الگوی قابل تکرار
پایداری رشد اقتصادی چگونه محقق میشود؟
کشوری را در نظر بگیرید که در آن امید به زندگی در زمان تولد کمتر از 50 سال است و از میان هر 10 نوزادی که متولد میشوند یکی از آنها هرگز اولین سالگرد تولد خود را نخواهد دید. بیش از 90 درصد از خانوادهها هیچگونه دسترسی به برق، یخچال، تلفن یا خودرو ندارند. کمتر از 10 درصد بزرگسالان میتوانند تحصیلات متوسطه را به پایان برسانند.
کشوری را در نظر بگیرید که در آن امید به زندگی در زمان تولد کمتر از 50 سال است و از میان هر 10 نوزادی که متولد میشوند یکی از آنها هرگز اولین سالگرد تولد خود را نخواهد دید. بیش از 90 درصد از خانوادهها هیچگونه دسترسی به برق، یخچال، تلفن یا خودرو ندارند. کمتر از 10 درصد بزرگسالان میتوانند تحصیلات متوسطه را به پایان برسانند. حدس میزنید که این کشور کجاست؟ کنیا، بنگلادش یا کره شمالی؟ هرچند که این حدسها تا حدی درست است اما منظور نگارنده، ایالات متحده بود! البته در پایان قرن نوزدهم.
پاراگراف بالا تنها یک چیز را نشان میدهد و آن هم قدرت رشد اقتصادی است؛ ایالات متحده تنها طی یک قرن کاملاً متحول شده است. تقریباً تمام خانوادهها به برق، یخچال، تلفن و خودرو شخصی دسترسی دارند، اکثریت قریب به اتفاق جوانان تحصیلات متوسطه را به پایان میرسانند و بسیاری از آنان نیز وارد دانشگاه میشوند. اما این تنها بخش قیاسی رشد است. اکنون استانداردهای دیگری نیز وجود دارد که یک قرن پیش حتی تصور آنها غیرممکن بوده است: ماشین ظرفشویی، دستگاه تهویه هوا، آسمانخراشها، هواپیماهای مسافری، ماهوارهها، رایانهها، اینترنت و بسیاری دیگر از کالاهایی که در بازارها وجود دارند. دستاوردهای شگرف در زمینه سلامت نیز به همین اندازه عظیم هستند. امروزه امید به زندگی در ایالات متحده بیش از 50 درصد نسبت به یک قرن پیش رشد کرده است و به بالاتر از 77 سال رسیده است.
در حال حاضر، ایالات متحده بزرگترین اقتصاد را در میان تمام کشورهای دنیا دارد. این کشور با در اختیار داشتن سهم جمعیتی معادل 3 /4 درصد از کل دنیا، بیش از 24 درصد تولید ناخالص داخلی دنیا را در سال 2017 تولید کرده است. البته آشکار است که تمام کشورهای دنیا چنین رشد سریعی را تجربه نکردهاند. این نوشتار مروری اجمالی بر برخی حقایق پایهای است که این رشد اقتصادی پایدار را در گذشته (و همچنین در آینده)، تسهیل کرده است.
فرهنگ کارآفرینی: افراد در ایالات متحده تمایل زیادی برای شروع و توسعه یک کسبوکار دارند و ریسکپذیری نیز در فرهنگ عمومی به عنوان یک هنجار پذیرفته شده است به شکلی که شکست و شروع مجدد، غالباً مورد تشویق قرار میگیرد. نکته مهم در زمینه این فرهنگ، وجود مکانیسم تقویتی و تشدید فرهنگ کارآفرینی ناشی از موفقیت افراد خودساختهای نظیر زاکربرگ است.
