چالش ریسکپذیری
اثر سن و جنسیت بر تصمیمات سرمایهگذاری چیست؟
دیدگاههای مختلفی در مورد سن و جنسیت به عنوان یک عامل اثرگذار در تصمیمگیری وجود دارد. برخی مدعیاند سن تنها یک عدد است و هیچ محدودیت یا قیدی در تصمیمات ایجاد نمیکند. اما برخی دیگر معتقدند که سن و جنسیت به دلایل مختلف میتواند بر تصمیمگیری سرمایهگذاری افراد تاثیر بگذارد. به عنوان مثال در جامعه ما این باور وجود دارد که زنها بیشتر روی طلا و زمین سرمایهگذاری میکنند، افراد مسن روی مسکن و جوانها روی بازارهای پرریسکتری نظیر سهام و حتی رمزارز. اما این باورهای عمومی تا چه حد از نظر آماری و نظری درست هستند؟
اثر سن بر تصمیمات سرمایهگذاری
سرمایهگذاری یک فرآیند مادامالعمر است. هر فردی در طول عمر خود مراحل مختلفی از چرخه عمر را تجربه میکند. نیازها و الزامات او با گذر زمان تغییر میکند. مسوولیتهایی که بر دوش هر فرد است باعث میشود که اولویتهای آنها در طول عمر تغییر کند. این تغییرات روی تصمیمات مالی فرد هم منعکس میشود. رابطه میان استراتژی سرمایهگذاری و تمایل به ریسک هم بسته به سن افراد متفاوت است. پژوهشها نشان میدهد توانایی افراد برای جمعآوری، تجزیه و تحلیل و پردازش اطلاعات در 20سالگی به اوج خود میرسد. این قابلیت به عنوان هوش سیال شناخته میشود. اما هوش متبلور که به عنوان تجربه و دانش تعریف میشود با گذران عمر در فرد شکل میگیرد. قضاوتهای مالی، مهارتهای اجتماعی و رفاه عمومی با مسنتر شدن، بهبود مییابد.
اغلب اوقات انگیزه اصلی فرآیند پسانداز و سرمایهگذاری رسیدن به برخی اهداف است. این اهداف بر اساس بینش، درک و شرایطی که فرد در طول زندگی تجربه میکند، تعریف میشود. بنابراین در هر مرحله از زندگی، شما به استراتژی سرمایهگذاری متفاوتی نیاز خواهید داشت و یکی از عواملی که استراتژی شما را تحتتاثیر قرار میدهد، سن شماست. در رابطه با سرمایهگذاری، دهه سوم و چهارم زندگی، دوران طلایی سرمایهگذاری محسوب میشوند. در چنین سنی سرمایهگذار سالهای زیادی برای پسانداز و سرمایهگذاری پیشرو دارد. از آنجا که بازه زمانی بلندمدتی وجود دارد، سرمایهگذاران میتوانند برای اهداف بلندمدتی سرمایهگذاری کرده و ریسک سرمایهگذاری بیشتری را به داراییهای مالی غیرمعمول اختصاص دهند. سرمایهگذاران ارشد و سرمایهگذاران قدیمی شیوه تصمیمگیری و انتخاب دارایی متفاوتی در سرمایهگذاری دارند.
بنابراین، در هر مرحله از زندگی، نهتنها شما به استراتژی سرمایهگذاری متفاوت نیاز دارید بلکه عواملی که روی استراتژی شما اثر میگذارند هم شامل سن، ظرفیت ریسکپذیری و مقدار سرمایه شما میشود.
وانگ و هانا در سال 1997 در پژوهشی مشاهده کردند که ریسکگریزی نسبی با افزایش سن افراد بیشتر میشود. یعنی افراد مسنتر با شرط ثابت بودن مابقی متغیرها بخش بیشتری از ثروت خود را در داراییهای پرخطر سرمایهگذاری میکنند. محققان به این نتیجه رسیدند که بیشتر شدن تحمل ریسک با افزایش سن احتمالاً به دلیل این واقعیت است که سرمایهگذاری آنها در طبقه داراییهای پرخطر بازده مناسبی را ارائه میدهد و بنابراین فرضیه ثابت بودن ریسکگریزی افراد در چرخه عمر را رد کردند.
