ریسک بالای یک جنگ فراگیر
آیا ایران درگیر جنگ حماس و اسرائیل میشود؟
جنگ غزه در پی عملیات هفت اکتبر «طوفانالاقصی» حماس و حملات گسترده و دامنهدار اسرائیل در حالی وارد بیست و هشتمین روز خود میشود که بیش از هشت هزار کشته، اغلب غیرنظامی بهجا گذاشته است. میزان ضربه عملیات طوفانالاقصی به قدری شدید بوده است که نیروهای سیاسی داخل اسرائیل اختلافات داخلی را کنار گذاشته و برای تشکیل کابینه اضطرار ملی به توافق رسیدند. همزمان جنگندههای اسرائیلی با حملات بیامان به نوار غزه علاوه بر زیرساختهای مقاومت در حال هدف قرار دادن ساختمانهای مسکونی، بیمارستانها و مدارس هستند. فعال شدن قانون وضعیت جنگی، فراخوان 300 هزار نیروی ذخیره و حرکت تانکهای زرهی اسرائیل در نوار غزه حاکی از برنامهریزی تلآویو برای تصرف این باریکه است. این در حالی است که ایران نسبت به آغاز عملیات زمینی اسرائیل هشدار داده بود. همزمان با افزایش تحرکات نیروهای اسرائیلی در غزه، شدت درگیریها در جبهه شمالی، بهویژه جنوب لبنان افزایش یافته است. در همین راستا بسیاری از نگاهها همچنان به سوی تهران دوخته شده است؛ اینکه قدم بعدی ایران در این بحران چه خواهد بود؟ آیا تهران بهطور مستقیم درگیر این جنگ خواهد شد؟ یا اینکه همپیمانان ایران مانند حزبالله لبنان وارد جنگ میشوند؟ در چه شرایطی ممکن است چنین اتفاقی رخ دهد؟
ماجرا از کجا شروع شد؟
ماجرا از جایی شروع شد که گردانهای عزالدین قسام، شاخه نظامی گروه حماس در سحرگاه روز شنبه 7 اکتبر حمله غافلگیرکنندهای به نام طوفانالاقصی را علیه اسرائیل آغاز کردند. در همین رابطه «محمد ضیف» فرمانده شاخه نظامی حماس در غزه در بیانیهای از آغاز عملیات جدید برای «آزادسازی محوطه حساس مسجدالاقصی» خبر داد و گفت، «زنان معتکف در مسجدالاقصی را مورد حمله قرار دادند و حرمت این مسجد را زیر پا گذاشتند، در حالی که قبلاً به آنها هشدار داده بودیم». او در ادامه این بیانیه گفت، «دشمن پیشنهاد ما را برای مبادله انساندوستانه اسرا نپذیرفت و هر روز جنایات آن در کرانه باختری ادامه دارد. آغاز عملیات طوفانالاقصی را اعلام میکنیم و از همه فلسطینیها میخواهیم که از هرکجا هستند با اشغالگران اسرائیلی مبارزه کنند». حماس در بیانیهای از همه مبارزان جریان مقاومت در کرانه باختری، اعراب و ملتهای مسلمان خواسته به این جنگ بپیوندند. در اینجا حماس دو دلیل برای شروع عملیات طوفانالاقصی اعلام کرده است؛ نخست، هتاکی به زنان معتکف در مسجد و دوم، به نتیجه نرسیدن مذاکرات مبادله اسرا. البته رسانههای غربی یک دلیل سوم مطرح کردهاند و آن حضور پرشمار بازدیدکنندگان یهودی در محوطه حساس مسجدالاقصی در هفتههای گذشته است. ماجرای درگیری زنان و نمازگزاران فلسطینی با یهودیان در محوطه حساس مسجدالاقصی به کمتر از یک ماه پیش برمیگردد. اواخر سپتامبر منابع محلی در فلسطین از حمله نیروهای اسرائیلی به نمازگزاران فلسطینی در «باب السیلسیله» یکی از ورودیهای اصلی مسجدالاقصی خبر دادند. مدیریت مسجدالاقصی در یک توافق خاص با اسرائیل به اردنیها سپرده شده است. حماس با این توافق موافق نیست و در ۱۵ سال گذشته اعلام کرده خودش مسوول حفظ و حراست از این مسجد مقدس ادیان الهی است.
