بازگشت پرقدرت ریسک
ترامپ با اقتصاد کلان ایران چه میکند؟
حدود 10 ماه دیگر انتخابات ریاستجمهوری آمریکا برگزار میشود و یک رقابت مجدد بین جو بایدن و دونالد ترامپ شکل میگیرد. تفاوت این انتخابات برای ما ایرانیها در این است که ریاستجمهوری هر دو نامزد را در آمریکا و پیامدهایش برای ایران را برای یک دوره چهارساله تجربه کردهایم و حداقل با رجوع به همین تجربه هشتساله میتوانیم بگوییم ریاستجمهوری کدامیک برای ما بهتر است و ریاستجمهوری کدام یک آینده ما را متزلزلتر و شرایط اقتصادی کشور را بیشتر بیثبات میکند.
ترامپ علاقه زیادی به انتخابات داشته و دارد؛ حتی اگر وارد رقابتهای انتخاباتی نشود. با این فرض قوی که او در انتخابات ریاستجمهوری 2024 خواهد بود، به تنها فردی تبدیل میشود که سه دوره پیاپی به عنوان نامزد حزب جمهوریخواه، یک پای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا بوده است. ترامپ پیش از دوره گذشته ریاستجمهوریاش هم بارها برای وارد شدن به انتخابات خیز برداشته بود. در سالهای 1988، 2004 و 2012 هم تمایلش برای ورود به انتخابات ریاستجمهوری را اعلام کرده بود و در سالهای 2004 و 2014 هم علاقه داشت برای کسب عنوان فرمانداری نیویورک وارد رقابت انتخاباتی شود. گرچه به این تمایلات جامه عمل نپوشاند. حضور او در انتخابات مقدماتی 2012 با یک شگفتی همراه بود؛ ترامپ از همه رقبای احتمالیاش، حتی از میت رامنی که نامزد نهایی جمهوریخواهان شد و از باراک اوباما شکست خورد، در نظرسنجیها جلوتر بود. البته او در اوج کنار کشید و اعلام کرد برای کسب کرسی ریاستجمهوری رقابت نمیکند اما به نظر این ورود اولیه به نوعی برای ارزیابی جایگاهش بود. او در این انتخابات از میت رامنی حمایت کرد.
ترامپ فهمید که حضور در یک برنامه تلویزیونی مانند کارآموز (The Apprentice) و برخی جنجالهای رسانهای چقدر به چهره شدن او کمک کرده است. همانطور که خودش زمانی به لری کینگ، مجری مشهور، گفته بود هیچچیز مانند داشتن یک برنامه جذاب تلویزیونی نیست. او طی سالهای ریاستجمهوری اوباما، بهویژه دور دوم، انواع و اقسام اظهارنظرهای جنجالی از زیر سوال بردن مکان تولد و گواهی تابعیت او یا حمایت از بنیامین نتانیاهو در انتخابات اسرائیل را تجربه کرد تا در فکر و ذهن آمریکاییها بیشتر شناخته شود. یکی از ابزار او اظهارنظرهای متفاوت و حتی گاهی متناقض بود. او در طول دوران فعالیتهای سیاسی خود از افرادی از هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات حمایت کرده و برخی مواضع خودش را در مورد مهمترین مسائل مورد مناقشه در آمریکا مانند دریافت مالیات با نرخهای بالا از ثروتمندان، سقط جنین و بیمه سلامت تغییر داده بود. مرور اظهارنظرهای ترامپ نشان میدهد او علاوه بر حاضرجوابی، تندگویی و رکگویی بیش از اینکه به تناقض نظراتش با گفتههای قبلیاش توجه کند به شرایط روز توجه دارد؛ گویی مولفههای اقتصادی مانند هزینه-منفعت یا هزینه-فرصت برایش ملاک مهمتری است تا پایبندی به حرفهای گذشتهاش.