آگراوال و همکاران در سال 2009 به مطالعه تصمیمات مالی سرمایهگذاران فردی در چرخه زندگیشان پرداختند. تمرکز آنها روی اشتباهات مالیای بود که سرمایهگذاران در بازارهای مالی انجام میدادند. بدین منظور آنها 10 نوع تراکنش مالی اعتباری نظیر پرداخت هزینه، سود، استفاده از کارت اعتباری و... را مورد بررسی قرار دادند. یافتههای آنها نشان داد که سرمایهگذاران میانسال اشتباهات کمتری را نسبت به سرمایهگذاران جوان و پیر مرتکب شدند. پژوهش آنها فاش کرد که کمترین میزان هزینه در بازارهای مالی در نزدیکی 53سالگی رخ میدهد. آنها استراتژیهای مختلفی را به سیاستگذاران ارائه دادند. لسه-فر، افشا، تسلیمها، «گواهینامه رانندگی» مالی، دستورالعملهای پیشرو، امانتداران، بندرهای امن داراییها و نظارت بر مقررات قبلی بخشی از این استراتژیها بودند.
یکی دیگر از مقالاتی را که به این مقوله پرداخته، چارلز و کاسیلینگام در سال 2013 نوشتند. آنها روی سوگیریهای جمعیتی مختلفی تمرکز کردند که روی سوگیریهای رفتاری آنها و در نتیجه روی تصمیمات مالی آنها تاثیر میگذارد. پژوهش آنها آشکار کرد که سن تاثیرگذارترین عامل در میان عوامل دیگر در رابطه با تصمیمات سرمایهگذاری افراد بوده است.
لوزاردی در سال 2012 مطالعات خود را درخصوص سواد مالی میان جمعیت سالمند ایالات متحده انجام داد. او مشاهده کرد که بیسوادی مالی بهخصوص در میان زنان در این گروه سنی بسیار شایع است. علاوه بر این، افراد مسنتر در مدیریت دارایی و مدیریت بدهی عملکرد ضعیفی دارند و همین موضوع موجب میشود که در زمانهای سختی، تصمیمات سرمایهگذاری احمقانهای اتخاذ کنند. چوی و همکارانش در سال 2014 دریافتند که میان سن و سازگاری انتخابها با عقلانیت اقتصادی رابطه منفی وجود دارد. بر اساس این پژوهش افراد بالای 55 سال نسبت به سرمایهگذاران جوانتر عقلانیت کمتری به خرج میدهند.
ادلمن در سال 2015 نتایج بسیاری از محققان را رد کرد و گفت که پدیده زوال شناختی وجود دارد که بر اساس آن با افزایش سن افراد هوش سیال کاهش پیدا میکند. او تحقیق جدیدی از دانشگاه کالیفرنیا ارائه کرد که نشان داد دانش مالی و مهارتی که فرد در طول زندگی خود از طریق تجربه و یادگیری کسب کرده است، زوال طبیعی تواناییهای شناختی فرد را جبران میکند. در مورد تصمیمگیری مالی، هوش متبلور مهمتر از هوش سیال است. از اینرو دانش انباشتهشده بر زوال طبیعی ارجحیت دارد. این مقاله نتیجه میگیرد که علوم اعصاب و همچنین امور مالی رفتاری هر دو باید در کشف ذهن انسان و تاثیر آن بر تصمیمگیری مالی در نظر گرفته شوند.
اونسومو با بررسی سرمایهگذاران بورس اوراق بهادار نایروبی در کنیا در سال 2015 به دنبال تعیین رابطه میان سن و تصمیمات سرمایهگذاری بود. او اثر سوگیریهای رفتاری را روی افراد و بر اساس سنشان مورد بررسی قرار داد. بر اساس این پژوهش سن سرمایهگذاران همبستگی قابل توجهی با سوگیری اعتماد بهنفس کاذب داشت. این در حالی بود که رابطه آن با سوگیری بازنشانی، تایید و اثر تمایل در حدود پنج درصد بود. آرورا و کوماری هم در سال 2015 به شناسایی تاثیر متغیرهای جمعیتی یعنی سن و جنسیت بر توانایی ریسکپذیری سرمایهگذاران از طریق سوگیریهای رفتاری زیانگریزی و پشیمانی پرداختند. این پژوهش با بررسی عملکرد 450 سرمایهگذار از شمال هند دریافت که افراد 41 تا 55 ساله زیانگریزی و تاسف بیشتری را در تصمیمات خود نشان میدهند.
لاخس و هان هم در همین سال پژوهشی در مورد آسیبپذیری مالی مرتبط با سن انجام دادند و دریافتند که الگوی رفتار ریسکی مشابهی در رابطه با پول وجود دارد. این پژوهش نشان داد که ممکن است برخی از تغییرات شگرف در کیفیت زندگی سالمندان آنها را در معرض خطر از دست دادن قابل توجه منابع قرار دهد که این موضوع با انتخابهایی که فرد در جوانی انجام داده ناسازگار است. این پژوهش همچنان نتیجهگیری کرد که افراد مسن قادر به مدیریت امور مالی خود نیستند.
