پیروی از طالبان
جهاد جهانی بعدی کجا خواهد بود؟
ترجمه: جواد طهماسبی-مردم یمن جشن و آتشبازی به راه انداختند؛ سومالیاییها نقل و شیرینی پخش کردند و سوریها طالبان را از آن جهت تحسین کردند که نمونهای زنده از چگونگی به زانو درآوردن یک رژیم جنایتکار از طریق جهاد را به نمایش گذاشتند. جهادیهای سراسر جهان از سقوط دولت کابل ذوقزده شدند. گروهی از جنگجویان مقدس با بودجه اندک توانستند با قدرت اراده، شکیبایی و دقت عمل آمریکا را شکست دهند و کنترل یک کشور را بهدست گیرند. این پیروزی برای مسلمانانی که در آرزوی اخراج کافران و سرنگونی دولتهای سکولار هستند گواهی بر آن است که خداوند اعمالشان را تایید میکند. اثرات شدید این رویداد در دوردستها و به میزان گستردهای احساس خواهد شد.
در چند روز آینده، رئیسجمهور جو بایدن مجبور میشود افتضاحی را که در فرودگاه کابل بهپا کرده است برطرف سازد. اکنون زمان خطرناکی برای ریاست جمهوری اوست. در درازمدت، جهان باید با جهادیهایی کنار بیاید که به خاطر تحقیر آمریکا در افغانستان جسورتر میشوند. خطر اصلی آن نیست که تروریستها همانند آنچه در 11 سپتامبر 2001 اتفاق افتاد افغانستان را به پایگاهی برای حمله به غرب تبدیل کنند. انجام آنگونه حملات در حال حاضر دشوارتر است چراکه کشورهای غربی اقدامات امنیتی بهتری به اجرا گذاشتهاند. علاوه بر این، از آنجا که طالبان امیدوارند به رسمیت شناخته شوند و کمکهای بینالمللی دریافت کنند تشکیل اردوگاههای آموزش تروریستهای جهادی را تحمل نخواهند کرد. بدیهی است که برخی از آنها احساس میکنند باید میزبان جهادیهای سنی خارجی باشند. برخی دیگر به پسرعموهای شبهنظامی خود در پاکستان یاری میرسانند و آن کشور دارای سلاح اتمی را بیش از پیش بیثبات میکنند. اما مهمترین تاثیرات در خارج از افغانستان جنبه روانی دارند. موفقیت طالبان جهادیهای دیگر کشورها را به هیجان میآورد و مبارزان زیادی به آنها خواهند پیوست. آنهایی که در کشورهای ثروتمند زندگی میکنند به انجام اقدامات تروریستی تشویق خواهند شد. فقط چند نمونه از این حملات کافی است تا بذر وحشت را در دل مردم بکارد یا سیاست داخلی را آشفته سازد.
اثرات بسیار بدتر در کشورهای فقیرتر و ضعیفتر ظاهر خواهد شد. جهادیها دیگر فقط به دنبال کشتار نیستند بلکه هدف کنترل کشور را پیگیری میکنند یا حداقل اجازه نمیدهند دولت کنترل اوضاع را در دست گیرد. این شرایط هماکنون در کشورهایی مانند پاکستان، یمن، سوریه، نیجریه، مالی، سومالی و موزامبیک دیده میشود. در بسیاری از نقاط آسیا، آفریقا و خاورمیانه نیز چنین تهدیدی احساس میشود. بسیاری از جهادیها از خود میپرسند حالا که برادران افغان توانستند یک ابرقدرت را به زانو درآورند آیا ما نمیتوانیم حاکمان نالایق خود را شکست دهیم؟
جهادیها همه مثل هم فکر نمیکنند و بسیاری از آنها درباره فلسفه فکری اختلاف نظر دارند. بسیاری از یکدیگر متنفرند و با هم میجنگند. حامیان داعش طالبان را به باد استهزا میگیرند و آنها را دستنشاندههای آمریکا میدانند. یکی از اولین کارهایی که طالبان دو هفته قبل در کابل انجام داد آن بود که رهبر داعش در جنوب آسیا را از زندان بیرون کشید و به قتل رساند.
نارضایتی مردم از حکومتهای ستمگر، وجود شکافهای فرقهای یا مذهبی و حضور خارجیان کافر میتوانند از دیگر عوامل تحریک جهادیها باشند.
آنها همچنین به وضعیت جهان نیز نگاه میکنند. جهادیها در تلفنهای هوشمند خود میبینند که سرکوبی که در کشورشان وجود دارد بخشی از یک الگوی جهانی آزار مسلمانان است که از اردوگاههای شینجیانگ تا جهنمدره نوار غزه را درمینوردد. هرگاه در یک نقطه جهان جهادیها به موفقیتی دست یابند دیگران احساس غرور میکنند و تصمیم میگیرند دست به کار شوند. دولتهای بد فضا را برای جهادیها باز میکنند. وقتی یک دولت ستمکار باشد شهروندان تصور میکنند که شاید حکومت جهادیها عادلتر باشد. و حتی اگر خود دست به اسلحه نبرند در خفا از اقدامات مسلحانه پشتیبانی میکنند. بسیاری از افغانهای ساکن مناطق روستایی به این نتیجه رسیدند که عدالت طالبان هرچند سختگیرانه و خشن باشد سریعتر نتیجه میدهد و در مقایسه با دادگاههای دولتی فساد کمتری دارد. حتی نقاط بازرسی تحت کنترل طالبان کمتر مردم را غارت میکردند. به همین دلیل بود که پیشروی نهایی طالبان به سمت قدرت با مقاومت روبهرو نشد. دلیل دیگر پیروزی آنها جنبه روانی داشت. وقتی آمریکا از افغانستان خارج شد افغانها دیگر نمیخواستند به خاطر یک هدف از دسترفته بمیرند. این اصول در نقاط مختلف جهان مصداق پیدا میکنند. شکست دادن جهادیها در شمال شرق نیجریه دشوار است چون مردم محلی از دولت مرکزی متنفرند و افسران ارتش نیز سلاحهای سربازان را به شبهنظامیان میفروشند و پول آن را به جیب میزنند.
