فضیلت زشترویی
آیا جهان متعلق به زیبارویان است؟
وقتی باور عموم جامعه این است که «زندگی روی خوش خود را فقط به زیبارویان نشان میدهد»، سخن گفتن از افراد نازیبا، موفقیتها و دستاوردهایشان بسیار دشوار میشود. از صدها و شاید هزاران سال پیش چهره انسانها ملاک قضاوت شدنشان بوده است. «چارلز داروین» در زندگینامه خود میگوید؛ چیزی نمانده بود از سفر با کشتی منع شود زیرا کاپیتان مطمئن نبوده که کسی با بینی او انرژی و اراده کافی برای سفر داشته باشد. «گرچن هندرسون» در کتاب «زشتی: یک تاریخ فرهنگی» از ظهور کلوپ زشترویان در لیورپول انگلستان در قرن نوزدهم میگوید که در آن افراد زشترو، دور هم جمع میشدند و زیبارویان را مسخره میکردند. اعضای این کلوپ که با راگیری انتخاب میشدند باید ظاهری غیرمعمول و عجیب و مسخره میداشتند. همچنان در دوران مدرن ظاهر افراد برای مردم جامعه روایتگر داستانهایی گاهی تخیلی از آنهاست؛ داستانهایی از موفقیتها و ناکامیها و از اعتمادبهنفس و سرخوردگیها.
سخن از نازیبایی، زشترویی یا همان غیرجذاب بودن بسیار نامتعارف است زیرا پژوهشگران زیادی مانند «دانیل هامرمش» در مطالعات گسترده خود ثابت کردهاند زیبایی و جذابیت برای افراد مزیتهای کاری و حرفهای به همراه دارد. هامرمش در تحقیقات خود نشان داده است که زیبا بودن با میزان درآمد هم ارتباط مستقیم دارد، این یعنی زیبارویان اعتمادبهنفس بیشتری دارند، از مهارتهای اجتماعی بالا برخوردارند و از نگاه کارفرمایانشان تواناتر و قابلتر به نظر میرسند که همه این ویژگیها به درآمد بالا ختم میشود. ولی در مقابلِ این پژوهشگران، محققان دیگری نیز هستند که تحقیقات خود را بر اثبات «بیتاثیر بودن زیبایی بر موفقیت و درآمد» متمرکز کردهاند و در این راه دستاوردهایی هم داشتهاند. با مطالعه تحقیقات آنها این فکر به ذهنمان خطور میکند که شاید وقت آن باشد تئوری «مزیت زیبایی» با تئوری «مزیت زشترویی» جایگزین شود.
مزیت زشترویی (Ugliness Premium)
مطالعهای در سال 2017 در ژورنال تجارت و روانشناسی به چاپ رسید که نشان داد در تعمیم دادن نظریه «مزیت زیبایی» باید کمی محتاط بود. «ساتوشی کانازاوا» از دانشگاه اقتصاد و علوم سیاسی لندن و «ماری استیل» از دانشگاه ماساچوست در بوستون دادههای مربوط به 20 هزار جوان آمریکایی را در طول 13 سال تحلیل و بررسی کردند؛ با این جوانان از 16 تا 29سالگی چندین بار مصاحبه شد و جذابیت ظاهریشان در دستهبندیهای مختلفی از «بسیار جذاب» تا «بسیار غیرجذاب» قرار گرفت.
این دو پژوهشگر قصد داشتند ببینند درآمد خالص افراد در 29سالگی ارتباطی با جذابیت ظاهری آنها دارد یا خیر. نتایج تحقیق نشان داد با اینکه میان جذابیت و درآمد یک ارتباط مثبت ناچیز قابل مشاهده است، اما موردی غیرعادی نیز وجود دارد: افراد «بسیار غیرجذاب» نیز توانسته بودند درآمدهای بالایی داشته باشند. دادهها نشان میداد افرادی که در پایینترین نقطه در طیف جذابیت قرار داشتند در 29سالگی بسیار بیشتر از افراد بالاتر از خودشان (نسبتاً جذاب یا کمی جذاب) درآمد کسب میکردند (حتی گاهی بیشتر از افراد بسیار جذاب).
