کمآبی، بحرانی فراگیر
انسان، آب را به بحران رساند یا اقلیم؟
برخورداری از آب سالم برای نیازهای انسانی از عوامل اساسی و به منزله مادر تمدن شناخته شده بهطوری که همواره مورد احترام جوامع بوده و نزد جمعیتهای ساکن در آن نواحی اهمیتی قدسی داشته است. هیچ کشوری بدون اطمینان از داشتن آب نمیتواند ثبات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی خود را حفظ کند و بدون کاهش میزان آلودگی جو، امنیت نسلهای آتی از نظر آب و غذا مبهم و، به این ترتیب، توسعه پایدار فقط در حد یک شعار دلفریب باقی خواهد ماند. امروزه کمبود و آلودگی آب، زندگی میلیونها نفر از ساکنان زمین، بهخصوص کشورهای فقیر را به شدت با خطر مواجه ساخته است. از نگاه آمار، 80 درصد جمعیت جهان تنها به 20 درصد از ذخایر آب سالم و بهداشتی دسترسی دارند. بیماریهای ناشی از آب آلوده نیز عامل بسیاری از مرگومیرها در کشورهای فقیر جهان است.
روند رو به رشد جمعیت و افزایش سطح زندگی، فشار بر منابع آب و خاک را افزایش داده به گونهای که این منابع، قدرت تجدیدپذیری خود را از دست داده، تنشهای حاد سیاسی را در عرصه جهانی به وجود خواهد آورد و، به این ترتیب، قرن بیست و یکم، قرن بحران آب و جنگ بر سر آن خواهد بود. بر این اساس است که بسیاری از نهادها و سازمانها و دانشمندان در خصوص فاجعه کمآبی و بیآبی هشدار دادهاند. به گونهای که طبق برآورد سازمان ملل متحد، در حال حاضر، در حدود یک میلیارد و دویست میلیون نفر از مردم جهان فاقد آب سالم بهداشتیاند که این رقم تا سال 2025 میلادی به دو میلیارد و 300 میلیون نفر افزایش خواهد یافت. همچنین، 80 درصد جمعیت جهان تنها به 20 درصد ذخایر آب سالم و بهداشتی دسترسی دارند. بیماریهای ناشی از آب آلوده، مسبب 7 مورد از هر 10 مورد مرگومیر در کشورهای فقیر شناخته شده است. منابع آب یکی از محدودیتهای عمده توسعه بیش از یکسوم از کشورهای جهان است. در سال 1990 میلادی، 28 کشور، با کل جمعیت 335 میلیون نفر، با فشار ناشی از کمبود آب یا کمیابی آن مواجه بودهاند، در حالی که این رقم تا سال 2025 به حدود 52 کشور در سطح دنیا خواهد رسید که متاسفانه اغلب این کشورها نیز دارای درآمد سرانه پایینی هستند. همچنین، طبق پیشبینی سازمان ملل متحد، در سال 2050 بیش از 5 /4 میلیارد نفر از مردم جهان در معرض صدمات و زیانهای جدی ناشی از کمبود و آلودگی آب قرار خواهند گرفت. بر اساس آمار موجود، در 50 سال آینده، حداقل یک نفر از چهار نفری که در کشورهای مختلف زندگی میکنند با مشکل جدی کمبود آب دستبهگریبان خواهند شد. اگر چارهای اندیشیده نشود و بشر به خود نیاید، بحران آب در آیندهای نهچندان دور فاجعهای به بار خواهد آورد که سالانه چیزی در حدود پنج میلیون نفر از مردم جهان را به کام مرگ بفرستد؛ چنان که، در حال حاضر، آب آلوده هر هشت ثانیه یک کودک را میکشد. پرسش اینجاست که در این بحران، نقش عوامل انسانی و نقش تغییرات اقلیمی چه میزان است.