اما وقتی جهادیها قدرت را در دست میگیرند متوجه میشوند که ایدئولوژی آنها برای حکومت مناسب نیست. تمایل آنها برای ایجاد یک جامعه کاملاً پرهیزکار و بیرحمی آنها در برابر هرگونه انحراف از آن آرمان باعث میشود در عمل نتوانند به صلح و آشتی برسند. حکومت داعش بر بخشهای بزرگی از عراق و سوریه فقط سه سال دوام آورد. عادت این گروه در کشتن مردم در قفسها انزجار جمعیت سنیها را برانگیخت. ناکامی آنها در سرعتبخشی به فعالیتهای اقتصادی نیز عاملی دیگر بود. داعشیان بهجز غارت و آدمربایی هیچ کار دیگری بلد نبودند. حکومت آنها آنچنان قدرتهای خارجی و شیعیان عراقی را به ستوه آورد که همگان برای نابودی آنها متحد شدند.
طالبان نیز در آخرین دوران حکومت بر افغانستان بسیار مفتضح عمل کردند. اکنون همهچیز به آن بستگی دارد که آنها از اشتباهات قبلی خود چه درسهایی گرفته باشند. اگر گروهی از جهادیها بتوانند کشوری را تسخیر و آن را به خوبی اداره کنند بارقه امیدی برای دیگر جهادیهای نقاط دیگر جهان خواهند بود. هماکنون مقامات ارشد طالبان به سختی تلاش میکنند خود را عملگرا نشان دهند و اصرار میکنند که به حقوق بشر احترام میگذارند. اما دوران پرتلاطمی پیشرو است. پیادهنظام طالبان از هماکنون اعمال خشونتآمیز را آغاز کردهاند. بسیاری از افغانهای شهرنشین و به ویژه زنان که طعم آزادی لباس پوشیدن، کار کردن و تحصیل مطابق میل خودشان را چشیدهاند از رژیم جدید تنفر دارند. ذخایر ارزی افغانستان در آمریکا مسدود شدهاند و این رژیم پولی در دست ندارد. اقتصاد افغانستان راکد شده و قیمتها رو به افزایش گذاشتهاند. هنوز طالبان نتوانستهاند پیشنهادهای خوبی برای احیای اقتصاد ارائه دهند. آنها فقط با هیاهوی زیاد میگویند که افغانهای ماهر نباید به خارج مهاجرت کنند اما افغانهای پرمهارت طور دیگری فکر میکنند.
درسی که از بحران افغانستان میتوان گرفت آن است که آنچه در دوردستها برای دولتهای ضعیف اتفاق میافتد نهتنها برای مردم همان کشور بلکه برای کل جهان اهمیت دارد. فاجعه امروز کابل به معنای پیدایش امواج بزرگتر پناهندگان، حملات بیشتر جهادیها و فرصت بزرگتر برای بقای مبارزان اسلامگرا خواهد بود. این وضعیت بیثباتی کشورهای زیادی را به همراه دارد و هم مردم بومی و هم خارجیانی را که از آن کشورها بازدید یا در آنجا کار میکنند، به خطر میاندازد.
درس دیگر آن است که صرف اتخاذ یک رویکرد نظامی برای مقابله با جهادگرایی نمیتواند زمینه پیدایش و رشد آنها را از بین ببرد. راهحل درازمدت آن است که دولتهایی توانمندتر و با انحصارگرایی کمتر تشکیل شوند. اگر دولت سابق افغانستان فساد کمتر و توانایی بیشتری در مقابله با دلالان قبیلهای قدرت داشت میتوانست تابآوری بیشتری داشته باشد. به همین ترتیب، اگر شمال موزامبیک، جنوب تایلند، کشمیر و پهنه وسیعی از کشور ساحل حکومت شایستهتری داشته باشند دیگر پناهگاه و بهشت جهادیها نخواهند بود.
بهبود حاکمیت دشوار است. حداقل به این دلیل که بسیاری از کشورهای مستعد حضور جهادیها مورد تهدید تاثیرات اقلیمی قرار دارند. خشکسالیهای پیدرپی نارضایتی عمومی و مناقشه بر سر آب و مراتع را به همراه میآورند. شاید نیکوکاران بتوانند رهنمود و کمکهای نقدی فراهم سازند اما در نهایت این مردم کشورها هستند که باید نهادهایی کارآمد بسازند. اگر دولتها نتوانند خدمات پایه و چیزی شبیه به عدالت فراهم سازند آهنگ جهادیها همچنان فریبنده خواهد ماند.
منبع : اکونومیست