از هیجان تا واقعیت
تولد دوباره برجام چه اثری بر بازار سهام خواهد داشت؟
بازار سهام در ماهها و سالهای گذشته بارها تحت تاثیر اخبار منتشرشده پیرامون توافق هستهای و گفتوگوهای آن قرار گرفته است. مساله هستهای چه در زمانی که ایران زیر فشارهای سخت تحریم با فصل هفتم منشور ملل متحد قرار داشت چه در زمانی که در دوره روحانی قرار بود مواهب متعددی از پول گرفته تا تکنولوژی را به ایران ارزانی کند همواره مورد توجه مردم عادی و کارشناسان بوده است. اما این مساله زمانی خبرسازتر شد که خروج آمریکا از برجام تحریمهایی سخت را متوجه اقتصاد ایران کرد. از آن زمان تاکنون هر گفتوگو و اظهارنظری که از سوی اشخاص ذیصلاح مطرح شده توانسته است بازار سهام را تحت تاثیر قرار دهد. به دنبال این امر هر خبر سادهای توانسته بر روند تحولات بازارهای دارایی بهخصوص بازار سهام اثر بگذارد. در این میان برخی از صنایع با هیجان بیشتری توانستهاند تابلوهای سهام را متاثر کنند و برخی دیگر نیز با شدت کمتری بر اذهان عمومی اثر گذاشتهاند. این در حالی است که اگر بخواهیم نگاهی منصفانه به روند بازارها داشته باشیم جای شکی باقی نخواهد ماند که تمامی صنایع کشور میتوانند از منافع درازمدت توافق اتمی تازه بهره ببرند. با وجود این نمیتوان این واقعیت را نیز انکار کرد که میزان اثرپذیری آن از این واقعیت به یک نحو نیست.
زیر آماج ریسک
بارش ریسکها بر سر اقتصاد ایران تمامی ندارد. کشور ما که از دهههای قبل از انقلاب درگیر توهمات حکمرانی متمرکز بوده است، در سالهای پس از انقلاب نیز ره پیمودن در این بیراه را ادامه داده و با دستکاری بسیاری از قیمتها عملاً نظام اقتصادی را با ابهامی جدی روبهرو کرده است. همین امر سبب شده تا قیمتها به عنوان مهمترین سیگنال به فعالان اقتصادی در خصوص چگونگی سازوکارهای اقتصاد مخدوش شوند و عملاً فعالیت اقتصادی چه ایجاد یک کارخانه باشد و چه سهامداری در بازار سهام با مخاطرات غیرمنتظره روبهرو میشود. دلیل این امر این است که در چنین شرایطی یا دولت در حال یارانه دادن است یا با سرکوب قیمتها دارد سود فعالان اقتصادی و سهامداران شرکتها را به یغما میبرد در هر دوی این شرایط وضعیت به نحوی است که برخورداری از یک منفعت برای عدهای از مردم به منزله عدم برخورداری دیگران خواهد بود. در چنین شرایطی عملاً دولت یا از منابع ملی برای نفع رساندن به دیگران استفاده میکند یا اینکه از جیب دیگران در حال تامین منفعت برای عدهای دیگر است. همین باعث میشود تا به خودی خود میل به فعالیت اقتصادی مولد و ایجاد ظرفیتهای جدید در اقتصاد کشور کاهش یابد. مردم در این شرایط به سبب آنکه تمامی قیمتها بهطور مستقیم و غیرمستقیم در ید اختیار دولت و حیطه دخالت آن است با ریسک قیمتگذاری دستوری روبهرو هستند که هر آن ممکن است بهای هر چیزی را تغییر دهد. حال فرض کنید که در کنار این ریسک، ریسکهای دیگری نیز وجود داشته باشد.
ایران دقیقاً در زمره معدود کشورهایی است که چنین ریسکهایی دارند. قیمتگذاری دستوری و نگاه سلیقهای به قوانین و مقررات که گاه و بیگاه بر جان بخشهای مختلف اقتصاد سایه میاندازد نیز در این میان همپای ریسکهای سیاسی خارجی و عوامل اثرگذار بر عملکرد اقتصادی کشور طی سالهای اخیر بر پیکره فعالیت اقتصادی در کشور آسیب وارد کرده است. بررسیها نشان میدهد اقتصاد ایران از این مساله در سالهای اخیر تاکنون زیان بسیاری دیده؛ چراکه دورههای پیدرپی تحریم و روند سفت و سختتر شدن این تحریمها در طول دهههای قبل مانع از آن شده تا سرمایهگذاری خارجی در ایران برای توسعه کشور نقش ایفا کند و ورود تجهیزات و مهارتهای مهندسی به ایران با جریان آزاد و متناسب با نیازهای کشور پی گرفته شود. تحریمهای بینالمللی پیرامون مساله پرونده هستهای ایران در طول دهههای گذشته نقشی بسیار منفی در توسعه اقتصادی ایران داشته تا جایی که در طول یک دهه گذشته سرمایهگذاری در بسیاری از زیرساختها امکانپذیر نبوده است.
