پیامی که شنیده نشد
گفتوگو با مهرداد عمادی درباره نقش ذینفعان در ناکامی برجام
بدون شک یکی از کلیدیترین عواملی که در سالهای اخیر عملکرد اقتصاد ایران را متاثر کرده تحریمهای اقتصادی بوده است. به نظر میرسد در آینده نیز اگر مذاکرات هستهای به نتیجه نرسد، تحریمهای بینالمللی بر عملکرد اقتصاد ایران اثری تعیینکننده خواهد داشت. این اقدام نتیجه بهینهسازی تابع هدف (مطلوبیت) توسط گروههای ذینفع است. بدین معنی که فرض میشود هر یک از سیاستمداران بانفوذ، تحریم را به عنوان یک ابزار یا مانع برای رسیدن به خواستههای خود در نظر گرفته و بنابراین میزان فشار آنها برای جلوگیری از تحریم یا اعمال تحریم، ناشی از میزان اثرگذاری آن در رسیدن به اهداف خود است. پس هرچه تحریم مانع بزرگتری برای رسیدن افراد یا گروهها به خواستههای خود اعم از اقتصادی یا سیاسی باشد، فشار افراد برای مخالفت با اعمال تحریم بیشتر خواهد شد و برعکس هر چقدر تحریم بتواند موجب افزایش درآمد یا تحقق اهداف سیاسی و اخلاقی افراد شود، فشار آنها برای اعمال تحریم بیشتر خواهد شد. در گفتوگو با مهرداد عمادی، اقتصاددان، میخواهیم این چرخه را مرور کنیم و از نظر تاریخی به این پرسش پاسخ دهیم که چه موانعی برای امضای توافق مجدد وجود داشته است؟
♦♦♦
در سالهای گذشته همزمان با شدت گرفتن احتمال توافق در مذاکرات وین، تحرکات زیادی صورت گرفته تا برجام به نتیجه نرسد و حتی زمانی که به نتیجه رسیده و برجام امضا شده است، ذینفعان تحریم موفق شدهاند بازی را به هم بزنند. منفعت آنان در این تخریب چیست؟
برجام را به خاطر اهمیت سیاسی و میزان بهرهمندی اقتصادی گروههای مختلف از انجام شدن یا فلج کردنش شاید بتوان یکی از بزرگترین توافقهای اقتصادی پس از توافق تجاری با چین در 1987 دانست. درست است که این توافق در زمره توافقهای سیاسی است، اما هم برای ایران و هم برای شرکتهای غربی و حتی شرکتهای شرقی بزرگترین توافق اقتصادی محسوب میشود. به این خاطر در تحلیل چرایی عدم تحقق برجام باید دقت کنیم که عدهای از موفق شدن برجام و توفیقی که نصیب مردم میشود صدمه خواهند دید. این آسیب هم از نظر منافع مالی و تجاری است و هم ایدئولوژیکی. این روشنترین پاسخی است که باید به سوال شما داد.
با هر سختی که بود، طی چند دوره مذاکرات فشرده، بالاخره برجام امضا شد. دریچهای رو به اقتصاد ایران گشوده شد که اقتصاددانهای داخلی و خارجی به آینده آن امیدوار بودند. چه شد آن توافقی که نوید روزهای خوبی برای اقتصاد ایران را به همراه داشت بیاثر شد؟
در این راستا ابتدا باید بر نقش گروههایی که در پاسخ سوال قبل به آنها اشاره کردم، تاکید کنم. آنها با دوری از چارچوبهای منفعت جمعی و ظاهرسازی، ایران و آمریکا را به طرفی سوق دادند که به برجام پایان دهند. در این راستا نگاه دیگری به اینکه برجامِ امضاشده چرا موفق نشد و با خروج دولت آقای ترامپ ازهمگسیخته شد، وجود دارد. همان زمان با امضای برجام صحبتهایی مطرح شد که اگر نقشی برای شرکتهای آمریکایی در قراردادهای مالی در نظر گرفته شود، شرایط برای ایران و آمریکا برد-برد خواهد شد. مثلاً ایران به قطعات بوئینگ احتیاج داشت؛ چراکه ناوگان هوایی این کشور بسیار ناامن شده بود. تصور من این بود که چنین همکاریهایی، کار درستی بود. بعد مساله استخراج در بازسازی، بهینهسازی و افزایش بهرهوری ذخایر گاز و نفت در ایران مطرح شد. من در آن زمان با مسوولان آمریکایی صحبت کرده بودم، گفتم شما میتوانید در اینجا نقش مثبتی داشته باشید؛ هم سود ببرید و هم سازنده باشید. غرب میتوانست در سازندگی اقتصاد ایران نقش مهمی ایفا کند. این موضوع هم متاسفانه اجرا نشد.
