نبرد با سایهها در شبهجزیره
چگونه کشوری کره شمالی و کشوری کره جنوبی میشود؟
مردمان کره ضربالمثلی دارند که میگوید «وقتی نهنگها میجنگند، کمر میگوها شکسته میشود»؛ آنان این تعبیر را برای توصیف قربانی شدن کشورشان به دست همسایگان بزرگتر و قدرتمند به کار میبرند. چین به عنوان بزرگترین و پیشرفتهترین جامعه از منظر فرهنگی و تکنولوژی در شرق آسیا، در دوران معاصر، مهمترین تاثیر خارجی را بر شبهجزیره کره داشته است. در قرن بیستم این منطقه، کانون نبرد قدرتهای بزرگ از چین و ژاپن تا روسیه و ایالات متحده بوده است. اما در طول بیش از هزار سال تا زمان استعمار این منطقه به دست ژاپنیها، سلسلههای مختلفی در پی آن بودند که شبهجزیره کره را از منظر سیاسی و فرهنگی از کشورهای همسایه متمایز کنند. بنا بر دستنوشتههای چینی برجایمانده، جوامع مستقر و پیشرفتهای در شبهجزیره کره از اوایل قرن چهارم میلادی ساکن بودند. به تدریج، گروهها و پادشاهیهای رقیب در شبهجزیره در یک هویت ملی مشترک ادغام شدند. پس از یک دوره درگیری بین سه پادشاهی، کوگوریو در شمال، پائکچه در جنوب غربی و سیلا در جنوب شرقی؛ سیلا رقبای خود را شکست داد و بر بیشتر خاک شبهجزیره کره در سال 668 میلادی مسلط شد. کره در دوران سلسله کوریو (1392-918) که نام غربی آن «کره» از آن گرفته شده است به مرزهای کنونی خود نزدیک بود. پس از سلسله چوسان (1910-1392) مرزهای ملی و شیوههای فرهنگی متمایز کره بیشازپیش تثبیت شد.
گرچه در کره برخی تفاوتهای منطقهای در گویش و آداب و رسوم وجود دارد اما در کل وزن همگونهای فرهنگی از تفاوتهای منطقهای بیشتر است. برای مثال بر خلاف چین، گویشهای منطقهای در کره برای همه کرهایزبانان قابل درک است. این زبان گرچه از منظر ساختاری به زبان ژاپنی نزدیک است اما به طور کلی با زبان چینی متمایز است. از سوی دیگر بسیاری از آداب و رسوم، هنرهای رایج و شیوههای مذهبی در کره به طور کامل از شیوههای چینی و ژاپنی متمایز است گرچه با برخی از همسایگان خود در شرق آسیا ریشههای مشترکی دارد. کره سنتی اما فرهنگ خود را وامدار چین است؛ از استفاده از حروف چینی در زبان نوشتار و اتخاذ رویکردهای نئوکنفوسیسیسم به عنوان فلسفه نخبگان حاکم تا به عاریه گرفتن بودائیسم که از چین به هند و سپس به کره رفته بود. برای قرنها، کره در سیستم خراج چین تعریف میشد، به طور منظم هدایایی را راهی دربار چین میکرد و بر برتری عنوان امپراتور چین نسبت به پادشاه کره اذعان میکرد. کره گرچه به طور نمادین برای حفاظت نظامی و مشروعیت سیاسی به چین وابسته بود اما در رفتارهای داخلی این کشور به طور کامل مستقل بود.
