خیلی دور، خیلی نزدیک
مروری بر تاریخ روابط مدرن تهران-پکن
«چون اعلیحضرت اقدس شاهنشاه ایران و جناب رئیسجمهوری چین هر دو بالسویه و از صمیم قلب مایل هستند روابط دوستی و مودت فیمابین دو دولت برقرار داشته و آن را به وسیله عهدنامه مودت که بالمقابله به جهت اتباع طرفین معاهدتین مفید و سودمند باشد محکم کنند لهذا وکلاء مختار خود را برای حصول به این مقصود معین کردند.» این نخستین پیمان رسمی دولتهای ایران و چین است که روزگاری امپراتوران غرب و شرق آسیا بودند. عهدنامه مودت و دوستی در سال 1300 در ایتالیا به امضای دو کشور رسید. دو کشوری که ناملایمات بینالمللی و داخلیِ سالهای بعد، آنان را از اجرایی کردن آن بازداشت. تا آنکه در اواخر جنگ جهانی دوم، اداره وزارت مختار ایران در چین راهاندازی شد و یک سال بعد سفارت ایران در این کشور با هدایت پدر تئاتر ایران، سیدعلی نصر، آغاز به کار کرد. اما سفارت نیز نقطه آغازی برای روابط میان چین و ایران نشد و تهران با حفظ روابط سیاسی خود با تایوان، جمهوری خلق چین را برای 22 سال به رسمیت نشناخت.
ورود چین به اردوگاه بلوک شرق و آغاز جنگ کره، مسیر ایران را که ژاندارم ایالات متحده در منطقه بود از مسیر چین به کلی جدا کرد تا آنجا که امور کنسولی اتباع ایرانی در چین را نیز سفارت هلند و ترکیه انجام میدادند. فعالیتهای حزب توده و جنبش ملی شدن صنعت نفت بر احساسات ضدسوسیالیستی پهلوی دامن زد و نزدیکی چین به مسکو، زنگ خطری برای شاه ایران بود. اختلاف شاهان پهلوی با چین تا آنجا پیش رفت که ایران در سازمان ملل به جلوگیری از عضویت چین در این سازمان رای داد و در سال 1962 چین را در تجاوز به هند متهم شناخت. از سوی دیگر، چین کودتای 28 مرداد را محکوم کرده و آن را نشانی از دخالت آمریکا خواند و بهشدت نسبت به عقد قرارداد نظامی میان تهران و واشنگتن در پی انقلاب در عراق، واکنش نشان داد. سالهای سرد رابطه میان تهران و پکن با اتخاذ دیپلماسی پینگپونگ از سوی چین به گرمی گرایید و زنان خاندان پهلوی در شکلگیری این روابط نقشی اساسی و کلیدی بازی کردند. سفر خواهران پهلوی به چین و پس از آن سفر فرح پهلوی با همراهی هویدا در سال 1351 آغازی برای روابط دیپلماتیک پکن و تهران بود. سوغات این سفر، چراغ سبز ایران به عضویت چین در سازمان ملل بود. در 16 اگوست 1971 اطلاعیه برقراری روابط ایران و چین نیز منتشر شد، جمهوری خلق چین از سوی ایران به رسمیت شناخته شد و پکن، از تلاشهای دولت شاهنشاهی برای استقلال و حاکمیت ایران دفاع کرد. در نتیجه چین نیز به فهرست مهمانان جشنهای 2500ساله محمدرضا پهلوی افزوده شد.
