبیت انتهایی و مطلوبیت دورهای جونز است، چرا که جونز این اصطلاحات را بیشتر بهصورت شفاهی تعریف کرد و نتوانست چندان از آن فراتر رود و ایده پشت آنها عموماً یکسان بود.
ویزر در 10 جولای 1851 در وین به دنیا آمد. پدرش عضو هیات رایزنان سلطنتی و نایبرئیس هیات حسابرسی بود و فردریش وارد دپارتمان مالی دولت اتریش شد. هنگامیکه در مدرسه بود به دنبال نوشتن تاریخ رفت اما خیلی زود متوجه شد که اقتصاد تاثیر بسیار زیادی بر اتفاقات تاریخی دارد و نمیتوان بدون دانستن اقتصاد، تاریخنویس خوبی شد. بحران تجاری 1867 تاثیر عمیقی بر او گذاشت و باعث شد که این دیدگاه در او تعمیق شود. او در سال 1868 وارد دانشگاه وین شد و در کلاسهای لورنز فون آستین شرکت کرد اما بنا بر نوشتههای خود او، این کلاسها استفاده خاصی برای او نداشت.
بر اساس برنامهریزی خودش، پس از ترک دانشگاه در سال 1872 وارد دپارتمان مالی شد. در آن سال او و بوم باورک که همانگونه که ویزر میگوید رفیقی بود که در مطالعات و فعالیتهای دیگر از دوره دبیرستان با او بود، با کتاب منگر آشنا شدند و این کتاب تاثیری شگرف بر هر دو آنها گذاشت. برای ویزر دیگر کاملاً مشخص شده بود که تاریخ ارتباطی تنگاتنگ با اقتصاد و بهویژه اقتصاد ارزش دارد. به همین دلیل او برای نیمقرن بیوقفه و خستگیناپذیر تمرکز خود را بر مطالعه موضوع ارزش قرار داد. این دو دوست جوان در سالهای 1885 و 1886 اجازه یافتند که به آلمان سفر کنند و زیر نظر نایز در دانشگاه هایدلبرگ، روشر در دانشگاه لایپزیگ و هایدبرند در دانشگاه ینا مطالعات خود را ادامه دهند.
در سمینار نایز، وایز روی نظریهای درباره ارتباط هزینه و ارزش کارکرد و بوم باورک نظریه سرمایه را انتخاب کرد. به نظر میرسد که نایز این دو دانشجوی جوان را با مهربانی و خستگیناپذیری هدایت کرده است. این دو دانشجو بسیار موفق بودند و اجازه آنها برای یک سال دیگر تمدید شد و پس از آن ویزر به اتریش بازگشت و هفت سال در وزارت مالی اتریش جنوبی به فعالیت پرداخت.
کتاب او با عنوان درباره منشأ و قوانین ارزش اقتصادی در سال 1884 در وین به چاپ رسید. منگر این کتاب را مطالعه کرد و بازخوردی بسیار مثبت بر آن نوشت و او را به پراگ دعوا کرد. ویزر در پراگ تبدیل به یک استاد دانشگاه خارقالعاده شد. در سال 1889 ویزر دومین کتاب خود را با عنوان ارزش طبیعی به چاپ رسانید و در همان سال دوباره بهعنوان استاد برتر در دانشگاه پراگ انتخاب شد.
این کتاب در سال 1893 بهوسیله اسمارت به انگلیسی ترجمه شد. در سال 1903 به او پیشنهاد کرسی اقتصاد دانشگاه وین داده شد.
چند هفته پیش از شروع جنگ نظریه اقتصاد اجتماعی او در دایرهالمعارف اقتصاد اجتماعی توبینگن به چاپ رسید. انتخاب ویزر بهعنوان نویسنده این مدخل در دایرهالمعارف نشان از پذیرش او بهعنوان استاد و نظریهپرداز عالی در زمینه اقتصاد اجتماعی در آلمان است. او در سال 1917 عضو مجمع عالی اتریش شد و در زمان سیدلر و لاماش بهعنوان وزیر امور مالی انتخاب شد. در سال 1919 او به دانشگاه بازگشت و ریاست دانشکده اقتصاد دانشگاه وین را تا سال 1922 عهدهدار بود و در این سال او به مقام استاد عالی این دانشگاه رسید. در زمان مرگ، نشان عالی فستشریف بهوسیله اقتصاددانان جهان آماده شده بود تا به او اعطا شود.
او آخرین روزهای عمر خود را به نوشتن و تحقیق و بررسی فعالیتهای دیگر اقتصاددانان گذراند و جلد اول کتاب او تقریباً بلافاصله پس از مرگش به چاپ رسید.
به جز کتاب ارزش طبیعی او، مقاله او در ژورنال اقتصاد در سال 1891 و دیگر مقالههای او در ژورنال مکتب اتریش و دایرهالمعارف پالگریو نیز قابل استفاده است. در مقاله منتشره در ژورنال مکتب اتریش که در واقع اتوبیوگرافی علمی اوست، بخشهای مشخصی از دستاوردهای علمی خود در زمینه تئوری اقتصادی را بهطور مفصل توضیح داده است. پیشرفتهایی که او در کارهای منگر انجام داده است نیز قابل توجه هستند.