پس از حمله ویرانگر ژاپنیها در قرن 16 میلادی و حمله منچوها از شمال شرق آسیا در اوایل قرن 17، کره سیاست ارتباط محدود با سایر کشورها را در پیش گرفت. اصلیترین تماسهای خارجی که رسماً توسط سلسله چوسان مجاز شده بود، ماموریتهای دیپلماتیک به چین سه یا چهار بار در سال و یک پایگاه کوچک تجار ژاپنی در جنوب شرقی کره در نزدیکی شهر پوسان کنونی بود. تعداد کمی کرهای شبهجزیره را در اواخر سلسله چوسان ترک کردند و حتی تعداد کمتری خارجی وارد آن شدند. حدود 250 سال کره در صلح و ثبات داخلی بود (با وجود ناآرامیهای دهقانی در حال رشد از حدود سال 1800)، اما از دیدگاه اروپاییها و آمریکاییهایی که در قرن نوزدهم با کره روبهرو شدند، کره یک کشور غیرعادی منزوی و یک پادشاهی گوشهنشین بود.
در دوران استعمار ژاپن در نیمه دوم قرن نوزدهم با کاهش نفوذ امپراتوری چین و شروع رقابت قدرتهای غربی در شرق آسیا، کره هدف رقابت منافع امپریالیستی قرار گرفت. بریتانیا، فرانسه و ایالات متحده آمریکا هر کدام در دهه 1860 سعی کردند کره را به روی روابط تجاری و دیپلماتیک «باز کنند»، اما پادشاهی کره قاطعانه مقاومت کرد. ژاپن، که بهتازگی توسط ایالات متحده به روی روابط بینالمللی به سبک غربی سوق داده شده بود، برای اولین بار در سال 1876 یک معاهده دیپلماتیک به کره تحمیل کرد.
ژاپن، چین و روسیه اصلیترین رقبای نفوذ بر کره در ربع آخر قرن نوزدهم بودند و پس از شکست چین و روسیه در جنگ بین سالهای 1895 و 1905، ژاپن به قدرت برتر در شبهجزیره کره تبدیل شد. در سال 1910 ژاپن کره را به عنوان مستعمره، ضمیمه خود کرد و در 35 سال آینده ژاپن بر کره به شیوهای سختگیرانه حکومت کرد. در اواخر دوره استعمار، مقامات ژاپنی سعی کردند زبان و هویت فرهنگی کره را از بین ببرند و کرهایها را از نظر فرهنگی ژاپنی کنند تا آنجا که در سال 1939 کرهایها را مجبور کردند نام خود را به ژاپنی تغییر دهند. با این حال، ژاپن آغاز توسعه صنعتی را برای کره به ارمغان آورد. صنایع مدرن مانند فولاد، سیمان و کارخانههای شیمیایی در طول دهههای 1920 و 1930 در کره ایجاد شد، به ویژه در قسمت شمالی شبهجزیره که منابع زغالسنگ و برقآبی فراوان بود. تا زمان پایان استعمار ژاپن در آگوست 1945، کره بعد از ژاپن دومین کشور صنعتی آسیا بود.
دوپاره شدن شبهجزیره
تسلیم شدن ژاپن به متحدان در پایان جنگ جهانی دوم به تحول جدید و غیرمنتظرهای در شبهجزیره کره منجر شد: تقسیم کره به دو ایالت جداگانه، یکی در شمال و با نام جمهوری خلق دموکراتیک کره یا کره شمالی و دیگری در جنوب با نام جمهوری کره یا کره جنوبی. در آخرین روزهای جنگ، ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی توافق کردند که به طور مشترک تسلیم ژاپن در کره را بپذیرند، زیرا اتحاد جماهیر شوروی کره شمالی را در شمال و ایالات متحده آن را در جنوب اشغال کرد تا زمانی که یک دولت کرهای مستقل و متحد تشکیل شود. با این حال، تا سال 1947، جنگ سرد نوظهور میان ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی، همراه با اختلافات سیاسی بین کرهایهای دو منطقه اشغالی و همچنین سیاست نیروهای اشغالگر در این منطقه، به شکست مذاکرات بر سر یک دولت واحد منجر شد.