کانازاوا، روانشناس بریتانیایی به فرضیه «زیبایی به خودی خود موجب درآمد بالا نمیشود» باور دارد. او معتقد است ویژگیهای فرضی مرتبط با زیبایی از جمله سلامتی، هوش، بنیه و بلندی قد، عواملی هستند که به درآمدزایی بیشتر زیبارویان منجر میشوند. در تحقیق او افراد غیرجذاب نیز مانند افراد جذاب توانستهاند به درآمد بالا دست پیدا کنند ولی دلیل آن چیست؟
محققان در مقاله خود یادآوری میکنند که در سایر تحقیقات، معمولاً فقط دو گروه مورد مطالعه قرار گرفتهاند. یا افراد پایینتر از میانگین جذابیت قرار داشتند که به آنها «نازیبا» یا «غیرجذاب» اطلاق میشد یا بالاتر از میانگین جذابیت بودند که به عنوان افراد «زیبا» یا «جذاب» مورد مطالعه قرار میگرفتند. ولی در مطالعه «کانازاوا و استیل» افراد پایینتر از میانگین نیز در گروههای مختلفی قرار گرفتند که شاید همین امر در تفاوت نتیجه این پژوهش نسبت به سایر پژوهشها بیتاثیر نبوده است. نتایج این مطالعه بلندمدت، موضوع تبعیض به نفع زیبارویان را زیر سوال میبرد و نشان میدهد؛ تئوریهای «مجازات زشترویی» و «مزیت زیبایی» آنچنان که تصور میشد بدیهی و غیرقابل انکار نیستند. وقتی ویژگیهای دیگری مانند سلامتی، هوش و پنج صفت اصلی شخصیت (Big Five Personality Traits) نیز همانند جذابیت مورد بررسی قرار گیرند، نتایج به گونه دیگری رقم خورده و افراد بسیار غیرجذاب نیز در دسته افراد پردرآمد قرار میگیرند.
یافتهها نشان میدهد پنج صفت اصلی وجود دارد که تفاوت میان انسانها را تشکیل میدهند و موفقیت یا عدم موفقیت آدمها را میتوان بر اساس این پنج دسته توصیف کرد:
1- صفات مرتبط با برونگرایی
2- صفات مرتبط با گشودگی و اشتیاق نسبت به تجربههای جدید
3- صفات مرتبط با وجدان کاری و مسوولیتپذیری
4- صفات مرتبط با سازگاری و انعطافپذیری
5- صفات مرتبط با روانرنجوری و اختلالات عصبی.
مطالعه کانازاوا استیل نشان داد درآمد زیاد افراد زیبا فقط ریشه در زیبایی ظاهریشان ندارد بلکه سلامتی، هوش و شخصیت برونگرا ولی بدون اختلالات عصبی افراد در کنار زیباییشان است که میتواند درآمد آنها را تضمین کند، ویژگیهایی که میتوان در افرادی با کمترین جذابیت ممکن، نیز مشاهده کرد.
زشترویان متمرکز
«الکس فرادرا» روانشناس و نویسنده انجمن روانشناسی بریتانیا در مقالهای در زمینه تحقیق کانازاوا و استیل میگوید: با مطالعه دادههایی که از ویژگیهای شخصیتی افراد جمعآوری شده است، در کمال ناباوری ویژگی «گشودگی به تجربههای جدید» در میان افراد جذابی مشاهده میشود که درآمد کمتری دارند. این در حالی است که همواره تصور میشد این خصلت باید به کسب درآمد بیشتر منجر شود. به عبارت دیگر این ویژگی شاید تنها ویژگی بد در میان افراد جذاب باشد. از نگاه الکس فرادرا، این تحلیل که شاید افراد جذاب نسبت به کسب تجربیات جدید مشتاقتر هستند و از اینرو تمرکز کمتری بر فعالیتهای خود دارند، میتواند دلیلی باشد بر درآمد بالاتر افراد غیرجذابی که اشتیاق کمتری برای تجربههای جدید دارند. به این معنی که «نازیباها» نهتنها وقت و انرژی بیشتری در یک حیطه خاص صرف میکنند بلکه اهداف خاصی را با وسواس بیشتری دنبال کرده و در نهایت میتوانند بر بلندای قلههای موفقیت در یک حوزه خاص بدرخشند، در حالی که افراد جذاب همچنان در حال پرسهزنی و کسب تجربههای جدید، گذرانِ وقت میکنند. البته فرادرا خاطرنشان میکند که تعداد افراد «بسیار غیرجذاب» در این گروه مطالعاتی بسیار محدود و به چندصدنفر میرسید، (مانند هر گروهی با ویژگی حداکثری در یک جمعیت) و شاید نتایج این تحقیق نیاز به مطالعات و بررسیهای بیشتر داشته باشد.