سیستم مالی حامی نوآوری: ایالات متحده یکی از بزرگترین و پیشرفتهترین نظامهای تامین مالی دنیا را در اختیار دارد و تامین مالی کسبوکارهای جدید از جمله ویسیها و استارتآپها به خوبی در این نظام مالی صورت میگیرد. آمار1 نشان میدهد که در سال 2017 از حدود یازده هزار قرارداد تامین مالی ویسیها، بیش از پنج هزار مورد در ایالات متحده روی داده است. در زمینه استارتآپها نیز آمار2 نشان میدهد که از 57 یونیکورن یک میلیارد دلاری ایجادشده در سال 2017، تعداد 32 کمپانی در ایالات متحده قرار دارند. وجود بیش از 7000 بانک کوچک در ایالات متحده که اعطای وام به بنگاههای خرد، اصلیترین خدمت آنهاست سبب شده تا کسبوکارهای محلی و کوچک نیز دغدغه چندانی برای تامین مالی ایدههای توسعهای نوآورانه خود (نظیر وبسایت فروش آنلاین) نداشته باشند.
دانشگاههای طراز اول: نظریات جدید رشد به ویژه نظریات رشد درونزا، تاکید زیادی بر مساله تولید دانش و نقش آن در توضیح رشد اقتصادی کشورها دارند. ایالات متحده بهترین دانشگاههای دنیا را در خود جای داده است و رتبهبندی ارائهشده از سوی دانشگاه شانگهای نشان میدهد که در سال 2017، از میان 30 دانشگاه برتر تنها هشت دانشگاه غیرآمریکایی بوده است. این دانشگاهها بخش عمدهای از تحقیقات بنیادین و پایه را که پیشران صنایع هایتک است انجام داده و نهاده مناسب و باکیفیتی را برای بخش صنعت تولید میکنند. فضای دانشگاهی (و البته محیط کارآفرینی) به شکلی است که همپوشانی میان دانشگاهها و استارتآپها را به شدت تقویت میکند و بخش زیادی از زمان استادان دانشگاه، در فضای صنعت صرف میشود. این اتمسفر دانشگاهی، شمار زیادی از نخبگان و استعدادهای مختلف را از سراسر جهان جذب میکند که البته تعداد زیادی از آنها پس از اتمام دوره تحصیل، در ایالات متحده باقی میمانند. آمار3 ارائهشده از سوی بنیاد ملی علوم ایالات متحده نشان میدهد که از میان دریافتکنندگان مدرک دکترا در آمریکا، سهم غیرآمریکاییها از 21 درصد در سال 1985 به 36 درصد در سال 2015 افزایش یافته است. همچنین باید توجه داشت که به طور میانگین 4 /70 درصد از این افراد، پس از اتمام تحصیل (و ویزای دانشجویی) در ایالات متحده باقی ماندهاند. در سال 2015 دانشجویان ایرانی با نرخ عدم ترک 7 /89 درصد، رتبه نخست را در این زمینه داشتهاند. هندیها و چینیها نیز در ردههای بعدی قرار دارند.
بازار کار انعطافپذیر: انعطافپذیری قوانین بازار کار، متضمن کارایی این بازار است چراکه این مولفه حیاتی تضمین میکند نیروی کار به کاراترین شکل ممکن تخصیص یافته است. بازارهای کار باید به اندازه کافی کارا و منعطف باشند تا امکان انتقال نیروی کار از یک فعالیت اقتصادی به فعالیت دیگر را با سرعت بالا و هزینه پایین فراهم آورند. در کنار این مساله، بازارهای کار باید مشوقهای صریح و جذابی را برای ارتقای عملکرد نیروی کار داشته باشد. آنچه بیان شد، بخشی از تعریف مجمع جهانی اقتصاد در گزارش شاخص رقابتپذیری، ذیل رکن کارایی بازار کار است. آمار نشان میدهد که ایالات متحده در سال 2017 و از میان 138 کشور، رتبه چهارم را در این زیرشاخص به دست آورده است. این موضوع به معنای دسترسی کمهزینه کارفرمایان به نیروی کار و هزینه کم اخراج و خروج از شغل در این کشور است. نبود تشکیلات اقتصادی قابل ملاحظه در اختیار دولت و پایین بودن عضویت نیروی کار بخش خصوصی در اتحادیهها4 (5 /6 درصد در سال 2017) نیز سبب شده که نوآوری و تجدید ساختار تولید در بنگاهها با فراغبال صورت گیرد.