در 15 آگوست 1948، طرفداران ایالات متحده، دولت متبوع خود را در سئول تاسیس کرده و سه هفته بعد یک دولت طرفدار شوروی در پیونگیانگ تشکیل شد. هر دو دولت ادعا کردند که به طور قانونی نماینده کل مردم کره هستند و وضعیت تنش شدیدی را ایجاد کردند. در 25 ژوئن 1950، کره شمالی، با حمایت اتحاد جماهیر شوروی، به جنوب حمله کرد و تلاش کرد تا شبهجزیره را با خود متحد کند. تحت پرچم سازمان ملل متحد، ائتلافی از کشورها به رهبری آمریکا به کمک کره جنوبی آمدند. اتحاد جماهیر شوروی از کره شمالی با پشتیبانی تسلیحاتی و هوایی حمایت کرد، در حالی که جمهوری خلق چین با صدها هزار نیروی رزمی در کنار کره شمالی جنگید. در جولای 1953، پس از میلیونها کشته و تخریب عظیم فیزیکی، جنگ تقریباً در زمان آغاز به پایان رسید و کره شمالی و جنوبی از طریق آتشبس به مناطق تقریباً مساوی تقسیم شدند.
ظهور دو جهان
از سال 1953، کره شمالی و جنوبی که از یک پایگاه فرهنگی و تاریخی مشترک برخاسته بودند به دو جامعه بسیار متفاوت با سیستمهای سیاسی و اقتصادی کاملاً متفاوت تبدیل شدند. اختلافات امروز بین کره شمالی و جنوبی ارتباط چندانی با تفاوتهای منطقهای پیش از سال 1945 بین کره شمالی و جنوبی ندارد. کره شمالی به شدت تحت تاثیر فرهنگ و سیاست روسیه و همچنین چین قرار گرفته است. این کشور سیاست مستقل جوچه (خوداتکایی) را اساس استقلال اقتصادی و سیاسی خود کرده است و دارای یک سیستم سیاسی بسیار متمرکز با «رهبر بزرگ» در صدر آن است. کره شمالی شاید به منزویترین و تحت کنترلترین کشور کمونیستی تبدیل شد و حتی 10 سال پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بهرغم سختی شدید اقتصادی، نشانه کمی از آزادسازی سیاسی و اقتصادی از خود بروز داد.
از سوی دیگر، کره جنوبی تحت تاثیر ایالات متحده و به شکل ظریفتری از نسخه ژاپن بدل شد. ایالات متحده روابط سیاسی، نظامی و اقتصادی نزدیکی با کره جنوبی برقرار کرد. در حالی که کره جنوبی اغلب کمتر از آن چیزی که آمریکاییها میخواهند دموکراتیک بوده است اما به نظر میرسد از زمان سقوط دیکتاتوری نظامی آن در اواخر دهه 1980 دموکراسی به طور فزایندهای در این کشور تثبیت شده است. در همین حال، کره جنوبی در دهههای 1970 و 1980 دستاوردهای چشمگیر اقتصادی به دست آورد و اکنون میتوان آن را در زمره کشورهای صنعتی توسعهیافته جهان به شمار آورد. کره جنوبی از بحران مالی آسیا در سال 1997 به سرعت بهبود یافت و در حال حاضر سومین اقتصاد بزرگ در شرق آسیا، پس از ژاپن و چین است. مانند بسیاری از کشورهای دیگر، فرهنگ عامه آمریکایی حضور مهمی در کره جنوبی دارد. فرهنگ مردمی ژاپن نیز تا حدودی بر این کشور تاثیرگذار است. با این حال، کره جنوبی اشکال متمایز کرهای خود را از فرهنگ عامیانه توسعه داده است. در حالی که فرهنگ سنتی کره در دهههای اخیر دستخوش احیا شده اما از اواخر دهه 1990 و اوایل 2000، موسیقی پاپ، فیلمها و درامهای تلویزیونی کره جنوبی در سایر نقاط آسیا، به ویژه چین و ویتنام، بسیار محبوب شده است.