بروز خشکسالیهای شدید، سیلهای ویرانگر و زیر آب رفتن بسیاری از مناطق ساحلی جهان تنها بخش کوچکی از تبعات پدیده گرم شدن زمین است و برخلاف آنچه تصور میشود تنها کشورهای اروپایی و جنوب شرق آسیا نیستند که در آینده نزدیک ممکن است زیر آب بروند. به تازگی بانک جهانی هشدار داده که تغییر اقلیم، خاورمیانه و شمال آفریقا را هم بینصیب نخواهد گذاشت و علاوه بر اینکه بخش اعظمی از این منطقه با خشکسالی و کمبود آب مواجه خواهد شد بخشهای دیگری نیز در نتیجه بالا آمدن سطح دریاها دچار آبگرفتگی میشوند. هرچند 10 سال از گرمترین سالهای گرم جهان تنها از سال 2000 تاکنون به وقوع پیوسته اما دانشمندان پیشبینی کردهاند روند گرم شدن زمین همچنان ادامه خواهد داشت و زمین بیشتر از آن چیزی که تاکنون تجربه کردهایم قرار است گرم شود. با گذشت هر سال نگرانی از تبعات زیانبار تغییر اقلیم و گرم شدن زمین بیش از سال قبل میشود. رشد بالای جمعیت، تشدید خشکسالی و کاهش منابع آبی و افزایش دمای هوا بحران آب در منطقه را بیش از پیش دامن میزند و احتمال وقوع جنگ در منطقه بین کشورها بر سر منابع آب بیشتر میشود، اما این همه ماجرا نیست. به تازگی موسسه علوم جوی و تغییر اقلیم دانشگاه زوریخ نیز اعلام کرده اگر روند تغییرات آب و هوایی همچنان ادامه داشته باشد در عرض تنها یک قرن، ترکیب دما و رطوبت بالا در منطقه خلیجفارس شرایطی را ایجاد میکند که زندگی در این منطقه عملاً غیرقابل تحمل میشود. بر اساس این گزارش در عربستان تشدید این واقعه میتواند سلامت مردم را در فصل گرما تحتالشعاع قرار دهد و حتی باعث مرگ سالمندان به دلیل وزش بادهای گرم و غیرقابل تحمل شود. افزایش دمای هوا نه فقط در عربستان، که تهدید بزرگ کشورهای کویت، ایران، لیبی و یمن نیز خواهد بود. در ایران نیز پیشبینی شده بندرعباس و بندر ماهشهر شاهد وقوع گرمای طاقتفرسا در دهههای آتی باشد.
بانک جهانی هشدار داده خاورمیانه و شمال آفریقا از جمله مهمترین مناطق جهان است که تا نیمقرن دیگر متاثر از پدیده تغییر اقلیم و افزایش دمای هوا خواهد شد. این منطقه همواره در طول تاریخ از مناطق خشک و کمآب جهان بوده و کشاورزی در این منطقه وابستگی شدیدی به آب دارد اما تغییر اقلیم، بحران را در خاورمیانه و شمال آفریقا تشدید خواهد کرد. با این حال همواره در طول هزارهها و سدههای مختلف ساکنان این منطقه، راهحلهای مختلفی را برای تطابق با این محدودیت زیستمحیطی به شکل فنی در نظر داشتند که از مهمترین آنها میتوان به حفر قنات در ایران در طول هزارههای گذشته اشاره کرد که متاسفانه این روزها کاملاً به دست فراموشی سپرده شده و جای خود را به ساخت سد و انباشت آب در پشت دیوارههای خاکی و بتونی با سرمایههای هنگفت و طرحهای انتقال آب حوضه به حوضه در کشورمان داده است. بر اساس ارزیابی دانشمندانِ «گروه بیندولتی تغییر اقلیم سازمان ملل»، پیشبینی میشود خاورمیانه و شمال آفریقا هماکنون در حال تبدیل شدن به منطقهای خشکتر و گرمتر از آنچه تاکنون