در همین راستا گردانهای عزالدین قسام بیش از ۲۵۰۰ راکت به اراضی اشغالشده (شهرهای مرکزی و جنوب اسرائیل) پرتاب کردند. حمله اخیر حماس علیه اسرائیل به شکل حاضر پیشتر سابقه نداشته است. ارتش اسرائیل اعلام کرده تقریباً ۲۲۰۰ موشک در رگبار اولیه به سمت اسرائیل پرتاب شده که بزرگترین حمله موشکی علیه اسرائیل از زمان کنترل حماس بر غزه در سال ۲۰۰۷ است. همچنین تعداد موشکهای پرتابشده بیشتر از موشکهای پرتابشده در جریان حملات در بحرانهای ۲۰۱۴ و ۲۰۲۱ میلادی بودهاند. گروه حماس اعلام کرده است که هدف از این عملیات «پایان دادن به همه جنایتهای اشغالگری» است. اسرائیل گروه حماس را متهم کرده که عملیاتی «ترکیبی» همراه با پرتاب راکت و نفوذ به داخل شهرهای مرکزی و جنوب اسرائیل را آغاز کرده است.
در مقابل ارتش اسرائیل حملات هوایی گستردهای را به مواضع حماس آغاز کرد. بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل در اولین اظهارات خود بعد از حمله حماس وعده داد که گروه حماس برای حملات روز شنبه «بهایی بیسابقه» پرداخت خواهد کرد. وزیر دفاع اسرائیل نیز تاکید کرد که حماس با آغاز عملیات نظامی علیه اسرائیل «اشتباهی جدی» مرتکب شده است. در ادامه ارتش اسرائیل اعلام کرد که بیش از هزار نقطه را در غزه هدف قرار داده است. این اهداف شامل مراکز نظامی، خانههای رهبران حماس و همچنین ساختمان بانکهایی بود که از سوی این گروه اداره میشد. سخنگوی ارتش اسرائیل در شامگاه 27 اکتبر اعلام کرد که نیروهای هوایی و زمینی اسرائیل در حال افزایش عملیات در نوار غزه هستند. این در حالی است که در بحبوحه بمباران شدید منطقه تحت محاصره غزه سرویس اینترنت و تلفن همراه قطع شده است. دانیل هاگاری در یک نشست خبری گفت: «حملات را در غزه تشدید کردیم.» او ادامه داد: «نیروی هوایی در حال انجام حملات گسترده به تونلها و سایر زیرساختهاست.» وی افزود: «علاوه بر حملاتی که در چند روز گذشته انجام شد، نیروهای زمینی در حال گسترش عملیات هستند.» در تازهترین خبر نیز جاناتان کانریکوس، سخنگوی نیروهای نظامی اسرائیل گفت که ارتش اسرائیل در حال حمله به تمام بخشهای نوار غزه است. او در ادامه گفت: «ما فعالیتهای خود را در بخش شمالی غزه، که مرکز ثقل حماس است، متمرکز خواهیم کرد، اما به حملات خود در سایر نقاط غزه ادامه میدهیم. ما فرماندهان آنها را هدف قرار میدهیم و به زیرساختهای آنها حمله میکنیم و هر وقت هدف مهمی وجود داشته باشد آن را هدف قرار خواهیم داد.»
آیا ایران در عملیات طوفانالاقصی نقش داشته است؟
از همان ابتدای شروع بحران جاری نام ایران پیوسته مطرح بوده و مستمر نیمی از نگاه دولتهای ذیربط و رسانهها متوجه ایران و نقشی بوده است که تاکنون داشته و بعد از این ممکن است داشته باشد. فرض اسرائیل و دولتهای غربی بر این بوده است که از آنجا که ایران حامی حماس است و عملیات نظامی حماس در 7 اکتبر را تبریک گفته و جشن گرفته، ممکن است در عمل نیز نخواهد یا نتواند حماس را تنها بگذارد. نیویورکتایمز به تازگی در گزارشی که به نقل از منابع آگاه نوشته، مدعی شده است که در طول یک سال گذشته نشانههایی از آماده شدن ایران و نیروهای منطقه برای اتخاذ رویکردی تهاجمیتر نسبت به اسرائیل وجود داشته است. نیویورکتایمز به نقل از چند منبع آگاه ایرانی و سوری مدعی شده، آموزشها در لبنان و سوریه صورت گرفته و یک مرکز فرماندهی مشترک مخفی هم در بیروت راهاندازی شده بوده است. این رسانه مدعی شده، کماندوهای ارشد حزبالله، با تجربه در جنگهای چریکی شهری، در سوریه و لبنان به اعضای حماس آموزش دادند. آنها همچنین گفتند که چتربازها (پاراگلایدرها) در لبنان آموزش دیدهاند. همچنین در سوریه هم به اعضای حماس برای حمله به محلات اسرائیلی آموزش داده شده است. روز نخست حمله حماس در پاسخ به اسرائیل در هفتم اکتبر، «قاضی حمد» سخنگوی حماس به سوال بیبیسی گفته بود: «افتخار میکنم که خیلی کشورها به ما کمک میکنند. ایران به ما کمک میکند. کشورهای دیگر به ما کمک میکنند. یا با پول یا با سلاح یا حمایت سیاسی که مشکلی ندارد.»