با وجود انقلاب فرهنگی در چین و قطع سفرهای خارجی مقامات چین، جی پینگ فی، وزیر امور خارجه این کشور در سال 1973 به ایران و سه کشور دیگر سفر کرد که این امر نشان از نقش مهم ایران برای چین دارد که به گفته برخی تحلیلگران این نقش، نقشی میانجی میان واشنگتن و پکن بود. در سال 1976 نیز هیات ملی خلق چین از ایران دیدن کردند و سفر به چین مورد استقبال خاندان پهلوی قرار گرفت. در این ایام، شاه ایران در پی آن بود که وابستگی خود را به کشورهای خارجی کاهش دهد و کاهش نفوذ روسیه، هدفی مشترک میان تهران و پکن بود. از سوی دیگر دستیابی چین به تسلیحات هستهای، این کشور را به بازیگری جدی در معادلات بینالمللی تبدیل کرده بود. شهریور ماه 57 که ایران به سوی انقلابی در ساختار سیاسی خود در حرکت بود، و تنها چند روز پیش از حادثه خونین 17 شهریور، هوا گوفنگ، جانشین مائو، در صدر کمیته مرکزی حزب کمونیست به ایران سفر کرد. صادق طباطبایی، سخنگوی دولت بازرگان، بعدها در خاطرات خود نوشت که «رهبر چین در ضیافت شام، پیشرفتهای ایران را ستود و نظام دموکراتیک و در عین حال متکی به تمدن دیرینه شاهنشاهی را مورد تقدیر قرار داد و حمایت همهجانبه چین را از اعلیحضرت که تمام زندگی خود را فدای آسایش ملت ایران کردند، ابراز داشت». سفری که چین را تا حدودی مورد غضب سیستمی قرار داد که ماهها بعد در ایران، قدرت را در دست گرفت.
انقلاب در ایران، فصلی جدید
با وجود آنکه تنها پنج ماه از سفر رئیسجمهور چین به تهران برای ملاقات با محمدرضا پهلوی گذشته بود که در ایران، انقلابی اسلامی رخ داد، اما پکن تنها سه روز پس از انقلاب، نظام جدید را به رسمیت شناخت. این در حالی بود که چین، یک روز قبل از انقلاب، حوادث ایران را نتیجه خرابکاریهای شوروی خوانده بود. با وجود این، ایدههای ضدامپریالیستی و ضدهژمونی این دو کشور بر انگیزههای آنان برای تقویت روابطشان افزود.
با وجود این اما پکن در حال ترمیم روابطش با ایالات متحده در سایه سیاست درهای باز بود و ایران در جنگ با عراق درگیر شد، جنگی که چین در آن اعلام بیطرفی کرده بود. اندکی پس از شروع جنگ ایران و عراق، پیشنویس قطعنامهای برای تحریم اقتصادی ایران از سوی ایالات متحده به شورای امنیت ارائه شد، اما چین در رایگیری قطعنامه شرکت نکرد. در نتیجه ایران در برابر چین، نرمش نشان داد و آیتالله علی خامنهای به عنوان نماینده ویژه نخستوزیر ایران با همراهی حسن روحانی به پکن سفر کرد و این آغازی برای رابطه میان جمهوری اسلامی و چین شد. در دهه 80 میلادی، نفت ایران برای چین و تسلیحات چینی برای ایرانِ درگیر در جنگ، سببساز تقویت رابطه میان این دو شد. هاشمیرفسنجانی در خاطرات خود در 7 خرداد 66 نوشت: «سفیر چین آمد و از رهبران چین پیام آورد که ما در کاربرد موشکهای کرم ابریشم پیشدستی نکنیم و اینکه ممکن است در تحویل موشکهای زمین به هوا تاخیر کنند. اگرچه نوعی از آن را هم در حد دو سری تحویل میدهند. گفتم با وزیر سپاه مطرح و هماهنگ کنند و ضمناً گفتم ما از این انواع موشک، از منابع غیرچینی هم داریم و شما نگران نباشید که بتوانند ثابت کنند که مال شما به کار گرفته شده. مدعی است از طرف دولتهای بزرگ و اعراب تحتفشار هستند.» گرچه چین در دوران جنگ، موشکهای کرم ابریشم را در اختیار تهران قرار داد اما حجم فروش تسلیحاتش به عراق، سه برابر میزانی بود که راهی ایران میکرد.
پایان جنگ ایران و عراق و آغاز رهبری آیتالله خامنهای از یکسو و رویداد میدان تیان مین در چین، سببساز آغاز فصلی جدید در سیاست خارجی دو کشور شد. از سال 1992 چین بر سرعت رشد اقتصادی خود افزود و در سال 1993 از تولیدکننده نفت، به واردکننده نفت تبدیل شد که این به معنای افزایش اهمیت ایرانِ نفتخیز، برای پکن بود. از سوی دیگر سیاست مهار دوگانه ایالات متحده، بر انزوای ایران افزود و این دو کشور را به یکدیگر نزدیک کرد، گرچه این نزدیکی نه در این زمان و نه در آینده، هیچگاه به رابطهای ویژه و استراتژیک منجر نشد. در این ایام که پکن و واشنگتن در حال اعتمادسازی بودند، مسائل امنیتی تنگه تایوان در سال 1996، بحران را به رابطه این دو کشور وارد کرد. از سویی ارسال کمکهای نظامی چین به ایران، بر این بحران افزوده بود. اما رهبران چین بر این باور بودند که جدایی مطلق از مسیر ایالات متحده برای کشوری که تازه بر ریل رشد اقتصادی قرار گرفته، مطبوع نیست؛ در نتیجه در سال 1997 از سطح همکاریهای خود با تهران کاستند.