بهرغم همگونی کلی فرهنگی کره، احساسات منطقهای به یک عامل مهم در سیاست کره جنوبی و دیگر زمینههای زندگی معاصر تبدیل شده است. اگرچه برخی ادعا میکنند که این تفاوتهای منطقهای به دوره سه پادشاهی باستان برمیگردد، اما در واقع منطقهگرایی مدرن کره جنوبی بیشتر پدیدهای است که از صنعتی شدن سریع در دهه 1960 سرچشمه میگیرد. در آن زمان، رئیسجمهور پارک چونگ هی بر توسعه اقتصادی منطقه خود در کیونگ سانگ تمرکز کرد و بسیاری از رهبران کره جنوبی را از آنجا بیرون کشید.
این جانبداری نسبت به کیونگ سانگ از طریق ریاست جمهوریهایی چون دو دو هوان، روح ته وو و کیم یونگ سام که همگی از منطقه بودند ادامه یافت. در همین حال، چولا نسبتاً عقب مانده بود و به عنوان محل مخالفان، از جمله چهره دیرینه اپوزیسیون کیمدائه یونگ، شناخته میشد. پس از ریاست جمهوری کیم دائه یونگ در سال 1998، او تلاش کرد تعادل منطقهای بیشتری را در توسعه اقتصادی و سیاسی کره جنوبی برقرار کند، اما شناسایی و تعصب منطقهای همچنان قوی است.
تقسیم کره به شمال و جنوب توسط نیروهای خارجی بر مردم کره تحمیل شد و بسیاری از مردم کره جنوبی اصرار دارند که این دو کره باید روزی دوباره به هم وصل شوند. در اوایل دهه 1970، اواسط دهه 1980 و اوایل دهه 1990، به نظر میرسید که دو کره در روابط بین خود به پیشرفتهایی دست یافتهاند، اما هر حرکت به سوی آشتی و اتحاد مجدد با ناامیدی به پایان رسید. سرانجام، در ژوئن 2000، رهبران کره شمالی و جنوبی در پیونگیانگ، در شمال ملاقات کردند تا در مورد بهبود روابط شمال و جنوب بحث کنند. این اولین بار بود که چنین اجلاس سرانی برگزار میشد و این رویداد بار دیگر انتظار آشتی و سرانجام پیوند مجدد بین دونیمه شبهجزیره تقسیمشده را افزایش داد. با این حال و با وجود تکرار دیدار میان رئیسجمهور کره جنوبی و رهبر کره شمالی، هنوز تماس بسیار اندکی بین دولتها یا مردم کره شمالی و جنوبی وجود دارد و با جلوگیری از چرخش چشمگیر رویدادها، به نظر میرسد امید به اتحاد فاصله زیادی دارد. بیاعتمادی ناشی از چند سال ایدئولوژیهای متضاد بسیار عمیق است. آنچه تقریباً «تقسیم تصادفی» خوانده میشود، یکی از خصمانهترین و شدیدترین مرزهای جهان را ایجاد و یک نفر را به دو قسمت تقسیم کرده است.
کره جنوبی و کره شمالی پس از پایان جنگ کره در سال 1953، مسیرهای متفاوتی را طی کردند. یک نوار به عرض چهار کیلومتر در امتداد مدار 38 موازی که شبهجزیره کره را تقریباً به نصف تقسیم میکند. در حال حاضر کره جنوبی یکی از پیشرفتهترین اقتصادهای جهان را اداره میکند، در حالی که در شمال آن یک دیکتاتوری نظامی مستقر است که مشت محکمی بر دهان اقتصاد زده است. اقتصاد کره شمالی منزوی و تحت کنترل شدید است و نمیتواند نیازهای اساسی مردم خود را برآورده کند. همچنین تجزیهوتحلیل اقتصاد کره شمالی برای اقتصاددانان دشوار است زیرا دادهها یا موجود نیستند، یا غیرقابل اعتماد یا قدیمی هستند. در سال 2015، سیا تخمین زد که تولید ناخالص داخلی این کشور تقریباً 40 میلیارد دلار است. از سوی دیگر اما اقتصاد کره جنوبی یکی از پیشرفتهترین و پربارترین اقتصادهای
جهان است که از نظر تولید سالانه ناخالص داخلی در رتبه دوازدهم جهانی قرار دارد. این کشور در سال 2019 بیش از 647 /1 تریلیون دلار تولید ناخالص داخلی داشته است. رشد اقتصادی کره جنوبی بستگی زیادی به صادرات دارد و این کشور در حملونقل، تولید نیمههادیها و تراشههای حافظه در جهان پیشرو است.