چوگول در پژوهشی که در سال 2017 انجام داد روی قواعد سادهای بحث کرد که روی تمام سرمایهگذاران در مراحل مختلف زندگی قابل اعمال است. داشتن یک عادت پسانداز منظم قدم اولیه مهمی برای داشتن یک استراتژی سرمایهگذاری موفق است. گام بعدی ایجاد یک طرح سرمایهگذاری است. طرح سرمایهگذاری به صورت عمده به سن سرمایهگذار، مقدار بودجه سرمایهگذاری و ظرفیت ریسک آنها بستگی دارد. در نهایت این پژوهش نتیجه گرفت که یک سرمایهگذاری موفق به مرحله زندگی و رویکرد شما به مدیریت مالی بستگی دارد. بدین ترتیب سه مرحله فرآیند سرمایهگذاری به صورت هدفگذاری، سرمایهگذاری هوشمندانه و نظارت بر سرمایهگذاری در بازه زمانی مناسب تعیین شد.
تاثیر جنسیت بر تصمیمات سرمایهگذاری
جان گری در کتاب کلاسیک خود با عنوان «مردان مریخی، زنان ونوسی» نشان میدهد که مردان و زنان چگونه جهان را از دریچه نگاه مختلف میبینند. زنان از بسیاری از جهات از جمله نگرش آنها نسبت به پول با مردان متفاوتاند. پژوهشهای علمی زیادی هم بر این ایده صحه گذاشته و به این موضوع میپردازند که سرمایهگذاران مرد در مقایسه با زنان ریسکپذیرتر بوده و با اعتمادبهنفس بیشتری تصمیمات مالی و سرمایهگذاری خود را میگیرند.
مطالعات زیادی در رابطه با تفاوت جنسیتی در سرمایهگذاری به ویژه در کشورهای غربی صورت گرفته است. بر اساس این پژوهشها مردان و زنان در ترجیحات ریسک و انتظار بازدهی از فعالیتهای مالی با یکدیگر تفاوت چشمگیری دارند. اثر عوامل فرهنگی، اجتماعی و روانی موجب میشود که مردان نسبت به زنان از ریسکپذیری بیشتری در تصمیمات سرمایهگذاری خود برخوردار باشند. این تفاوت جنسیتی البته میتواند به دلیل تفاوت در دانش مالی و اعتمادبهنفس هم نشات بگیرد. باربر و اودین در سال 2001 در پژوهشی دریافتند که زنان در مقایسه با مردان اعتماد کمتری به دانش سرمایهگذاری خود دارند و همین موضوع باعث میشود که در سرمایهگذاریهای خود محافظهکارانهتر رفتار کنند.
علوی در سال 2017 مطالعهای را روی بازارهای مالی کشورهای حاشیه خلیج فارس انجام داد تا عوامل موثر بر تصمیمگیریهای مالی سرمایهگذاران را کشف کند. او با مطالعه سرمایهگذاران عمانی و عربستان سعودی دریافت که هم عوامل داخلی و هم عوامل خارجی روی تصمیماتی که توسط سرمایهگذاران گرفته میشود تاثیرگذار هستند. با این حال میزان تاثیرگذاری عوامل همیشه از یک الگو پیروی نمیکرد. بر اساس این مطالعه عوامل مذهبی بیشترین تاثیر را در عمان و عربستان داشتند. به همین صورت، زنان به دلیل اینکه نقش کمتری در مراودات مالی خانوارهای اسلامی دارند، کمتر از مردها در سرمایهگذاریها مشارکت میکنند. در بین عوامل درونی، عوامل روانی تاثیر بسیار کمتری داشتند. بررسی عوامل بیرونی نشان داد که عوامل محیطی و اخلاقی و عوامل فرهنگی بیشترین تاثیر را دارند.
بر اساس پژوهشی که در سال 2000 انجام شد حضور زنان در بازارهای سهام به شدت کمتر از مردان بوده و در صورت سرمایهگذاری در این بازار محتاطانهتر عمل میکنند. ریسکپذیری پایین و تمایل به زودبازده بودن سرمایهگذار آنها را از رسیدن به اهداف مالی بلندمدت بازمیدارد. علت ریسکگریزی بیشتر سرمایهگذاران زن نیز از این موضوع نشات میگیرد که آنها کمتر به تصمیمات سرمایهگذاری خود اعتماد دارند و این در حالی است که مردان احساس میکنند در امور مالی مهارت بیشتری داشته و در نتیجه توانایی تصمیمگیری بیشتری در این حوزه دارند. یکی دیگر از رفتارهای مالی که در مردان بیشتر از زنان است، پدیدهای به نام سوگیری خودخدمتی است. فرآیندی که در آن فرد نتایج مثبت یک اتفاق را به عملکرد خوب خود نسبت داده و نتایج منفی را ناشی از عوامل بیرونی میداند. به طور کلی مردان تمایل دارند بیشتر به موفقیتهای خود در سرمایهگذاری تاکید کنند و شکستهایشان را نادیده بگیرند. این در حالی است که زنان حتی در صورت موفقیتهای مالی بزرگ، معمولاً به خاطر اشتباهات کوچک خود را سرزنش میکنند.