هاشمی، تحول در روابط
پارهای تحولات در دهه 90 میلادی که مصادف با دوران ریاستجمهوری هاشمیرفسنجانی بود، بار دیگر پایتختهای ایران و چین را به یکدیگر نزدیک کرد. نخستین تحول، به قدرت رسیدن جیانگ زمین، به عنوان رئیسجمهور چین بود که به دلیل مهارتهایش در مدیریت رابطه پکن و واشنگتن، نگران همکاری با ایران نبود. دومین رویداد، برخورد موشک آمریکا به سفارت چین در بلگراد در بهار 1999 بود که فشار عمومی، چین را به سوی فاصلهگرفتن از آمریکا سوق داد. سوم آنکه، چین در سال 2001 به سازمان تجارت جهانی پیوست و دست آمریکا را برای تحریم پکن به دلیل ارتباط با ایران بست. در نهایت، برنامه هستهای ایران در سال 2002، تهران و پکن را برای تقویت همکاریها زیر سایه مخالفت غرب، تشویق کرد. پایان جنگ سرد و حق رای چین در شورای امنیت سازمان ملل نیز از دیگر عواملی بود که به احیای این رابطه کمک کرد. همه این عوامل دست به دست هم داد تا علیاکبر ولایتی و اکبر هاشمی را راهی پکن کند و پارهای توافقات میان دو کشور ایجاد شود. توجه به شرایط آسیای مرکزی در این دوران از جمله جنگ داخلی در تاجیکستان و تقویت نفوذ ترکیه با تشویق آمریکا در این منطقه جغرافیایی نیز حائز اهمیت است.
گفتوگوی اصلاحات
با انتخاب محمد خاتمی به عنوان رئیسجمهور ایران، تلاشها برای گفتوگو با غرب رنگ دیگری به خود گرفت. با وجود این اما نامیدن ایران به عنوان یکی از محورهای شرارت از سوی جرج دبلیو بوش، رئیسجمهوری ایالات متحده، این تلاشها را عقیم ساخت. از سوی دیگر در این ایام، ایران در جهت حل مساله هستهای خود گام برداشت و مذاکرات خود را با سه کشور اروپایی آغاز کرد. همزمان با دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی، چین تصمیم گرفت روابط خود را با واشنگتن ترمیم کند، در نتیجه برخی از توافقات خود با ایران را لغو کرد. با همه این احوال اما در سال 2002 توافق دهسالهای میان تهران و پکن در حوزه نفت منعقد شد. گرچه دولت خاتمی ترجیح میداد شرکای خارجی خود را متنوع کند و توافقاتی با کشوری چون ژاپن در خصوص میدان نفتی آزادگان داشته باشد، اما فشارهای ایالات متحده بر توکیو، این اقدامات را ناکام گذاشت. در نتیجه قراردادی به ارزش 20 میلیارد دلار، که بزرگترین قرارداد برای گاز طبیعی بود با پکن به امضا رسید. در آرشیو وزارت خارجه چین آمده است که سفر جیانگ زمین به تهران در فروردینماه 2002 و استقبال محمد خاتمی از او، فصل جدیدی از همکاریهای تجاری و منطقهای بوده است. رئیس جمهور چین در این سفر به ملاقات رهبر ایران نیز رفت و بر همکاریهای میان سرزمینهای قدیمی جاده ابریشم تاکید کرد. این در حالی است که پیش از این، در سال 2002 خاتمی، چین را به عنوان اولین سفر خود به خاور دور انتخاب کرده و در پکن در باب شراکت تجاری با چین سخن رانده بود.
