بحران بیتابی
سقوط صبر و اعتماد با چه پیامدهایی همراه است؟
به نظر میرسد در چند سال اخیر به ملتی ناشکیبا تبدیل شدهایم. خواهان پاسخ سریع به مشکلات پیچیده اقتصادی، بیماریها و روابط شخصی هستیم. وقتی چراغ سبز میشود دستمان را روی بوق میگذاریم. در خیابان لایی میکشیم و از همدیگر سبقت میگیریم. فستفود میخوریم. رژیم غذایی یکهفتهای را امتحان میکنیم. حرفهایمان در چتها نصفهنیمه است. در کار، میخواهیم یکشبه ره صدساله برویم و در سرمایهگذاری منتظر سریعترین سودیم. جامعه سرگیجه گرفته. همه بیتاباند؛ هیچکس حاضر نیست برای رسیدن به آنچه میخواهد، اندکی صبر کند.
این مشاهدات، با یافتههای مطالعات نیز همخوانی دارد. در سال 2018، نتایج مطالعه موسسه تحقیقاتی بریک (با همکاری گالوپ) روی ترجیحات اجتماعی مردم 75 کشور جهان نشان داد ایرانیها نسبت به هم حسن ظن و اعتماد دارند، نوعدوستاند، جواب خوبی را با خوبی میدهند... اما کمتر از میانگین جهانی از بدیهای دیگران چشمپوشی میکنند، بیش از میانگین جهانی ریسکپذیرند و مهمتر از این دو یافته، صبور نیستند!1 حالا، تقریباً چهار سال از انتشار این گزارش میگذرد و احتمالاً ایرانیها پس از دستوپنجه نرم کردن با همهگیری و تورم و نااطمینانی سیاسی و اقتصادی، ناشکیباتر، بیاعتمادتر و خشمگینتر هم شدهاند. شاهد این ادعا تصاویری است که میتوانید هر روز، در کوچه و خیابان و حتی، زیر سقف دودی خانهها ببینید.
بد نیست بدانید موسسه بریک، برای سنجش صبر افراد، انتخابهای آنان را در رابطه با پاداشهای مالی «فوری» و «بهتاخیرافتاده» مورد سنجش قرار داده است. در هر سوال، شرکتکنندگان باید بین دریافت پرداخت امروز یا پرداختهای بیشتر در 12 ماه بعد انتخاب میکردند. معیار کیفی صبر نیز خودارزیابی پاسخدهندگان در رابطه با تمایل آنها به صبر بود که در مقیاس لیکرت سنجیده شده: چقدر مایل هستید از چیزی که امروز برای شما مفید است صرف نظر کنید تا در آینده از آن سود بیشتری ببرید؟
یافتههای موسسه بریک درباره کمطاقتی ما ایرانیان اما، زمانی اهمیت بیشتری پیدا میکند که بدانیم شکیبایی، رابطه نزدیکی با رشد اقتصادی و توسعهیافتگی دارد. رشد اقتصادی بلندمدت، معمولاً در کشورهایی اتفاق افتاده که مردمان صبوری داشتهاند. همین نکته در مورد میزان پسانداز و سرمایهگذاری نیز مصداق دارد. پسانداز و سرمایهگذاری یعنی به تعویق انداختن مصرف و صرف نظر کردن از پاداش آنی به امید پاداش آتی بیشتر. در ایران اما، همه برای رسیدن به پاداش عجله دارند!
چرا بیصبریم؟
برخی، بیصبری جامعه را به گردن تکنولوژی میاندازند. ما دیگر از تامل لذت نمیبریم. همه کارها با یک کلیک انجام میشود. تاریخ، خاطرات، اندیشهها، افراد، نشانیها و شمارهها در حافظهمان غبار گرفتهاند. به جای اندیشیدن و به خاطر آوردن میخواهیم هر کاری بهسرعت با تکنولوژی انجام شود. برخی دیگر کمصبری را ناشی از ازدحام بیش از حد میدانند، یا سرمایهداری و مصرفگرایی، یا حتی سرعت زندگی روزمره. اما بیحوصلگی فقط در شتاب نیست. در اغلب موارد مانند عامل محرکی است که روی مختان است؛ سرگیجه دارید، عجولید و تندخویی میکنید. زیرا به چیزهایی که میخواهید نمیرسید! اینجاست که پای سیاست هم به میدان باز میشود.