بعد از برجام از برجام 2 و 3 هم سخن به میان آمد؛ به نظر میرسید قرار است همکاریهای سازندهای میان ایران و ایالات متحده صورت گیرد. چه شد که در این حوزه هم به بنبست رسیدیم؟
اتفاقی که افتاد این بود که بعد از امضای برجام از همکاری صحبت میشد که نیازمند روشن شدن تکلیف همکاری اصلی بود. به نظر من گفتوگو درباره برجام 2 و 3 صحبتی سازنده نبود. چراکه در مقابل، این صحبت از بالاترین ردهها شروع شد و در مجلس شورای اسلامی ادامه پیدا کرد که آمریکاییها از هیچ نهاد تجاری، اقتصادی و بازرگانی ایران نمیتوانند بهره ببرند. تاکید شد که آمریکاییها نمیتوانند در باز شدن تجارت ایران با جهان خارج نقشی داشته باشند و منفعتی ببرند. این موضوع حتی به اروپا هم رسید.
این نشان میداد که فرهنگ گفتوگوی دیپلماتیک ما در ایران مقداری در پوشش منافع اقتصادی کشور عقب ماند. وقتی این راهکار که میشود با آمریکا رابطه داشت (همانطور که چین هم رابطه دارد، روسیه هم پیش از بحران اوکراین این رابطه را برقرار کرده بود و بهترین روابط شرق آسیا را ویتنام بعد از کره جنوبی با آمریکا دارد) دیده و پذیرفته نشد دو اتفاق رخ داد. یکی اینکه شرکتهای آمریکایی که خودشان
حامی برجام بودند و بر دولت فدرال فشار میآوردند که توافق با ایران امضا شود، یا با ایران در دسترسی به تکنولوژی شرکتهای آمریکایی، توان خرید از آمریکا و حتی سرمایهگذاری در پروژههای مشترکی که آن سالها در موردش صحبت شده بود (صحبت یک کارگاه مشترک تعمیر موتورهای بوئینگ در کرانه شمال خلیجفارس) همکاری شود، امیدشان را از دست دادند.
آنها انرژیشان برای دنبال کردن این پروژه و اعمال فشار بر سیاستمدارهایشان را از دست دادند. در کنار آن شرکتهایی هم بودند که از توافق نشدن برجام سود میبردند؛ در آمریکا بیشتر و در اروپا کمتر. میگویم در اروپا کمتر بودند چون سهم آنان در بازار جهانی کمتر است. شرکتهایی که از نبود برجام سود میبردند کم نبودند؛ مثل شرکتهای اسلحهسازی، تکنولوژی دفاعی و تهاجمی.