گستره روابط تجاری: «اگر یک کشور خارجی بتواند محصولی را با قیمتی ارزانتر از ما تولید کند، بهتر است که ما آن را خریداری کنیم و این کار را از طریق پرداخت بخشی از محصولات تولیدی خودمان انجام دهیم. محصولاتی که در تولید آنها بعضی مزایا را داریم.» اینها عباراتی است که حدود 250 سال پیش، آدام اسمیت برای تبیین مفهوم مزیت مطلق از آن بهره برد و بعدها با نظریه مزیت نسبی ریکاردو تکمیل شد. همین مزایا سبب شد که تجارت بینالملل در یک قرن گذشته رشد خیرهکنندهای را تجربه کند و همه کشورها از آن منتفع شوند. در حال حاضر، ایالات متحده بزرگترین واردکننده دنیا و دومین صادرکننده بزرگ دنیاست؛ آمریکاییها در یک دهه گذشته حدود 12 درصد از تولیدات خود را صادر کردهاند و حدود 14 درصد از مصارف خود را وارد کردهاند. در کنار اندازه تجارت، تنوع و درهمتنیدگی محصولات ایالات متحده به شکلی بوده است که در بسیاری صنایع و با بسیاری از کشورها در زنجیرههای تولید سهیم شده و همین مساله، امنیت اقتصادی و سیاسی این کشور را به دنبال دارد. نمودار زیر که توسط دانشگاه هاروارد5 تهیه شده، به خوبی ماهیت درهمتنیدگی صادرات (و در نتیجه اقتصاد) ایالات متحده را نشان میدهد.
وفور سرمایه: آمریکا به عنوان مهد سرمایهداری، بیشترین جریان جذب و تشکیل سرمایه را در اختیار دارد؛ این کشور در سال 2017 بیش از چهار تریلیون دلار جذب سرمایهگذاری مستقیم خارجی داشته و (با اختلاف بیش از دو برابر نسبت به کشور بعدی) در رده نخست قرار گرفته است. اندازه بازار سرمایه این کشور نیز به حدی است که تنها ارزش بازار سهام نیویورک بالغ بر 23 تریلیون دلار است. این بازار سرمایه وسیع در کنار شبکه بانکی این کشور، تامین مالی شرکتها را به شدت تسهیل ساخته به شکلی که در سال 2016 و در زیرشاخص توسعه بازار مالی از مجموعه شاخص رقابتپذیری، این کشور در جایگاه سوم (از میان 138 کشور) قرار گرفته است. جایگاه ایران نیز در این زیرشاخص 135 بوده است.
جمعیت در حال رشد و شمار بالای مهاجران: جمعیت جوان و نیروی کار تحصیلکرده، همواره یکی از منابع اصلی رشد اقتصادی قلمداد شده است. جمعیت در حال رشد آمریکا که طی پنج دهه گذشته همواره انباره قابل ملاحظهای از نیروی کار جوان را برای رشد اقتصادی فراهم آورده است. در کنار این موضوع، حضور خیل عظیم مهاجران در مشاغل سطح پایین و اعطای شهروندی بر اساس استعداد (نظیر ویزای دانشجویی) سبب شده تا مهاجران سهم زیاد و البته موثری در پیشرفت ایالات متحده ایفا کنند؛ آمار6 نشان میدهد که با وجود سهم 15درصدی مهاجران در نیروی کار ایالات متحده، بیش از 27 درصد از کارآفرینان این کشور را مهاجران تشکیل میدهند. در نهایت باید توجه داشت در حالی که تجارت کالاها و خدمات مربوط به مفهوم مزیت نسبی (اختلاف قیمت در میان کشورها) است، مهاجرت نیروی کار به مزیت مطلق مربوط است. آزادی مهاجرت به نیروی کار اجازه میدهد که از مناطق با مزد کمتر، به مناطق با مزد بیشتر مهاجرت کنند. چهبسا که این مهاجرت میتواند دستاوردهای رفاهی بیش از تجارت آزاد به بار آورد. نمودار7 زیر، کشورهای مبدأ بنیانگذاران 87 یونیکورن بالای یک میلیارد دلاری در ایالات متحده را (تا سال 2016) نشان میدهد.
