تاریخ تکانه نفت
بزرگترین نوسانهای نفتی چه زمانی اتفاق افتادهاند؟
با آغاز درگیریها میان اسرائیل و حماس از هفتم اکتبر بهای نفت خام در بازهای کمتر از دو هفته از کمتر از ۸۲ دلار به بیش از ۸۸ دلار در هر بشکه رسید. اما آیا این تغییر شدید قیمت پدیده تازهای در حیات اقتصادی این مایع سیاهرنگ است؟ بزرگترین تکانهها به بهای نفت در تاریخ چه بودهاند و علت رقم خوردن آنها چیست؟ رخدادهای سیاسی در منطقه خاورمیانه چه نقشی در نوسان بهای نفت داشتهاند؟ و آیا همواره نفت به این رخدادها واکنش نشان میدهد؟ در پاسخ به این پرسشها این مقاله به بررسی تکانههای تاریخی بهای نفت در گذر دو قرن گذشته میپردازد.
بازه ۱۸۹۹-۱۸۵۹: برای روشنایی
در دهه ۱۸۵۰ روشنکنندهها، روانکنندهها و حلالها از منابع گوناگونی مانند روغن وال و الکل تولیدی از فرآوردههای کشاورزی به دست میآمدند. از سوی دیگر شرکتهای تجاری نیز با روشهای کاملاً متفاوت با امروز به تولید نفت و گاز میپرداختند. عصر تازه نفت و گاز در سال ۱۸۵۹ با حفر نخستین چاه تجاری نفت خام به عمق ۲۱ متر در پنسیلوانیا آغاز شد. پیش از حفر این چاه بهای نفت با توجه به حجم حدوداً ۱۵۰لیتری بشکه نفت به ۸۰ دلار به ازای هر بشکه میرسید، رقمی که برابر با ۱۹۰۰ دلار سال ۲۰۰۹ بود. با افزایش تولید از چاههای پنسیلوانیا بهای نفت به سرعت به میانگین بهای 6 /9 دلار در هر بشکه، برابر با ۲۲۸ دلار سال ۲۰۰۹، در دهه ۱۸۶۰ سقوط کرد. اما همچنان بهای بالای نفت به گسترش حفاریها در این منطقه انجامید. تولید نفت در سال ۱۸۶۰ از نیممیلیون بشکه به بیش از دو میلیون در سال ۱۸۶۱ افزایش یافت و همزمان بهای نفت از بشکهای دو دلار در پایان سال ۱۸۶۰ به ۱۰ سنت در هر بشکه در پایان سال ۱۸۶۱ رسید.
سالهای ۱۸۶۴-۱۸۶۲: نخستین تکانه نفتی
با آغاز نبرد داخلی ایالاتمتحده آمریکا تقاضا برای مواد اولیه و بهای آنها افزایش یافت. این افزایش تقاضا برای نفت با قطع عرضه «تربانتین» از جنوب آمریکا و اعمال مالیات روی الکل همراه شد و به این ترتیب اثر شدیدتری بر بهای آن گذاشت. با اعمال این مالیات عملاً الکل به عنوان رقیب نفت در مصارف روشنایی از بازار حذف شد. از سوی دیگر سقوط بهای نفت در سال ۱۸۶۱ سبب شد بسیاری از حفاریها متوقف شده و همراه با رخداد سیل در این مناطق بسیاری تولید نفت را رها کردند و بدین گونه پس از سال ۱۸۶۲ همراه با افزایش تقاضا تولید نفت نیز کاهش یافت. در نتیجه این کاهش تولید و افزایش تقاضا بهای نفت در بازه جنگ داخلی آمریکا افزایشی همانند افزایش دهه ۱۹۷۰ را تجربه کرد.
سالهای ۱۸۹۹-۱۸۶۵: دگرگونی صنعت
با پایان جنگ تقاضا برای مواد اولیه بهطور شایان توجهی پایین آمد. همزمان حفاریها در مناطق تازهای از پنسیلوانیا به رشد دوباره تولید نفت دامن زد. نتیجه اینکه دومین سقوط بهای نفت در سال ۱۸۶۶ رقم خورد. تا یک دهه بعد دو بار چرخه صعود-سقوط بهای نفت تکرار شد. تولید نفت تا سال ۱۸۹۰ در پنسیلوانیا و نیویورک به حدود پنج برابر مقدار آن در سال ۱۸۷۰ رسید. تا همین سال رشد تولید نفت در ایالتهای دیگر به اندازهای رسیده بود که 38 درصد از کل تولید این کشور را دربر میگرفتند. از سوی دیگر تولید نفت در روسیه نیز با تولید آمریکا برابری میکرد. مجموع این عوامل به همراه رکود سال 1891-۱۸۹۰ باعث شد که بهای نفت در سال ۱۸۹۲ به ۵۶ سنت در هر بشکه سقوط کند.
