به سمت عقل
تعویق دوباره مذاکرات برجامی چه اثری بر بورس دارد؟
بازار سهام در هفتههای اخیر بارها تحت تاثیر اخبار برجامی قرار گرفته است. در حالی که تداوم مذاکرات پیرامون احیای این برنامه سبب شده تا طی 18 ماه گذشته چندینبار گروههای مختلف در معرض تقاضای هیجانی قرار بگیرند. با این حال بررسی روند بازار سهام نشان میدهد که خوشبینی نسبت به این مذاکرات دیگر مانند قبل نیست و احتمالاً در ماههای آتی با توجه به طولانی شدن روند این مذاکرات بازار با چشم بازتری به اخبار مینگرد. البته باید در این میان به این نکته نیز توجه داشت که اگر گامهای برداشته شده به سوی توافق سمتوسویی عملی به خود بگیرند احتمالاً باز هم شاهد افزایش هیجان در معاملات خواهیم بود.
آیا میتوان از سد برجام گذشت؟ این سوالی است که احتمالاً تاکنون ذهن بسیاری از ایرانیان را درگیر کرده است. مردم ایران در حالی روزهای میانی سال ۱۴۰۱ را پشت سر میگذارند و کمکم وارد نیمه دوم آن میشوند که مساله برجام و مذاکرات اتمی به یکی از حوصلهسربرترین مسائل موجود در خاطره جمعی مردم این کشور بدل شده است. این مذاکرات اگرچه امروزه با نام احیای برجام در میان متخصصان و مردم عادی شناخته میشود سابقهای بسیار دیرینتر دارد و آغاز آن را باید از دهه ۸۰ شمسی پی گرفت. بررسی اطلاعات موجود در فضای مجازی نشان میدهد که نخستین گامهای شروع یک برنامه اتمی در کشور ما در سال ۱۳۳۷ با آغاز به کار سازمان انرژی اتمی برداشته شده است با این حال از آن زمان تاکنون راههای پرفرازونشیبی پیموده شده تا ایران بتواند توان استفاده صلحآمیز از این نوع انرژی را داشته باشد. در حال حاضر بسیاری بر این باور هستند که دستیابی ایران به برق هستهای بیش از آنکه برای کشور منفعت داشته باشد هزینه داشته و دیگر نمیتوان فرصتهای ازدسترفته آن را زنده کرد؛ در طول سالهایی که ایران درگیر مذاکرات بر سر برنامه اتمی خود بوده و بسیاری از کشورها از مرحله فقر عبور کرده و بسیاری دیگر نیز از در حال توسعه به توسعهیافته تغییر وضعیت دادهاند. با این حال ایران به سبب برنامه اتمی پرسروصدای خود بار سنگینترین نظامهای تحریم را به دوش کشیده و برای دستیابی به این حق مسلم هزینههای بسیاری پرداخته است. اما اگر بخواهیم همین مساله را از زاویه متفاوت مورد بررسی قرار دهیم باید به این نکته نیز اشاره کنیم که قدرتهای اتمی جهان در کنار آلمان در بیش از ۲۰ سال گذشته مسائل متعددی را به عنوان ایرادات برنامه هستهای ایران در نظر گرفتهاند و به همین دلیل هزینههای بسیاری را به مردم ایران تحمیل کردهاند تا کشور بر اساس آنچه آنها میگویند با دست نیافتن به سلاح هستهای، صلح و ثبات منطقه خاورمیانه و جهان را تهدید نکند. اینکه ادعای هر دو طرف تا چه حد درست است و آنها چگونه میخواهند در نهایت از پس یکدیگر برآیند امری جداگانه است. اما تجربیات متعدد تاریخ بشری تاکنون نشان داده که سیاستمداران در نهایت پای میز مذاکره به هر نحوی که شده از پس هم برمیآیند. با وجود این آنچه در نهایت میماند هزینههایی است که به مردم عادی تحمیل شده است. در واقع همین مساله است که سبب شده دوری از یک جنگ نامحتمل اتمی به یک جنگ اعصاب هستهای مادامالعمر برای ایرانیان تبدیل شود. سالهای گذشته در شرایطی سپری شده که مردم کشور تحت فشارهای مستقیم و غیرمستقیم نظام ظالمانه تحریمها که بسیاری آن را سنگینترین تحریمهای تاریخ میدانند به ناگزیر سبک زندگی خود را تغییر دهند و از مواهب اقتصادی کمتری نسبت به مردم سایر کشورها برخوردار باشند. بررسیها نشان میدهد که شرایط ناگوار اقتصادی نهتنها صنعت و بازرگانی ایران را تا حد زیادی تحت تاثیر قرار داده بلکه جامعه ایران را نیز به یک جامعه کوتاهمدتی بدل کرده که هیچ برنامهای برای آینده خود ندارد. در این جامعه نرخ پایین بیکاری بیش از آنکه ناشی از افزایش تعداد مشاغل باشد مدیون رشد روزافزون تعداد NEETها یا همان افرادی است که دیگر به دنبال کار نمیروند. سرمایهگذاری نیز در این شرایط به شکلی کاملاً ناکارآمد و کوتاهمدت انجام میشود، در واقع میتوان گفت مبهم بودن آینده ناشی از نظام سخت تحریمها و اخبار پیدرپی که شرایط اقتصادی را تحت تاثیر قرار داده تمامی مردم را از انجام فعالیتهای سازنده و مولد باز داشته و آنها را مجاب کرده است که در وضعیت پرضعف و ناکارآمدی حکمرانی اقتصادی کشور بار مضاعف تحریمها را به دوش نکشند و به فعالیتهای کوتاهمدت و سفتهبازانه تمایل پیدا کنند.