ماجرای خروج آمریکا از برجام، چگونه آغاز شد؟
اگر به قبل از منحل شدن برجام نگاه کنیم، ماجرای خروج از برجام در آمریکا شروع شد. آن کسانی که خواستار پیروزی برجام نبودند خیلی از تصمیم ترامپ راضی بودند. ترامپ آن زمان مشخصاً اعلام کرد که سهم آمریکا در اقتصاد ایران چه میشود؟ این حرف برای تهران بسیار شفاف و کمککننده بود؛ اما تهران متوجه آن نشد. رئیسجمهور آمریکا بهصراحت گفت ما برجام را انجام میدهیم، به شرطی که آمریکا هم شریک تجاری ایران باشد. آنها سهم زیادی هم نمیخواستند، چیز ویژهای هم طلب نمیکردند. همین که در رقابت با ایرباس و شرکتهای دیگر بوئینگ بتوانند رقابت کنند و همین که گلوبال و امثال آن بتوانند در کنار اِستَت اُویل در پروژههای ایرانی رقابت کنند کافی بود. ایران این پیام را متاسفانه نگرفت. ایران فکر میکرد آنقدر به این توافق احتیاج است که میتواند پیشنهادهای آمریکا را نادیده بگیرد. این یکی از اشتباهات راهبردی بود که ایران نتوانست علائم راه را درست بخواند.
در این میان نقش همسایگان و کشورهای عربی را چگونه میبینید؟
آنها گروه دیگری بودند که در این موضوع جایگاه مهمی داشتند؛ اما اهمیتشان به اندازه موضوعاتی که بدان پرداختم نیست. آنها گروهی هستند که مسائل امنیتی سیاسی را دنبال میکردند. مساله جغرافیای امنیتی منطقه برای آنها مهم بود؛ در راس آنها عربستان نقش مهمتری داشت و بعد از آن اسرائیل هم بود. کشورهایی هم بودند که خواستار شکوفایی اقتصاد ایران با غرب نبودند؛ زیرا از این فرصت میتوانستند برای نزدیکی خود به ایران استفاده کنند. آنها از این شرایط سالها بهره بردند و از بنبست بودن اقتصاد ایران سود به دست میآوردند. در راس آنان امارات و ترکیه بودند. با آنکه میگفتند میخواهیم برجام موفق شود، اما در نهایت با بازگشت ایران به سیستم جهانی اقتصاد، تجارت آزاد و سیستم پولی جهانی موافق نبودند.
برخی کارشناسان از تخریبهای سیستماتیک علیه برجام و ضد ایران یاد میکنند. نظر شما چیست؟
وقتی قرار شد تخریب برجام سیستمی صورت بگیرد، جبهه مشترک یا اتحاد مشترکی علیه ایرانِ اتمی در کنار اپک و دو اندیشکدهای که کشورهای عربی در لندن و پاریس ایجاد کرده بودند شکل گرفت. همه باهم در یک اتحاد اعلام میکردند که به ایران اعتماد نکنید و ایران فقط دارد زمان میخرد. به نظر من این بخش خارجی مشکلات ایران بوده است. ارزیابی من این است که این طیف خارجی شاید فقط 25 درصد توانستند در بههم خوردن برجام نقش ایفا کنند و اعتبار بگیرند. به نظر من 75 درصد در درون ایران بودند که خواهان عدم اجرایی شدن برجام بودند.
گروههایی که در داخل ایران نمیخواستند برجام به نتیجه برسد چه کسانی بودند؟
این گروهها در داخل ایران بودند اما گاهی ممکن است پشتیبانی در جاهای دیگری هم داشتند. آنها پس از معرفی بخش دوم تحریمها که اتحادیه اروپا ایران را زیر فشار گذاشت (از 2010 تا 2012) دست به فعالیتهایی زدند. این نهادها پیوستهایی با شرکتها و بانکهایی ایجاد کرده بودند که به صورت توخالی و فرمالیته ایجاد شده بودند. بیشتر این شرکتها در مالزی و سنگاپور بودند. ما 27 کشور و بیش از 500 شرکت بازرگانی ثبتشده داریم که این کار را انجام میدهند. بدون کار تولیدی و عدم پذیرش ریسک خریدهایی انجام دادند که در بازگشت پولها بین 12 تا 15 درصد پورسانت میگرفتند. بیشترین آنها در زمان کابینه دوم آقای احمدینژاد فعال بودند. دستمزد آنها برای انتقال پول بین 5 /8 تا 17 درصد بود. این فقط برای انتقال ساده یک پول بود. مدلهایی را هم بعداً از خودشان اختراع کردند؛ کیسهای، کشتی به کشتی، چمدانی تا پولهای الکترونیکی. اینجا در یک کار کوچک و ریسک کم که پول آنها هم نیست و پول ایران است سود به دست میآورند. عدد دقیقی میگویم که در یکبار از 150 میلیون یورو 6 درصدش یعنی 9 میلیارد دلار عاید کسی شد که بیشترین درآمدش در سال کمتر از 150 هزار دلار بوده است. شما در هیچ جای دنیا چنین سودآوری سریعی نمیبینید. نمونهها زیاد است. فروشهایی با تخفیف بالای نفتی یا انتقالهای سنگین بانک مرکزی را میبینید. اینها نشان میدهد که بهرهمندان تحریمها در زمین خوردن برجام چه سودی داشتند.