اما عصر استخراج آسان از میدانهای نفتی پنسیلوانیا نیز به پایان خود نزدیک میشد؛ به گونهای که تولید این ناحیه در گذر سالهای ۱۸۹۱ تا ۱۸۹۴ به ۱۴ میلیون بشکه در سال افت کرد. حتی بهکارگیری فناوریهای پیشرفته بازیافت ثانویه نیز نتوانست تولید این ناحیه را به میزان سال ۱۸۹۱ بازگرداند. پژوهشها نشان میدهند که کاهش تولید در میدانهای نفتی آپالاچی که دربرگیرنده نواحی پنسیلوانیا، ویرجینیای غربی و بخشهایی از اوهایو و نیویورک است، همراه با قطع عرضه نفت روسیه ناشی از همهگیری وبا در منطقه باکو در سال ۱۸۹۴ باعث جهش بهای نفت در سال ۱۸۹۵ شد.
بازه ۱۹۴۵-۱۹۰۰: انرژی و ترابری
با آغاز قرن بیستم میلادی اهمیت اقتصادی نفت به عنوان یک ماده اولیه به طرز شایان توجهی دگرگون شد. در قرن نوزدهم ارزش نفت عمدتاً ناشی از بهکارگیری آن برای مصارف روشنایی بود. اما با آغاز قرن ۲۰ و جایگزینی روشنایی الکتریکی مصرف نفت به تولید گرما و انرژی برای کاربریهای تجاری و صنعتی و همچنین مصارف ترابری، راهآهن و سپس دستگاههای نقلیه موتوری، تغییر یافت. آمارها نشان میدهند در حالی که در سال ۱۹۰۰ به ازای هر هزار شهروند تنها 1 /0 خودرو ثبت شده است، این رقم در سال ۱۹۲۰ به ۸۷ خودرو و در سال ۲۰۰۸ به ۸۱۶ خودرو افزایش مییابد.
افزون بر اهمیت مستقیم اقتصادی، نفت به بخش جداییناپذیر بسیاری از بخشهای اقتصادی مانند تولید خودرو تبدیل شده بود. به گونهای که پس از جنگ جهانی دوم نفت یکی از مهمترین عوامل رقمزننده چرخههای تجاری بهشمار میآمد.
کمیابی بنزین در کرانه باختری آمریکا
معضلات بازار بنزین در ساحل غربی ایالاتمتحده آمریکا در سال ۱۹۲۰ را میتوان از نخستین تکانههای نفتی عصر ترابری دانست. مصرف نفت خام آمریکا در بازه ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۹، ۵۳ درصد افزایش یافته بود و سال ۱۹۲۰ به تنهایی با رشد ۲۷درصدی مصرف همراه بود. در بهار و تابستان سال ۱۹۲۰ بنزین در سمت غربی آمریکا بهطور جدی کمیاب شد؛ به گونهای که بسیاری از کسبوکارها و خدمات در پی این کمیابی متوقف شدند. دارندگان وسایل موتوری ناگزیر بودند ساعتها در صف بایستند تا سهمیه دوگالنی خود را دریافت کنند و از سوی دیگر در بسیاری از مناطق تا یک هفته نیز بنزین در دسترس نبود. اما همچنان در این برهه نفت اهمیت کمتری برای اقتصاد نسبت به دوران پس از جنگ جهانی دوم داشت. افزون بر این مسائل مرتبط به نفت تنها محدود به کرانه غربی ایالات متحده آمریکا بود، ناحیهای که بعدها جمعیت بسیار بیشتری را در خود سکونت داد.
رکود بزرگ و تنظیمگری دولتی
با جهشهای تولید در تگزاس، کالیفرنیا و اوکلاهما به سرعت کمبودهای منطقهای سال ۱۹۲۰ برطرف شدند و بهای نفت تا یک دهه بعد روندی کاهنده به خود گرفت؛ به گونهای که بهای آن در بازه ۱۹۲۰ تا ۱۹۲۶، ۴۰ درصد کاهش یافت. افت تقاضا برای نفت ناشی از آغاز رکود بزرگ در سال ۱۹۲۹ سبب شد پیامدهای کشف ذخایر بزرگ نفتی در شرق تگزاس که تولید آنها از سال ۱۹۳۰ آغاز میشد، بر بهای نفت دوچندان شود. تا سال ۱۹۳۱ بهای نفت نسبت به مقدار آن در سال ۱۹۲۶، ۶۶ درصد دیگر نیز پایین آمد.