در گزارشی که خبرگزاری تابناک کار کرده آمده است که ایالاتمتحده و اسرائیل هر دو اعلام کردند شواهدی دال بر نقش مستقیم ایران در طرح این حمله پیدا نکردهاند. به گفته چندین مقام آمریکایی، ایالاتمتحده چندین مورد اطلاعات به دست آورده که نشان میدهد مقامات کلیدی ایران از این حمله غافلگیر شدهاند. اسرائیل هم اطلاعات خود را مجدد بررسی کرده است. «نیر دینار»، رئیس بخش مطبوعات بینالمللی ارتش اسرائیل، گفت: «سازمان اطلاعات اسرائیل هیچ اطلاعاتی در مورد نقش مستقیم یا غیرمستقیم ایران در این حمله وحشتناک در دست ندارد. اما از سوی دیگر، سادهلوحانه است که فکر کنیم مقامات جمهوری اسلامی ایران صبح شنبه بیخبر از همهجا از خواب بیدار، و از شنیدن اخبار حیرتزده شدهاند.»
آیتالله خامنهای هم در اولین سخنرانی خود بعد از حمله حماس در جمع نیروهای مسلح، دست داشتن ایران در حمله را رد کرده و گفتند حامیان اسرائیل و «بعضی از افرادِ خود» حکومت اسرائیل یاوهگوییهایی در این دو، سه روز کردند... از جمله اینکه ایران اسلامی را پشت این حرکت معرفی میکنند. آنها در این مورد اشتباه میکنند، ما البته از فلسطین و مبارزات دفاع میکنیم...، اما آنهایی که میگویند کار فلسطینیها ناشی از غیرفلسطینیهاست... محاسبه غلط میکنند. این حمله «کار خود فلسطینیها است» و «ما پیشانی و بازوی طراحان این حمله را میبوسیم و به آنها افتخار میکنیم».
با توجه به مجموع این واکنشها، تا اوایل هفته جاری همه رسانهها و افکار عمومی جهان تا حدی نسبت به عدم دخالت ایران قانع شده بود، اما ظاهراً آرامش کنونی، آرامش قبل از طوفان است. حسین امیرعبداللهیان در بحبوحه جنگ منطقه سفری در امتداد محور مقاومت داشته است. او به عراق، سوریه، لبنان و قطر سفر کرده و درباره جنگ فلسطین با مقامات رسمی و غیررسمی این کشور مذاکره کرده است. وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در جریان این سفرها به اسرائیل هشدارهایی داده که احتمال ورود ایران به درگیری را تشدید کرده است.
امیرعبداللهیان در نشست خبری بیروت درباره وضعیت گروههای مورد حمایت ایران در منطقه گفته «دست همه گروههای مقاومت روی ماشه شلیک است» و در قطر هم هشدار مشابهی داده و گفته «اگر جنایتهای رژیم صهیونیستی علیه مردم فلسطین ادامه داشته باشد، هیچکس نمیتواند تضمین کند که وضعیت منطقه به همین شکل باقی بماند».
وبسایت خبری «آکسیوس» آمریکا به نقل از دو دیپلمات مدعی شده جمهوری اسلامی ایران پیامی به اسرائیل فرستاده و تاکید کرده که خواهان تشدید بیشتر جنگ حماس با آن کشور نیست، اما در صورت ادامه عملیات اسرائیل در غزه، در این درگیری مداخله میکند.