ترامپ رئیسجمهور
وقتی دوران ریاستجمهوری باراک اوباما به سال پایانی نزدیک شد و رقابتهای درونحزبی برای انتخاب شدن به عنوان نامزد نهایی شکل گرفت، دونالد ترامپ وارد میدان شد، او در 16 ژوئن 2015 در برج خود اعلام کرد که تلاش میکند تا نامزد حزب جمهوریخواه در انتخابات 2016 باشد. ترامپ با شعارهای ملیگرایانه مانند عظمت را به آمریکا برمیگردانیم یا اول، آمریکا منشی کاملاً متفاوت با اوباما در پیش گرفت و با موضعگیری علیه قوانین مهاجرتی و مهاجران، مخالفت با قراردادهای تجاری دوجانبه و چندجانبه به بهانه حمایت از کارگران آمریکایی، حمایت از گروههای مذهبی مسیحی و اظهارنظرهایی اینچنینی تلاش کرد دل رایدهندگان آمریکایی را به دست آورد. او پا به عرصه انتخابات مقدماتی حزب جمهوریخواه گذاشت که با حضور 17 نامزد بزرگترین دور انتخابات تاریخ این حزب بود. ترامپ به پشتوانه چهرهای که تا آن زمان از خودش ساخته بود، از ابتدا مطرحترین چهره و در واقع پیشتاز نظرسنجیها برای انتخاب شدن به عنوان نامزد نهایی حزب جمهوریخواه بود. او با وجود داشتن رقبای سرسختی که از حمایت بزرگان حزب برخوردار بودند مانند تد کروز عضو مجلس سنا یا جان کسیک فرماندار اوهایو، انتخابات مقدماتی حزب را به راحتی و با اختلاف برنده شد تا جایی که از میانههای راه دیگر توجهی به انتخابات مقدماتی نداشت و برای انتخابات سراسری تبلیغ و فعالیت میکرد و حتی از رایدهندگان و طرفدارانش خواست که رای خود را برای روز انتخابات اصلی نگه دارند. ترامپ از این مرحله هدف خود را به جای رقبای همحزبی، که دیگر عملاً شکست را پذیرفته بودند، روی هیلاری کلینتون که پیشتاز نامزدهای حزب دموکرات بود تنظیم کرد.
ترامپ در 21 ژوئن 2016 نامزدی حزب جمهوریخواه را پذیرفت و بهطور رسمی به همراه مایک پنس، فرماندار ایندیانا که ترامپ او را به عنوان معاون اول خود برگزیده بود، وارد کارزار انتخابات و رقابت با نامزد حزب دموکرات یعنی هیلاری کلینتون شد. اگرچه در نظرسنجیها هیلاری کلینتون پیشتاز بود اما فاصله ترامپ با او اغلب بسیار کم بود. اتفاقاتی که برای هر دو نامزد در طول دوران کمپینهای تبلیغاتی رخ داد، مانند اینکه کلینتون در مقام وزیر خارجه از ایمیل شخصی برای انجام امور کاری استفاده کرده و به اندازه کافی امنیت اطلاعات را رعایت نکرده یا انتشار فایل صوتی ترامپ علیه زنان، کفه ترازو را به سمت ترامپ سنگینتر کرد. آنچه علیه ترامپ منتشر میشد بیشتر مربوط به رفتار او با زنان یا عملکرد او در تجارت و کسبوکار شخصیاش بود اما آنچه علیه کلینتون منتشر میشد عمدتاً مربوط به عملکرد او در دولت و هیات حاکمه بود و برای مردم آمریکا خطاهای کلینتون نابخشودنیتر بود.
همین اتفاقات بود که در نهایت باعث شد در انتخابات 8 نوامبر 2026 این ترامپ باشد که با برنده شدن در ایالتهای حساس و تعیینکننده با 306 رای الکترال در برابر 233 رای الکترال برای کلینتون، پیروز مبارزه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا باشد؛ اگرچه او حدود سه میلیون رای کمتر از کلینتون بین مردم رایدهنده کسب کرده بود. پیروزی ترامپ در حالی رقم خورد که اکثر نظرسنجیها تا روز قبل از انتخابات هم از پیشتازی کلینتون میگفتند. او از سوی نشریه تایم به عنوان شخصیت سال 2016 انتخاب شد و از اوایل سال 2017 قدرت را در آمریکا به دست گرفت. یکی از مهمترین مسائلی که او در طول دوران مبارزات انتخاباتیاش مطرح کرده بود، مسئله برهم زدن برجام و جدی گرفتن آنچه تهدید ایران میخواند، بود. مسئلهای که به نظر از سوی دولتمردان ایران جدی گرفته نشد و گذشت زمان نشان داد که ترامپ تا چه اندازه در این سخن خود جدی است؛ او بارها اعلام کرد که توافق اوباما با ایران را قبول ندارد و ایرانیها باید با او مذاکره کنند. شکل نگرفتن این مذاکره در نهایت به یکی از مهمترین امضاهای ترامپ منجر شد، امضا برای خروج از برجام و بازگشت تحریمهای ایران؛ آن هم سختتر و جدیتر از گذشته.
