تنهایی مشکل همگانی
وزارت تنهایی در بریتانیا
در اولین ماههای سال 2015 خانم جو کاکس در شمال انگلستان قدمزنان خیابانهای باتلی و اسپن را پیمود تا به رایدهندگان بگوید اگر به عنوان یک نماینده به وستمینیستر راه پیدا کند چه اقداماتی را انجام خواهد داد. او مبارزه برای حقوق زنان، اتخاذ یک سیاست راهبردی شفاف در سوریه و برداشتن محاصره نوار غزه را جزو برنامههایش اعلام کرد.
در اولین ماههای سال 2015 خانم جو کاکس در شمال انگلستان قدمزنان خیابانهای باتلی و اسپن را پیمود تا به رایدهندگان بگوید اگر به عنوان یک نماینده به وستمینیستر راه پیدا کند چه اقداماتی را انجام خواهد داد. او مبارزه برای حقوق زنان، اتخاذ یک سیاست راهبردی شفاف در سوریه و برداشتن محاصره نوار غزه را جزو برنامههایش اعلام کرد. اما هرچه تعداد منازلی که او به آنها سر میزد بیشتر میشد او از یک مشکل بزرگ در داخل کشور آگاهی بیشتری پیدا میکرد. خانم کاکس متوجه شد بسیاری از درها به روی او باز نمیشوند و تعداد زیادی از افرادی که او درصدد بود رای آنها را جذب کند مردمی گوشهگیر، تنها و ناامید بودند. جو خود زمانی در زندگی تنهایی را تجربه کرده بود. هنگامی که دانشجوی دوره کارشناسی در دانشگاه کمبریج بود به این نتیجه رسید که تنهایی بین پیر و جوان تفاوتی قائل نیست. خانم کاکس بعد از انتخاب شدن (در حالی که نمیدانست فقط یک سال از عمرش باقی مانده) مصمم شد این مشکل را از بنیان حل کند. او یک «کمیسیون تنهایی» بینحزبی تشکیل داد تا به سرعت جامعه را علیه این اپیدمی پنهان به واکنش وا دارد.
پس از قتل جو، خواهرش به همراه کیم لیدبیتر و چند نفر دیگر تصمیم گرفتند رویای او را تحقق بخشند. خانم ترزا می نخستوزیر بریتانیا در اوایل امسال تریسی کروچ را به عنوان اولین وزیر تنهایی در جهان برگزید و در ماه می اعلام کرد 20 میلیون پوند (26 میلیون دلار) اعتبارات جدید را به برقراری و حفظ ارتباطات بین مردم اختصاص میدهد. خانم کروچ به شدت به وظیفهاش علاقهمند است اما در دفتر بزرگ کار خود در وستمینیستر گفت که «این وظیفه بسیار بسیار سنگین و یک چالش عظیم است و گاهی اوقات من از بزرگی مقیاس آن وحشتزده میشوم».
برای درک سخن او کافی است نگاهی به آمار بیندازیم. در بریتانیا نیم میلیون نفر هفته را بدون دیدن کسی به پایان میرسانند. بیش از نیمی از افراد بالای 75 سال خود را «مبتلا به تنهایی مزمن» توصیف میکنند و 33 درصد آنها بر این عقیدهاند که تنهایی از کنترل آنها خارج است. این مشکلات به تدریج وخیمتر میشوند. پیشبینی میشود تا سال 2040 تعداد افراد بالای 75 سال دو برابر شود و به 10 میلیون نفر برسد. اما همانگونه که جو کاکس گفته بود تنهایی به کهنسالان منحصر نیست. در مطالعه اخیر اداره آمار ملی، جوانان (بین 16 تا 24 سال) بیشتر از دیگران گفتند که احساس تنهایی دارند. افراد مجرد میانسال به شدت در معرض تنهایی قرار دارند. زنان مجردی که در نیمه زندگی خود هستند چشمانداز تلختری پیش روی خود میبینند. اولیویا لینگ در کتاب شهر تنهایی مینویسد: «من به اواسط دهه سوم زندگی نزدیک میشدم. زمانی که در آن تنهایی یک زن دیگر از نظر اجتماعی و عرفی پذیرفته نیست و احساس غریبگی، انحراف از هنجارها و ناکامی را تداعی میکند.» در عین حال تعداد زیادی از مردان هستند که پس از طلاق فرزندان آنها را رها کردهاند (نیمی از ازدواجها در بریتانیا به طلاق ختم میشود). یکی از این پدرها به نام تام میگوید این اتفاق همانند پارهپاره شدن قلب است. احتمال خودکشی در میان مردان سه برابر زنان است. موضوع دیگر بروز احساس تنهایی در میان کودکانی است که هنوز مدرسه را شروع نکردهاند. برنامه چایلدلاین (Childline) در گزارشی بیان کرد که حجم قابل توجهی از تماسها از جانب کودکان حتی ششساله است که به شدت احساس تنهایی میکنند. رسانههای اجتماعی عامل اصلی احساس تنهایی در اکثر این کودکان هستند. آنها خود را با دوستان مجازی مقایسه و احساس میکنند که از آنها عقب ماندهاند.