پیامد مهمتر «سرعت» برای سیاست این است که انتظاراتی را ایجاد میکند که نظام سیاسی نمیتواند آنها را برآورده کند. مشکل این است در حالی که همه چیز در جامعه سریعتر شده، دولت همچنان کند است. همانطور که در ماههای اخیر بسیار واضح و ناامیدکننده شاهد بودهایم در حالی که مشکلات در حال تشدید و بحرانها در حال تعمیق است، مذاکرات و دیپلماسی کند و اصلاحات اقتصادی اشتباه و لاکپشتی پیش رفته، آن هم در حالی که کاسه صبر مردم لبریز شده است.
نکته این نیست که نظام سیاسی ما برای عصر واکنش سریع بهاندازه کافی زیرک نیست (اگرچه متاسفانه این گزاره هم صادق است). مساله اصلی این است که بین ناملایمات و دشواریهای زندگی مردم و ترجیحات سیاسی دولتمردان، و بین جامعهای که طور فزاینده صبرش را از دست میدهد و دولتی که نمیتواند به اندازه کافی سریع باشد، یک گسست بزرگ به وجود آمده است. در کوتاهمدت این رفتار حکمرانی سبب ناامیدی و خشم و تمایل به تغییر حزبِ در قدرت میشود. در درازمدت اما ممکن است پیامدهای جدیتری داشته باشد. وقتی سیاست چیزی را وعده میدهد که نمیتواند محقق کند جامعه با آشفتگیهای زیادی روبهرو خواهد شد. نه آشفتگی ناشی از پوپولیسم یا بحرانها، بلکه تلاطمی شدیدتر که از بیصبری جامعه نشات میگیرد.
ما هر چهار سال یکبار چهرههای جدیدی را به پاستور و بهارستان میفرستیم. در کمتر از یک سال ناامیدمان میکنند. وعدههایی میدهند که روی یخ نوشته شده؛ و صدای فریادهای رایدهندگان را دیگر نمیشنوند. در کمپینهای تبلیغاتی به آنها اعتماد میکنیم؛ سرمان کلاه میرود، اعتمادمان را از دست میدهیم و دیگر برای رسیدن به خواستههایمان طاقت نداریم. ما مردم بیصبری هستیم چون در دوران نااطمینانی و بیاعتمادی زندگی میکنیم. چون هر بار صبر کردیم نتیجهای نگرفتیم و حالا، هر منفعتی هرچند کوتاهمدت، که لذت و آرامشی موقتی با خود داشته باشد برایمان مطلوب است. حتی اگر پیشی گرفتن از یک نفر در صف خرید فروشگاه یا ترافیک خیابان باشد! آزمون مارشمالو اما، شاید دلایل بیصبری ایرانیان را برایمان روشنتر کند.
مارشمالو را نخور!
در سال 1960 در دانشگاه استنفورد، دکتر والتر میشل آزمونی را طراحی و اجرا کرد. در این آزمایش تعدادی از کودکان سه تا پنجساله را تکبهتک داخل اتاقی میبردند و به آنها یک کلوچه وسوسهانگیز میدادند. به آنها گفته میشد که این کلوچه مال شماست، میتوانید همین الان آن را بخورید یا 15 دقیقه صبر کنید و بعد، یک کلوچه دیگر هم جایزه بگیرید. نتیجه دور از انتظار نبود؛ بعضی از بچهها بدون مقاومت یا بعد از کمی مقاومت کلوچه را خوردند، و تعدادی هم صبر کردند و در پایان آزمایش صاحب دو کلوچه خوشمزه شدند. دکتر میشل رد این بچهها را در بزرگسالی هم گرفت؛ بچههایی که به کلوچه دست نزده بودند، اراده قویتری داشتند، به همین دلیل هم در کار و هم در زندگی موفقتر بودند. آنها در زندگی و شغل موفقیتهای زیادی به دست آورده بودند، دوستان بیشتری داشتند، شادتر بودند، روابط اجتماعی موفقی داشته، در امتحانات دانشگاهی نمرات بهتری کسب کردند و به مواد مخدر آلوده نشدند. «آزمایش مارشمالو» نشان داد «خویشتنداری» یکی از عوامل مهم کسب موفقیت است.