ترامپ و اقتصاد ایران
دونالد ترامپ روز 20 ژانویه 2017 مصادف با اول بهمنماه 1395 در مراسم تحلیف شرکت کرد و به عنوان چهلوپنجمین رئیسجمهور آمریکا معرفی شد. او در این زمان 71ساله و مسنترین رئیسجمهور تا آن زمان در ایالاتمتحده بود. ترامپ تا ظهر روز 20 ژانویه 2021 در این سمت باقی ماند و طی این دوره چهارساله باعث و بانی رخدادهای سیاسی و اقتصادی زیادی هم برای آمریکا و هم برای جهان شد. سیاستهای مناقشهبرانگیز او در عرصه بینالملل موافقان و مخالفان زیادی داشت اما او تا پایان دوره به همان سبک و سیاق خاص خودش حکمرانی کرد و حتی خروجش از کاخ سفید نیز با حاشیههای فراوانی مواجه شد، چون او معتقد بود در انتخابات ریاستجمهوری 2020 برنده شده و جو بایدن با تقلب به عنوان پیروز انتخابات معرفی شده است.
ترامپ اثر زیادی بر عملکرد و روند شاخصهای اقتصاد کلان ایران گذاشت. او در حالی به قدرت رسید که اقتصاد ایران سرمست از امضای برجام و فضای خوشبینی فوقالعادهای بود که در داخل و خارج از ایران در مورد جهش بلند اقتصاد ایران و بهبود فضا برای سرمایهگذاری و فعال کردن ظرفیتهای خاموش و مغفولمانده ایجاد شده بود. در ابتدای کار ترامپ نرخ تورم در ایران تکرقمی و نرخ رشد اقتصادی دورقمی بود، بازگشت شکوهمند اقتصاد تحریمشده ایران به بازارهای بینالمللی باعث شده بود انتظارات تورمی به پایینترین سطح خود برسد، راه بازگشت سرمایههای مسدودشده باز شود، ظرفیتهای تولید بهویژه در بخش نفت و گاز که به واسطه تحریم غیرفعال شده بود مجدد فعال شود و سیل سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی بهویژه از اروپا به ایران سرازیر شود.
در آغاز ریاستجمهوری ترامپ، بهمن 1395، براساس آمار بانک مرکزی نرخ تورم 6 /8 درصد بود. علاوه بر این نرخ رشد سهماهه سوم (پاییز) سال 1395 توسط بانک مرکزی با نفت 7 /15 درصد و بدون نفت 6 /4 درصد بود. رسیدن به نرخ رشد مثبت و تا این اندازه بالا برای اقتصاد ایران چه با احتساب نفت و چه بدون احتساب نفت شرایط خوبی فراهم آورده بود. اگرچه رشد اقتصادی با احتساب نفت سریعتر مثبت شد و جهش کرد اما رشد اقتصادی بدون نفت در بهار سال 1395 منفی 5 /1 درصد بود و در فصل تابستان بود که از رکود خارج رشد و با رشدی معادل 3 /4 واحد درصد، نرخ 8 /2درصدی را رقم زد.
این در حالی بود که برابر گزارشهای بانک مرکزی نرخ رشد اقتصادی بدون نفت در فصل پایانی 1393 و در چهار فصل سال 1394 منفی بود. آمار مربوط به اجزای تولید ناخالص داخلی در فصل سوم سال 1395 حاکی از آن بود که رشد ارزش افزوده همه گروههای اقتصادی، بهجز مسکن مثبت بوده است. رشد ارزش افزوده بخش نفت به 6 /74 درصد رسیده که نشان از رفع موانع صادرات نفت و جهش تولید نفت خام پس از اجرای برجام داشت. رشد ارزش افزوده بخش کشاورزی پنج درصد، صنایع و معادن 4 /2 درصد، صنعت و معدن 3 /11 درصد و خدمات 6 /5 درصد بود که همه رشد قابلقبولی را نشان میداد. مهم است در نظر بگیریم که در آن دوران و با وجود رشد بالا و تورم اندک، رشد متغیرهای پولی نسبت به میانگین درازمدت خود بسیار کمتر بود. برابر آمار بانک مرکزی در آذر 1395 نسبت به پایان سال 1394 رشد نقدینگی 5 /16 درصد، پول 7 /12 درصد، شبهپول 1 /17 درصد و سپردههای بخش غیردولتی 5 /17 درصد گزارش شده بود.