آکسیوس اشاره کرده که این پیام در دیدار حسین امیرعبداللهیان و «تور فینسلاند» هماهنگکننده ویژه سازمان ملل متحد در امور خاورمیانه، در سفارت ایران در لبنان به اسرائیل منتقل شده است. طبق این گزارش، وزیر خارجه ایران به هماهنگکننده ویژه سازمان ملل در امور خاورمیانه گفته ایران نمیخواهد درگیری به یک جنگ منطقهای تبدیل شود و میخواهد برای آزادی غیرنظامیانی که به دست حماس در غزه گروگان گرفته شدهاند، تلاش کند.
آکسیوس نوشت، امیرعبداللهیان تاکید کرده که ایران «خطوط قرمز» خود را دارد و اگر عملیات نظامی اسرائیل ادامه پیدا کرده و این کشور به وعده خود مبنی بر حمله زمینی به غزه عمل کند، جمهوری اسلامی باید پاسخ دهد. در همین حال، حساب دفتر نمایندگی دائم جمهوری اسلامی در سازمان ملل متحد در پستی در شبکه اجتماعی ایکس نوشت، اگر حملات اسرائیل «فوراً متوقف نشود، وضعیت ممکن است از کنترل خارج شود و عواقب گستردهای داشته باشد».
خبر آکسیوس میتوانست غیرقابل استناد باشد، اما بیانیه دفتر رئیسجمهوری فرانسه، مهر تاییدی بر این گزارشها بود. دفتر امانوئل مکرون در بیانیهای اعلام کرد، پاریس با مقامهای ایران و سایر «بازیگران منطقهای» تماس گرفته و اعلام کرده که از ایران و حزبالله لبنان خواسته وارد این جنگ نشوند.
در این میان یک مقام ارشد اسرائیلی هم بر آتش درگیری لفظی با ایران دمیده و مدعیشده ایران در حال استقرار تسلیحات در داخل یا از طریق سوریه است و قصد دارد از این طریق جبهه دوم جنگ را راه بیندازد.
به گزارش رویترز، «جاشوآ زارکا»، رئیس امور راهبردی وزارت خارجه اسرائیل، مدعی شده ایران از طریق سازمان ملل پیامی خصوصی به اسرائیل ارسال کرده که در صورت ادامه عملیات نظامی اسرائیل در غزه میتواند مداخله کند و همین الان در حال استقرار تسلیحات در سوریه است.
در این بین برخی منابع خبری گفتهاند که روز یکشنبه سردار قاآنی، فرمانده نیروهای قدس سپاه، به سوریه سفر کرده تا «اتاق عملیات مشترک در سوریه برپا شود». منابع خبری اظهار کردهاند که فرمانده سپاه قدس به همه گروههای مقاومت آمادهباش کامل داده است.
صحت این خبر مشخص نیست اما منابع غربی اخبار دیگری هم نوشتهاند؛ از جمله اینکه سردار قاآنی با فرماندهان چند گروه عراقی دیدار کرده و برای گسیل نیروها هماهنگی لازم را انجام داده است.
آیا ایران درگیر جنگ غزه میشود؟
برای درک بهتر موضوع ابتدا به بررسی روابط ایران و اسرائیل بعد از انقلاب میپردازیم. تقابل میان ایران و اسرائیل با انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 و موضعگیریهای جدی نسبت به اشغال فلسطین آغاز شد؛ جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدا اعلام کرد که سیاستش مبنی بر عدم مشروعیت اسرائیل قرار دارد و بر این باور است که اسرائیل باید از روی زمین محو شود. از اینرو، طبیعی است که تلاش ایران در عرصههای مختلف بینالمللی بر محور تضعیف موقعیت بینالمللی اسرائیل باشد. مهمترین راهبرد جمهوری اسلامی ایران در خاورمیانه برای تضعیف رژیم اسرائیل نگه داشتن این رژیم در مرزهای خود بوده است. از یکسو ماهیت انقلابی و ضداسرائیلی جمهوری اسلامی ایران و از سوی دیگر فاصله جغرافیایی ایران و اسرائیل، موجب شده که ایران برای مقابله عملی با رژیم اسرائیل به فعالیت غیرمستقیم نهتنها در اطراف اسرائیل (عمدتاً در لبنان)، بلکه درون سرزمین فلسطین (کرانه باختری و نوار غزه) بپردازد. به دلیل تاثیری که شیعیان لبنانی و همچنین گروههای اسلامی فلسطین از انقلاب اسلامی ایران گرفته بودند، بهترین راهبرد برای ایران این بود که این گروهها را در مقابله و منازعه با رژیم اسرائیل تقویت کند. همچنین ایران برای مقابله با رژیم اسرائیل، به برقراری نوعی اتحاد با سوریه اقدام کرد. یکی از اهداف عمده اتحاد راهبردی ایران با سوریه، تقویت این کشور در مقابل رژیم اسرائیل است. همچنین جمهوری اسلامی ایران میتواند از طریق سوریه، اقدام به کمکهای مادی به جنبشهای مقاومت لبنان و فلسطین کند. در حقیقت سوریه عامل پیوند ایران با گروههای مقاومت است.