داستان اما به همینجا ختم نشد. چند سال بعد گروهی از محققان به سرپرستی دکتر کید مطالعه مشابه دیگری را طراحی و اجرا کردند. با این تفاوت که اینبار بچههای خویشتندار پاداش خود را دریافت نکردند. یعنی به آنها گفته شد متاسفیم کلوچهها تمام شده و پاداش هم نمیدهیم. دکتر کید مدتی بعد روی همان بچهها آزمایشش را تکرار کرد. نتیجه اینبار شگفتانگیز بود. بچههایی که اعتمادشان را به پاداش از دست داده بودند درجا کلوچهها را خوردند. این یعنی «خویشتنداری» خود را به دلیل «وعده دروغ» از دست داده بودند. محسن جلالپور در صفحه تلگرامی خود نوشته است: جامعه ایران آزمون مارشمالو را با موفقیت پشت سر گذاشته اما با دروغ دکتر کید مواجه شده است. به عبارتی در سالهای گذشته خویشتنداری کرده و صبر در پیش گرفته اما چه بهدست آورده است؟
فراتر از آنکه چه چیزی بیصبرمان کرده، مطالعات بسیاری نشان داده که بیصبری میتواند بسیار زیانآور باشد. در سال 2003 مجله انجمن پزشکی آمریکا یادآور شد که بیتابی منجر به افزایش فشار خون میشود. یک سال بعد مطالعه دیگری افزایش بیحوصلگی آمریکاییها را با افزایش چاقی مرتبط دانست. این مطالعه نشان میداد وقتی مردم بیشتر از درآمد خود خرج، و کمتر پسانداز میکنند دچار چاقی میشوند. این یافته یک پیام جدی داشت: اگر حاضر نیستید برای مزایای آتی از رضایت فعلی چشمپوشی کنید یعنی صبر ندارید. در واقع یک بستنی و دسر اضافی، یعنی نمیتوانید از لذتهای آنی چشم بپوشید! در سال 2007 نیز ساینسدیلی گزارش داد که افراد کمصبر ممکن است به اندازه افراد صبور در مورد مسائل مالی هوشمندانه عمل نکنند بنابراین در معرض خطر ناامنی مالی بیشتری قرار دارند. سادهتر بگوییم، بیتابی به احتمال زیاد افراد را ناآرام، چاق و ورشکسته میکند!
از سوی دیگر، بر مبنای شواهد مطالعات به خوبی میدانیم برخی افراد برای ارتکاب جرم نسبت به دیگران انگیزههای اجتماعی و مالی قویتری دارند. با این حال افرادی که با انگیزههای یکسانی روبهرو هستند نیز میتوانند انتخابهای متفاوتی داشته باشند زیرا ترجیحات مختلفی دارند. این بدان معنی است که هزینهها و منافع ارتکاب یک عمل مجرمانه را میسنجند.