گزارش رسمی دولت از نرخ بیکاری در سهماهه سوم 1395 نیز نشان میدهد که نرخ بیکاری شهری 3 /13 درصد و روستایی 3 /9 درصد شده است. همچنین نرخ بیکاری زنان 4 /20 درصد و مردان 4 /10 اعلام شده است. این چهره کلی اقتصاد ایران در زمانی بود که دونالد ترامپ در آمریکا رئیسجمهور شد، کسی که از قبل انتخابات مشخص بود که شمشیر را از رو کشیده و قرار است تا میتواند علیه ایران و اقتصاد ایران قدم بردارد و به نظر در این امر نیز موفق بود.
ترامپ یک سال و سه ماه بعد از روی کار آمدن، تهدیدش در مورد خط بطلان کشیدن روی برجام را عملی کرد. او روز 18 اردیبهشتماه 1397 فرمان خروج ایالاتمتحده از برجام را بهطور رسمی امضا و اعلام کرد که دیگر به این توافقنامه پایبند نیست و علاوه بر اعمال تحریمهای گذشته، محدودیتهای سختتری نیز علیه ایران وضع میشود. این اتفاق در حالی افتاد که از حدود شش ماه قبل بارها انگیزه بالای آمریکا برای خروج از این توافق اعلام شده بود و تقریباً همه، احتمالاً غیر از مسئولان دولت در ایران، باور داشتند که این اتفاق دیر یا زود رخ میدهد. تحلیلگران این اقدام ترامپ را به مثابه سیلی به اروپا تعبیر کردند. آمریکا تلاش کرد با دستاویز قرار دادن برنامه موشکهای بالستیک ایران، کشور ما را ناقض روح برجام، و نه نص صریح این موافقتنامه، نشان دهد. خروج آمریکا از برجام با اعلام نگرانی جدی از سوی سران اروپایی و مقامات سابق دولت آمریکا همراه بود اما در نهایت راه به جایی نبرد. ترامپ با نقض برجام، از آن خارج شد و اعلام کرد «بالاترین سطح از تحریمهای اقتصادی» علیه ایران اعمال خواهد شد.
سیاستهای ترامپ و اعمال شدیدترین تحریمهای اقتصادی بود که در کنار سیاستهای اقتصادی نادرست داخلی که زمینه را برای اثرگذاری همهجانبه و پرقدرت تحریمها فراهم کرده بود، باعث شد اقتصاد ایران در سراشیبی افول قرار بگیرد و همه میوههای برجام نرسیده و نچشیده و کال، بر زمین بیفتد. چهار سال بد برای اقتصاد ایران تمام متغیرهای اقتصاد کلان را دستخوش تغییر کرد و متوسط شاخصهای اقتصادی را به سطحی بدتر از میانگین درازمدت خودش انتقال داد.
در 20 بهمن 1399 زمانی که ترامپ جای خودش را به جو بایدن داد، یعنی در پایان دیماه 1399 نرخ تورم در اقتصاد ایران 41 درصد و همچنان رو به افزایش بود. همدستی ترامپ و کرونا باعث شد رشد اقتصادی 9ماهه نخست سال 1399 با نفت و بدون نفت منفی و برابر منفی 2 /1 و منفی یک درصد باشد (مرکز آمار ایران). بانک مرکزی البته در گزارش فصلی خود، رشد اقتصادی کشور در فصل دوم سال 1399 را 4 /5 درصد و در فصل سوم سال 8 /3 درصد، البته با احتساب نفت، اعلام کرد. رشد تولید ناخالص داخلی بدون نفت نیز در فصول تابستان و پاییز 1399 به ترتیب 5 /3 و 0 /3 درصد اعلام شد. که البته بخشی از این رشد نتیجه طبیعی فروکش کردن موج اول کرونا بود. براساس دادههای جمعآوریشده توسط بلومبرگ، از حدود 6 /2 میلیون بشکه صادرات روزانه نفت ایران در بهمنماه 1395 یعنی زمانی که ترامپ وارد کاخ سفید شد، صادرات نفت خام ایران در پایان دوره چهارساله ترامپ به 290 هزار بشکه در روز کاهش یافت.