بوده، است. افزایش دما و کمبود بارندگی و خشکسالیهای متوالی در این منطقه شدت گرفته و تخمین زده شده تا سال 2050 میلادی 80 تا 100 میلیون نفر در معرض تنش شدید آبی قرار خواهند گرفت و منابع آب زیرزمینی با کاهش چشمگیری مواجه خواهد شد. علاوه بر این میزان تولید محصولات کشاورزی به دلیل کمبود منابع آب با کاهش چشمگیری مواجه خواهد شد. مطالعات نشان میدهد تغییر اقلیم تا سال 2050 اثرات منفی روی عملکرد محصول زمینهای زراعی در خاورمیانه و شمال آفریقا بهجا خواهد گذاشت. تا سال 2050 تولید محصول برنج در این منطقه با 30 درصد، ذرت با 47 درصد و گندم با 20 درصد کاهش مواجه خواهد شد. این در حالی است که انتظار میرود کالری مورد نیاز در این فاصله زمانی از 2846 به 3119 به ازای هر نفر در روز افزایش یابد که در صورت بروز تبعات تغییر اقلیم نهتنها 500 کالری تامین نخواهد شد که سقف کالری دریافتی ساکنان از میزان فعلی هم کمتر خواهد شد. در یک سناریوی بدون تغییر اقلیم پیشبینی شده شمار کودکان دچار سوءتغذیه در این منطقه از 5 /3 میلیون نفر به یکمیلیون نفر کاهش یابد اما تغییر اقلیم شمار این کودکان را تا سال 2050 عملاً به دو میلیون نفر خواهد رساند. از اینرو برای مقابله با اثرات تغییرات اقلیم در تغذیه در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه لازم است هرساله 241 تا 271میلیون دلار سرمایهگذاری اضافی از سوی کشورها صورت گیرد و بهتر است این هزینهها صرف تحقیقات کشاورزی و مدیریت بهینه منابع آب شود.
بر اساس گزارش بانک جهانی تا 40 سال آینده میانگین دما بین یک تا سه درجه سانتیگراد در مناطق شهری خاورمیانه افزایش خواهد یافت و وقوع سیل در مناطق ساحلی این منطقه تشدید میشود. متاسفانه جنگلهای حرا و آبسنگهای مرجانی خلیجفارس نیز که همچون سدی در برابر سیلها عمل میکرد در دهههای اخیر بهطور گستردهای از بین رفته بهطوری که بر اساس گزارش موسسه دیدهبان جهان یا ورلد واچ، تاکنون نزدیک به 60 درصد مرجانهای خلیجفارس از بین رفته است. مساحت جنگلهای مانگرو خلیجفارس که اغلب در سواحل جنوبی ایران پراکندگی داشته در یک قرن اخیر به دلیل توسعه بیضابطه صنایع و ساختوسازهای ساحلی و نفتی دستخوش تغییرات بزرگی شده و تا حد زیادی کاهش یافته است، از اینرو ضریب سیلپذیری سواحل خلیجفارس بیش از پیش افزایش یافته است. علاوه بر این، ایجاد یک جزیره حرارتی در منطقه که ناشی از کمبود آب، وزش بادهای گرم و افت کیفیت هواست بر بهداشت و سلامت عمومی و رفاه اجتماعی هم تاثیرگذار خواهد بود و شرایط زندگی را برای ساکنان این منطقه دشوار خواهد کرد. بر اساس پیشبینی الگوهای اقلیمی سطح آب دریاها تا سال 2050 میلادی، 1 /0 تا 3 /0 متر و تا سال 2100 حدود یک متر بالا خواهد آمد و اثرات این پدیده بر خاورمیانه و شمال آفریقا بیش از سایر نقاط جهان خواهد بود بهطوری که بسیاری از مناطق کمارتفاع ساحلی در تونس، قطر، لیبی، امارات متحده عربی، کویت و بهویژه مصر در معرض آسیب قرار خواهند گرفت.
