تخریب عشق
چرا باید «بازی جوانمردانه» را دید؟
«بازی جوانمردانه» (Fair Play) یک فیلم مهیج و روایت عشقی آمریکایی محصول سال ۲۰۲۳ به نویسندگی و کارگردانی کلویی دومونت است که نخستین کارگردانی بلند خود را به نمایش گذاشت. فیبی داینور، آلدن ارنرایک، ادی مارسان و ریچ سامر در فیلم ایفای نقش میکنند. فیلم درباره زوج جوانی است که رابطهشان پس از ارتقای غیرمنتظرهای در یک شرکت سرمایهگذاری مخرب به چالش کشیده میشود. این فیلم در دسامبر 2021 با نویسندگی و کارگردانی کلویی دومونت و آلدن ارنرایک و فیبی داینور به عنوان نقشهای اصلی فیلم معرفی شد. تولید فیلم در ژانویه 2022 در صربستان کلید خورد. در فوریه همان سال با پیوستن سباستین دی سوزا، ادی مارسان و ریچ سامر به بازیگران روند تولید فیلم ادامه پیدا کرد و «بازی جوانمردانه» در جشنواره فیلم ساندنس در 20 ژانویه 2023 به نمایش درآمد و در تاریخ 29 سپتامبر 2023 در سینماهای منتخب اکران شد، قبل از اینکه نتفلیکس در 6 اکتبر 2023 اقدام به پخش آن کند. فیلم نقدهای مثبتی از سوی منتقدان دریافت کرد. بازی جوانمردانه برای نخستینبار در اروپا، در بخش مسابقه فیلم بلند نوزدهمین جشنواره فیلم زوریخ در اواخر سپتامبر 2023 به نمایش درآمد.
دومونت میدرخشد
کلویی دومونت در لسآنجلس، کالیفرنیا، ایالاتمتحده آمریکا به دنیا آمد. او کارگردان و نویسندهای است که با فیلمهای Ballers (2015)، تیرانداز (2016) و Haze (2014) شناخته شده است. او از مدرسه هنر Tisch در دانشگاه نیویورک با مدرک BFA در فیلم و تلویزیون فارغالتحصیل شد. بازی ناجوانمردانه اولین تجربه او در کارگردانی فیلم بلند است که توجههای بسیاری را به خود جلب کرده است. منتقدان سینمایی بر این باور هستند که او استعدادی درخشان در کارگردانی دارد و آیندهای روشن را پیشروی دومونت میبینند.
نابرابری جنسیتی در بازی جوانمردانه
«بازی جوانمردانه» جدیدترین درام اداری است که تعلیقی پررنگ را القا میکند و بازیهای ذهنی روانشناختی ارائه میکند تا از ماجراهای والاستریت متمایز شود. بازی جوانمردانه اولین تجربه کارگردانی کلویی دومانت، نمایشی هیجانانگیز را با بازی فیبی داینور و آلدن ارنرایک به تصویر میکشد. آنها در نقشهای اصلی امیلی و لوک بازی میکنند؛ زوجی که مخفیانه نامزد کردهاند و در یک شرکت مالی مشغول به کار هستند. با این حال، یک ارتباط نادرست باعث میشود لوک ناامید شود، زیرا او در انتظار ارتقای شغلی است در حالی که این ارتقای شغلی نصیب امیلی میشود. در پی این پیشرفت کاری رئیس امیلی از او حمایت میکند و این حمایتها احساسی را در امیلی برمیانگیزد و همین مساله در رابطه عاطفی لوک و امیلی شکاف میاندازد. امیلی احساس گناه میکند و سعی دارد رابطهاش را با لوک مانند گذشته حفظ کند. این در حالی است که شایعات جنسی پیرامون امیلی لوک را آزار میدهد و حسادت او را تحریک میکند. حالا اگر به موضوعات اداری علاقه ندارید میتوانید فیلم را دنبال کنید؟ خب، اینجاست که بازی جوانمردانه برتری خود را نسبت به فیلمهای همژانر خودش به رخ میکشد، زیرا آن را به یک ساعت روایت هیجانانگیز و پراسترس تبدیل میکند که بینندگان را به هولوولا میاندازد تا فیلم را دنبال و تلاش کنند حرکت بعدی این زوج را پیشبینی کنند، بدون اینکه نگران زبان شرکتی، سهام و درصد و آمار باشند. در بازی با روح و روان شخصیتها، فروبستگی هوشمندانهای وجود دارد، زیرا ما همیشه آنها را در مواقعی که وضعیت بحرانی است از پشت میبینیم، که باعث میشود مانند شخصیتها احساس ناهماهنگی