افزون بر این، رقابتها بر سر تولید نفت با مساله قدیمی دیگری مربوط به شیوه استخراج آن همراه شده بود؛ اینکه چگونه به صورتی کارا از یک مخزن استخراج شود. تا پیش از آن استخراج از میدانها بدینگونه بود که تولیدکنندگان نفت را از میدانهای همسایه نیز استخراج میکردند. این شیوه تولید باعث میشد که نفت استخراجی از میدانها بهطور معناداری کمتر از تولید با مدیریت بهینه مخزن باشد. نیاز به بازتعریف حقوق مالکیت میدانهای نفتی با رخداد رکود بزرگ که خود رشد عرضه، افت تقاضا و محبوبیت ایده مقرراتگذاری صنعتی را در پی داشت، همراه شد. نتیجه این بود که با رکود بزرگ آمریکا نظارت دولت بر صنعت افزایش چشمگیری یافت. گرچه در مجموع میتوان گفت این نظارتها توانستند به افزایش بازدهی میدانهای نفتی منجر شوند.
بازه ۱۹۷۲-۱۹۴۶: روزگار پساجنگ
ایالاتمتحده آمریکا همواره بزرگترین مصرفکننده نفت بوده و تا سال ۱۹۷۴ که تولید اتحاد جماهیر شوروی از آن پیشی گرفت، بزرگترین تولیدکننده آن نیز بود. اگرچه نظارتهای دولتی در پایان بازدهی میدانهای نفتی در آمریکا را افزایش دادند، با این حال پیامدهای اعمال آنان بر رفتار قیمتها نیز شایان توجه بود. سقفهای تولید نفت که از سوی کمیسیون خطآهن تگزاس تعیین میشد، بر پایه نیاز کنونی بازار محاسبه میشدند و تنها ملاحظات ذخیرهسازی نفت در نظر گرفته نمیشد. از اینرو بهای اسمی نفت در دوران حاکمیت این کمیسیون تقریباً روندی ثابت را سپری کرد و تنها در پاسخ به برخی رخدادهای معین با تغییراتی همراه بود.
۱۹۴8-۱۹۴7: پس از جنگ جهانی دوم
با پایان نبرد جهانی دوم تقاضا برای خودروها افزایش شایان توجهی را تجربه کرد. تقاضای فرآوردههای نفتی در آمریکا در بازه سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۴۷، 12 درصد افزایش یافت و شمار دستگاههای نقلیه موتوری ۲۲ درصد بیشتر شد. بهای نفت در این بازه با افزایش 80درصدی همراه بود، گرچه این افزایش بها هم نتوانست مانع از کمبود عرضه شود. کمبود سوختهای نفتی سبب شد هزاران نفر زمستان را بدون امکان گرمایش بگذرانند. در سهماه سوم ۱۹۴۸ هزینههای ساختوساز مسکونی با کاهش کلی همراه شد و نخستین رکود پس از جنگ جهانی در آمریکا در نوامبر همان سال آغاز شد.
۱۹۵3-۱۹۵2: اختلال عرضه و مناقشه کره
بهای نفت در دوران جنگ کره به علت دستورهای دفتر پایدارسازی قیمتها از ۲۵ ژانویه ۱۹۵۰ تا ۱۳ فوریه ۱۹۵۳ ثابت نگه داشته شده بود. با اعلام ملی شدن صنعت نفت ایران از سوی محمد مصدق در تابستان ۱۹۵۱ و تحریم نفت این کشور، ۱۹ میلیون بشکه نفت ماهانه تولیدی ایران از بازار حذف شد. در این میانه اعتصاب کارکنان پالایشگاههای آمریکا در ۳۰ آوریل ۱۹۵۲ نیز سبب شد یکسوم توان پالایشی آمریکا از کار بیفتد. در پاسخ دولتهای آمریکا و بریتانیا تصمیم گرفتند سوخت تخصیصی به پروازهای تجاری را تا ۳۰ درصد کاهش دهند. دولت کانادا همه پروازهای شخصی را تعلیق کرد. با برداشته شدن تثبیت قیمتها در ژوئن ۱۹۵۳ بهای نفت غرب تگزاس ۱۰ درصد رشد کرد. دومین رکود پس از جنگ با آغاز ماه بعدی کلید خورد.