اما این تمام مساله نیست؛ مشکلاتی که پیرامون برنامه هستهای برای اقتصاد ایران به وجود آمده تاکنون سبب تلاطم در عملکرد بسیاری از صنایع شده است. بررسیها نشان میدهد در طول سالهای اخیر، عدم دسترسی به شبکه تامین مالی بینالمللی، سخت بودن حملونقل پول و افزوده شدن هزینههای دور زدن تحریم، موانع متعددی بر سر راه فعالیت اقتصادی ایران به وجود آورده است.
مصائب برجام
یکی از مهمترین مسائل پیرامون سیاست خارجی که تاثیر بسیار زیادی بر افکار عمومی، عملکرد صنایع و تجارت داشته است مساله برجام یا همان برنامه جامع اقدام مشترک است که در سال ۲۰۱۵ میان ایران و شش قدرت جهانی یعنی آمریکا، آلمان، بریتانیا، فرانسه، چین و روسیه به امضا رسید. بر این اساس قرار بود برنامه اتمی ایران تحت نظارتهای گسترده یا بهقولی سختترین نظارتهای بینالمللی قرار گیرد تا از این رهگذر هم خیال کشورهای دیگر در خصوص اتمی نشدن برنامه نظامی ایران و عدم دستیابی کشور به سلاح هستهای راحت شود و هم ایران بتواند با رهایی از یوغ تحریمها مسیر توسعه و پیشرفت اقتصادی را پی بگیرد. در صورتی که این مهم محقق میشد برنامه اتمی کشور پس از دو دهه به فراموشی سپرده میشد و حجم زیادی از تحریمها بهخصوص تحریمهای ایالات متحده علیه ایران از میان میرفت. اما آنطور که بعداً مشخص شد برجام مشکلات عدیدهای داشت. در این برنامه و برخی از مکانیسمهای پیشبینیشده در آن تنها بدعهدی احتمالی ایران مورد توجه قرار گرفته بود و گویا هیچ یک از تنظیمکنندگان آن در خصوص خروج ایالات متحده از این توافق یا سایر کشورها تدبیری نیندیشیده بودند.
در نهایت همین امر سبب شد تا ایالات متحده با روی کار آمدن دولت ترامپ از برنامه یادشده بهطور یکجانبه و غیرمنتظره خارج شود و برای به دست آوردن دل رایدهندگان و تحقق وعدههای خود توافقی را که برای حصول آن ماهها و سالها مذاکرات فشرده انجام شده بود «با یک چرخش قلم» به نابودی بکشاند. از این تاریخ به بعد یعنی میانه سال ۹۷ بود که نفسهای برجام به شماره افتاد و آنطور که مخالفان داخلی آن دوست داشتند به کاغذپاره تبدیل شد.
با وجود این، مرگ برجام به معنای تمام شدن حاشیهها و مسائل پیرامونی آن نبود. تقریباً از همان زمانی که این برنامه به یغما رفت اقدامات متقابل ایران شروع و لفاظیها پیرامون لزوم ماندگاری ایران در این توافق به هیچانگاشته شده از سوی طرفین غربی آغاز شد.
از آن زمان تاکنون بیمها و امیدها پیرامون برداشته شدن تحریمها و گشایشهای دیگر برای اقتصاد ایران به منظور بازتر شدن گره محکم محدودیتهای اقتصادی ادامه داشته است. به خطر افتادن جان برجام که از ماههای قبل از خروج دونالد ترامپ و با انتخاب وی به ریاستجمهوری آمریکا آغاز شده بود در ابتدا سبب شد تا فنر انباشتهشده سرکوب ارزی رها شود و بازارهای دارایی به مدت چند سال پیاپی با نوسان دستبهگریبان باشند. نوسانی که همچنان نیز بازتابهای آن ادامه دارد و دست از سر مردم عادی و صنایع برنداشته است. تنها برای مقایسه میتوان گفت که دلار در شروع این مهلکه در ابتدای سال ۹۷ از محدوده پنج هزارتومانی رشد خود را آغاز کرد و صعود آن در حالی فعلاً آرام گرفته است که در سال جاری بهای این ارز خارجی و نرخ برابری آن در مقابل پول ملی ایران به فراتر از ۳۳ هزار تومان رسیده است. همین امر سبب شده تا همسو با تغییرات نرخ ارز تحولات شگرفی در بازارهای سهام ملک طلا و... روی دهد.