در همین حال بانک جهانی طرحهای متعددی را برای مدیریت منابع آب در برخی کشورهای منطقه از جمله مراکش، مصر، یمن و... در دست اجرا دارد. برای مثال دولت مراکش با همکاری بانک جهانی در حال تجهیز مزارع کشاورزی به سیستمهای آبیاری قطرهای و میکروآبپاش است. این امر به دولت مراکش کمک میکند تا همچنان تولید 60 درصد چغندر قند، 40 درصد روغن زیتون و 40 درصد از تولید شیر مصرفی کشورش را با این شیوه آبیاری مزارع در اختیار داشته باشد. در یمن نیز که فقیرترین کشور در میان کشورهای شبهجزیره عربستان است کشاورزی تاکنون برای 55 درصد مردم اشتغال ایجاد کرده که هرگونه خدشه در این صنعت میتواند به بیکاری نیمی از جمعیت کشور و گسترش فقر بیشتر منجر شود. در حال حاضر تغییر اقلیم یکی از مهمترین نگرانیهای دولت یمن است و سهم عمدهای از دیمزارهای این کشور را در مخاطره قرار داده است. اما در ارتفاعات این کشور مردم همچنان با بهرهگیری از دانش سنتی، در حال توسعه اراضی کشاورزی هستند و بانک جهانی در تلاش است با کمک تسهیلات جهانی محیطزیست به گسترش دانش سنتی در بین مردم و تدوین استراتژیهای منطبق با تغییر اقلیم کمک کند.
شرایط در ایران نیز بسیار بحرانی است. به نظر میرسد کاهش بارندگیها و تداوم خشکسالی در سالهای اخیر و بهرهبرداری بیش از حد از آبهای تجدیدپذیر و آبهای زیرزمینی اکنون به بزرگترین چالش زیستمحیطی کشورمان تبدیل شده است. چالشی که میتواند در سالهای آتی بحرانهای دیگری را در ابعاد اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و منطقهای دامن زند.
با این حال رشد افسارگسیخته کشاورزی ناپایدار همچنان در ایران ادامه دارد. رشد سریع جمعیت در خاورمیانه و شمال آفریقا نیز بحران در این منطقه را تشدید کرده است بهطوری که این امر میتواند پیامدهای تغییر اقلیم و خشکسالی و کاهش منابع آب را برای ساکنان بیشتر کند و نهایتاً میزان دسترسی مردم به خدمات مناسب را کاهش دهد. این امر حتی میتواند با توجه به اینکه بارها هشدار داده شده که جنگ آتی در خاورمیانه جنگ آب خواهد بود باعث بروز مناقشات سیاسی بین کشورهای منطقه نیز بشود.
بر اساس گزارش سازمان ملل، منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا از سال 1970 تاکنون دارای بیشترین نرخ رشد جمعیت در میان دیگر مناطق دنیا بوده است. بر اساس مطالعات صورتگرفته جمعیت این منطقه از 127 میلیون نفر در سال 1970 به 305 میلیون نفر در سال 2005 و در سال 2010 نیز به 320 میلیون نفر افزایش یافته است. بیشترین میزان افزایش جمعیت در ایران در فاصله سالهای 1976 تا 1986 بوده بهطوری که در مدت یک دهه جمعیت ایران با رشد 50درصدی مواجه شد. اما پیشبینیها نشان میدهد چنانچه نرخ رشد جمعیت که در حال حاضر در خاورمیانه و شمال آفریقا بیشتر از سایر نقاط دنیاست به همین ترتیب پیش رود تا سال 2050 جمعیت این منطقه به بالغ بر 700 میلیون نفر خواهد رسید.