هوالی مینگ، سفیر سابق چین در ایران، سال 2010 در مقالهای نوشت که در دوران خاتمی، روابط میان پکن و تهران بسیار گرم بود و توافقاتی چون «قرارداد همکاریهای فرهنگی و علمی و فنی چین و ایران»، «قرارداد چین و ایران در زمینه تاسیس کنسولگری»، «یادداشت دو دولت چین و ایران مبنی بر لغو روادید برای گذرنامههای دولتی»، «قرارداد تجاری دولتهای چین و ایران»، «یادداشت تفاهم وزرای خارجه چین و ایران در خصوص ایجاد نظام مشورتی»، «قرارداد کشتیرانی»، «قرارداد تجارت درازمدت نفت خام دو دولت چین و ایران»، «قرارداد چارچوب همکاری در زمینههای نفتی» و...، دال بر گرمی روابط میان دو کشور بود. گرچه دولت مستقر در پاستور بیشتر مایل به گفتوگو با غرب بود اما حجم روابط اقتصادی در انتهای دوره خاتمی به نسبت ابتدای ریاست جمهوری او بیش از هفت برابر شده بود. این در حالی بود که برنامه هستهای ایران به موضوع روز جلسات شورای امنیت تبدیل شده و با چراغ سبز پکن، بر فشارها بر ایران افزوده میشد.
حسن روحانی دبیر شورای عالی امنیت ملی ایران در زمان بالا گرفتن تنشها بر سر برنامه اتمی در کتاب «امنیت ملی و دیپلماسی هستهای» نوشت: «وزیر امور خارجه چین که به تهران آمده بود در جلسهای خصوصی به نکات قابل توجهی تاکید کرد. گفت شما سه کشور اروپایی را رها نکنید زیرا به این راحتی نمیتوانید قدرت جایگزین دیگری پیدا کنید. دنبال چین و روسیه نباشید چون اثربخشی اروپا با چین و روسیه قابل مقایسه نیست. به ما تکیه نکنید و فکر نکنید ما در شورای امنیت میتوانیم بایستیم و از حق وتو استفاده کنیم... ما در آژانس و شورای امنیت میتوانیم در قطعنامهها از طریق چانهزنی تغییراتی ایجاد کنیم ولی بیش از این از ما توقع نداشته باشید.»
احمدی نژاد، رابطه معیوب
در دوران ریاست جمهوری محمد احمدینژاد، چین، جای اتحادیه اروپا را به عنوان بزرگترین شریک تجاری ایران گرفت. پکن همچنین در این ایام به بزرگترین واردکننده انرژی در جهان تبدیل شده بود. در پایان دوره ریاستجمهوری محمود احمدینژاد، در سال 2012 شی جین پینگ در چین با شعار «رویای چینی» قدرت را در دست گرفت. مردی که به نظر میرسید با تاکید بر ریشههای ناسیونالیستی چینی در پی آن بود که تحقیر چین توسط غرب در جنگ تریاک را تلافی کند. طی این ایام گرچه به دلیل پرونده هستهای ایران، تهران بیش از پیش به وتوی پکن در شورای امنیت نیاز داشت اما رئیسجمهور چین به مدت 14 سال و تا اواسط دولت حسن روحانی، راهی سعدآباد نشد. اما احمدینژاد دو بار چمدان خود را برای سفر به پکن بست؛ نخست در سال 2008 برای شرکت در افتتاحیه بازیهای المپیک و سپس دو سال بعد، برای شرکت در اجلاس شانگهای. سفر آخر او به چین در حالی صورت گرفت که روسیه به تحریمهای شورای امنیت علیه ایران چراغ مثبت نشان داده بود. احمدینژاد در این سفر، روابط تجاری با چین را «راهبرد اصولی جمهوری اسلامی» خواند. وزیر خارجه چین نیز با انتقاد از تحریمهای جدید سنای آمریکا علیه ایران، از احمدینژاد استقبال کرد. با وجود این اما در سال 2006 با ارجاع پرونده ایران از سوی آژانس هستهای به شورای امنیت، اولین قطعنامه سازمان ملل علیه ایران با رای مثبت پکن به تصویب رسید. در سال 2010 نیز رئیسجمهور ایالات متحده- باراک اوباما، با صدور فرمان اجرایی موسوم به قانون پاسخگویی و واگذاری، فروش نفت را هدف قرار داد و محدودیتهای سنگینی بر مبادلات مالی و کشتیرانی تهران ایجاد کرد. با همه این احوال «نگاه به شرق» در تاروپود سیاست خارجی ایران نقش بست و تعلل غرب برای پیش بردن مذاکرات هستهای، بر آتش این رویکرد دمید. از سوی دیگر، چین نیز به موفقیتهای زیادی در ارتقای همکاریهای خود با کشورهای فرامنطقهای رسیده بود و این سیاست در دوران ریاست جمهوری هو جینتائو تقویت شد. هدف اصلی این سیاست که بعضاً از آن با عنوان «تهاجم مسحورکننده» یاد میشود، ارتقای قدرت نرم چین، برآوردن نیازها و در نهایت رقابت با آمریکا در مناطقی چون خاورمیانه بود که ایالات متحده در آنها به شکلی سنتی نفوذ داشت. همین امر، ایران را به جایگاه دومین صادرکننده بزرگ نفت به چین در سالهای 2011 و 2012 تبدیل کرد. بنا به گزارش انستیتو بینالمللی پژوهشهای صلح استکهلم، در فاصله سالهای 2005 تا 2009، ایران بعد از پاکستان، دومین مقصد فروش تسلیحات چین بود.