نرخ رشد نقدینگی نیز که در سال 1395 با یک شیب عالی از 30 درصد سال قبل به 3 /23 درصد رسیده و از میانگین درازمدت حدود سالانه 25 درصد خود پایینتر آمده بود، کاهش خود را تا سال 1396 توانست حفظ کند و دوباره روندی افزایشی در پیش گرفت و از سال 1399 از مرز 40 درصد نیز عبور کرد که موجب بروز تورمهای بالا و فزاینده در سالهای اخیر شده است.
ارمغان ریاستجمهوری ترامپ در دوران چهارسالهاش برای اقتصاد ایران رشد بالای نقدینگی و تورم، رکود، افول شدید تولید و صادرات نفت خام، کاهش شدید درآمدهای دولت و بهتبع آن کسری بودجه بالا، کاهش رفاه خانوارهای ایرانی و تنگنای معیشتی بود. اگرچه در دوره چهارساله ریاستجمهوری جو بایدن هم از تحریمها کاسته نشد و با وجود چندین دور مذاکرات غیرمستقیم، برجام احیا نشد و توافقی مابهازای آن هم بین طرفین به امضا نرسید، اما از سختگیری شدید دوران ترامپ در اعمال تحریمها تا حدودی به دلیل زنده نگه داشتن امید به مذاکره، کاسته شد؛ ضمن اینکه راههایی برای دور زدن تحریم نیز از سوی ایران و شرکای تجاریاش ایجاد شد تا صادرات نفت خام ایران به چین مجدد رو به افزایش بگذارد. بهطور خاص آغاز جنگ روسیه و اوکراین و تمرکز ایالاتمتحده و اروپا روی روسیه و تحریم کردن این کشور، فرصتی برای ایران پدید آورد که بتواند از مرکز تحریمهای یکجانبه آمریکا خارج شود و در بازار جهانی نفت بیشتر فعالیت کند. اکنون با توجه به احتمال انتخاب مجدد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری دور بعد، باز هم این مسئله پیش روی اقتصاد ایران قرار گرفته است که با وجود ترامپ چه برنامهای برای تداوم حرکت در مسیر خود دارد و چگونه میخواهد روند رو به رشدی را تجربه کند.
انتخاب بین بد و بدتر
به نظر میرسد طعنه مزاحگونه ما ایرانیها در انتخاباتهایی که در یکی دو دهه اخیر برگزار شده مبنی بر انتخاب بین بد و بدتر، اینبار در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا به واقع در جریان باشد. آمریکاییها پنجم نوامبر 2024 مصادف با 15 آبان 1403 باید در انتخابات شرکت کنند تا به احتمال بسیار نزدیک به واقعیت از بین جو بایدن و دونالد ترامپ یک نفر را به عنوان رئیسجمهور آینده انتخاب کنند. اکونومیست مینویسد این اولین انتخابات با رقبای یکسان در 70 سال گذشته است. تا به امروز جو بایدن نامزد اصلی حزب دموکرات است و رقیبی برای او وجود ندارد؛ مگر اینکه در ماههای آینده وضعیت جسمانی بایدن 82ساله وخیم شود و قادر به ایفای مسئولیت ریاستجمهوری نباشد. در این صورت نامزدهای دیگر حزب مانند دین فیلیپس و ماریان ویلیامسون یا حتی کاملا هریس که برای جانشینی بایدن اعلام آمادگی کرده است میتوانند به میدان رقابت بیایند. در این میان حتی صحبتهایی نیز از حضور میشل اوباما به عنوان نامزد جایگزین حزب دموکرات میشود. در آن سوی میدان دونالد ترامپ کار سختی برای شکست دیگر نامزدهای جمهوریخواه نداشته و به راحتی در صدر انتخابات درونحزبی ایستاده است. او به اتهام تهییج هوادارانش به شورش در جریان انتخابات دور گذشته که با شکست او همراه بود، در دادگاه فدرال متهم است و علاوه بر آن حداقل سه پرونده نیز در دادگاه کیفری دارد.