نمیتوان در مورد علاقهمندی خانم کروچ به موضوع تنهایی تردید کرد. او مدتها قبل از انتصاب به سمت کنونی داوطلبانه در پویش «پایان تنهایی» و «خط نقره» شرکت و تلاش کرد به افراد کهنسال کمک کند. اما در مبارزه با تنهایی آن چیزی که به دولت انگیزه میدهد جنبه اقتصادی و همچنین موسسات خیریه است. تنهایی هزینه زیادی دارد و بار سنگینی بر دوش اداره ملی خدمات بهداشتی میگذارد. گفته میشود تنهایی برای فرد به اندازه کشیدن 15 سیگار در روز و دو برابر چاقی مفرط آسیبرسان است. تنهایی شدید میتواند اثر مخربی بر بهداشت روانی داشته باشد و گاهی اوقات ارتکاب جرائم وحشتناکی را باعث شود. ماه می امسال یک مرد 72ساله که 25 سال از عمرش را پشت میلههای زندان گذرانده بود درگذشت. او صراحتاً اعلام کرده بود اصلاً دوست ندارد از زندان آزاد شود. داستان دستگیری او به سال 1983 بازمیگردد. در آن زمان یک لولهکش در اولین روز کاریاش به ساختمانی در حومه لندن فرا خوانده شد. یکی از ساکنان ساختمان از بوی بد گلایه داشت. زمانی که لولهکش مسیر فاضلاب را بررسی میکرد متوجه شد بقایای بدن انسان لولهها را بند آورده است. سرانجام مشخص شد که کارمند دولت قدبلند و عینکی ساکن در اتاق زیرشیروانی حداقل 12 مرد جوان را به قتل رسانده بود. او قطعات بدن آنها را در زیر تختههای کف اتاق و باغچه منزل دفن کرده یا در دستشویی انداخته بود، اما چرا؟
برایان ماسترز نویسنده زندگینامه قاتل، دنیس نیلسون، دوران کودکی او را زمان «تنهایی فرساینده» توصیف میکند. مادرش با وجود سلامتی جسمی از لمس کردن یا در آغوش گرفتن او امتناع میکرد. نیلسون در خاطراتش مینویسد «من یک کودک تنها و آشوبگر بودم». این تنهایی در دوران جوانی و بزرگسالی شدت گرفت. او بعدها در زندان نوشت: «تنهایی دردی طولانیمدت و غیرقابل تحمل است. من احساس میکردم هیچچیز مهم یا مفید برای دیگران در کل زندگی به دست نیاوردهام. من هر روز با افراد زیادی در تماس بودم اما از درون احساس تنهایی میکردم.» او مردان جوان را به خانه میآورد، برایشان شام میپخت، جای خواب به آنها میداد. سپس در اولین ساعات صبح آنها را به قتل میرساند. او در کنار جنازهها به تماشای تلویزیون و صرف نوشیدنی مشغول میشد. به گفته خودش او «برای پیدا کردن همراه، آدمکشی میکرد».
ابراز علاقهمندی از جانب سایر کشورها از جمله نیوزیلند، استرالیا، کانادا، ژاپن، نروژ و سوئد به کار خانم کروچ او را مبهوت و شادمان کرد. او میگوید: «این یک مساله جهانی است. مشکل کنونی ما با تنهایی همانند مشکل ما با سلامت روان در 10 سال پیش است. هنوز بسیاری از مردم از صحبت کردن درباره آن شرم دارند.» بنابراین یکی از چالشهای بزرگ در تمام این کشورها بهطور یکسان خودنمایی میکند: چگونه افراد تنها را پیدا کنیم. شناسایی افراد جوان تنها از همه دشوارتر است. در بسیاری از آنها تنهایی یک احساس گذراست و بسیاری دیگر -به ویژه آنهایی که ازدواجهای ناموفق دارند- در ظاهر تنها نیستند چون افرادی در کنارشان هستند.
پیدا کردن کهنسالان تنها آسانتر است اما بسیاری از آنان فکر میکنند مردم به رنج و ناراحتیشان اهمیتی نمیدهند. فلورای 89ساله و بیوه که در استان دورهام زندگی میکند میگوید قصد دارد کتابی به نام «اولویت هیچکس» درباره کهنسالی بنویسد. او از این فکر که اگر زمین بخورد یا حتی بمیرد کسی متوجه نخواهد شد هراس دارد و میگوید: «من نصفشب بیدار میشوم اما کسی نیست که او را صدا بزنم بنابراین با پدر و مادرم صحبت میکنم. آنها سالها پیش مردهاند.»
اما آیا برای افرادی مانند فلورا این امکان وجود دارد که به خود کمک کنند و یاد بگیرند احساس منفی و مخرب تنهایی را به یک کنج خلوت آسوده تبدیل کنند؟ خانم کروچ میگوید: «من از این موضوع استقبال میکنم و کلاسهایی را برای خودآگاهی و توجه به خویشتن در اداره گذاشتهام. علاقهمندم که این دوره از کودکی در مدارس برگزار شود. این کار باید در دوران اولیه زندگی شروع شود.»
شاید برای فلورا و صدها هزار نفر شبیه به او زمان یادگیری عادات جدید ذهنی گذشته باشد. هرچند هم دولت برای تسهیل زندگی این افراد زمان، انرژی و پول صرف کند بازهم باید گفت که این مشکل را تنها میتوان از سطوح اولیه حل کرد. بنابراین به جای اینکه این وظیفه را بر عهده تریسی کروچ و کارمندانش بگذاریم شاید راهحل بهتر آن باشد که هرکدام از ما حداقل برای یک فرد تنها در زندگی خود جا باز کنیم. شاعر معروف دبلیو. اچ. آدن (W.H. Auden) در یکی از اشعار خود اینگونه هشدار میدهد: ما باید یا به یکدیگر عشق بورزیم یا اینکه بمیریم.