روحانی، چرخشی ناتمام
با انتخاب حسن روحانی به عنوان رئیسجمهور ایران در سال 2013، امید میرفت که میز مذاکره میان قدرتهای بزرگ و ایران دوباره چیده شود. باز شدن کانال مستقیم گفتوگو میان تهران و واشنگتن، رفتوآمدها به ایران را رونق داد و تنها در سال 2014، پوتین و روحانی چهار بار با یکدیگر ملاقات کردند. تنها اندکی پس انعقاد توافق هستهای میان ایران و پنج قدرت جهانی، رئیسجمهور چین راهی تهران شد و ماحصل آن 17 سند همکاری، انتشار سند درجه یک مشارکت جامع راهبردی و تخصیص اعتبار ویژه برای فاینانس طرحها در ایران بود. نیویورکتایمز در باب این سفر نوشت «در حالیکه ما در کناره ایستادیم، چینیها در حال پر کردن جاهای خالی هستند و از ما پیشتازترند».
همچون دوران ریاست جمهوری محمد خاتمی، روحانی نیز بهرغم تمایل به رابطه با غرب، به روابط خود با شرق افزود. با وجود آنکه روحانی در سفر اروپایی خود در سال 2016 موفق به امضای توافقاتی همچون ایرباس، توتال و پژو به ارزش 40 میلیارد دلار شده بود، اما موانع و ریسکهای سرمایهگذاری، سدی جدی مقابل اجرایی شدن آنان بود. تا آنجا که دو سال پس از توافق، ایران از اتحادیه اروپا خواست تا سازوکاری برای مبادلات پولی و بانکی میان طرفین طراحی کند. مانع اصلیتر اما آغاز ریاست جمهوری دونالد ترامپ بود. پیش از خروج ایالات متحده از برجام در سال 2018، فشارهای آمریکا سببساز خروج چین از برخی پروژههای خود با ایران شد و بیشک پس از خروج یکجانبه واشنگتن، بر فشارها افزوده شد. شی جین پینگ، رئیسجمهور کنونی چین در سال 2016 به تهران سفر کرد و برای دهه پیش رو، قراردادی 600 میلیارددلاری با تهران امضا کرد که چشماندازی بلندپروازانه برای دو کشور به حساب میآمد چراکه ارزش توافقات فیمابین دو کشور در سال 2018 تنها 35 میلیارد دلار بود؛ با این حال این رقم، رشدی دوبرابری نسبت به سال 2007 داشت که ارزش تجاری آن 2 /19 میلیارد دلار بود. این رونق اما در حال حاضر از رابطه میان دو کشور پر کشیده است. در طول تاریخ روابط تهران و پکن، بازیگری مهم نقش ایفا میکرد، واشنگتن. با نظر به تاریخ درمییابیم که احوالات رابطه ایران و آمریکا از یکسو و رابطه میان چین و آمریکا از سوی دیگر، تاثیری مستقیم بر روابط ایران و چین داشته؛ تاثیری که همچنان نیز برقرار است.