سوال مهمی که مطرح میشود این است که اگر اسرائیل در شرایط فعلی به دنبال پایان دادن به حضور حماس در غزه باشد، محور مقاومت چه واکنشی نشان خواهد داد؟ طبیعتاً ضربه به حماس، ضربه به کل پیکره محور مقاومت است و این خطر دیگری را ایجاد میکند. آنها میخواهند اسرائیل را کنترل کنند و اجازه ندهند دست به اقدامی فراتر از آنچه تاکنون زده بزند. به نظر میرسد به موازات افزایش احتمال ورود نیروهای زمینی اسرائیل به غزه محور مقاومت هم تلاش کند به صورت تدریجی از طریق عملیاتهای متعددی که در مناطق مختلف از جبهه لبنان گرفته تا سوریه و حتی از عراق انجام میدهد، فشار خود را افزایش دهد. در واقع آنها به این دلیل وارد درگیری میشوند که اجازه ندهند اسرائیل پیروز جنگ غزه شود. آنها میخواهند حماس بتواند نوعی توازن با اسرائیل برقرار کند و اسرائیل را درگیر یک جنگ فرسایشی کند تا از این طریق در جبهههای متعدد اسرائیل را کنترل کنند.
اما بهطور کلی به نظر میرسد نه ایران، نه اسرائیل، نه آمریکا و نه کشورهای عربی تمایلی به ورود به یک جنگ فراگیر ندارند. آمریکاییها به شدت به دنبال این هستند که اسرائیل جنگ غزه را ببرد. آنها تمایل ندارند که اسرائیل ناکام از این وضعیت بیرون بیاید چراکه از نظر توازن قدرت در منطقه به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست که اسرائیل بازنده جنگ غزه شود اما در عین حال تمایلی هم ندارند که اسرائیل فراتر از جبهه غزه دست به عملیات بزند کمااینکه آمریکا این موضع را به اشکال مختلف به اسرائیل گفته است. از طرفی اسرائیل هم نگران این است که علاوه بر غزه مناطق دیگر از جمله کرانه باختری، جبهه لبنان و جبهه سوریه هم شعلهور شود؛ به همین خاطر اسرائیل تمام تلاشش را میکند تا در تمامی این سطوح اقدامات احتیاطی انجام دهد. طی این مدت ما شاهد افزایش فشارهای امنیتی در منطقه باریکه غزه بودیم، تعداد زیادی از فلسطینیان بازداشت شدند، حتی عربهای اسرائیلی که در مناطق 1948 زندگی میکنند و تابعت اسرائیلی هم دارند جزو این افراد بازداشتشده هستند. اسرائیل در تلاش است که با همکاری تشکیلات خودگردان فلسطین (که به نوعی همکاری امنیتی با اسرائیل دارند) وضعیت این منطقه را کنترل کند. در جبهه لبنان نیز ما شاهد این هستیم که درگیریهای رخداده بین حزبالله و ارتش اسرائیل کاملاً کنترل شده است. اسرائیل به شدت وضعیت جبهه شمالی را که هممرز با لبنان است زیر نظر دارد تا از این جبهه تحت فشار قرار نگیرد. در طرف مقابل هم همینطور، ایران هم تمایلی به ورود به این جنگ فرسایشی فراگیر ندارد و تمامی اقداماتی که در روزهای اخیر شاهد آن هستیم بیشتر با هدف یک نوع اعمال فشار بوده است. ریسک بالای مربوط به یک جنگ فراگیر باعث میشود که تنشها از یک حدی فراتر نرود.