شومپیتر معتقد است ویزر توانسته است فضای جدیدی در علم اقتصاد ایجاد کند. میشل معتقد است که ویزر شخصیت و زندگی بسیار درونگرایی داشته است و توانسته است
ذهن خود را بهطور پیوسته در طول زندگی و فعالیتهای علمی بر موضوع نظریه نهایی متمرکز کند و این موضوع در تمام نوشتههای ویزر مشاهده میشود. در واقع هرچند ویزر فردی بود که علایق متعددی داشت، علایقی مثل هنر، موسیقی و انواع مسائل فرهنگی، اما تمرکز خود را در اقتصاد بر این موضوع جمع کرد.
فردریش هایک از سالنامه کنراد در سال 1926 بیان میدارد که شاگردان ویزر هیچگاه شخصیت تاثیرگذار او را فراموش نخواهند کرد و نیز مقاله تاثیرگذار او به نام پایان اتریش را همیشه در نظر خواهند داشت.
مشاهدهگرانی که از بیرون مشاهده میکنند، عملکرد او را تمرکز بر بخشی محدود از اقتصاد میبینند که با تمرکز و قابلیت زیاد مورد تحلیل قرار گرفته است. او مرتباً دیدگاههای خود را به چالش میکشید و تلاش داشت تا با به چالش کشیدن دیدگاههای خود دیدگاهی عمیقتر نسبت به واقعیتهای اقتصادی ارائه کند.
این دیدگاهها عموماً مبتنی بر فعالیتهای او تا سال 1914 هستند که با مبنای یک اقتصاد یکتا آغاز میشود. او انسان اقتصادی را فردی میداند که ارزش را براساس خواسته خود مشخص میکند و تحت تاثیر بازار یا رقابت قرار نمیگیرد. حتی رابینسون کروزوئه نیز لازم است که محاسبه کند آیا چیزی به درد او میخورد یا خیر، یا اینکه ارزش اینکه برای آن وقت بگذارد را دارد یا خیر، یا اینکه باید محاسبه کند آیا چیزی وجود دارد که بیشتر ارزش وقتگذاری داشته باشد یا نه. قدم بعدی معرفی جامعه و ارتباطات اجتماعی است، مناقصه، بازار، قیمت پول، رقابت، مونوپولی و شرایط مربوط به مونوپولی از این مباحث هستند.
اینجا ما موضوع ارزشگذاری یکتا را پشت سر میگذاریم و به ارزشگذاری متعدد برای کالاها و موضوعات متعدد میرسیم که مفروض است بر مبنای منافع شخصی است و تحت تاثیر شرایط قرار نمیگیرد. قدم بعدی ما را به دخالتهای دولت میرساند و اینکه چگونه دولت یا محدودیت ایجاد میکند یا اینکه سیاستگذاری میکند. در قدم آخر مفروض میداریم که دولتهای متعددی وجود دارند و این دولتها با یکدیگر در ارتباط هستند و اینگونه مشکلات زیادی در فرآیند تحلیلی ما ایجاد میشود.
نمیتوان گفت این فرآیند دقیقاً جملهها و کلمات ویزر است، اما خلاصهای از روش او است که از فرضی سادهشده و شاید غیرواقعی آغاز میشود و بهطور مستمر به سمت حقیقت حرکت میکند. ما میتوانیم این روش را با پیشنهاد کورنات مقایسه کنیم که از یک مونوپولی آغاز میکند و مستمراً به سمت رقابت حرکت میکند و بهجایی میرسد که یک رقابت کامل را تحلیل میکند. یا طرح معمولی که از یک رقابت کامل آغاز میکنیم و با حرکت مستمر به سمت مونوپولی حرکت میکنیم. اما مبنای اصلی بحثی که ویزر ارائه میدهد این است که حرکت انتزاعی گاهی اوقات نهایتاً به محدوده نازکی از متافیزیک میرسد. رویکرد جامعه علمی به ویزر
معمولاً چندان دقیق نیست. به دلیل اینکه بسیاری از افراد نمیتوانند فرآیند استدلالی ویزر را بهخوبی درک کنند، بسیاری از دیدگاههای او را بر اساس تجربیات خود، غیرمنسجم و غیرمتمرکز میپندارند.