دسترسی به منابع انرژی: برخلاف اکثر کشورهای پیشرو، ایالات متحده منابع انرژی فراوانی در اختیار دارد و بخش زیادی از انرژی مصرفی خود را از منابع داخلی تامین میکند. آمار نشان میدهد که در یک دهه گذشته به طور متوسط بیش از 90 درصد مصرف انرژی ایالات متحده، در داخل کشور عرضه شده است. هرچند که به دلیل مکانیسم بازاری تعیین قیمت انرژی در ایالات متحده، بنگاههای این کشور نیز از نوسانات قیمتهای جهانی متاثر میشوند اما توسعه شبکه داخلی تولید و تامین انرژی و همچنین نبود ریسک ایجاد وقفه تامین انرژی (ناشی از مواردی نظیر تنش در خاورمیانه) سبب شده که دسترسی بنگاههای تولیدی به این نهاده ارزشمند، در دهههای آتی نیز با ضریب اطمینان بالایی تضمین شود.
اندازه کوچک دولت: ایالات متحده، بر اساس رکوردهای تاریخی همواره یکی از بازاریترین و غیردولتیترین اقتصادهای دنیا بوده است. بررسی اندازه دولت بر اساس نسبت مخارج دولت به تولید ناخالص داخلی در سال 2016 نشان میدهد که این نسبت برای ایالات متحده یکی از کمترین مقادیر در میان کشورهای OECD است و در حالی که برای برخی کشورها نظیر فرانسه و ایتالیا این نسبت بالاتر از 50 درصد است، برای ایالات متحده (مجموع مخارج دولت مرکزی و فدرال) معادل 8 /37 درصد است که حدوداً شش واحد درصد کمتر از میانگین OECD است. باید توجه داشت که بزرگتر بودن دولت، غالباً به معنای افزایش پرداختهای انتقالی است و این موضوع میتواند میزان تلاش برای کسب درآمد و تمایل به کار کردن افراد را کاهش دهد. آمار8 نشان میدهد که در سال 2017 آمریکاییها به طور متوسط 1780 ساعت کار کردهاند که یکی از بیشترین ساعات کاری در میان کشورهای OECD است و تنها از برخی کشورهای شرق اروپا کمتر است. در کنار کوچک بودن اندازه دولت، چابکی دولت و کیفیت قوانین نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. شاخص کیفیت قوانین بانک جهانی نشان میدهد که ایالات متحده در سالهای مختلف غالباً در رتبهای حدود 15 قرار میگیرد. برای ایران نیز در سال 2016 این رتبه برابر با 175 (از 195 کشور) بوده است.
نظام سیاسی غیرمتمرکز: نظام سیاسی غیرمتمرکز و وجود رقابت بین ایالات سبب تشویق و تهییج فرهنگ کار و کارآفرینی در این کشور شده است. امکان تعیین قوانین ایالتی مجزا در موضوعات مهمی نظیر نرخ مالیات، شهریه دانشگاهی و قوانین نیروی کار سبب شده تا رقابت میان ایالات در زمینههایی نظیر جذب سرمایه مادی و سرمایه انسانی شکل گرفته و در یک مکانیسم کاملاً رقابتی، کارایی زیادی در فرآیند قانونگذاری حاصل شود.
به عنوان جمعبندی باید گفت که در بلندمدت، استانداردهای زندگی با نرخ سرمایهگذاری در سرمایه فیزیکی و سرمایه انسانی، میانگین ساعات کاری نیروی کار، انباره دانش و تکنولوژی اقتصاد و نیز میزان بهرهوری اقتصاد در استفاده از این نهادهها تعیین میشود. مطالعات و تجارب رشد اقتصادی طی دهههای اخیر نشان میدهد که اختلاف در نرخهای سرمایهگذاری و بهرهوری کل عوامل تولید، عوامل اصلی اختلافات درآمدی عظیم میان کشورها هستند. نظام سیاسی مناسب، فرهنگ عمومی مشوق کار، نظام آموزشی مناسب برای تولید ایدههای جدید، تجارت آزاد، جریان آزاد سرمایه، مهاجرت آزاد نیروی کار، حمایت از حقوق مالکیت، زنجیره تامین پایدار و وفور منابع انرژی، مهمترین و البته غیرقابل اجتنابترین سرمشقهایی است که میتواند یک کشور را در مسیر رشد پایدار قرار دهد.