ساعت شنی
پول خارجشده از بورس به کجا میرود؟
بازار سهام در طول ماههای اخیر نشان داده که در جلب توجه سرمایهگذاران به سمت خود ناتوان بوده از همینرو نتوانسته اقبال عمومی را جلب کند. بررسیها حکایت از آن دارد که در دو سال گذشته مبلغی در حدود 113 همت از این بازار خارج شده که بیش از پول واردشده به چرخه معاملات در شش ماه نخست سال 99 است. همین امر باعث شده تا توجهها به سمت خروج پول از این بازار و مقاصدی نظیر بازار رمزارزها کشیده شود. در ماههای اخیر در شرایطی سایر بازارهای دارایی در ایران دارای رونقی نسبی بودهاند که خروج مداوم پول از بورس نشان میدهد که با افزایش انتظارات تورمی آنچه در اقتصاد ایران روی داده ناکامی بازار سهام در رقابت با سایر بازارها برای جلب نظر مردم است. از این رو میتوان انتظار داشت که قطار تورم و نقدینگی اینبار با فرض تداوم وضعیت موجود ایستگاه مهمی در بورس نداشته باشد.
به راه بادیه رفتن
برای اینکه بدانیم وضعیت اقتصادی کشور چگونه است دیگر نیازی به کندوکاو آمار نیست. فارغ از اینکه اعداد و ارقام چه مسائلی را تایید میکنند یا یک گپوگفت ساده و البته پرتعداد با فعالان حوزههای گوناگون اقتصادی میتوان دریافت که شرایط اقتصاد ایران تاکنون به این اندازه بد نبوده است. نرخ بیکاری بالاست و از آن بدتر تعداد افرادی که با ناامیدی از یافتن شغل مناسب از صحنه اشتغال کشور کنار میروند روزبهروز بیشتر میشود. رشد اقتصادی نسبت به ظرفیتهای خالیمانده آن بسیار پایین است و میانگین خالص سرمایهگذاری صفر طی یک دهه گذشته که احتمالاً در سالهای پیشرو با فرض تداوم شرایط رو به منفی شدن خواهد گذاشت نیز در کنار تمامی آمار و ارقام این حوزه خودنمایی میکند.
مشکل اصلی اما اینجاست که آنچه شرایط را برای بهبود اوضاع اقتصادی ایران سخت کرده نه آمار و ارقام گذشته، بلکه تمامی متغیرهایی است که در حال حاضر مانع از شفافیت دادهها و مفروضات در حوزه تصمیمگیری میشود. به زبان ساده بیش از آنکه ریشه مشکلات در تصمیمات گذشته باشد در نداشتن نقشه راهی برای آینده و دل بستن به همان بیراههای است که ما را تاکنون به اینجا رسانده است. این روزها هر فعال اقتصادی و کارشناس این حوزه بهخوبی میداند که ریلگذاری اقتصاد توسط دولتمردان و سیاستگذاران در سالهای گذشته سبب شده تا ورود سرمایه به کشور به امری محال بدل شود و سرمایهگذاری توسط سرمایهگذاران داخلی نیز حتی با فرض نبودن تحریمها و تنش با غرب آنقدر دستوپاگیر باشد که با فرض وجود فرصت اقتصادی کسی رغبت به انجام این کار نداشته باشد. به طور کلی میتوان اینطور قلمداد کرد که اوضاع این روزها برای هیچکس خوب نیست. فرقی نمیکند شما کارگرکارخانه باشید یا صاحب آن، هر کسی به اندازه مقداری که دستش زیر سنگ اقتصاد ایران مانده این روزها از این شرایط آزار میبیند. در این وضعیت هم تورم روزبهروز بیشتر خودنمایی میکند و میتوان بهوضوح دید که امنیت روانی جامعه را به خطر انداخته است.
حال پس از گذشت دههها تجربه اقتصاد ایران حکایت از آن دارد که همیشه به راه بادیه رفتن به از نشستن باطل نیست و اگر دولت از ابتدا تا این حد سیطره و دخالت بیجای خود بر اقتصاد را افزایش نمیداد شاید امروز اقتصاد ایران وضعیت بهتری داشت. چراکه در سایه مصائب کلان اقتصادی که هماکنون گریبانگیر اقتصاد کشور است هیچ بازاری نمیتواند در بلندمدت از بستر خود فاصله بگیرد و رونقی پایدار را از خود به نمایش بگذارد.