«مزیت زشترویی» در میان پژوهشگران
چند ماه پس از تحقیق کانازاوا و استیل در سال 2017، یک دانشجوی دکترای دانشگاه اسکس به نام «آنا گئورگیو» به همراه همکارانش تحقیقی منتشر کردند که نتیجه مشابهی به همراه داشت. آنها به صورت تصادفی 200 عکس از فیزیکدانان و ژنتیکشناسان را از وبسایت دانشگاههای سراسر دنیا جمعآوری کردند و از داوطلبان خواستند به این عکسها بر اساس جذابیت و میزان هوش آنها امتیاز بدهند. مطالعه آنها نشان داد که زیبایی هیچ اعتباری برای دانشمندان ایجاد نمیکند. اگرچه مردم نسبت به دانشمندان جذاب علاقه بیشتری نشان میدادند، اما نظرسنجی نشان داد که اکثریت آنها معتقد بودند احتمال اینکه افراد زشت در کارشان خبره باشند بیشتر است. شاید دلیل این امر همان فرضیه قرن نوزدهمی باشد که ما همواره زیبایی را با اجتماعی بودن گره زدهایم. یک دانشمند جذاب، حتماً شخصیتی خوشگذران است که دوستان فراوانی دارد، از اینرو زمان کافی برای اکتشافات و پیشرفتهای علمی ندارد. گئورگیو و همکارانش اشاره میکنند که این نتیجهگیری نشان میدهد که چرا دانشمندان جذاب، در حالی که در حرفه تحقیقاتی خود موفق نیستند، به عنوان معلم، امتیازهای بالاتری دریافت میکنند.
«مزیت زشترویی» در میان فروشندگان
گروهی از استادان دانشگاههای هنگکنگ در سال 2020 تحقیقی بر روی عکس پروفایل فروشندههای آنلاین در یکی از پلتفرمهای فروش اینترنتی انجام دادند. نتایج مطالعه آنها که در مجله بازاریابی منتشر شد، نشان داد میزان فروش افراد زیبا و زشت به مراتب از افرادی که چهره ساده دارند بیشتر است. دو تحقیق آنلاین آنها ثابت کرد که فروشندگان جذاب به دلیل اجتماعی بودن و شایستگی درکشده از نظر مشتری بهتر هستند، در حالی که فروشندگان غیرجذاب به نظر قابل باورتر و قابل اعتمادتر میآیند. در حالی که زیبا بودن یک فروشنده میتواند در فروش محصولات پوستی و آرایشی تاثیرگذار باشد، زشت بودن او نیز میتواند در فروش محصولات فنیتر مانند محصولات برقی که نیاز به تخصص بیشتر دارد، کمک چشمگیری داشته باشد. به باور پروفسور «چویی گنگ» برای حذف هزینه ساده بودن فروشندههای آنلاین، گرفتن عکس از یک زاویه خاص میتواند جذابیت را افزایش دهد و از هزینهای که ساده به نظر آمدن فروشندگان برایشان به همراه دارد جلوگیری کند. اپراتورهای پلتفرمهای تجارت الکترونیک، باید فروشندگان خود را راهنمایی کرده تا پرترههای مناسبی از آنها در پلتفرمها ارائه شود.