۱۹۵7-۱۹۵6: بحران سوئز
عبدالناصر، رئیسجمهور مصر، در جولای ۱۹۵۶ کانال سوئز را ملی اعلام کرد. بریتانیا و فرانسه به امید بازپسگیری سوئز اسرائیل را تشویق کردند تا به شبهجزیره سینا در مصر در ۲۹ اکتبر حمله کند و پس از آن نیروهای آنان نیز به اسرائیل پیوستند. در بازه مناقشه ۴۰ کشتی غرق شدند و این باعث بسته شدن کانال شد. در آن زمان روزانه 5 /1 میلیون بشکه نفت از سوئز عبور میکرد. همزمان تلمبهخانههای شرکت نفت عراق که روزانه نیممیلیون بشکه نفت را از طریق سوریه به خاور مدیترانه میرساندند، مورد حمله خرابکارانه قرار گرفتند. به این ترتیب نفت تولیدی خاورمیانه در نوامبر ۱۹۵۶ با کاهش تولید روزانه 7 /1 میلیونبشکهای روبهرو شد که برابر با 1 /10 درصد تولید جهانی بود. این پیشامدها با پیامدهای آنی و جدی اقتصادی برای اروپا همراه بود که بیش از دوسوم نفت مورد نیازش را از خاورمیانه تامین میکرد. با گذشت چند ماه، تولیدات نواحی دیگر توانستند بخش بزرگی از خلأ ناشی از کاهش تولید خاورمیانه را پوشش دهند. تا فوریه ۱۹۵۷ تولید جهانی نفت به میزان پیشین خود در اکتبر ۱۹۵۶ بازگشت. تولید خاورمیانه نیز تا ژوئن ۱۹۵۷ به سطح پیش از بحران رسید. بهرغم بازگشت تولید میزان حقیقی صادرات کالا و خدمات آمریکا در سهماه نخست ۱۹۵۷ رو به کاهش گذاشت؛ به گونهای که در یک سال کاهش ۱۸درصدی را تجربه کرد. این کاهش در صادرات یکی از عوامل رقمزننده سومین رکود پس از جنگ در آمریکا بود که در آگوست ۱۹۵۸ آغاز شد.
۱۹70-۱۹69: افزایشهای کمرمق بهای نفت
بخشی از افزایشهای بهای نفت در بازه ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۰ در پاسخ به فشارهای تورمی پایان دهه ۱۹۶۰ بود. با این حال تمایزهای نهادی بازار نفت سبب شده بود که این تعدیلات خود را به صورت افزایشهای یکباره نشان دهند. از رویدادهایی که به افزایش زودهنگام بهای نفت در پایان دهه منجر شد، اعتصاب تحویلدهندگان سوختهای نفتی کرانه شرقی در دسامبر ۱۹۶۸ بود که به کمبود سوخت در برخی نواحی منجر شد. پس از این اعتصاب در ۴ ژانویه اعتصاب ملی اتحادیه کارکنان صنعت نفت، شیمیایی و اتمی آغاز شد. با پایان گرفتن اعتصاب در ۲۴ فوریه ۱۹۶۹ شرکت تگزاکو شرکتهای بزرگ نفتی را ترغیب کرد تا بهای همه ردههای نفت خام را به علت بالا رفتن هزینههای نیروی کار هفت درصد افزایش دهند. همچنین میتوان احتمال داد که شکستگی خط لوله انتقال ترانس-عربی در بخش سوریهای آن در می ۱۹۷۰ سبب شد که بهای نفت در ادامه همان سال هشت درصد دیگر نیز رشد کند. پنجمین رکود پس از جنگ جهانی در آمریکا 10 ماه پس از نخستین افزایش بهای نفت در دسامبر ۱۹۶۹ آغاز شد.
بازه ۱۹۹۶-۱۹۷۳: عصر اوپک
در پایان دهه ۱۹۶۰ کمیسیون راهآهن تگزاس سقفهای تولید از چاههای نفت ایالت را افزایش داد و محدودیتهای ذخیرهسازی در سال ۱۹۷۲ برداشته شدند. کاهش تولیدی که بعداً از میدانهای نفتی تگزاس رخ داد، ناشی از مقرراتگذاری دولتی نبود، بلکه ناشی از بلوغ میدانهای نفتی بود. به این ترتیب تولید نفت ایالاتمتحده آمریکا در سال ۱۹۷۱ به قله خود رسید؛ گرچه همچنان تولیدکنندگان برای استخراج بیشتر به خاطر افزایشهای قیمت پس از سال ۱۹۷۳ انگیزه داشتند و از سوی دیگر ذخایر دستنخوره بزرگی در میدانهای نفتی آلاسکا برای اکتشاف وجود داشت.
با وجود کاهش تولید آمریکا نفت کافی در خاورمیانه برای عرضه بود تا جای آن را پر کند. بدینگونه مرکزیت جهانی بازار نفت که هنگامی در خلیج مکزیک قرار داشت، به خلیجفارس جابهجا شد. گرچه این انتقال به آسانی انجام نشد. با پایان نظام برتونوودز که به کاهش ارزش دلار انجامید، بهای دلاری بیشتر مواد اولیهای که میان کشورها معامله میشدند، افزایش یافتند. با اینکه شاخص بهای تولیدکننده نفت خام در بازه آگوست ۱۹۷۱ تا آگوست ۱۹۷۳ افزایش ۱۰درصدی را تجربه کرد، این افزایش کمتر از افزایشهای قیمت مواد اولیه دیگر بود. از سوی دیگر با کاهش تولید از میدانهای آمریکا همچنان انتظار میرفت که بهای نفت باز افزایش یابد. ششمین رکود پس از جنگِ آمریکا در نوامبر ۱۹۷۳ آغاز شد، با فاصله اندکی پس از مهمترین رویدادهای ژئوپولیتیک این بازه.
