اقتصاددانی با کت عاریهای
«هنری جرج» چگونه آغازگر عصر ترقی شد؟
ندا لهردی / نویسنده نشریه
تیغ تیز و برنده فقر هرچند میتواند داشتههای بسیاری را قربانی کند، اما گاهی از آنچه هست پیکرهای میسازد بر مبنای تجربه زیسته که تاثیری به گستره جهان خواهد داشت. حکایت زندگی «هنری جرج» هم نقشی از این پیکره است که جرقهای مهم برای جنبشهای اصلاحی عصر ترقی شد؛ اقتصاددان و روزنامهنگاری که فلسفه برابری او در برابر فقر و بیعدالتیهای قرن نوزدهم قد برافراشت و آوازهاش به فراسوی مرزهای کشورش رسید؛ کسی که از فقر و نداری به حروفچینی و خیلی زود به روزنامهنگاری اقتصادی رسید تا مسائل و موقعیتهای اقتصادی را به سادگی و با زبان مردم بنویسد و محبوبیتی همیشگی به نامش بخورد. نظریات جرج درباره ارتباط فقر و رشد اقتصادی و همچنین سیستم تکمالیاتی، به فلسفهای تاثیرگذار در اقتصاد سیاسی تبدیل شدند که به «جنبش جرجیسم» شناخته میشود.
روزنامهنگاری برای مبارزه با فقر
هنری جرج از همان ابتدای ورودش به این دنیا، فقر و بیعدالتی را زندگی کرد. روز دوم سپتامبر سال 1839 در تقویم برای تولد او به ثبت رسیده است. هنری جرج دومین فرزند از ده فرزند خانوادهای زیر سطح متوسط بود که در فیلادلفیا به دنیا آمد. پدرش ناشر متون مذهبی و طرفدار دوآتشه کلیسای اسقفی بود، به همین خاطر هم او را به مدرسه اسقفی فرستاد. هنری جرج اما نتوانست با آموزههای مذهبی کنار بیاید و قبل از پایان دوره تحصیلاتش، از این مدرسه بیرون آمد. در عوض تمام تلاش خود را کرد تا پدرش را متقاعد کند که یک معلم خصوصی بگیرد و آموزشهای اولیهاش را تکمیل کند. سپس در کلاسهای درس موسسه علمی فرانکلین شرکت کرد. دوره آموزش رسمی هنری در 14سالگی به پایان رسید تا او یک سال بعد به عنوان مامور نگهبانی دکل کشتی، به دریا برود و عازم ملبورن و سپس کلکته شود. هنری 18ساله بود که به آمریکا بازگشت و هرچند مدتی به فکر جستوجوی طلا افتاد، اما در نهایت در سانفرانسیسکو به عنوان یک حروفچین مشغول به کار شد.
در کالیفرنیا با همسر آیندهاش آشنا شد که متولد سیدنی در استرالیا بود و فرزندخوانده یک مرد ثروتمند و خوشفکر آمریکایی. هنری جرج اولینبار، «آنی کراسینا فاکس» را در روز تولد 17سالگی او یعنی دوازدهم اکتبر سال 1860 ملاقات کرد. آنها با وجود مخالفت پدرخوانده آنی، یک سال بعد و در شرایطی ازدواج کردند که در روز عروسیشان، هنری کتوشلوار عاریه به تن داشت و آنی تنها یک جعبه کتاب با خودش آورده بود. فرزند اول آنها یک سال بعد از ازدواجشان به دنیا آمد؛ «هنری جرج کوچک» که در آینده به عنوان نماینده نیویورک وارد مجلس نمایندگان آمریکا شد. فرزند بعدی آنها، سه سال بعد و با نام «ریچارد اف. جرج» پا به دنیا گذاشت و بعدها مجسمهساز معروفی شد. تولد فرزند دوم آنها درست وقتی بود که خانواده هنری جرج تقریباً از فقر به گرسنگی رسیده بود. دو فرزند بعدی جرج، دختر بودند؛ «جنی جرج» و «آنا آنجلا جرج» که بعدها مادر یک دختر رقصنده و یک دختر بازیگر شد. بعد از تولد فرزند دوم، جرج نهتنها پولی نداشت، بلکه کاملاً بیکار بود و به ناچار برای سیر کردن خانوادهاش به دریوزگی افتاد و اگر همان غریبه خوشلباس اول به او پنج دلار نمیداد، احتمالاً مجبور بود دزدی هم بکند. در نهایت استخدام او به عنوان کارگر چاپخانه روزنامه تازهتاسیس تایمز سانفرانسیسکو، زندگیاش را به کلی متحول کرد.