زاکرمن و کولمن در سال 2000 در مطالعه خود دریافتند که «مردان در کل رفتارهای پرخطرتری نسبت به زنان دارند» و همین روند در تصمیمگیریهای مالی نیز مشهود است. همچنین در زمینه مسائل مالی پرنس (1993) به این نتیجه رسید که مردان خود را شایستهتر میدانند. پاول و آنسیک هم در سال 1997 در پژوهشی استدلال کردند که دلیل استراتژیهای سرمایهگذاری متفاوت مردان و زنان این است که انگیزه آنها از سرمایهگذاری «نیاز»های متفاوت آنهاست. نویسندگان این مقاله این ایده را مطرح کردند که این نیازها و در نتیجه استراتژیهای مختلف میتواند به این نتیجه منتهی شود که زنان به دنبال امنیت سرمایهگذاری بیشتر و مردان به دنبال بازدهی بیشتر هستند.
در سال 2003 کریستین شویرن و ماتیاس ساتر در مقالهای به تفاوتهای جنسیتی در اعتماد پرداختند. این مطالعه نتیجه گرفت که مردان بیشتر از زنان به تواناییهای افرادی که با آنها در تعامل هستند اعتماد دارند.
به طور کلی زنان در مقایسه با مردان تفکر بیشتری در تصمیمات سرمایهگذاری خود انجام میدهند و به همین دلیل میزان معاملات آنها و در نتیجه نرخ بازدهی آنها نسبت به مردان کمتر میشود. با وجود اینکه زنان و مردان هر دو به صورت نسبی با مدیریت پول و سرمایه درگیر هستند اما مسوولیتپذیری زنان در مدیریت مالی بیشتر از مردان است. از سوی دیگر زنان بیشتر از مردان در تصمیمات مالی خود از مشاوره استفاده کرده ولی مردان ترجیح میدهند خودشان در مورد سرمایهگذاری اطلاعات کسب کنند. از سوی دیگر زمانی که بازدهی موردانتظار از یک سرمایهگذاری حاصل نشود، زنان معمولاً یا از سرمایهگذاری خارج شده یا منتظر میمانند ولی مردان به سرعت تغییراتی را در پورتفوی سرمایهگذاری خود ایجاد میکنند. از سوی دیگر ترجیحات یادگیری از نظر جنسیت بسیار متفاوت است. زنان در مقایسه با مردان سرمایهگذاری را فرآیندی هیجانانگیز و رضایتبخش ندانسته و اغلب آن را کاری دشوار، استرسزا و وقتگیر میدانند.
کانمن و دیتون در سال 2010 پژوهشی را انجام دادند که نشان میداد اگرچه پول بیشتر لزوماً به معنای خوشبختی بیشتر در زندگی نیست اما نبود پول میتواند دردهای عاطفی و هیجانی به همراه داشته باشد. با این حال مردان افزایش میزان درآمد را یکی از اهداف خود میدانند. به طور خاص در اوج موفقیت شغلی انتظارات مردان از درآمد خود معمولاً 50 درصد بیشتر از زنان است. این در حالی است که مواردی چون سهولت کار و امنیت شغلی برای زنان در انتخاب کار از اهمیت بیشتری برخوردار است. در خرج کردن پول هم زنان با مردان متفاوتاند. اگرچه زنان در مقایسه با مردان از خرج کردن لذت بیشتری میبرند اما از سوی دیگر ممکن است نسبت به خرج پول در بلندمدت دچار پشیمانی شوند. بوکر و کوئن در سال 2015 استدلال کردند که هیچ توضیح قانعکنندهای در خصوص تفاوت سطح سواد مالی میان زنان و مردان وجود ندارد. با این حال به این موضوع اشاره کردند که سطح پایین دانش مالی پیامدهای گستردهای به همراه دارد چراکه میتواند تصمیمات مهم مالی را تحت تاثیر قرار دهد. علاوه بر این، زنان به دلیل درآمد کمتر در زندگی کاری، سابقه بیشتر ترک کار و امید به زندگی بیشتر از مردان، با چالشهای منحصربهفرد مالی روبهرو هستند. به همین دلیل، ارتقای سواد مالی زنان در ارتقای امنیت مالی آنها بسیار مهم است.