مثلث طلایی روابط ایران و چین
ایران و چین چه نیازهای اساسی به یکدیگر دارند؟
از بهمنماه سال 1394 و سفر شی جین پینگ، رهبر چین به تهران، سران ایران و چین به توافقی اساسی برای ارتقای سطح مناسبات دوجانبه به «مشارکت جامع راهبردی» دست یافتند که در واقع «مثلثی طلایی» با سه ضلع «روابط مشارکتی و نه رقابتی»، «مناسباتی جامع و نه جزئی» و «نگاهی استراتژیک و نه کوتاهمدت در تنظیم روابط» را به کتاب روابط تهران-پکن افزود. هماکنون این مثلث طلایی بر تمام شئون روابط دو کشور ایران و چین سایه افکنده و از تعاملات دو کشور در حوزه پروژه عظیم «یک کمربند- یک راه» چین گرفته تا «برنامه همکاریهای جامع 25ساله تهران و پکن» را تحت تاثیر خود قرار میدهد. آنچه موجبات تصمیم سران ایران و چین را برای طراحی چنین چارچوبی جهت مناسبات دو کشور فراهم آورد، بدون شک حاصل ترکیبی از «نیازهای متقابل» ایران و چین و «مزایای خاص» دو کشور در حوزههای مختلف بوده که در معادله برد-برد و حرکت بر مدار منافع ملی دو کشور به این نتیجه منجر شده است.
اما در بررسی مهمترین مزایای جمهوری اسلامی ایران که از قضا در عرصه رفع نیازهای چین اهرمهایی موثر را در دست دولتمردان ایرانی قرار میدهد باید دو عامل «انرژی» و «جغرافیای سیاسی (ژئوپولیتیک)» ایران را به عنوان عوامل اساسی بر صدر این فضا نشاند؛ بدون شک این موارد در کنار مسائلی دیگر از جمله «استقلال سیاسی» جمهوری اسلامی ایران در مواضع بینالمللی، «نفوذ» قابل توجه در کشورهای منطقه خاورمیانه و جایگاه موثر ایران در امنیت منطقهای از آسیای مرکزی گرفته تا خلیجفارس مجموعهای قابل اتکا از عوامل موثر را در برابر طرف چینی قرار میدهد که پکن را به سمت تثبیت نگاه طولانیمدت به ایران گسیل میدارد. از سوی دیگر با بررسی مزایای اصلی کشوری چون چین از جمله پرجمعیتترین کشور دنیا، «کارخانه جهان» و آنچه در اسناد بالادستی چینی به عنوان «فناوری نوآورانه» مطرح میشود، همچنین عضویت دائم این کشور در نهادی چون شورای امنیت و مواردی از این دست و قرار دادن آنها در کنار عواملی چون «سیاست چندجانبهگرایانه» پکن و مواضع نسبتاً مستقل سیاستگذاران چینی در سپهر جامعه جهانی، میتوان این کشور را به عنوان یکی از طرفهایی که ظرفیتهای قابل توجهی برای تامین نیازهای اساسی ایران چه در مباحث راهبردی داخلی از جمله در حوزههای اقتصادی چون «رونق تولید» و البته در چارچوبهای بینالمللی از جمله مقابله با هژمونیطلبی و گسترش جهان چندقطبی دارد به حساب آورد.اکنون مجموع مزایا و نیازهای متقابل ایران و چین، پس از چندین دهه از برقراری مناسبات دو کشور به چارچوب یادشده و طراحی مثلث طلایی مذکور انجامیده و روابط تهران-پکن را به «مسیر راهبردی شدن» رهنمون شده است؛ حال که ایران و چین در بالاترین سطوح حاکمیتی خود بر جاده مناسبات مشارکت جامع راهبردی گام نهادهاند، باید به بررسی مهمترین نیاز این روابط برای تحقق حرکتی پایدار در این مسیر و نهایتاً رسیدن به لنگرگاه مناسباتی اینچنین پرداخت. به بیان دیگر امروز که نیاز متقابل ایران و چین به یکدیگر و مزایای دو کشور برای جذب طرف مقابل کار خود را انجام داده و حالا که ریلگذاری مقامات دو کشور برای تحقق مثلث طلایی در مناسبات دوجانبه صورت گرفته، باید ضمن بررسی نقادانه تاریخ معاصر این روابط، به تحلیل نقاط ضعف و قوت آن پرداخت و با ارائه پیشنهادهایی عملی برای اصلاح رویههای اشتباه سابق، این روابط را با رویکردی عملگرایانه تا تحقق واقعی مثلث طلایی مطلوب به پیش راند.در این میان تردیدی نیست که چنین مناسباتی نهتنها تاثیراتی مثبت بر فرآیند معادلات منطقهای در ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و امنیتی بر جای خواهد گذاشت، بلکه با تحقق معادلهای که یکسوی آن قدرتی جهانی و سوی دیگرش را قدرتی منطقهای تشکیل داده، در جریان تطور ماهیت جهان آینده به سوی «جهانی چندقطبی» و «دنیای قدرتهای منطقهای» گامی اساسی به حساب خواهد آمد. در این راستا شکی نیست که ایران و چین در «فضای برد-برد»ی که از محورهای سیاست خارجی امروز پکن نیز محسوب میشود، ضمن همپوشانی در مباحث داخلی یکدیگر از جمله تامین انرژی مورد نیاز چین از سوی ایران و پوشش بخش مهمی از نیازهای اقتصادی و فناوری ایران از سوی چین، توانایی بهرهبرداری از مزایای متقابل در حوزههای ژئواستراتژیکی چون آسیای مرکزی یا خاورمیانه را نیز به دست خواهند آورد؛ اما نکته کلیدی اینجاست که پیش از پرداختن به این موارد باید اصلیترین خلأ کنونی در این عرصه را به ارزیابی نشست.