محققان مرکز رفتار اقتصادی و نابرابری دانشگاه کپنهاگ این فرضیه را مورد بررسی قرار دادند که ویژگیهای شخصیتی مانند ریسکپذیری و بیصبری در بین مجرمان شایعتر است. نتایج این مطالعه نشان داد تمایل به ریسک کردن مشخصه اصلی بسیاری از مجرمان است؛ میل به ارتکاب جرم در میان ریسکپذیرها دو برابر بیشتر از ریسکگریزهاست. محققان این پژوهش تاکید میکنند تمایل به ریسک کردن در مورد پیشبینی جرائمی مانند سرقت مهم است اما در مورد جرائم خشونتآمیز -مانند موادمخدر- مشکلات مربوط به خودکنترلی نقش تعیینکنندهتری دارد. بهعلاوه، احتمال مجازاتهای آتی، تاثیر پیشگیرانه بسیار کمتری روی افرادی دارد که بیصبر هستند و تمایل به ریسک بالایی دارند. و تاثیر ناکافی مجازات، اهمیت پیشگیری از جرم را برجسته میکند.2
البته بهتر است نگران نباشید. خبر خوب این است که بیصبری یک رفتار است و نه یک ویژگی شخصیتی و حاصل زندگی در یک دنیای آشفته است؛ پس میتوان آن را اصلاح کرد!
صبر، اقتصاد و اعتماد
بسیاری از نظریههای رفتارشناسی انسان، در اقتصاد و رشتههای نزدیک به آن، فرض میکنند که مجموعهای از ترجیحات، تصمیمگیری فردی را هدایت میکنند. این شامل ترجیحات فردی در مورد ریسک، زمانبندی پاداشها و در حوزه اجتماعی، مقابلهبهمثل، نوعدوستی و اعتماد است. با توجه به اهمیت ترجیحات در چارچوب مفاهیم اقتصادی، ادبیات تجربی قابلتوجهی بر درک عوامل بالقوه تعیینکننده و پیامدهای ترجیحات مختلف متمرکز شدهاند. برای مثال در مطالعهای با عنوان «شواهد جهانی درباره ترجیحات اقتصادی» که در فصلنامه اقتصاد منتشر شده، محققان رابطه بین ترجیحات و رفتارها و نتایج آن را در سطح فردی بررسی کردهاند. دادهها نشان میدهد افراد صبور احتمال بیشتری دارد که پسانداز کنند و از تحصیلات بالاتری برخوردار شوند. افرادی که ریسکپذیر - اهل خطر- هستند بیشتر احتمال دارد که به خوداشتغالی روی بیاورند و سیگاری باشند. و ترجیحات اجتماعی طیف گستردهای از رفتارها و پیامدهای اجتماعی مانند کمکهای خیریه، کارهای داوطلبانه، کمک به غریبهها، کمک به دوستان و بستگان یا ساختن خانواده را پیشبینی میکنند.3
این مقاله در نهایت، به همبستگی بین ترجیحات (در سطح یک کشور) و مجموعهای از متغیرهای کلی پرداخته که ادبیات موجود پیشنهاد میکند ممکن است با ترجیحات افراد مرتبط باشند. محققان ابتدا بر رابطه بین ترجیحات و توسعه اقتصادی تمرکز کردهاند. دادههای GPS در نهایت نشان میدهد «اعتماد» بهطور قابلتوجهی با «توسعه» کشور مرتبط است اما رابطه بین «صبر و درآمد سرانه»، هم از نظر بزرگی کمّی و هم از نظر اهمیت آماری بسیار قویتر است. برای مثال هنگامی که هم صبر و هم اعتماد در یک رگرسیون مشترک وارد میشوند، اعتماد اهمیت خود را از دست میدهد.
دیگر یافتههای این مطالعه نیز قابلتامل است. محققان نشان دادند که ریسکپذیری بهطور قابلتوجهی با فعالیتهای کارآفرینانه مرتبط است؛ همانگونه که در داخل کشورها بین ریسکپذیری و خوداشتغالی رابطه مثبتی وجود دارد. میانگین ترجیحات اجتماعی نیز با کمکهای مالی و داوطلبانه در سراسر جهان رابطه دارد که باز هم مشابه نتایج داخل کشورهاست. و در نهایت، میانگین مقابلهبهمثل منفی در یک کشور بهشدت با فراوانی درگیریهای مسلحانه همبستگی دارد.
روابط مشابهی را میتوان در سطح شرکتها و تجارت مشاهده کرد. مدیران مالی میگویند در سالهای اخیر ناشکیبایی عمیق و سیستماتیکی نسبت به کل ایده صرف زمان برای رسیدن به هدف مورد نظر - و درنتیجه نسبت به درک درست از کار و اعتمادسازی در شرکتها- مشاهده میشود.