دور تازه سردرگمی
اما از تاریخچه پرفرازونشیب مذاکرات اتمی که بگذریم بررسیها نشان میدهد با تداوم این مذاکرات مردم نیز به موازات سخت شدن نظام تحریمها رویکردی تهاجمیتر نسبت به بازارها اتخاذ کردهاند. در حالی که بررسی روند تورم در دهه ۸۰ نشان میدهد که به دلیل عملکرد اقتصادی بهتر کشور و نوسانهای کمتر ارزی مردم رویکردی عادیتر و گشادهدستانهتر نسبت به فعالیتهای اقتصادی داشتهاند و سرمایهگذاری بیشتری در این دوره انجام داده و در مواجهه با افزایش قیمتها تمایلات سفتهبازانه کمتری از خود نشان دادهاند، در عوض در دهه بعدی این تحمل را کنار گذاشته و با افزایش نوسانها تمایل بیشتری به بازارهایی نظیر ارز، طلا و سهام پیدا کردهاند.
در سال ۱۳۹۷ بود که دوباره برنامه اتمی ایران هم در داخل کشور و هم در خارج از آن بر سر زبانها افتاد. جمهوریخواهان آمریکا که از ابتدای شروع مذاکرات در دولت باراک اوباما احتمال هر نوع توافق به سبک دموکراتها را ضعیف میدانستند، با روی کار آمدن دونالد ترامپ برنامه جامع اقدام مشترک یا همان برجام را ناکارآمد خوانده و در نهایت در روز سیزدهم آبان همان سال آن را به بایگانی تاریخ سپردند. برجام با چرخش قلم دونالد ترامپ عملاً نابود شد و جای آن را هسته سخت تحریمهای موسوم به برجامی گرفت که هردم با عناوین مختلف میخی میشدند به تابوت توافق مطرحشده. این تحریمها بیرون آمدن از تار تنیدهشده دور اقتصاد ایران را سخت و سختتر میکردند. از آن زمان تاکنون تحریمهای متعدد و بعضاً به شکل موازی بر اقتصاد ایران تحمیل شده است در حالی که در سال ۹۷ خروج آمریکا از برجام هیجان منفی شدیدی به بازارهای دارایی در ایران تحمیل کرد، حالا آنقدر جامعه نسبت به این مساله بیحس شده که دیگر تمایل چندانی به بررسی اخبار موجود پیرامون برنامه اتمی ایران ندارد. این در حالی است که این برنامه و تحریمهایی که به دنبال آن آمدهاند همچنان سایه سنگینی بر زندگی مردم داشته و دست از سر معیشت و اعصاب آنها برنمیدارند.