قربانی تورم
در شرایط کنونی اقتصاد کشور به سمتی رفته که هرکس به اندازه وسع خود به دنبال مفری برای فرار از چنگ تورم است. دقیقاً به همین دلیل است که تعداد فعالان بازارهایی نظیر سهام و رمزارزها در سالهای اخیر بهشدت رو به افزایش گذاشته است. در حال حاضر بسیاری از مردم عادی سعی دارند تا هر طور شده در فضای پرریسک کنونی بازدهی بیشتر از بازده اندک سپرده بانکی یا اوراق با درآمد ثابت کسب کنند تا از این رهگذر هم خود را در مقابل تورم بیمه کرده و هم در مواجهه با آینده نامعلوم اقتصادی حاشیه امنی هرچند اندک برای خود ایجاد کنند. بررسیها حکایت از آن دارد که از زمان شروع تورم افسارگسیخته در ایران که جرقه نخست آن در روزهای پایانی سال 96 زده شد تاکنون تعداد قابلتوجهی از مردم با ورود به بازار سهام بر آن شدهاند تا شانس خود را در این بازار محک بزنند و هر طور که شده از خوان گسترده اما پرریسک بورس منفعتی ببرند. بررسیها نشان میدهد که در روزهای ابتدایی این تورم تعداد افراد فعال این بازار که همه روزها قیمتها را بررسی میکردند و تعداد معاملات آنها در بازار زیاد شد از حدود 500 هزار نفر فراتر نرفت. تعداد کدهای بورسی نیز بیش از چهار تا پنج میلیون نفر نبود. این در حالی است که از آن زمان تا میانه سال 99 که رشد عمومی قیمتها در بورس ادامه یافت و شاخص اصلی این بازار در حدود بیش از 20 برابر رشد کرد، تعداد کدهای بورسی به حدود 50 میلیون رسید و گفته میشود که هماکنون بیش از سه میلیون کد فعال در بازار وجود دارد. بورس اگرچه توانست در آن دوره یعنی از زمان شروع روند صعودی دو سال و نیمه تا پایان آن مردم عادی را به خود جلب کند. با وجود این با شروع ریزش قیمتها در بازار سهام فضای ابهامآلود بورس همچنان پابرجا بود و همین امر موجب شد تا حتی زمانیکه قیمتها بسیار ارزنده به نظر میآمد تعداد خریداران در سهام مربوطه چندان همخوانی با این ارزندگی نداشته باشد.
در این زمان دخالتهای گاهوبیگاه سازمانی و دولتی نیز بر آتش رکود بازار دمید. به دنبال این شرایط با پررنگ شدن رکود در بورس رغیبی قدرتمند در آن سوی آبها سر برآورد که معاملات در آن نه محدودیت زمانی داشت و نه لنگ دخالتهای دولتی بود. بازار رمزارزها یا کریپتوکارنسی در شرایطی میان ایرانیان محبوب شد که نه محدودیت دامنه نوسان در آن دردسرساز بود و نه اساساً نوسان قیمتها در آن امری جدی به نظر میرسید. همین امر باعث شد تا خروج سرمایه به نفع بازار یادشده از بورس شدت بگیرد. بررسیها و شنیدهها حاکی از آن است که روزانه مبلغ بزرگی از داراییهای مردم به سمت این بازارها رفته و هماکنون نیز میرود. گفته میشود که حتی حالا با وجود افت شدید قیمت بیتکوین و سایر داراییهای مشابه ارزش معاملات روزانه این بازار بسیار بیشتر از ارزش معاملات در بورس است. اگر این واقعیت را در نظر بگیریم که از 20 مرداد 99 تاکنون 113 هزار میلیارد تومان از دارایی سرمایهگذاران خرد از این بازار خارج شده چاره نخواهد بود جز اینکه بگوییم در سایه رخوت بازارهای موازی داخلی بخش مهمی از این پول به سمت رمزارزها رفته است.