۱۹۷4-۱۹۷3: اعمال تحریم از سوی اوپک
ششم اکتبر ۱۹۷۳ سوریه و مصر حمله خود را به اسرائیل آغاز کردند. 9 روز بعد کشورهای عربی عضو اوپک اعلام کردند که صادرات نفت خود را به کشورهایی که پشتیبان اسرائیل هستند، قطع خواهند کرد که به کاهش چشمگیر تولید کلی اوپک انجامید. تولید این کشورها در نوامبر همان سال بیش از 4 /4 میلیون بشکه در روز کمتر از مقدار آن در سپتامبر بود که با 5 /7 درصد از تولید جهانی برابری میکرد. از سوی دیگر افزایش تولید از سوی دیگر اعضای سازمان مانند ایران تنها بخش کوچکی از این کاهش تولید را پوشش میداد. در اول ژانویه ۱۹۷۴ کشورهای کناره خلیجفارس بهای نفت را تا دو برابر بالا بردند. اگرچه این افزایش بها در بازه ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۴ همراه با توجیهات اقتصادی نیز بود، با این حال زمانبندی انجام آن، اندازه افزایش و ماهیت کاهش عرضه تا اندازه خوبی به رخدادهای ژئوپولیتیک گره خورده بود.
۱۹۷9-۱۹۷8: انقلاب در ایران
نبرد سال ۱۹۷۳ اعراب و اسرائیل تنها آغاز زنجیرهای از یک دهه تلاطم در منطقه خاورمیانه بود. نمودار ۱ روند تولید ماهانه نفت خامِ پنج عضو مهم اوپک را از سال ۱۹۷۳ به تصویر میکشد. ایران در بازه ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۴ بر خلاف کشورهای عربی تولید نفت خود را افزایش داد اما در سال ۱۹۷۸ اعتراضات گستردهای در کشور آغاز شد. در پاییز ۱۹۷۸ اعتصاب به صنعت نفت ایران نیز گسترش یافت؛ به گونهای که در بازه اکتبر ۱۹۷۸ تا ژانویه ۱۹۷۹ از تولید ایران 8 /4 میلیون بشکه در روز کاسته شد، کاهشی که برابر هفت درصد تولید جهانی در آن هنگام بود. حدود یکسوم تولید کاهشیافته از سوی ایران در این بازه با افزایش تولید از سوی عربستان و دیگر کشورها تامین شد. در این دوره نیز کمیابی بنزین و صفهای طولانی برای دریافت آن در بسیاری از کشورها تجربه شد. هفتمین رکود اقتصاد آمریکا پس از جنگ در ژانویه ۱۹۸۰ آغاز شد.
۱۹۸1-۱۹۸0: آغاز نبرد ایران و عراق
تولید نفت ایران در ادامه سال ۱۹۷۹ به نیمی از مقدار آن پیش از انقلاب بازگشت اما با حمله عراق به این کشور در سپتامبر ۱۹۸۰ دوباره کاهش یافت. مجموع کاهش تولید ایران و عراق در این دوره برابر شش درصد تولید جهانی بود که با گذر چند ماه این کاهش از سوی دیگر تولیدکنندگان جبران شد. دفتر ملی پژوهشهای اقتصادی معضلات اقتصادی این برهه را به عنوان دو رکود جداگانه در نظر میگیرد؛ بدینگونه که هفتمین رکود پس از جنگ در جولای ۱۹۸۰ آغاز میشود و بلافاصله هشتمین رکود در جولای سال بعدِ آن رقم میخورد.
۱۹۸6-۱۹۸1: سقوط بزرگ بهای نفت
نبرد میان ایران و عراق برای سالها ادامه مییابد و میزان تولید نفت این دو کشور هم به آهستگی بازیابی میشود. با این حال واکنش بلندمدت تقاضای کشورهای مصرفکننده نفت به افزایشهای شدید بها در دهه ۱۹۷۰ کاملاً چشمگیر است؛ به گونهای که مصرف جهانی نفت در آغاز دهه ۱۹۸۰ به طرز شایان توجهی کاهش مییابد. عربستان سعودی در بازه ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۵ بهطور داوطلبانه سهچهارم تولید خود را از مدار خارج میکند اما این کاهش تولید برای جلوگیری از سقوط ۲۵درصدی بهای اسمی نفت و کاهش شدیدتر در بهای حقیقی آن نیز کفایت نمیکند. با توقف روند کاهش تولید از سوی عربستان و بازگشت تولید آن در سال ۱۹۸۶ بهای نفت خام از ۲۷ دلار در هر بشکه در سال ۱۹۸۵ به ۱۲ دلار در سال ۱۹۸۶ سقوط میکند.