و اضطراب کنیم که در برخی از لحظات بیش از حد است، اما داینور و ارنرایک با تمام این فرازونشیب ها به هم متعهد هستند. امیلی و لوک (شخصیتهای اصلی داستان) بهطرز قانعکنندهای مانند افرادی بسیار ناقص به تصویر کشیده میشوند که سخت عشق میورزند، اما شدیدتر از آن از هم متنفرند. «بازی جوانمردانه» با یک روایت عاشقانه طوفانی شروع میشود، اما با گسترش درام، بینندگان یا به تیم لوک میپیوندند یا جانب امیلی را میگیرند. هر گروهی احساس میکند حق با آنهاست اما همه چیز خیلی سریع تغییر میکند. از همان دقیقه اول، فیلم با قدرت به تصویر کشیده میشود، زیرا انرژی بالای یک محیط کاری را که در حیطه مالی فعال است منتقل میکند. ساختار فیلم تدوین یک فیلم اکشن را تداعی میکند، اما با طرحی قابل توجه بینندگان را وادار میکند تا پایان دست از دنبال کردن فیلم برندارند. مخاطبان جوانتر ممکن است تعجب کنند که آیا دنیای شرکتها واقعاً این قدرت را دارد که روابط عاطفی را اینچنین به چالش بکشد؟ پاسخ مثبت است، در بسیاری از موارد دیده شده که روابط عاطفی آدمها در محیطهای کاری دستخوش دگرگونی شده است. با این اوصاف، بازی جوانمردانه در یک نقطه بسیار خاص میایستد و افرادی از همین فضا ممکن است از فیلم نهایت لذت را ببرند، زیرا کل داستان حول محور سیاست اداری، حسادت و خیانت میچرخد. با این حال، فیلم بازی جوانمردانه بیش از یک درام اداری است. همچنین حقیقتی وحشتانگیز را در مورد زنان در محل کار افشا میکند و چشماندازی در مورد نابرابری جنسیتی، انتظارات و تعصب را پیشروی مخاطب میگذارد. لوک که ابتدا به شدت از امیلی حمایت میکند، کمکم به او شک میکند و دقیقاً به همان چیزهایی فکر میکند که دیگران میگویند- اینکه او تا کجا پیش رفته است. اتفاقاً ارنرایک این موضوع را بسیار ماهرانه القا میکند، زیرا بینندگان به صورت زیرپوستی فشارهایی را که به لوک میآید احساس میکنند. او با ظرافت احساساتش را منتقل میکند، و ما را کنجکاو میکند که بدانیم در سر لوک چه میگذرد. برخی از ابهاماتی که برای لوک در رابطهشان وجود دارد کاملاً منطقی است مثلاً اینکه او نمیفهمد امیلی دقیقاً چه در سر دارد. همه منتظرند تا امیلی مرتکب کوچکترین اشتباه شود تا آن را به گردن جنسیتش بیندازند. فیلم با نمای نقطه نظر امیلی شروع میشود، اما با ارتقای او، بینندگان طرف لوک را نیز میبینند، لوک به آرامی در خود ترک میخورد. بله، امیلی یکی دیگر از شخصیتهای خاکستری است که به سقوط رابطه دامن میزند، او مقدستر از بقیه زنها نیست. او نمیتواند قاطعانه برخورد کند، گاهی اوقات میخواهد به لوک کمک کند اما در عوض به لوک آسیب میرساند اما این کار را از وی عمد انجام نمیدهد. با این حال، پایان در عین رضایتبخش بودن، کامل به نظر نمیرسد، زیرا صداقتی در کار نیست؛ نه رشدی برای هیچکدام از آنها وجود دارد، نه عدالتی و نه تغییری. لوک و امیلی هر دو از نظر ذهنی به همان جایی که شروع کردهاند بازگشتهاند. اما اگر بینندگان گامی به عقب بردارند و نگاهی به آنچه «بازی جوانمردانه» در تلاش برای رسیدن به آن است بیندازند، میتوان آن را یک ساعت روایت سرگرمکننده در نظر گرفت. تعلیق و رمز و راز بینندگان را سرپا نگه میدارد، در حالی که دائم دامهای بیشتری گسترده میشود. با ریشهیابی رابطه عاشقانه این زوج، ممکن است در پایان امیدوار باشیم که آنها به سادگی از پس آن برمیآیند، اما بازی جوانمردانه مملو از بازیهای ذهنی و پیچشهای داستانی است که به اوج لذتبخشی میرسند، اما متاسفانه، به پایان نمیرسد.