به هر روی مساله هر چه بود در سال ۹۷ رشد پایه پولی آثار اعمال تحریمهای سنگین را به جامعه تشدید کرد. از اینرو قیمت ارز یا همان نرخ برابری ریال ایران به ارزهای خارجی به سرعت افت داشت و افزایش شدید در تورم را رقم زد؛ تورمی که تا به امروز دست از سر اقتصاد برنداشته و میانگین ۲۰درصدی آن در سالهای گذشته را به اعداد بالاتر از ۴۰ درصد تبدیل کرده است. همین امر سبب شده مردم با احساس فوریت برای برونرفت از وضعیت کنونی بهسرعت به سمت بازارهایی بروند که همچنان قابلیت تطبیق ارزش دارایی با سرعت افزایش سطح عمومی قیمتها را داراست. در سال ۹۷ این سرعت ابتدا نصیب بازار ارز شد و پس از آن با فاصله کوتاهی به سکه و طلا رسید. بازار سهام نیز اگرچه برای وارد شدن به دور رونق اندکی وقت تلف کرد اما با اختلاف چندهفتهای به این قافله پیوست و افزایشی ۲۰برابری را برای مدت دو سال و نیم در شاخص خود شاهد بود. اگر بخواهیم مقایسهای از زمان قبل و بعد از این دو سال و نیم داشته باشیم باید بگوییم که دیگر در ایران هیچ چیزی از لحاظ اقتصادی شبیه قبل نیست. مردمی که واپسین روزهای سال ۹۶ قدرت خرید بسیاری از کالاهای باکیفیت را داشتند حالا نهتنها به دلیل ممنوعیت واردات بلکه به دلیل ناتوانی در خرید تن به مصرف کالاهای بیکیفیتتر میدهند که تحت لوای حمایت از تولید داخل به بازار مصرف تحمیل میشود. در این مدت کارخانههای بسیاری تعطیل شدهاند و تبعیض و رانت کمر بسیاری از مشاغل کوچک و متوسط را شکسته است. اما آنچه در این میان بیشتر خودنمایی میکند بیاعتمادی است که نسبت به صحت فعالیت و تصمیمگیریهای سیاستگذاران اقتصادی به وجود آمده و روزبهروز تشدید شده است. امروزه دیگر کمترکسی امید به اصلاح امور و ساختار اقتصادی ایران از داخل دارد و همین امر باعث شده تا چشم به راه مذاکرات اتمی باشد؛ مذاکراتی که آنقدر تا همینجا هم کش پیدا کرده که ناامیدی حاصل از آن بیشتر از امیدواری به نتایج آن است.
بایدن، امیدی تازه
اما به هر روی هرچه بود پس از ثبت عمر نوسانهای شدید در اقتصاد ایران در قیمتهایی نظیر ارز و سکه و سهام، در نیمه دوم سال ۹۹ در حالی که همه انتظار داشتند، دونالد ترامپ مجدداً به ریاستجمهوری آمریکا برگزیده شود و دور باطل جدیدی از سیاستهای تحریمی را علیه ایران در پیش بگیرد به ناگهان و در کمال ناباوری جو بایدن در ایالات متحده به این سمت انتخاب شد و دور تازهای از امید را در میان اقشار مختلف مردم ایران به سبب رویکرد سازشکارانهتری که در قبال برنامه هستهای ایران داشت، ایجاد کرد. به همین دلیل بود که پس از روی کار آمدن دولت او به سرعت مذاکرات احیای برجام آغاز شد با این حال، این مذاکرات که آن هم به صورت غیرمستقیم با ایالاتمتحده انجام شد آنقدر به طول انجامید که در نهایت در دولت حسن روحانی خاتمه نیافت و قرار شد مراحل بعدی آن در دولت ابراهیم رئیسی و تحت نظر تیمی تازه انجام شود. در همان ابتدا رویکرد سیاسی دولت ابراهیم رئیسی مورد توجه رسانهها و صاحبنظران قرار گرفت و بسیاری رسیدن به ثمره مذاکرات در این دولت را پرمخاطره و با چشماندازی پرپیچوخم ارزیابی کردند. با این حال هر طور که بود با اندکی وقفه این مذاکرات آغاز شد و تا امروز نیز به سرانجام نرسیده است. بررسیها نشان میدهد، که از سال ۹۹ تا همین امروز اخبار رفت و آمدهای برجامی بارها مورد توجه بازارها قرار گرفته بدون آنکه در نهایت خبری قطعی از تداوم یا عدم تداوم این مذاکرات به رسانهها مخابره شود. روزها یکی پس از دیگری میگذرند و هزینههای تحریم و نرخ گزاف مبادله برای بازرگانان ایرانی در کنار نبود دسترسی به تکنولوژی و کالاهای واسطه هر روز شرایط را برای کسبوکارهای ایرانی سختتر میکند. در این میان اما، واکنش نشان دادن قیمتها در بازار سهام به خبرهای برجامی خود نکته قابل تاملی است که میتوان برای بررسی آن زمان طولانی را صرف نوشتن کرد.
از همان روز ابتدایی شروع مذاکرات نگاه فعالان بازار سهام به سرعت بر روی تابلوی معاملات نقش بست و صنایعی نظیر بانکیها و خودروییها که در دور قبل یعنی مذاکرات معطوف به تولد توافق برجام با افزایش قیمت مواجه شده بودند این بار نیز تحت تاثیر قرار گرفتند. عوامل متعددی در این مدت سبب شد تا در برخی از روزها نمادهای یادشده در کنار صنایع دیگری نظیر حملونقل مورد اقبال فعالان بازار سهام قرار بگیرند و حتی صف خرید شوند. اما هیچکدام از این خوشبینیها هیچگاه به ثمر ننشست تا دریابیم که در صورت قطعی بودن یک توافق بازار تا چه میزان بر روی آینده این نمادها حساب باز میکند. تاکنون هرچه بوده خوشبینی بوده و هیچکس نتوانسته است افقی روشن را پیش روی فعالان بازار سهام و سرمایهگذاران آن ترسیم کند.