۱۹۹1-۱۹۹0: جنگ نخست خلیجفارس
تولید نفت عراق تا سال ۱۹۹۰ به سطح پیشین خود در پایان ۱۹۷۰ بازمیگردد اما با حمله این کشور به کویت در آگوست ۱۹۹۰ تولید هر دو کشور با افت شدیدی همراه میشود. مجموع تولید این دو کشور نزدیک به 9 درصد تولید جهانی را دربر میگرفت و همزمان این نگرانی نیز وجود داشت که ممکن است مناقشه به عربستان نیز گسترش یابد. گرچه این بار کمیابی بنزین در آمریکا تجربه نشد اما در گذر چند ماه بهای نفت خام دو برابر شد. اما این جهش قیمت مقطعی بود زیرا عربستان با بهکارگیری شایان توجه ظرفیتهای مازاد تولید خود که آن را در گذر یک دهه توسعه داده بود، توانست تولید جهانی را در نوامبر همان سال به سطح پیش از آغاز مناقشه بازگرداند. نهمین رکود پس از جنگ آمریکا اما پیش از این در جولای ۱۹۹۰ آغاز شد.
بازه ۲۰۱۰-۱۹۹۷: عصر تازه صنعتی
نسل کنونی دگرگونی زندگی میلیاردها نفر در سراسر جهان را از اقتصادی بر پایه کشاورزی به یک اقتصاد نوین صنعتی تجربه کرده است. این دگرگونی نهتنها تفاوتهای شایان توجهی را در معیارهای کیفی زندگی شهروندان رقم زده، بلکه بازار جهانی نفت نیز از این تحولات متاثر بوده است. توجه به این نکته حائز اهمیت است که مجموعه اقتصادهای به تازگی صنعتیشده که در سال ۱۹۹۸ تنها ۱۷ درصد مصرف جهانی نفت خام را دربر میگرفتند، رقمزننده ۶۹ درصد از رشد تقاضا برای این ماده اولیه پس از این سال بودهاند. در حالی که تغییرات کوتاهمدت بهای نفت در نیمقرن نخست پس از جنگ جهانی دوم غالباً ناشی از تحولات منطقه خاورمیانه بود، در برهه تازه رفع تقاضای نفت خام اقتصادهای نوپدید به اصلیترین عامل دگرگونیها در بازار نفت بدل شد.
۱۹۹8-۱۹۹7: بحران شرق آسیا
رشد بیمانند اقتصادی کشورهای شرق آسیا که به «ببرهای آسیایی» شهرت یافتند، سالها پیش از ۱۹۹۷ آغاز شد. اگرچه سهم آنان در آن هنگام از بازار جهانی نفت همچنان پایین بود، اما انتظار میرفت با تداوم رشد اقتصادی آنان بهای نفت در میانه دهه ۱۹۹۰ افزایش یابد. اما در تابستان ۱۹۹۷ اقتصادهای تایلند، کره جنوبی و دیگر کشورهای این ناحیه با خروج سرمایه دست به گریبان شدند و فشار جدی به نظام مالی آنها وارد آمد. با پدیداری تردیدهای سرمایهگذاران پیرامون رشد اقتصادی در آسیا شمار دیگری از کشورهای آسیایی نیز با معضلات مالی و اقتصادی روبهرو شدند. به این ترتیب بهای نفت به زیر ۱۲ دلار در هر بشکه تا پایان ۱۹۹۸ سقوط کرد. این بها کمترین قیمت حقیقی نفت خام پس از سال ۱۹۷۲ بهشمار میآمد.
2000-1999: آغاز رشد اقتصادی
بحران آسیایی عمر کوتاهی داشت و این ناحیه بار دیگر رشد اقتصادی و صنعتی خود را آغاز کرد. مصرف نفت خام در سال ۱۹۹۹ به رشد قدرتمند خود بازگشت و تا پایان این سال بهای آن به میزان پیشینش در آغاز سال ۱۹۹۷ رسید. بهای نفت غرب تگزاس در بازه نوامبر ۱۹۹۹ تا نوامبر سال ۲۰۰۰، ۳۸ درصد نیز رشد کرد، گرچه پس از آن به علت رکود اقتصاد جهانی دوباره با افت روبهرو شد. دهمین رکود اقتصادی آمریکا پس از جنگ جهانی در ماه مارس ۲۰۰۱ آغاز شد.