هنری جرج اما خیلی زود شروع به نوشتن مقاله کرد و یکی از اولین مقالات او با عنوان «آنچه راهآهن برای ما به ارمغان میآورد» حسابی جنجالی و محبوب شد، تا جایی که تا دههها بعد به عنوان یکی از دروس اصلی در مدارس کالیفرنیا تدریس میشد. او به سرعت در کار روزنامهنگاری پیشرفت کرد و در تابستان 1867 به سمت سردبیری رسید. او بعد از کار در روزنامههای مختلف، دستآخر روزنامه خودش «عصر سانفرانسیسکو» را تاسیس کرد و چهار سال (از 1871 تا 1875) سردبیری آن را به عهده داشت. جرج مدتی هم سردبیر نشریه ضدانحصارطلبی و دموکراتیک «گزارشگر» بود. هر چند او سالهای سختی را برای گذراندن بحران تنگدستی خانواده و البته سرپا نگه داشتن روزنامهاش سپری کرد، اما به مرور در مطبوعات اعتبار و جایگاهی برای خودش کسب کرد و توانست خانوادهاش را از فقر نجات بدهد.
مدافع سیستم تکمالیاتی
فعالیتهای سیاسی هنری جرج در دهه 1880 به اوج رسید. او با نزدیک شدن به ملیگرایان ایرلندی، برای سخنرانی به ایرلند و اسکاتلند رفت و در سال 1886 به عنوان نامزد حزب اتحاد کارگران، در انتخابات شهرداری نیویورک شرکت کرد. هرچند او از نامزد جمهوریخواه یعنی «تئودور روزولت» -که بعدها بیستوششمین رئیسجمهور آمریکا شد- رای بیشتری آورد، اما نفر دوم شد و طرفدارانش پیروزی
«آبراهام هویت» را ناشی از تقلب گسترده خواندند. او یک سال بعد برای انتخابات ایالتی نیویورک نامزد و با اختلاف زیاد، نفر سوم شد. در این زمان بود که حزب اتحاد کارگران دچار شکافهای داخلی جدی شده بود؛ هر چند اعضای آن در اصل طرفدار جنبش جرجیسم بودند، اما بعضی از آنها مارکسیست بوده و در نتیجه با تمایز میان زمین و سرمایه کاملاً مخالف بودند. گروهی از آنها هم با سیاست تجارت آزاد جرج همراهی نمیکردند.
هرچند هنری جرج با هواداری از لینکلن و جمهوریخواهی وارد دنیای سیاست شد، اما در نهایت به جبهه دموکراتها رفت. جرج منتقد سرسخت سیاستمداران فاسد، زمینخواران و کارفرمایان منفعتطلب بود و این دیدگاهها در همان مقاله معروف «آنچه راهآهن برای ما به ارمغان میآورد» منعکس شد تا نشان دهد رشد سریع روند ساخت راهآهن تنها برای عدهای معدود و مرتبط با آن کسبوکار، منفعت دارد؛ در حالی که بخش بزرگی از مردم را به قعر فقر میفرستد. همین مقاله بذر دشمنی را در دل مدیران راهآهن که زمانی حامی او برای راه یافتن به مجمع ایالتی کالیفرنیا بودند، کاشت. هنری جرج بعدها و در بازدید از نیویورک متوجه شد که میزان فقر در شهری بزرگ و نسبتاً توسعهیافته مانند نیویورک بسیار شدیدتر از فقر در شهرهایی نهچندان توسعهیافته مانند کالیفرنیا بود. همین مشاهدات به انگیزهای قوی برای نوشتن مهمترین اثر او یعنی کتاب «پیشرفت و فقر» تبدیل شدند. این کتاب موفقیت بزرگی برای جرج به حساب میآمد. فروش میلیونها نسخه از این کتاب در سراسر دنیا، نام او را به عنوان اقتصاددانی تاثیرگذار در تاریخ به ثبت رساند. جرج در این کتاب به ثروت هنگفتی اشاره میکند که به کمک پیشرفتهای اجتماعی و تکنولوژیک در اقتصاد بازار آزاد بهدست آمده و از طریق رانت اقتصادی، در اختیار زمینداران و انحصارطلبان قرار گرفته است. جرج به بررسی این موضوع میپردازد که تمرکز این ثروت بادآورده در اختیار این گروه، دلیل