«مزیت زشترویی» در میان لیبرالها
هنری وکسمن، دموکرات کالیفرنیایی، 19بار برای انتخابات کنگره نامزد شد و توانست هر نوزده بار کرسی خود را با بیش از 60 درصد آرای مردم به دست آورد. این روند پیروزیهای قاطع، در سال 2012 پایان یافت، آخرین انتخابات دوران حرفهای او زمانی بود که رقیب اصلی خود، بیل بلومفیلد مستقل را با اختلاف نسبتاً کمی شکست داد. بعد از تقریباً 40 سال در کنگره، تصویب قوانین فراوان و ریاست کمیتههای مهم، وکسمن داشت به پایان دوره کاری خود نزدیک میشد. اما بر اساس تحقیق جدید که در ژورنال رفتار سیاسی از سوی گابریل لنز از دانشگاه برکلی و همکارانش به چاپ رسیده است، وکسمن در این سالها از یک امتیاز بسیار مهم برخوردار بوده است، او «او ظاهری نهچندان جذاب داشت». به اعتقاد گابریل لنز در مشاغلی مانند سیاست که ظاهر از اهمیت زیادی برخوردار است، اگر شما با یک چهره مسخره روبهرو شوید، اولین برداشت شما این است که چنین فردی باید استعداد و هوش فراوان داشته باشد که به چنین جایگاهی در سیاست رسیده است. احتمال اینکه چنین فردی را متعهد و بااخلاق تصور کنید بسیار زیاد میشود. این همان اتفاقی بود که سالها برای هنری وکسمن افتاد.
پژوهشهایی نیز در زمینه ارتباط ظاهر افراد و گرایشهای سیاسی آنها در کشورهای فنلاند، آمریکا و اروپا انجام شده است. نیکلاس برگرن از انستتیوی تحقیقاتی اقتصاد صنعتی از استکهلم در تحقیقی نشان میدهد هرچه یک کاندیدای مبارزه انتخاباتی جذابتر باشد، نهتنها احتمال پیروزی بلکه احتمال گرایش او به سمت مواضع محافظهکارانه هم بیشتر است. چطور زیبایی بر مواضع سیاسی تاثیرگذار است؟ یک دلیل آن میتواند تاثیر زیبایی بر روان انسان باشد. نتیجه دو تحقیق انجامشده در سالهای 2011 و 2014 نشان داده است که مردم جذاب دیدگاه «برابرطلب» کمتری نسبت به بقیه داشته و کمتر از توزیع مجدد درآمد حمایت میکنند. حتی رایدهندگان نیز اینطور تصور میکنند که کاندیدای جذاب به اصول محافظهکارانه نزدیکی بیشتری دارد و زمانی که اطلاعات کمی از کاندیدایی در دسترس باشد، جذابیت او میتواند نقشی مهم برای جذب رای محافظهکاران ایفا کند. در نقطه مقابل محافظهکاران، کاندیداهای لیبرال هستند که میتوانند از «امتیاز زشت بودن» در انتخابات بهره ببرند (گابریل لنز، نیویورکر 2017).
پانو پوتوارا استاد دانشگاه مونیخ، در مقالهای خاطرنشان میکند که سیاستمداران محافظهکار در اروپا، آمریکا و استرالیا همواره جذابیت بیشتری داشتهاند از اینرو جذابیت برای مردم این کشورها بهخصوص قشری که آگاهی کمتری دارند، ملاکی برای محافظهکار بودن کاندیداها بوده است.
تحقیق کانازاوا و استیل تقریباً اولین مطالعه جامعی بود که نشان داد، افراد «بسیار غیرجذاب» نیز میتوانند درآمدهای بسیار بالایی داشته باشند. چنین مشاهداتی میتواند تئوری «مزیت زشترویی» را در کنار تئوری قدیمی «مزیت زیبایی» در بازار کار مطرح کند. شاید تئوری «مزیت زیبایی» فقط به این دلیل شکل گرفت که ویژگیهای دیگری که با چهرهای زیبا مرتبط میدانیم مانند سلامت و هوش در بیشتر این مطالعات نادیده گرفته شدند و همه داستان موفقیت زیبارویان به چهرهشان ختم شد. واقعیت، لایههای نهفته فراوانی دارد که کشف آنها نیاز به نگاه علمی و تحقیقات موشکافانه دارد. مسیر زندگی حرفهای افراد جذاب و غیرجذاب، افراد زشت و زیبا و افراد سالم و ناسالم گاهی در واقعیت چنان عجیب و خارج از انتظار ما پیش میرود که نمیتوان ناکامیها و موفقیتهایشان را در قالب هیچ تئوری و فرضیه علمی گنجاند.