جای خالی توافق
با این حال اگر بخواهیم نگاهی منصفانه به تاثیر تحریمها در اقتصاد ایران و بازتاب آن در بازارهای گوناگون داشته باشیم، باید بگویم هیچ بازاری به اندازه بازار سهام نتوانسته از مساله برجام متاثر شود. این تاثیرپذیری در مواقعی که افزایش قیمت تورمی داشته، بسیار مثبت ارزیابیشده اما در مواقعی که بخواهیم عملکرد واقعی بازار را در نظر بگیریم کاملاً منفی بوده است. بازار سهام اگرچه در طول دهههای اخیر همواره یکی از پربازدهترین بازارهای دارایی ایران بوده و در طول سالهای گذشته رشد بسیار تندوتیزی را به نظاره نشسته است، با این حال تمامی روند صعودی آن در طول دهههای اخیر تورمی بوده و اگر نخواهیم از انصاف بگذریم در طول پنج سال گذشته وضعیت در بازار یادشده وخیمتر بوده است.
این بازار که بسیاری از فعالان اقتصادی و کارشناسان آن را دماسنج اقتصاد تلقی میکنند به سبب آنکه قریب به ۴۰ صنعت مهم اقتصاد کشور را در خود جای داده است یکی از مهمترین و سرراستترین منابع برای پیگیری تاثیر برنامههای اقتصادی و تصمیمات یا رویدادهای داخلی و خارجی است که بر اقتصاد ایران اثر میگذارند.
بررسی عملکرد شرکتها در طول سالهای گذشته به وضوح نشان میدهد این بازار اگر چه به سبب تغییر سریعی که در نرخ ارز یا برابری ریال با سایر پولهای خارجی روی داده رشد قابل توجه را شاهد بوده است، با این حال در بسیاری از صنایع و شرکتها به سبب افزایش هزینههای دور زدن تحریم، عدم دسترسی به تامین مالی و همچنین سخت بودن جابهجایی پول و ریسک بالای وصول مطالبات خارجی در کنار برخی مشکلاتی که به واسطه تحریم برای مواد و اولیه تکنولوژی روی میدهد با کاهش مقداری تولید روبهرو بوده است.
اگرچه فهرست کردن تمامی مشکلات تحریمی که در سالهای گذشته برای اقتصاد کشور روی داده میتواند برای درک فشارهای وارده بر بخشهای مختلف اقتصاد راهگشا باشد، با این حال میتوان آثار و جوانب مختلف هر یک از این مسائل را آنقدر شکافت که شرح مصائب برجام به یک مثنوی بلندبالا بدل شود. برای مثال هزینه دور زدن تحریم برای ایجاد واحدهای اقتصادی جدید و طرحهای توسعه شرکتها در برخی از موارد آنچنان بالاست که اگرچه امکان دارد پس از راهاندازی آن سود حسابداری خوبی نصیب سرمایهگذاران شود با این حال بعید به نظر میرسد که سود اقتصادی فعالیت در صنایع مختلف در شرایط کنونی تامین شود. این به آن معناست که در بلندمدت برای جایگزینی صنایع در ایران یا به منابعی بیرون از عملکرد شرکتها نیاز است و یا اینکه آنها باید سالهای متمادی و با فرض صفر بودن تورم که امری محال است سود خود را برای جایگزین کردن و تداوم فعالیت شرکت در دورههای بعدی ذخیره کنند.
این مساله از آن جهت حائز اهمیت است که بدانیم به سبب نوسانهای ارزی پیدرپی و همچنین خود تحریمها امکان تامین مالی کمریسک از منابع خارجی برای توسعه شرکتها وجود ندارد و حتی هزینههای نگهداری نیز در برخی از صنایع به حدی بالاست که شرکتها ممکن است برای رفع و رجوع نیازهای خود با مشکلات متعددی روبهرو شوند. از اینرو بعید به نظر میرسد که در صورت برداشته شدن محدودیتهای برجامی در طول سالهای پیشرو وضعیت در شرایط کنونی باقی بماند. البته باید توجه داشت که هزینه دور زدن تحریمها در سالهای گذشته تمام و کمال پرداخت شده است. با این حال نباید این مساله را هم از خاطر برد که همین هزینههای بالا فعالیت اقتصادی در ایران را دچار مخاطره میکند.