در حال حاضر، جمعیت 320 میلیوننفری خاورمیانه و شمال آفریقا که حدود پنج درصد جمعیت جهان را تشکیل میدهد کمتر از یکدرصد منابع آب این سیاره را به خود اختصاص داده است. حال پرسش این است که کشورهای منطقه چه تدابیری را برای مواجهه با بحران آب در سالهای آتی با توجه به این نرخ بالای رشد جمعیت اندیشیدهاند؟ و چگونه میتوانند در مواجهه با رشد سریع جمعیت، کاهش منابع آب و پیامدهای ناشی از تغییر اقلیم و خشکسالی در دهههای آتی مقابله کنند؟ در حالی که مدت زمان طولانی تا سال 2050 میلادی باقی است، بروز پدیده ریزگردها و گرد و غبار که ناشی از رشد فزاینده بیابانها و افت کارایی سرزمین در کشورهای همسایه ایران و نیز ایران است بیش از نیمی از کشورمان را تحت تاثیر قرار داده است و البته دیگر کشورهای منطقه نیز بینصیب از این پدیده نبودهاند. از سوی دیگر بروز طوفانهای نمکی در گوشه شمال غربی ایران به دلیل خشک شدن دریاچه ارومیه از هماکنون آغاز شده و میرود تا در یک دهه آینده یکی از بزرگترین فجایع زیستمحیطی منطقه را رقم زند؛ فاجعهای در حد نابودی دریاچه آرال و بروز طوفانهای نمکی این منطقه که بیش از پنج میلیون زن و کودک را در چند دهه گذشته تحت تاثیر انواع بیماریهای ریوی، آسم و سرطان قرار داد.
اگرچه تاکنون بارها برنامه محیطزیست سازمان ملل نسبت به نابودی تالابها در خاورمیانه و کاهش شدید منابع آب زیرزمینی هشدار داده اما واقعیت این است که نهتنها در کشورهای منطقه که حتی در ایران هم برنامهای برای کاهش این مخاطرات اندیشیده نشده است. از 15 سال پیش که نخستین هشدارها نسبت به نابودی تالاب هامون و مجموعه تالابهای بینالنهرین داده شده نهتنها اقدامی صورت نگرفت و این تالابها هر کدام تا بیش از 90 درصد از بین رفتند بلکه امروز دریاچه ارومیه و بختگان، پریشان و جازموریان، طشک و مهارلو و کافتر هم به مجموع تالابهای نابودشده افزوده شده است. بیش از 600 دشت کشور با افت شدید سفرههای آب زیرزمینی مواجه شده و حفر بیش از 760 هزار حلقه چاه مجاز و غیرمجاز در کشور موجب شده تا نفوذ آب شور به آبخوانهای شیرین چنان سرعت بگیرد که دیگر حتی در بخشهایی از استان مازندران هم کشاورزان بعد از حفر چاه به جای آب شیرین با آب شور مواجه میشوند! و این تنها گوشهای از روند شتابناک تخریب سرزمین در این کشور است؛ کشوری که هماکنون نزدیک به 20 درصد جمعیت خاورمیانه و شمال آفریقا را به خود اختصاص داده و میرود تا چند سال دیگر شمار جمعیتش را به 150 میلیون نفر برساند در حالی که یکسوم از جنگلهای شمال آن بر اساس آمار منتشره مخروبه شده و جنگلهای باقیمانده نیز زیر طرحهای بهرهبرداری چوب قرار دارد. به گفته رئیس سازمان جنگلها و مراتع کشور، بیابانزایی حدود 90 درصد خاک کشور را تهدید میکند و بیش از یک میلیون و 200 هزار هکتار از جنگلهای زاگرس نیز در شش سال گذشته خشک و نابود شده است و تقریباً اکثر قریببهاتفاق تالابها، دریاچهها و رودخانههای کشور نیز رو به خشکی نهادهاند. در همین حال بهرهبرداری بیشتر از منابع همچون آب و خاک به بروز بحرانهای زیستمحیطی و نابودی هرچه بیشتر تنوع زیستی و اکوسیستمها منجر میشود چراکه جمعیت بیشتر به معنی نیاز بیشتر به غذا و آب خواهد بود و این امر مستلزم تغییر کاربری بیشتر جنگلها و مراتع به اراضی کشاورزی و برداشت بیشتر از منابع آبی محدود در منطقه است. تامین مسکن، بهداشت، شغل، خدمات آموزشی و انرژی دیگر نیازهای جمعیت اضافهشده است که در نهایت تامین همه این موارد فشار مضاعفی بر سرزمین وارد خواهد کرد و عملاً چیزی از منابع طبیعی برای نسلهای آینده منطقه باقی نخواهد گذاشت.