بااینحال اگر این واقعیت را در نظر بگیریم که در طول یکسال گذشته با کمرنگ شدن امید عمومی به جان گرفتن دوباره برجام انتظارات تورمی بار دیگر افزایش یافته درخواهیم یافت که بیم داشتن از افزایش سطح عمومی قیمتها توانسته در ماههای اخیر بار دیگر بر خروج سرمایه از بازار سهام بیفزاید. از طرفی در طول چند ماه گذشته بازار رمزارزها نیز با رکود مواجه شده و همین امر توانسته خروج سرمایه از بازار سهام را با ورود آن به بازارهای موازی مانند سکه و ارز مترادف سازد. این در حالی است که ثبات نسبی قیمت داراییهای سرمایهای در ایران طی یک سالونیم گذشته صرفاً به دلیل فریز شدن انتظارات تورمی بوده و در شرایطی صورت گرفته که افزایش حجم پایه پولی مانند سالهای گذشته همچنان ادامه داشته است. از اینرو بیراه نیست اگر بگوییم با تضعیف برجام و به محاق رفتن آن در ماههای پیشرو به احتمال زیاد شاهد تداوم این شرایط خواهیم بود مگر آنکه دستاندازی دولت به عواملی نظیر قیمتگذاری و تولید صنایع متوقف شود و با افت قیمت سهام باردیگر زمینه لازم برای شکلگیری یک بازار متعادل و جذاب در بستر بورس فراهم آید.
نگاهی به دلایل رونق طلا و ارز
در چنین چارچوب فکری اگرچه مقصر اصلی افزایش قیمتها در طول ماههای اخیر را میتوان انتظارات تورمی دانست بااینحال علتالعلل همه ناکامیها در طول سالهای گذشته و ماههای جاری چیزی نیست جز عزم دولتها برای خرج کردن از آنچه ندارند. به عبارت سادهتر افزایش حجم پایه پولی که به زبان عامیانه چاپ پول تلقی میشود در طول این مدت شرایطی را پدید آورده که تورم به پای ثابت کنشگری اقتصادی در اقتصاد ایران بدل شود و مالیاتی اجباری در این بستر پدید آورد که اتفاقاً بیشتر فشار آن برگرده اقشار ضعیف جامعه است تا آنان که بهرهای از ثروت دارند.
در چنین وضعیتی طبیعتاً هر کسی سعی میکند این عادت کهنه اقتصادی دولتمردان را پیش چشم خود قرار دهد و به محض اینکه وجه نقدی در اختیارش قرار گرفت آن را به یک دارایی بدل کند. شاید اگر در اقتصاد ایران نیز چاپ پول و در نتیجه تورم تا این حد مسبوق به سابقه نبود ایرانیان نیز مانند مردم بسیاری از کشورها تا این حد برای جمعآوری داراییهای غیرمولد تقلا نمیکردند. با این حال از بد حادثه تمامی آنهایی که در 50 سال اخیر در این کشور زیستهاند یاد گرفتهاند زیادهخواهی دولتها برای خرج کردن از کیسه خلیفه که ملت باشند را با جمعآوری داراییهای سرمایهای از دلار و یورو گرفته تا طلا و زمین تا حدی جبران کنند.
آنچه در طول ماههای گذشته در بازارهای دارایی اتفاق افتاده دقیقاً تطبیقپذیری مردم با همین زیادهخواهیهای دولتها را نشان میدهد. در طول ماههای اخیر قیمت سکه از محدوده ۱۳ میلیون تومان به فراتر از ۱۵ میلیون تومان رسیده و دلار با بازگشت به کانال ۳۲ هزارتومانی آن هم پس از حدود یکسالونیم نشان داده که دیگر گوشش بدهکار ترس از توافق اتمی و تاثیرگذاری روانی برجام بر قیمتها نیست.
طبیعتاً در چنین وضعیتی اگر قرار باشد سطح نقدینگی همچنان به شکل آهسته و پیوسته بیشتر و بیشتر شود طبیعی است که در سیر صعودی انتظارات تورمی از محدوده منفی به محدوده مثبت، شاهد اضافه پرش قیمتها از محدوده تعادلی باشیم که در نتیجه سبب خواهد شد قیمت ارز به محدودهای فراتر از محدوده منطقی آن برسد و خود واهمه و هیجانی تازه را به بازارهای کالایی داخل کشور تزریق کند. در چنین شرایطی طبیعتاً طلا نیز به عنوان یک محصول دارای قیمتهای جهانی از افزایش قیمت دلار در بازار داخل تبعیت خواهد کرد و خود را با آن تطبیق خواهد داد. مضاف بر آنکه در وضعیت کنونی که طلا در یک روند صعودی بلندمدت قرار دارد این احتمال نیز مطرح است که با جهش قیمت اونس جهانی در بازارهای بینالمللی این دارایی رشدی بیشتر از رشد قیمت ارز را در ماههای پیشرو رقم بزند.