۲۰۰۳: اعتراضات در ونزوئلا و جنگ دوم خلیجفارس
اعتصاب همگانی در ونزوئلا باعث شد تولید نفت این کشور 1 /2 میلیون بشکه در روز از دسامبر ۲۰۰۲ تا ژانویه ۲۰۰۳ کاهش یابد. این کاهش تولید به فاصله کوتاهی، با حمله آمریکا به عراق همراه شد که 2 /2 میلیون بشکه دیگر از تولید روزانه جهانی نفت از آوریل تا جولای سال ۲۰۰۳ کاست. اما این تکانهها به عرضه، به مراتب سهم کوچکتری از بازار جهانی نفت را دربر میگرفتند و از اینرو این اختلالات اثر کمرنگی بر عرضه جهانی نفت داشت. از نگاه دیگر اگر میانگین متحرک ۱۲ماهه تولید جهانی نفت در این بازه گرفته شود، تنها روند رشد چشمگیر تولید در سال ۲۰۰۳ دیده میشود. در حالی که بهای نفت در بازه نوامبر ۲۰۰۲ تا فوریه ۲۰۰۳ با افزایش روبهرو شد، قابل پیشبینی بود که این جهش کوچک و مقطعی خواهد بود.
۲۰۰8-۲۰۰7: تقاضای در حال رشد و درجا زدن عرضه
رشد اقتصاد جهان در سالهای ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ کاملاً خیرهکننده بود؛ به گزارش صندوق بینالمللی پول میانگین رشد سالانه اقتصاد جهان در این سالها برابر 7 /4 درصد بوده است. مصرف جهانی نفت در این سالها بهطور میانگین با افزایش پنج میلیون بشکه در روز همراه بود که برابر با رشد سالانه سه درصد میشد. فشار این تقاضای بالا علت کلیدی افزایش پایدار بهای نفت در این بازه بهشمار میآید؛ گرچه در آغاز این برهه ظرفیت مازاد کافی برای رشد تولید در پاسخ به تقاضا در دسترس بود. اما همان گونه که در نمودار ۳ آشکار است تولید جهانی نفت پس از سال ۲۰۰۵ رشدی را تجربه نمیکند. از سوی دیگر برخلاف بسیاری از تکانههای تاریخی دیگر به بهای نفت این بار رویداد مهم ژئوپولیتیک نیز رخ نمیدهد. گرچه بیثباتیهای مداوم در عراق و نیجریه تا اندازهای در تحولات بازار نفت دخیل بودند. افزون بر این شماری از میدانهای نفتی مانند دریای شمال و کانتارل مکزیک که تا پیش از این پایداری تولید جهانی را تضمین میکردند، به بلوغ رسیده بودند و نرخ تولید از آنان، با شتاب در حال کاهش بود.
اما مهمترین بازیگر بازار جهانی نفت در این برهه بهطور قطع عربستان سعودی است. پادشاهی سعودی در سال ۲۰۰۵، ۱۳ درصد تولید از میدانهای نفتی را بر عهده داشت و نقشی فعال در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ به عنوان تولیدکننده باقیمانده تقاضای بازار ایفا کرده بود. در حالی که کارشناسان پیشبینی میکردند این کشور در این بازه نیز به نقش خود ادامه دهد و تقاضای روزافزون را تامین کند، تولید روزانه آن در سال ۲۰۰۷ بر خلاف انتظارها ۸۵۰ هزار بشکه از مقدار آن در سال ۲۰۰۵ پایینتر بود. توضیحات گوناگونی پیرامون کاهش تولید عربستان ارائه شدند. یکی از توضیحات به بلوغ میدان نفتی غوار اشاره دارد که از سال ۱۹۵۱ در حال تولید نفت است و احتمالاً شش درصد تولید جهانی نفت را بر عهده دارد. از سوی دیگر برخی کارشناسان استدلال میکنند که اوپک در آن برهه، نفعی در افزایش تولید برای پاسخ به نیاز جهانی نداشته است.
با وجود اینها تقاضای جهانی نفت به رشد خود همراه با رشد اقتصاد جهانی ادامه داد. رشد اقتصادی جهان در بازه ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۷ به رقم چشمگیر پنج درصد رسید، رشدی بیش از میانگین سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ که با افزایش مصرف پنج میلیونبشکهای نفت نیز همراه بود. در حالی که نفت بیشتری تولید نمیشد، کشورها ناگزیر بودند مصرف خود را با وجود رشد درآمدها کاهش دهند. از آنجا که کشش قیمتی تقاضای نفت در کوتاهمدت هیچگاه رقم بالایی نبوده، لازم بود که بهای نفت افزایش چشمگیری را برای کاهش تقاضا تجربه کند. افزون بر این گفته میشد که نرخ بهره حقیقی در آگوست ۲۰۰۷ و سرمایهگذاری بالا در بازارهای آتی مواد اولیه باعث شکلگیری حباب سفتهبازی در این بازارها از جمله بازار نفت شده بود، گرچه شواهد چندانی از حباب در این برهه دیده نمیشود. با این حال افزایش بهای نفت در بازه ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۸ را با برخی معیارها میتوان بزرگترین افزایش قیمت پس از جنگ جهانی دوم قلمداد کرد و رکودی که پس از آن در دسامبر ۲۰۰۷ رقم خورد، یکی از ناگوارترین تجربههای رکود اقتصادی بهشمار میآمد. گرچه باید در نظر داشت که این رکود بیشتر از آنکه ناشی از اختلالات بازار نفت باشد، برآمده از بحران نظام مالی بود.