چرا برخلاف ایران مواضع کشورهای عربی منفعلانه است؟
واقعیت این است که ملاحظات کشورهای عربی نسبت به اسرائیل تغییر کرده و آن حساسیتی که در گذشته موضوع اسرائیل برای کشورهای عربی داشت کمرنگ شده است. طی سالهای گذشته جهان عرب در حال کنار آمدن با اسرائیل بوده است. پس از اعلام تاسیس اسرائیل در سال 1948، کشورهای عربی منطقه به رهبری مصر در سالهای 1948، 1956، 1967 و 1973 با اسرائیل وارد جنگ شدند و به غیر از یک مورد که موفقیت جزئی داشتند در بقیه موارد شکست خوردند. انور سادات، رئیسجمهور وقت مصر پس از سرخوردگی از شکست در برابر اسرائیل و اتخاذ سیاست نزدیکی به غرب در جولای ۱۹۷۷ اعلام کرد در ازای خروج نیروهای اسرائیل از سرزمینهای اشغالی صحرای سینا حاضر به امضای قرارداد صلح با این رژیم خواهد بود. وی چهار ماه بعد در ۱۹ نوامبر ۱۹۷۷ در سفری به سرزمینهای اشغالی با مقامات اسرائیلی دیدار و در پارلمان اسرائیل سخنرانی کرد. این حرکت از سوی کشورهای عربی و سازمان آزادیبخش فلسطین به شدت محکوم شد. با این حال مذاکرات صلح میان سران دو رژیم با میانجیگری آمریکا ادامه یافت تا در نهایت انور سادات در سال 1979 قرارداد کمپ دیوید را با اسرائیل امضا کرد و اسرائیل را به رسمیت شناخت. با امضای قرارداد کمپ دیوید مرحله نوینی در روابط اعراب و اسرائیل آغاز شد. پادشاهی اردن دومین کشوری بود که روند سازش با اسرائیل را ادامه داد. اردن در سال 1994 پیمان صلح وادی عربه با اسرائیل را برای عادیسازی روابط فیمابین امضا کرد. پس از گذشت 40 سال از قرارداد کمپ دیوید و 26 سال از معاهده صلح وادی عربه، امارات متحده عربی و بحرین در سال ۲۰۲۰ معاهدهای را به نام صلح ابراهیم با اسرائیل امضا کردند. این معاهده را عبداللطیف بنراشد الزایانی، وزیر امور خارجه بحرین و عبدالله بنزاید آل نهیان، وزیر امور خارجه امارات و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل امضا کردند. پیمان صلح با امارات متحده عربی رسماً با عنوان توافقنامه صلح پیمان ابراهیم (صلحنامه، عادیسازی روابط دیپلماتیک و کامل بین امارات متحده عربی و اسرائیل)، و پیمان صلح بین بحرین و اسرائیل بهطور رسمی با عنوان توافقهای ابراهیم (اعلامیه صلح، همکاری و روابط سازنده دیپلماتیک و دوستانه)، از سوی ایالاتمتحده اعلام شد. چندی پس از آن، دو کشور مراکش و سودان نیز به این جمع پیوستند.
پیش از حمله حماس نیز، شاهد روند عادیسازی روابط بین عربستان و اسرائیل بودیم. در همان زمان محمد بنسلمان در مصاحبهای اعلام کرد که کشورش گام به گام به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل پیش میرود. او علناً در مورد مذاکرات با اسرائیل سخن گفت و تاکید کرد که مذاکرات «به توافق نزدیک میشود». او این مذاکرات را «بزرگترین توافق تاریخی از زمان جنگ سرد» توصیف کرد. بنیامین نتانیاهو هم این گفتهها را تایید و اضافه کرد که دو کشور در آستانه رسیدن به «صلح تاریخی» قرار دارند. مهمترین نکته اظهارات محمد بنسلمان در گفتوگو با فاکسنیوز در پاسخ به این سوال بود که عادیسازی روابط با اسرائیل چه نتیجهای در مناقشه اسرائیل و فلسطین بر جای خواهد گذاشت. بنسلمان که یک سال پیش، پس از واگذاری اختیارات اجرایی از سوی پدرش، بهعنوان نخستوزیر منصوب شد، گفت که سعودیها و اسرائیلیها باید اختلافاتشان را در مورد مساله فلسطین حلوفصل کنند و وقتی در مورد جزئیات زیر فشار قرار گرفت، گفت، روی این کار میکند که «به جایی برسیم که فلسطینیان زندگی راحتتری داشته باشند».