آیا از میزان سود سوداگران تحریم آمار دقیقی وجود دارد؟
در این راستا در نوامبر 2020 مقالهای، آن 11 سالی را که تحریمها توسعه پیدا کرد و اروپا در خرید نفت و گاز از ایران، همراهی نشان داد بررسی کرد. در آن ایام (و حتی امروز) بهرهبرداران تحریم در ایران عمدتاً شرکتهایی بودند که پیوندهای سیستماتیکی با هم داشتند. ما در این پژوهش ارزیابی کردیم که شرکتهای مذکور چیزی حدود 75 تا 90 میلیارد دلار سود مستقیم بردند. میگویم سود مستقیم، چون سود غیرمستقیم هم بود. آنها شرکتهایی در کشورهای سوم و چهارم ثبت کردند و با استفاده از پولهایی که از بانک مرکزی و نهادهای مختلف گرفتند کارهای دیگری را یا دلالی جدیدی را شروع کردند. آنها با هند، ترکیه، سنگاپور و چین همکاری میکردند. بیش از 26 تا 27 کشور نمونه عمده در مورد این شرکتها داریم.
این نشان میدهد کسانی که بهرهمند بودند، چه سودهای سنگینی یا پول نفت و ارز کشور را به جیب زدند. اینها گروه کوچکی هستند درنتیجه تمرکز پول در میان آنها بیشتر است. همچنین توانایی موج تبلیغات در راستای نظرشان را هم دارند.
بهرهمندان برداشته شدن تحریمها چه کسانی هستند؟
مردم هستند؛ آنها اهل لابی نیستند، حزب و سازمانی ندارند. بهره و سود آنها با کالای کیفیت بالاتر و در درون کشور سرمایهگذاریشده تامین میشود. اینطوری نیست که آن 90 میلیارددلاری که بین 60 شرکت و 150 نفر تقسیم شود به مردم برسد. سود زمین خوردن برجام به گروههای کوچکی میرسد و ضررش بین 80 میلیون نفر تقسیم میشود. اگر اقتصاد ایران آزاد شود، سودش 80 میلیون نفر را بهره میدهد؛ فقط چند هزار نفر آسیب میبینند. روشن است آن گروهی که تمرکز منافع را دارند میتوانند بزرگترین کمپینها را داشته و ایجاد فشار کنند. حتی فشاری به کشانده شدن تحریم به صحنه امنیت ملی میآورند. مثلاً میگویند شما دارید کشور را تسلیم میکنید و میفروشید. این رفتارها همان زمانی اتفاق میافتد که خودشان عمیقترین پیوندها را با غرب، کشورهای اروپایی و آمریکایی دارند و پولشان از کشورهای غربی به حساب شخصی میرود. این موضوعات روشن میکند که چرا هنوز تحریمها ادامه دارد و چرا عدهای از به نتیجه رسیدن برجام میترسند و تلاش میکنند متن پیشنهادی اروپا به ایران و آمریکا ملغی شود.