سرانجام بورسی برجام
از تمام این حرفها که بگذریم در هفتههای اخیر شروع دوباره مذاکرات وین اگرچه نتوانست به مانند دفعات قبل بازارها را با نوسان جدی مواجه کند، اما به هر ترتیب هم توانست انتظارات تورمی در بازار ارز را کاهش دهد و هم جانی تازه به برخی گروههای برجامی بازار ببخشد. در روزهای اخیر بود که خبر غیرمنتظره رفتن هیات ایرانی به وین برای دور تازهای از مذاکرات مجدداً بر امید سرمایهگذاران افزود و افزایش قابل توجه تقاضا در گروههای برجامی نظیر خودرو و بانک یا گروههای حملونقل و... سبب افزایش شاخص گروههای یادشده بهتبع رشد قیمت سهام آنها شد.
بر این اساس اگر بخواهیم نگاهی دقیق به گروههای مختلف در بازار سهام داشته باشیم، شاید بتوان گفت در صورت به ثمر نشستن دور تازه مذاکرات (که تا لحظه نگارش این گزارش نتایج آن مشخص نیست) گروههای خودرویی و بانکی در صدر فهرست افزایش قیمت قرار خواهند داشت. این دو گروه به سبب تاثیر روانی بالایی که از خاطرات سالهای ۹۴ و به ثمر نشستن مذاکرات برجام در آن سال میپذیرند از آن رو که به سبب برداشته شدن تحریمها در خط مقدم ارتباط با اقتصاد جهانی واقع میشوند، میتوانند اثری مستقیم بر قیمت سهام خود شاهد باشند. با این حال باید توجه داشت که برقراری ارتباط مالی با کشورهای دیگر هم زمانبر خواهد بود. از طرفی وارد شدن تکنولوژی برای ارتقای صنعت خودرو و بهبود خدمات آن نیز نمیتواند یکشبه و دفعتاً اتفاق بیفتاد.
گروه حملونقل نیز به واسطه افزایش انتظاری ترانزیت و فعالیتهای گمرکی میتواند جزو گروههایی باشد که از این وضعیت متاثر میشود با این حال باید توجه داشت که در یک چارچوب کلانتر برداشته شدن تحریمها نه فقط به نفع گروههای یادشده بلکه به نفع تمامی گروههایی است که در سالهای گذشته تولیدات خود را در بازارهای خارجی عرضه کردهاند و به سبب وجود همان تحریمها هزینههای گزافی برای دور زدن تحریم پرداختند.
میتوان گفت صنعت پتروشیمی و برخی از شرکتهای فولادی در زمره تولیدکنندگانی قرار خواهند گرفت که از برداشته شدن تحریمها میتوانند سود ببرند. مضاف بر همه اینها گروههای ریالی نیز در بلندمدت به سبب افزایش قدرت خرید مردم میتوانند شاهد افزایش درآمد باشند. برداشته شدن تحریمها میتواند اثری مستقیم بر بازارهای هدف صادراتی کشور بگذارد. همچنین میتوان انتظار داشت که کاهش هزینههای تحریم خود را در قامت افزایش مقداری فروش شرکتها نشان دهد. خود این امر نیز ممکن است کاهش یا سکون قیمت ارز در ماههای آتی را جبران یا حتی کاملاً بیاثر کند.
با این حال تجربه نشان داده برخلاف تمامی مسائل یادشده عدم اطمینان امری است که در اقتصاد ایران درونی شده و حتی با برداشته شدن تحریمها نیز ممکن نیست به این سادگیها دست از سر صنایع و تولیدکنندگان بردارد. از اینرو انتظار میرود در صورت برداشته شدن تحریمها و هر نوع گشایش برجامی در صورتی که واقعاً توسعه اقتصادی کشور مورد توجه دولت قرار دارد این عامل مهم و این مانع عظیم مرتفع شود تا از این رهگذر اقتصاد کشور بتواند از فرصتهای برجامی و برداشته شدن تحریمها حداکثر بهره را برده و راه خود را برای جذب سرمایهگذاری خارجی و ایجاد رشد و توسعه اقتصادی پایدار هموار کند. از اینرو درکلام آخر میتوان گفت تاثیر به ثمر نشستن برجام میتواند در وهله اول هیجانی مثبت باشد که در صف اول نمادهای بانکی و خودرویی را تحت تاثیر قرار میدهد و در وهله بعدی تمای صنایعی را که به موجب افزایش سرمایهگذاری یا کاهش هزینههای تحریم در بلندمدت نفع میبرند تحت تاثیر قرار میدهد. به هر روی خروجی توافقی مجدد هرچه باشد باید توجه داشت که آیا این توافق میتواند نیاز اقتصاد ایران را به تمامی مواهبی که پیشتر در برجام پیشبینی شده بود برطرف کند یا صرفاً عاملی خواهد بود برای کاهش تنشها میان ایران و قدرتهای جهانی که در سالهای گذشته مانع از دسترسی ایران به حقوق حقه خود شدهاند.