جمعبندی
پس از جنگ جهانی دوم تا سال ۲۰۱۰ بهای نفت ۱۲ تکانه را تجربه کرده است. یکی از ملاحظاتی که در ارزیابی روند تغییرات بهای نفت باید در نظر داشت مساله کنترل قیمت آن است. این موضوع از دو بابت لازم است در نظر گرفته شود. نخست اینکه کنترل بهای نفت یکی از علتهای اصلی رخداد جیرهبندی غیرقیمتی نفت در کشورها بود و دیگر اینکه کنترل قیمت گاهی خود یک عامل دخیل در نوسانات بهای نفت بهشمار میآمد. تثبیت قیمتها سبب میشود که بازارها نتوانند به گونهای کارا به تغییرات عرضه و تقاضا پاسخ دهند. افزون بر این، برداشتهشدن کنترلهای قیمتی خود یکی از عوامل جهش قیمت در بازار نفت بهشمار میآمد؛ برای نمونه افزایشهای بهای نفت در ژوئن سال ۱۹۵۳ و فوریه ۱۹۸۱ از این مساله ناشی میشد. مولفه دیگر در بررسی نوسانات بهای نفت اختلالات عرضه ناشی از تحولات ژئوپولیتیک مربوط به مناقشات خاورمیانه است. به جز اختلالات عرضه پیامد بلوغ میدانهای نفتی را نیز که با تقاضای روبهرشد مواجهاند، باید از عوامل برخی افتوخیزهای بهای نفت بهشمار آورد. افزون بر این تقاضای فزاینده و پاسخ محدود سمت عرضه نیز در بسیاری از تکانههای بهای نفت نقش پررنگی را بازی میکند.
چنانکه پیشتر نیز گفته شد، اغلب تکانههای تاریخی بهای نفت رکود اقتصادی در ایالاتمتحده آمریکا را در پی خود داشتهاند. از 11 رکود اقتصادی پس از جنگ جهانی دوم تا ۲۰۱۰ همه آنان به جز رکود سال ۱۹۶۰ با افزایش در بهای نفت همراه بودهاند. همبستگی میان تکانه به بهای نفت و رکودهای اقتصادی به نظر میرسد پررنگتر از آنی باشد که تنها یک تصادف در نظر گرفته شود. اگرچه باید در نظر گرفت فشار تقاضایی که در پایان دوران رونق چرخههای تجاری رقم میخورد، میتواند یکی از عوامل مسبب برخی از تکانههای نفتی باشد. افزون بر این اختلالات عرضه ناشی از رویدادهای ژئوپولیتیک نیز یکی از عوامل برجسته در ایجاد نوسانات بهای نفت بودهاند. همچنین باید تصریح کرد که نمیتوان گفت افزایش در بهای نفت به تنهایی علت بیشتر رکودهای اقتصادی پس از جنگ بوده اما میتوان اذعان کرد که این تکانهها یکی از عوامل دخیل در این زمینه بهشمار میآیند.
افزایش بهای نفت میتواند رشد اقتصادی یک کشور واردکننده نفت را تضعیف کند. حاملهای انرژی یکی از نهادههای تولید بهشمار میآیند و هنگامی که عرضه آنان به صورت برونزا محدود شود، انتظار میرود بهرهوری کاهش یابد. اما بر پایه نظریات نئوکلاسیک استدلال میشود که پیامد این محدودیت عرضه میتواند اندک باشد. از نگاه این نظریات در صورتی که ارزش دلاری کاهش عرضه انرژی کمتر از کاهش ارزش تولید ازدسترفته باشد، از منظر اقتصادی بهصرفه است که بهای انرژی گرانتر پرداخته شده تا تولید در سطوح پیشین باقی بماند. اما بر خلاف پیشبینیهای این نظریات ارزش تولید ازدسترفته به مراتب بیشتر از ارزش عرضه محدودشده انرژی بوده است. تکانههای نفتی میتوانند اقتصاد را از سمت تقاضا نیز متاثر کنند. کشش قیمتی تقاضای نفت در کوتاهمدت بسیار پایین است. در صورتی که مصرفکنندگان در مواجهه با افزایش بهای انرژی بخواهند مقدار حقیقی مصرف خود را ثابت نگه دارند، لازم است پسانداز یا هزینهکردشان روی کالاهای دیگر را بهطور متناسب کاهش دهند. اگرچه ممکن است درآمد تولیدکنندگان داخلی نفت از این تکانه افزایش یابد اما بهبود درآمد آنان در مجموع نمیتواند اثر بزرگی بر کل اقتصاد بگذارد.