این موضعگیری بسیار با موضع رسمی عربستان سعودی بعد از اجلاس ۲۰۰۲ اتحادیه عرب فاصله دارد. در آن زمان، عبدالله بنعبدالعزیز، پادشاه وقت سعودی پیشنهاد داد که در صورت تشکیل دولت مستقل فلسطینی در کرانه باختری و نوار غزه و عقبنشینی اسرائیل از این دو سرزمین که در پی جنگ ۱۹۶۷ اشغال شد، همه ۲۲ کشور عضو اتحادیه عرب با اسرائیل روابط دیپلماتیک عادی برقرار میکنند. تغییر در موضع سعودی را میتوان در سایه تحولات عظیمی که در دو دهه اخیر پس از اجلاس ۲۰۰۲ اتحادیه عرب رخ داده است، درک کرد. تا پیش از آن اجلاس، بسیاری از افراد از جمله حاکمان سعودی در ریاض امیدوار بودند که بهرغم شکست مذاکرات ۲۰۰۰ بین یاسر عرفات و ایهود باراک، نخستوزیر وقت اسرائیل در کمپ دیوید و شعلهور شدن انتفاضه دوم در همان سال، بتوانند به یک توافق دست پیدا کنند. اما چشمانداز سیاسی اسرائیل و فلسطین آنچنان سیال بود که مانع موفقیت هرگونه تلاشی با هدف مذاکره برای پایان این مناقشه چنددههای میشد. حزب راستگرای میانه لیکود به رهبری آریل شارون، نخستوزیر پیشین به قدرت رسید و از سوی فلسطینیها هم جنبش حماس کارزاری از حملات انتحاری را علیه اسرائیل آغاز کرد.
اگرچه بعد از حمله حماس به غزه، روند عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل متوقف شد و وزارت امور خارجه عربستان خواستار متوقف شدن فوری تنشها بین طرفین و حفظ جان غیرنظامیان و خویشتنداری شد؛ اما در بلندمدت به این خاطر که کشورهای عربی جنگ با اسرائیل را طی سالهای 1948، 1956، 1967 و 1973 (که هر کدام زخمی جدید و توسعه ارضی اسرائیل را به همراه داشته است) تجربه کردهاند؛ به این نتیجه رسیدهاند که میتوانند به صلحی مانند صلح مصر و اسرائیل، اردن و اسرائیل یا مصالحه اخیر کشورهای عربی خلیجفارس و اسرائیل، برسند. واقعیت این است که کشورهای عربی با توجه به تجربه پیش رفتند و این چیزی نیست که به این راحتی تغییر پیدا کند.
علاوه بر این، باید بپذیریم که دولتهای عربی، دولتهای ضعیفی هستند. بخشی از آنها مانند سوریه، عراق و لیبی که زمانی خط مقدم محور مقاومت بودند در شرایط فعلی دولتهایی ورشکسته هستند. در حال حاضر سوریه و لیبی گرفتار جنگ داخلی هستند و عراق گرفتار بیثباتی است؛ مصر هم که در جنگ 1967 و جنگ یوم کیپور دست بالا را داشت در حال حاضر گرفتار مشکلات داخلی و اقتصادی است؛ از طرف دیگر امارات، قطر، کویت و عربستان هم که منابع مالی زیادی دارند؛ از نظر نظامی ضعیف هستند. دعوای امارات و عربستان با آمریکا هم بر سر این است که آمریکا به آنها تضمین فراجناحی برای تامین امنیتشان بدهد. همانطور که میدانید اساسیترین نیاز دولت مدرن تامین امنیت است که هنوز کشورهای عربی در این رابطه با مشکل مواجه هستند. به همین خاطر دامنه مساله فلسطین در چند دهه اخیر به جغرافیای فلسطین و اسرائیل محدود شده و به نظر میرسد همچنان دولتهای عربی در سطح کلان این سیاست را تغییر نداده و نمیخواهند تغییر دهند. البته دولتهای عربی ابزارهای زیادی دارند که میتوانند استفاده کنند اما اختلافاتشان زیاد است. اختلاف امارات با اخوانالمسلمین، اختلاف سوریه با عربستان، به این معنا که خود جهان عرب چندتکه شده و آن انسجامی که قبلاً وجود داشت دیگر وجود ندارد.