اصلی ایجاد فقر در جامعه است. به عقیده او این نابرابری ناشی از ایجاد محدودیت دسترسی به منابع طبیعی است، در حالی که فعالیتهای سازنده و موثر زیر بار مالیات سنگین، گم میشوند. او این سیستم را به نظام بردهداری تشبیه میکند و به کمک تجربه فقر خودش، آشنایی با جوامع مختلف در طول سفرهایش و زندگی در دوره رشد سریع کالیفرنیا آن را تشریح میکند. کتاب «پیشرفت و فقر» نشان میدهد که افزایش نابرابری و فقر با رشد اقتصادی و چرخه تجاری در اقتصادهای صنعتی، رابطه معکوس دارند. او استفاده از راهکارهایی مانند رانتزدایی به شکل دریافت مالیات از زمینداران، و اصلاحات ضدانحصارطلبی را برای مبارزه با چنین مشکلات اجتماعی، پیشنهاد میدهد. در طول عمر هنری جرج، ایالتهایی مانند دلاور و آلاباما بر اساس سیستم تکمالیاتی متمرکز روی زمین، توسعه پیدا کردند و بعد از مرگش هم این میراث او در کشورهای مختلفی از جمله استرالیا، نیوزیلند و تایوان اجرا شد.
میراثی به عنوان جنبش جرجیسم
دیدگاههای سیاسی و اقتصادی هنری جرج تاثیرات گستردهای در طول عمر او و حتی بعد از مرگش داشت. این دیدگاهها باعث شکلگیری فلسفه اقتصادی شدند که حالا با نام جرجیسم شناخته میشود. هرچند تاثیرات او در طول قرن بیستم کمی رو به افول گذاشت، اما بیاغراق تاثیر جرج بر جنبشهای اصلاحی قرن بیستم یا عصر ترقی و فرهنگ روشنفکری آن زمان، غیرقابل چشمپوشی خواهد بود. کتاب پیشرفت و فقر او در حقیقت اولین نوشته اقتصادی محبوب و یکی از پرطرفدارترین کتابهای چاپشده جهان تا امروز است، تا جایی که بسیاری از تحلیلگران رشد ناگهانی محبوبیت این کتاب در سرتاسر جهان را به عنوان آغاز عصر ترقی قلمداد میکنند که به شکلگیری احزاب سیاسی و سازمانهای مردمنهاد مختلفی در دنیا بر اساس جنبش جرجیسم منجر شد. پیام جرج طیفهای متنوعی از فعالان کارگری، سوسیالیستها، آنارشیستها، آزادیخواهان، اصلاحطلبان و محافظهکاران گرفته تا سرمایهداران ثروتمند را با خودش همراه کرد. این در حالی است که بسیاری همچنان معتقدند که هنری جرج از نظر فکری تحت تاثیر آزادیخواهان کلاسیک و سوسیالیستها بود. افراد مشهور و مهم زیادی به خصوص در عصر ترقی، تحت تاثیر اندیشههای هنری جرج و جنبش جرجیسم بودند. «ادوین مارکهم» شاعر برجسته آمریکایی، جمله معروفی درباره جرج دارد که میگوید: «هنری جرج برای من، همیشه یکی از بهترین قهرمانان بشریت بوده است.» «جان پیتر آلتگلد» سیاستمدار آمریکایی و اولین شهردار دموکرات ایلینویز درباره او نوشته است: «جرج تقریباً همان تاثیری را در اقتصاد گذاشت که داروین در زمانه خودش روی جهان علم گذاشته بود.» «خوزه مارتی» رهبر جنبش استقلال کوبا در مبارزه با امپراتوری اسپانیا هم درباره جرج گفته است: «تنها داروین در علوم طبیعی توانست تاثیری مشابه آنچه بگذارد که هنری جرج در علوم اجتماعی و اقتصادی گذاشت.» «ویلیام جنینگز برایان» سیاستمدار آمریکایی درباره نبوغ جرج معتقد است که او یکی از پیشروترین متفکران جهان به شمار میآید. «فرانکلین روزولت» سیودومین رئیسجمهور آمریکا هم با تحسین هنری جرج، او را یکی از بزرگترین متفکران کشورش خوانده و بر این واقعیت تاکید کرده است که نوشتههای جرج به خوبی در سرتاسر دنیا شناخته و درک شدهاند.