به دلیل آنکه از قانون ویزر صحبت کردیم، لازم است توضیحاتی در زمینه این موضوع ارائه دهیم. ویزر ادعا میکند که ما اگر یک کالای نهایی را در نظر بگیریم، میتوانیم ارزش اجزای تشکیلدهنده آن را با استفاده از ارزش نهایی به دست بیاوریم و به هر بخشی از آن که بخشی از مطلوبیت نهایی است، میزانی را نسبت دهیم که آخرین واحد آن به مطلوبیت نهایی کالای اول اضافه کرده است. مطلوبیت نهایی هر بخش تشکیلدهنده کالای نهایی، از مطلوبیت نهایی کالای نهایی به دست میآید و نمیتوان این مطلوبیت نهایی را جدا از مطلوبیت نهایی کالای نهایی به دست آورد. البته برخی اقتصاددانان مثل بیرک از دانشگاه کپنهاگ چندان با این ایده موافق نیستند و مطلوبیت و واقعگرایی این فرض را زیر سوال میبرند. پروفسور بریک در کتاب خود به نام نظریه ارزش نهایی این بحث را مطرح میکند که اگر قانون ارزش ویزر این موضوع را بیان میکند که ارزش کل یک کالا یا خدمت، مجموع ارزشهای اجزای سازنده آن است، توضیحی بسیار واضح و بدیهی است اما اگر فرض کنیم که این موضوع، مطالب دیگری را در اختیار ما قرار میدهد، این یک اشتباه است.
عموماً شهرت ویزر به دلیل این ایده است که هزینه هر تصمیم اقتصادی برابر است با بهترین انتخاب بدیلی که فرد برای اتخاذ آن تصمیم، آن را اتخاذ نکرده است. علاوه بر این، ویزر پیرو منگر، فرآیند تولید را بهصورت یک آشکارسازی در طول زمان
میداند که ارزش از کالاهای سطح پایین به سمت کالاهای سطح بالایی که در فرآیند تولید آنها استفاده میشود، حرکت میکند و نیز یک روند نزولی کالاها و خدمات از کالاها و خدمات سطح بالا به سمت کالاها و خدمات سطح پایینی که ما مصرف میکنیم، وجود دارد.
به فرآیند استخراج ارزش کالای تولیدشده از کالای نهایی مصرفی انتساب میگوییم. کارهای اولیه هایک در اقتصاد تکنیکی دقیقاً بر این موضوع متمرکز شدهاند و بهوسیله مطالعه فرآیند انتساب بود که او درباره تاثیر گمراهکننده نظریه تعادل با توجه به پیچیدگیهای فرآیند تعدیل اقتصادی در طول زمان مطالعات زیادی کرد.
بسیاری از ویژگیهایی که باعث تفاوت و شاخص بودن کارهای ویزر میشود، در مقالهای است که او در ژورنال مکتب اتریشی به چاپ رسانده است. در مورد برخی از مسائل او بحثهایی بسیار قوی و قابل توجه مطرح میکند و در برخی مسائل، به نظر میرسد که نتوانسته است منظور خود را بهخوبی برساند یا اینکه عملاً مطلب خاصی را ابراز نکرده است. او همیشه در بحث و تبادل نظر با جوانان اتریشی بود و یکی از مسائلی که همیشه مورد اختلاف نظر بود، رویکرد انتزاعی او برای آغاز روش استدلالیاش بود. او در این زمینه بیان میدارد که: «آنها از این میترسند که اعتراض به مبنای روانشناسی، قطعیت نتیجهگیری را از بین ببرد. باید توجه داشت که بنیانگذار این مکتب نیز هیچگاه از مبانی استخراجشده از روانشناسی علمی استفاده نکرده است. قانون اشباع خواستهها که بهصورت کلی مورد مناقشه است، از تجربه عمومی اقتصادی به دست آمده است و توسعه اصولی که از آن استفاده میکنند کاملاً تجربی است.» آیا تا زمانی که قانون کار میکند واقعاً برای یک اقتصاددان فعال مهم است که قانون از اقتصاد عمومی به دست آمده است یا از تجربه روانشناسی عمومی؟ قطعاً دلیلی وجود ندارد که چرا نباید تجربه اقتصادی همزمان روانشناسانه نیز باشد.
درباره ویزر مطالب ریز و درشت زیادی وجود دارد. دور از انصاف است که عملکرد او را در کارهای کوچکی که کرده است مشاهده کنیم. من بهعنوان نویسنده معتقدم که میتوان از دیدگاههای او بهخوبی برای مقایسه بازارها و عملکرد آنها استفاده کرد. ما برای درک کارهای او معمولاً به نوشتههای افرادی مثل اسمارت، مارشال، ویکستید و بونار نگاه میکنیم و مشخص میکنیم که چه موضوعاتی در اصول او قابل استفاده و جذب برای فعالیتهای آتی است. اما این یک اشتباه است که او را تنها یکی از پیروان منگر یا تاثیرگرفته صرف از جونز ببینیم. ویزر به خوبی نشان داده است که توانسته فراتر از این دو عمل کند. تا زمان او هیچکس نتوانسته بود در حد او با مفهوم نظریه مطلوبیت نهایی کار کند چونکه او نیمقرن مداقه و نظریهپردازی را در این زمینه انجام داد.
نمیتوان بیان داشت که پس از او کسی نتوانسته است کاری در حد او انجام دهد، اما باید توجه داشته باشیم که کارهای او نتیجه نیمقرن تمرکز بر یک موضوع بود که بهسختی میتوان فردی را با این مشخصات پیدا کرد. بر این اساس میتوان با اطمینان گفت که او همیشه جایگاهی بزرگ در تاریخ تفکر اقتصادی جهان خواهد داشت.