در ابتدا اما واکنش به خبرهای برجامی بسیار بیشتر از زمان حاضر بود. بررسیها نشان میدهد، هر بار که مذاکرات به نتیجه نرسیده یا بیش از حد کش پیدا کردهاند، از امیدواری فعالان بازار به این گفتوگوها کاسته شده تا جایی که در دور آخر مذاکرات انجامشده در وین، که در همین هفتههای اخیر صورت گرفت، دیگر تمایل چندانی به تغییر قیمتها در بازار وجود نداشت؛ سرمایهگذاران هماکنون اگرچه اخبار را دنبال میکنند اما دیگر آن را به مانند قبل آنقدر مهم نمیدانند که بخواهند تغییرات سریع یا هیجانی را در معاملات خود لحاظ کنند. اینطور که به نظر میآید با هربار مذاکره بیشتر هیجان جای خود را به تعمق و تعقل بیشتر میدهد و به جای آنکه خاطرات گذشته مبنای تصمیمگیری افراد باشد اثرات واقعی یک توافق احتمالی مورد ارزیابی قرار میگیرد. به گفته بسیاری از کارشناسان وضعیت نظام بانکی ایران هماکنون به نحوی نیست که در صورت حصول توافق یا حتی پیوستن کامل به FATF ایران بتواند به سرعت مبادلات خود با نظام بانکی بینالمللی را مطابق اصول پذیرفتهشده بانکداری در جهان از سر بگیرد از سوی دیگر واردات تکنولوژی و توان فنی مهندسی در صنایعی نظیر خودرو نیز در حدی از اهمیت قرار ندارد که بتواند به سرعت شرکتهای فعال در این زمینه را از شر زیان انباشته سنگین ایجادشده در سالهای قبل رها کند. در سایر صنایع نیز وضعیت تقریباً به همین شکل است و نمیتوان ایجاد تغییرات دفعتی را به عنوان یک عامل محتمل آن هم در کوتاهمدت در نظر گرفت.
در تازهترین قدمها برای احیای توافق اتمی و برداشته شدن تحریمهای شکلگرفته پیرامون آن خبرها حاکی از این است که مذاکرات فعلاً معلق شده و احتمالاً تا اواسط آبانماه از سر گرفته نخواهد شد. این مساله نشان میدهد که در هر دو طرف رغبت چندانی برای دستیابی به یک توافق وجود ندارد. همین امر سبب شده تا در روزهای منتهی به پایان هفته شاخص بورس تهران بهطور پیوسته کاهشی باشد، این در حالی است که در دورههای قبلی خبر به بنبست رسیدن مذاکرات به سبب آنکه موجب افزایش قیمت دلار میشد، قیمتها در بازار سهام را نیز دستخوش تغییر میکرد و قیمت نمادهای شاخصساز را بر روی تابلوی معاملاتی ارتقا میداد. با این حال هماکنون دیگر چنین اتفاقی نمیافتد؛ تشدید احتمال رکود در اقتصادهای آمریکا و حوزه یورو آن هم در شرایطی که زمستان بار افزایش قیمت انرژی را به انتظارات تورمی جوامع غربی تزریق کرده است، سبب شده تا با افزایش احتمال رکود اقتصادی چین سنگ دیگری در مقابل پای لنگ کامودیتیها در جهان امروز قرار گیرد. همین امر باعث شده تا انتظارات نسبت به آینده نمادهای کامودیتیمحور بیش از پیش منفی شود. در چنین شرایطی عدم حصول برجام دیگر نمیتواند به سبب افزایش قیمت ارز تقاضا در بازار سهام را نیز افزایش دهد؛ چرا که در چند سال گذشته روند آهسته و پیوسته افزایشی رشد قیمت کامودیتیها بود که به هنگام افزایش ریسکهای سیاسی و نمود آن در بازار ارز بهبود تقاضا رشد شاخص بورس را توجیه میکرد. در حال حاضر دیگر چنین امری میسر نیست؛ چرا که در صورت افزایش قیمت ارز با توجه به اینکه امکان رشد شارپی آن بسیار کاهش یافته، دیگر نمیشود روی رشد فروش شرکتها حساب باز کرد، چرا که در آن سوی مرزها تحولات اقتصادی میتواند به زیان شرکتهای ایرانی باشد. شرکتهایی که تا همینجا هم بار سنگین تحریم را به دوش میکشند و برای بازگرداندن پول خود به داخل ایران هزینههای گزاف دور زدن تحریمها را میپردازند.