اولین سکته مغزی جرج در سال 1890 و بلافاصله بعد از تور جهانی او برای سخنرانی درباره حقوق زمینداری و ارتباط میان رانت و فقر، اتفاق افتاد. این سکته به شدت او را ضعیف کرد و دیگر هرگز نتوانست به بهبودی کامل برسد. با این حال سعی داشت همچنان در عرصه سیاست فعال باشد و برخلاف توصیه پزشکان دوباره و این بار به عنوان نامزد دموکرات مستقل، در انتخابات شهرداری نیویورک شرکت کرد. جرج میگفت: «حتی اگر بمیرم، در این رقابت شرکت میکنم.» فشارهای ناشی از حضور در کمپینهای انتخاباتی در نهایت به سکته مغزی دوم او منجر شد و در نهایت چهار روز پیش از برگزاری انتخابات، از دنیا رفت. جرج در آن زمان 59ساله بود. در روز برگزاری مراسم تدفین و خاکسپاری هنری جرج، چیزی حدود صد هزار نفر در مرکز نمایشگاهی بزرگ گرند سنترال پالاس در منهتن نیویورک حاضر شدند و تقریباً همین تعداد هم در بیرون از آن از سوی نیروهای پلیس متوقف شدند. مراسم یادبود هنری جرج همزمان در شهرها و مناطق دیگری هم برگزار شد. در شیکاگو پنج هزار نفر دور هم جمع شدند و با حضور شهردار در انتظار شنیدن سخنرانی کشیش و برگزاری مراسم یادبود او بودند. این بدرقه بهیادماندنی آنقدر بزرگ بود که نیویورکتایمز گزارش مفصلی از آن منتشر کرد. بعضی گزارشگران این مراسم را بزرگترین مراسم خاکسپاری تاریخ نیویورک میخواندند و بعضی دیگر آن را بزرگترین مراسم خاکسپاری از زمان مرگ آبراهام لینکلن میدانستند. شهردار ایلینویز، هنری جرج را شهید خواند، اما شاید دیدگاه «جرج سول» اقتصاددان کار میانه قرن بیستم درباره او دقیقتر بود. سول درباره هنری جرج گفته است که او مشهورترین نویسنده اقتصادی آمریکا بوده که یک کتابش (کتاب پیشرفت و فقر) احتمالاً تیراژ جهانیاش بسیار بیشتر از هر کتاب اقتصادی دیگری در جهان بوده است.
«آنا آنجلا جرج» دومین دختر و آخرین فرزند هنری جرج اما به خوبی میراثدار پدرش بود. او در طول عمرش یکی از رهبران سرشناس جنبش جرجیسم و طرفدار سیستم تکمالیاتی بود و نقشهای مهمی در همین راستا داشت. او در سال 1932 به کمک «اسکال هایگر» مدرسه علوم اجتماعی هنری جرج را تاسیس کرد و مدیریت هیات امنای آن را به عهده گرفت. او بزرگترین اهداکننده مجموعه هنری جرج به کتابخانه عمومی نیویورک بود و ریاست بنیاد هنری جرج در پیتزبورگ را هم عهدهدار بود.
آنا جرج در سال 1950 کتاب «هنری جرج؛ شهروند جهان» را منتشر کرد که در واقع بیوگرافی پدرش بود. این کتاب را پس از آنکه به صورت پاورقی در نشریه آمریکایی اقتصاد و جامعهشناسی منتشر شد، انتشارات دانشگاه کارولینای شمالی به چاپ رساند. با این همه اما اقدامات آنا جرج برای گرامیداشت یاد پدرش به اینجا ختم نشد. او حتی کمپینهای مختلفی برای جمعآوری کمکهای مالی برگزار کرد تا از آنها برای بازسازی خانه محل تولد پدرش استفاده کند و آنجا را به شکل خانه-موزه درآورد.