پول و رقابت یک درام اداری میسازند
اگر پول و رقابت مانع از برقراری رابطه جنسی نمیشد، بازی جوانمردانه به یک فیلم هیجانی اروتیک تبدیل میشد. فیلمنامه به خطرات پیشروی میل فیزیکی در دنیایی مردانه میپردازد که در آن رقابت تجاری عشق را غیرممکن کرده است. فشار کار در یک شرکت بر سائقههای نفسانی شخصیتهای فیلم غلبه میکند. دفتری که لوک (الدن ارنرایک) و امیلی (فیبی داینور) در آن کار میکنند، یک هزارتوی شیشهای را به تصویر میکشد که هیچ فرصتی برای حفظ حریم خصوصی باقی نمیگذارد. با این حال، شیشه بازتابی دائمی ایجاد میکند و همه چیز را در اطراف خود مخدوش میکند. همه چیز را میتوان دید، اما نه دقیق. کلویی دومونت کارگردان و مننو منز، فیلمبردار، با توسعه بیشتر این ایده، بخش عمدهای از بازی جوانمردانه را با کادربندی نزدیک فیلمبرداری کردند. بسیاری از صحنهها بهعنوان نمای نزدیک از یک شخصیت شروع میشوند و شخصیتی دیگر به آرامی به نمای واضحتری میرود. دوربین بیشتر در نماهای نزدیک حضور دارد و پسزمینه به ندرت در اینجا اهمیت دارد. در اوایل بازی جوانمردانه، لوک و امیلی در یک عروسی دور هم جمع میشوند. لوک که قصد دارد از امیلی خواستگاری کند، یک حلقه آورده است. آنها مجبور شدهاند رابطهشان را در انظار به دلیل ممنوعیتی که کارفرمایانشان وضع کردهاند تا کارمندان رابطه عاشقانه با یکدیگر برقرار نکنند انکار کنند. آنها به عنوان یک زوج مخفیانه با هم زندگی میکنند. زمانی که لوک منتظر است در صف ترفیع بایستد، پیچیدگیها ایجاد میشود، و با تعجب این فرصت به امیلی میرسد. کنایهها و پچپچها نشان میدهد که همکاران مرد معتقدند امیلی با رابطه برقرار کردن با رئیس آنها کمپبل (ادی مارسان) به این ترفیع شغلی رسیده است اگرچه این موضوع حقیقت ندارد. با وجودی که لوک ابتدا از امیلی حمایت میکند، اما رفتهرفته اضطراب وجودش را فرامیگیرد و سپس ناامید میشود، زیرا او در حرکت به سمت بالا شکست خورده است و در رده پایین باقی مانده است. لوک حالا فقط در مورد سهام برای معامله پیشنهاد میدهد در حالی که امیلی تصمیم نهایی را میگیرد. یکی از نوآوریهایی که در بازی جوانمردانه وجود دارد این است که در طول فیلم نمیتوان محل کار را از خانه جدا کرد. آپارتمان لوک و امیلی حتی کمتر از دفتر کارشان جذاب به نظر میرسد (در ظاهر اینگونه به نظر میرسد که فیلم در نیویورک فیلمبرداری شده است اما در واقعیت فیلمبرداری «بازی جوانمردانه» در شهر بلگراد صربستان انجام شده است). کمپبل انتظار دارد که امیلی تا ساعت 2 بامداد هر شب در دسترس باشد تا هر وقت لازم است با او صحبت کند. با وجود امید به بهبود، روابط عاطفی هرگز راه فراری برای رهایی از دغدغههای کاری نبودهاند. در این مرحله، مفهوم تعادل کار و زندگی به یک شوخی بیمارگونه تبدیل میشود. مشکل این است که از منظر نقد اجتماعی و غیرسینمایی، «بازی جوانمردانه» در کنار مشارکت متعصبانه و تحسینبرانگیز بینندگان روی پرده سینما میآید. فیلم بر بخشی از زندگی انسان امروز تمرکز میکند و نشان میدهد که تجارت زندگی دو نفر را چگونه مسموم میکند- به جای تلاش برای تاکید بر معایب سرمایهداری یا رفتار غیرانسانی ثروتمندان. این اتهامات به صورت تلویحی وارد میشود و تنها در سطح خرد به آن اشاره شده است. با این حال، برای بیننده این فرض که کارگردان سیاستش در روابط را در این فیلم به تصویر کشیده است، احترام زیادی را در تماشاگر برمیانگیزد. کارگردان صدمات ناشی از روابط آلوده در شرکتها و توانایی تخریب زندگیهای عاشقانه را به شیوهای جذاب روی پرده سینما به تصویر کشیده است.
تحلیلی فوقالعاده
در حالی که این زوج سرمایهگذار دارای گردش مالی بالا هستند طوری صحبت میکنند که انگار میلیونها دلار بر روی دادههای خنثی سرمایهگذاری میکنند. «بازی جوانمردانه» نشان میدهد که در واقع با شرطبندی بر روی نظر شخصی که به او اعتماد دارید، ثروت به دست میآید. دومونت از این درگیری لذت میبرد و فیلم را با تضادهایی دیگر لایهبندی میکند: عشق در مقابل نفرت، پرخاشگری در برابر ادراک، و دعواهای بیرحمانهای که بر سر موسیقی متنی از روح لطیف پخش میشوند. همانطور که زخمهای کلامی به کبودیهای واقعی تبدیل میشوند، متوجه میشویم که دومونت ما را فریب داده است تا همدلی خود را روی این دو عاشق جوان ورشکسته عاطفی سرمایهگذاری کنیم که میتوانند نوسانات را در بازار سهام بپذیرند- اما در خودشان نه. قبل از بیرون آمدن چاقوها، لوک سعی میکند از کارهایی که کرده دفاع کند. «من کاری جز حمایت انجام ندادهام!» او اعتراف میکند و بدترین قسمت این اعتراف این است که او به امیلی باور داشته است.