در وضعیت فعلی بسیاری بر این باور هستند که اتفاقاً طلا به سبب آنکه دخالتپذیری کمتری از سوی مسوولان داخلی دارد میتواند قیمت تعادلی ارز را نیز مشخص کند. در هفتههای اخیر شاهد آن بودیم که رشد قیمت سکه به محدوده ۱۵ میلیونتومانی سبب شد تا گمانهزنیها در خصوص قیمت واقعی ارز به محدوده بالاتر افزایش یابد. برخی بر این باور هستند که رشد قابل توجه قیمت سکه نسبت به قیمت دلار در بازار داخلی حکایت از آن دارد که قیمت ارز در ایران در حال سرکوب شدن است و قیمت تعادلی آن را اگر مطابق با قیمت سکه در نظر بگیریم سطوحی بالاتر از آنچه هماکنون در بازار آزاد جریان دارد را برای دلار به دست خواهد داد.
استدلال این عده بر این داده تاریخی استوار است که در طول سالهای اخیر به جای آنکه رشد قیمت سکه خود را با دلار تطبیق دهد این دلار بوده که خود را با سکه تطبیق داده است. همین باور در میان برخی از فعالان بازارهای دارایی سبب شده تا آنها انتظار افزایش بیشتر قیمت ارز را داشته باشند. باوری که البته باید همچون سالهای گذشته در محک واقعیتهای متغیرهای موثر بر بازارهای دارایی قرار بگیرد و صحتسنجی آن به گذر زمان محول شود.
سایه نفت بر بورس
اما از دلار و طلا که بگذریم بورس تهران در ماههای پیشرو میتواند گزینههای متعددی را در قیمتها لحاظ کند. در شرایطی که جذابیت بازارهای موازی میتواند جذابیت بالقوه بازار سهام را کاهش دهد عواملی نیز وجود دارد که میتواند همچنان برای بازار سهام جذابیت ایجاد کند. یکی از این عوامل قیمت جهانی نفت است. نفت اگرچه نمیتواند بر قیمت تمامشده بسیاری از شرکتها اثر مثبت بگذارد با این حال تاثیری قابل توجه بر حاشیه سود شرکتهای پالایشی دارد. در ماههای اخیر شاهد بودیم که رشد قیمت نفت توانسته سودآوری بالقوه این شرکتها را افزایش دهد و سبب شود تا قیمت آنها بر روی تابلوهای معاملاتی با شیبی تقریباً بیشتر از سایر صنایع افزایش یابد. با این حال رشد قیمت نفت به دلیل کشش بالایی که در بازارهای جهانی دارد عامل چندان مثبتی برای سایر صنایع نیست.
آنچه سبب افزایش کشش تقاضای نفت در بازارهای جهانی شده این است که کمبود این ماده در بازارهای بینالمللی افزایش قیمت آن را توجیه میکند. بدون انرژی هیچ صنعتی پابرجا نخواهد ماند. با این حال همین افزایش قیمت سبب میشود تا بهای تمامشده کالاهای اساسی دیگری نظیر محصولات پتروشیمی و فلزات اساسی افزایش پیدا کند. از سوی دیگر افزایش قیمت انرژی قدرت خرید مصرفکنندگان را برای سایر کالاها و خدمات کمتر کرده و سبب میشود تا آنها نیز برای سایر محصولات تولیدشده پول چندانی نداشته باشند. در نتیجه تقاضا برای سایر کالاها کاهش پیدا کرده و مواد اولیه و کالاهای واسطه آنها (سایر کامودیتیها) مجال رونق در این وضعیت نخواهند داشت. همین امر سبب میشود تا بورس تهران به عنوان بستر معاملاتی نماد بسیاری از تولیدکنندگان کالاهای اساسی در چنین شرایطی با احتمال کاهش قیمتها روبهرو باشد و از اینرو نتواند در صورت تشدید رکود که در اقتصاد جهانی به منزله کاهش تقاضا برای کالاهای تولید شده است روزگار خوشی را سپری کند.
چراکه میتواند در صورت گران شدن انرژی سود صنایع دیگری را که انرژی زیادی مصرف میکنند یا مانند پتروشیمیها خوراک گاز دریافت میکنند کاهش دهد. از اینرو نمیتوان گفت که رشد قیمت حاملهای انرژی در بازارهای جهانی لزوماً به نفع بورس تهران است؛ عامل انرژی عاملی است که در طول سالهای گذشته نشان داده تاثیر قابل توجهی بر قیمت داراییها دارد و این اثر باید به طور جزءبهجزء بر روی هر یک از شرکتها و صنایع حاضر در بازار سهام تحلیل شود.