در کره شمالی به استثنای یک دوره کوتاه در دهه 1960، زمانی که اقتصاد این کشور برای مدت کوتاهی اقتصاد همسایه جنوبی خود را تحتالشعاع قرار داد، کره شمالی عموماً نتوانست نیازهای مردم خود را برآورده کند. اقتصاد کره شمالی در دهه 1990 دچار رکود ویرانگری شد، تقریباً یکسوم کاهش یافت و تصور میشود که گرسنگی جان چند صد هزار نفر را گرفته است. گرچه اکنون اوضاع تا حدودی بهتر شده است اما محرومیت هنوز رایج است. به گفته بانک جهانی، بیش از نیمی از مردم کره شمالی در سال 2017 به برق دسترسی نداشتند، در حالی که ژنراتورهای چینی اخیراً بیش از یکسوم برق را در پیونگیانگ پایتخت این کشور تامین میکنند. گرچه رژیم کره شمالی از دکترین جوچه یا خوداتکایی حمایت میکند، اما دولت به طور مرتب از سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل متحد و تعداد انگشتشماری کشور کمک دریافت میکند. دولت کره شمالی در سالهای اخیر اجازه فعالیتهای کوچک در بازار آزاد را داده است و باعث افزایش طبقه متوسط تجار و کارآفرینان کوچک شده است.
همچنین گزارش شده است که کیم به دنبال برداشتن گامهای بیشتر برای توسعه و اصلاح اقتصاد است. هرگونه پیشرفت در توسعه اقتصاد کره شمالی به احتمال زیاد با بهرهبرداری از منابع طبیعی این کشور آغاز میشود که ارزش آن بالغ بر تریلیونها دلار است. این یکی از دلایلی است که کشورهای همسایه مانند چین و روسیه مشتاق سرمایهگذاری در کره شمالی هستند.
تحول اقتصادی کره جنوبی از زمان جنگ کره به عنوان «معجزه در رودخانه هان» نامگذاری شده است. کره جنوبی که درگیر فقر و هرجومرج سیاسی بود، به «باشگاه تریلیوندلاری» اقتصادهای پیشرو جهان پیوست و از عضویت در گروه 20 برخوردار است. کره جنوبی در حال حاضر دارای دوازدهمین اقتصاد بزرگ جهان از نظر تولید ناخالص داخلی است و برخی از برجستهترین مارکهای جهان از جمله سامسونگ الکترونیکس و هیوندای موتورز را در خود جای داده است. در حالی که تجارت کره شمالی با جهان خارج تقریباً متوقف شده است، کره جنوبی به یکی از مهمترین صادرکنندگان جهان تبدیل شده است. کره جنوبی از نظر آزادی اقتصادی از رتبه بالایی برخوردار است، اگرچه دولت هنوز در توسعه استراتژی صنعتی نقش ایفا میکند. بنابراین هرگونه رکود در تجارت جهانی معمولاً ضربه شدیدی به کشور وارد میکند. در سالهای اخیر، سیاستگذاران کره جنوبی بر توسعه استراتژیهای جایگزین رشد، از جمله تقویت تقاضای داخلی تاکید کردهاند، اما پیشرفت کمی تاکنون حاصل شده است. رشد در کره جنوبی کند شده است و انتظار میرود که کندتر نیز شود- چیزی که بیشتر اقتصادهای پیشرفته آن را تجربه میکنند.