با وجود تمام ادبیات موجود در مورد مسوولیتپذیری، این روزها بیصبری بر شکیبایی در تولید ثروت ارجحیت پیدا کرده است. شکست افراد در درک موفقیتهایی که از طریق عملکرد هوشمندانه و مسوولانه حاصل میشود -چه در رابطه با سرمایهگذاری، در تولید واقعی یا در رابطه با بازارهای مالی که پایداری و قابلیت اطمینان آنها تنها پس از گذشت زمان قابل اثبات است- در نهایت سبب شکست کسبوکارها میشود. تقریباً همین نوع ناشکیبایی بهطور تاریخی سایر حوزهها از جمله قوانین، آموزش، تحقیق و برخی از جنبههای خدمات عمومی را تحت تاثیر قرار داده. طلسم «پاداشهای آنی» حتی در بخششهای داوطلبانه افراد هم دیده میشود.
نکته دیگر این است که شکیبایی جامعه در بحرانهای اقتصادی چه تاثیری میتواند داشته باشد. تحلیلگران میگویند از دست رفتن معنای زمانِ مناسب، یک تغییر فرهنگی نامطلوب است که نحوه تفکر ما در مورد اعتماد و روابط را هم تغییر میدهد. اعتماد بهتدریج ایجاد میشود، نه اینکه بهطور خودکار و براساس مجموعهای از شرایط ثابت تعیینشده قابل تزریق باشد! این امر مستلزم درجهای از قضاوت انسانی است که آن هم به نوبه خود مستلزم سطحی از آگاهی در افراد و میزانی از شواهد و نشانههای قابل اعتماد بودن است؛ فرهنگ مشترکی از درک جامعه نسبت به آنچه گفته و آنچه عمل میشود! شکاف میان این دو، نقطه بحرانی شروع بیصبری و بیاعتمادی است.
بخواهیم یا نه، هنوز ناچاریم در ترافیک رانندگی کنیم، با کارمندهای بیتوجه و کند ادارات چک و چانه بزنیم، با قیمتهای سربهفلک کشیده کنار بیاییم، با وعدههای تحققنیافته دولتمردان سر کنیم و خبرهای بد بخوانیم. و دور از ذهن نیست اگر تحت فشار همه این عوامل فرساینده، خشم ناشی از بیتابی بر هر کدام از ما غلبه کند. جامعه کمصبر به احتمال زیاد در معرض آسیبها و خشونتهای بیشتری است؛ حقیقتی که مصادیق آن را به عینه، زیاد میبینیم.
به نظر میرسد ظرفیتهای عقلانی مردم کم شده و ترکیبی از بیتفاوتی اخلاقی، بحران نهادی و شکست در سیاستگذاری خردمندانه -که هرکدام از دیگری تغذیه میکنند- به شکلگیری زنجیرهای معیوب از بیاعتمادی و ناشکیبایی در جامعه منتهی شده است. این مردم، هر بار صبر کردهاند، مارشمالو تمام شده! ضمن آنکه بخشی از این بیصبری ناشی از نارضایتی جامعه از سیاستها و اقداماتی است که رفاه برخی را به قیمت از دست رفتن رفاه بخشی دیگر فراهم کرده است. سیاستمدار برای بازگرداندن شکیبایی به جامعهای که طاقتش طاق شده، باید پیش از هر کاری، پل شکسته اعتماد را ترمیم کند و از نابرابری فرصتها بکاهد.
پینوشتها:
1- Global preferences survey; elicit risk, time, and social preferences (2018). b r i q Institute on Behavior & Inequality.
2- University of Copenhagen. (2022, February 16). Impatient and risk-tolerant people more often become criminals, study finds. ScienceDaily.
3- Armin Falk, Et al. Global Evidence on Economic Preferences (2018). The Quarterly Journal of Economics, Volume 133.