با مروری بر متون مدیریتی موجود درمییابیم که یکی از پایههای «مدیریت استراتژیک»، مدیریت و شکلدهی به «افکار عمومی» است. در این عرصه باید این نکته کلیدی را برای افکار عمومی ایران و چین شفاف کرد که اصولاً فلسفه وجودی رابطهای با ابعاد مشارکت جامع راهبردی میان این دو کشور چیست؟ نتیجه انجام موفق این فاز از مدیریت استراتژیک روابط دو کشور، ایجاد پشتوانه مردمی برای حرکت بر مدار تعیینشده در حوزه دیپلماسی خواهد بود. این در حالی است که بهرغم گذشت بیش از پنج سال از تعیین چارچوب یادشده برای مناسبات تهران و پکن، نهتنها جایگاه چین در نظام جهانی فعلی برای افکار عمومی ایران تبیین نشده که اصولاً فلسفه وجودی برقراری مناسباتی با خصوصیات مثلث طلایی یادشده نیز از بنیان نهتنها برای افکار عمومی که در سطوحی از نظام برای مقامات ایرانی نیز همچنان مجهول است. بر این اساس، راقم این سطور اصلیترین نیاز امروز مناسبات ایران و چین را که مدتهاست مناسبات دو کشور از آن رنج میبرد، مدیریت و تبیین افکار عمومی در هر دو کشور میداند و تنها در صورت تحقق همصدایی ملی در موردی همچون رابطه با چین است که میتوان به تحقق مثلث طلایی در چنین رابطهای امید داشت. امروز رابطه با چین و راهبردی ساختن آن برای اغلب کشورهای جهان از جمله ایران، یک «ضرورت» و نه یک «انتخاب» است. در این رابطه توجه به این نکته راهگشاست که حجم قابل توجهی از مراودات امروز چین با جهان خارج به دشمنان این کشور از جمله ایالات متحده، یا کشورهای غیرهمسو به لحاظ ایدئولوژیک از جمله رژیم صهیونیستی یا عربستان سعودی اختصاص مییابد. امروز قهر کردن با «کارخانه جهانی» که در بسیاری از مواضع خود رویکرد تقابلی با کشورمان نداشته عملاً به مثابه محرومسازی خویش از ظرفیتی است عظیم.اینکه فرآیند بالفعلسازی مشارکت جامع راهبردی میان ایران و چین چند سال یا چند دهه به طول خواهد انجامید، طبعاً مسالهای است که باید با بررسی عوامل متعدد تاثیرگذار در حوزههای درونی و بیرونی این مناسبات مورد تحلیل و ارزیابی قرار بگیرد اما آنچه قطعی است اینکه هدفگذاری یک کشور به عنوان شریکی جامع و راهبردی محقق نخواهد شد مگر با تبیین افکار عمومی در گام نخست؛ به بیان دیگر تا زمانی که ایرانیان در شرایطی که مناسبات اقتصادی کشورشان با چین به بیش از نصف تقلیل یافته همچنان دغدغهمند فروش جزیره کیش به چینیان باشند یا از اجناس کمکیفیت چینی دم بزنند، سخن گفتن از مناسبات استراتژیک آن هم با یکی از قدرتهای برتر اقتصادی جهان به سرابی بیش نمیماند. بر این مبنا باید ضمن تقویت توان تحلیلی کشور در حوزه تحولات چین و نگاه به شرق، تبیین جدی دستاندرکاران نظام و همچنین افکار عمومی در دو حوزه فلسفه وجودی رابطه با شرق به ویژه چین و همچنین هدفگذاری حاکمیتی پکن برای آینده جهان یا به تعبیر دیگر ترجمان خوانش چینی از جهان آینده در دستور کار مسوولان کشور قرار بگیرد.
امروز به جد میتوان «چندجانبهگرایی» را به عنوان یکی از ستونهای اصلی سیاست خارجی چین حداقل تا میانمدت ارزیابی کرد که البته در وهله نخست بر مبنای منافع و ظرفیتهای موجود این کشور تنظیم شده است. با مرور این قبیل سرخطهای بنیادین در سیاستهای کلان کشور چین در کنار تبیین ظرفیتهای بیبدیل اقتصادی، تکنولوژیک، جمعیتی و... این کشور میتوان بدیهی بودن طراحی مثلث طلایی برای مناسبات جمهوری اسلامی ایران با این قدرت نوظهور جهانی را همچون «آفتابی که دلیل آفتاب است» بر همگان اثبات کرد و پس از حل معادله مدیریت افکار عمومی که مسالهای درونی است، تازه باید به سراغ حوزههای بیرونی و دوجانبه و دیگر چالشهای اساسی مناسبات ایران و چین در ابعاد مختلف رفته و در فرآیندی جامعنگر و درانداختن «طرحی نو» به پیگیری منافع ملی نهفته در دل این مناسبات پربار پرداخت.