در طرف مقابل دوران ریاستجمهوری جو بایدن با تورم نسبتاً بالا، مشکلاتی در سیاست صنعتی و آشفتگی در سیاست خارجی بهخصوص با مشکلات و چالشهای جدی در افغانستان، اوکراین و خاورمیانه و تهاجم اسرائیل به غزه تعریف شده است. اکونومیست در مطلبی با اشاره به پیشینه و عملکرد بایدن و ترامپ، نتیجه میگیرد که هیچکدام از دو نامزد محبوب رایدهندگان نیستند و انتخابات آتی بیشتر از اینکه یک رقابت برای انتخاب رئیسجمهور محبوب باشد، یک همهپرسی برای انتخاب بین بد و بدتر است. این نشریه که همواره جزو منتقدان ترامپ بوده و در گزارشهایی مفصل نسبت به بازگشت او هشدار داده است، میگوید آخرین نظرسنجیها نشان از پیشتازی ترامپ دارد. نموداری که اکونومیست از نظرسنجیها منتشر کرده است نشان میدهد که از دسامبر 2022 که بایدن با 44 درصد بالاتر از ترامپ با 41 درصد آرا قرار داشت، فاصله دو نامزد کمتر و کمتر شده تا اینکه سپتامبر 2023 ترامپ پیشی گرفته و اکنون احتمال ریاستجمهوری او براساس نظرسنجیها 45 درصد و بایدن 43 درصد است.
سینا عضدی، مدرس روابط بینالملل در دانشگاه جورج واشنگتن در میزگرد تجارت فردا که در شماره 527 در 18 آذر 1402 منتشر شد، در رابطه با شانس کمی بالاتر ترامپ برای پیروزی در انتخابات گفت: «در پنج شهر ایالتی اصلی که محل اصلی نزاع بین جمهوریخواهها و دموکراتهاست و رای آنها در انتخابات سال آینده سرنوشتساز است، ترامپ اگر از بایدن جلوتر نباشد، شانهبهشانه او حرکت میکند. دو نکته قابل توجه دیگر هم وجود دارد؛ اول کسانی که در سال 2020 در ایالتهای آمریکا مسئول انتخابات بودند و همه جمهوریخواه بودند، در مقابل ادعای ترامپ مبنی بر تقلب در انتخابات ایستادند و اجازه ندادند ادعایش را پیش ببرد. اما اکنون کسانی مسئول انتخابات هستند که خودشان معتقدند و ادعا دارند که در انتخابات تقلب شده است؛ پس یا ترامپ انتخابات را میبرد یا نمیبرد که در آن صورت ادعای تقلب را پیش میکشد و اینبار کسانی هستند که از او حمایت کنند. دوم اینکه در حال حاضر نسل جدیدی از نمایندگان جمهوریخواه در کنگره حضور دارند که بیش از اینکه جمهوریخواه باشند ترامپیست هستند.»
رحمن قهرمانپور، پژوهشگر ارشد روابط بینالملل، هم در همین میزگرد نکاتی را برمیشمرد که فعلاً به ترامپ کمک کرده است، گرچه او میگوید با توجه به نظام پیچیده انتخابات در آمریکا و اینکه هنوز فرصت زیادی تا انتخابات باقی مانده، نمیتوان چندان به نتایج نظرسنجیها اتکا کرد. او میگوید: «در حال حاضر یکی از مهمترین مسائل مورد بحث در انتخابات، تورم و افزایش هزینههای زندگی در دو سال گذشته در آمریکاست که در این مورد جمهوریخواهان شرایط بهتری در نظرسنجیها دارند و حدود پنج درصد از دموکراتها جلوتر هستند. موضوع دوم؛ مراقبتهای بهداشتی است که در این موضوع وضعیت دموکراتها بهتر است. در موضوع مهاجرت جمهوریخواهان با 65 درصد بالاتر از دموکراتها قرار دارند اما در موضوع خشونت با اسلحه دموکراتها با 65 درصد شرایط بهتری دارند. دو حزب در این موضوعها و موضوعات دیگری مانند هزینههای دارویی و سقط جنین تقریباً شرایط برابری دارند و اینطور نیست که درصد بالایی از رایدهندهها بگویند یک حزب بهتر عمل کرده است. نکته دوم؛ تاثیر «رای حزبی» و «رای شخصی» در انتخابات است. رای حزبی یعنی کسانی که به خاطر تعلقات حزبی رای میدهند و رایشان تقریباً مشخص است. اما در انتخابات ریاستجمهوری رای شخصی افراد بسیار مهم است که در این مورد ترامپ جلوتر از بایدن است. او هواداران سرسخت و آتشینی دارد که قدرت بسیجکنندگی بالایی دارند. این بدنه سرسخت طرفدار ترامپ میتواند برای جمهوریخواهان امید ایجاد کرده و آرای سرگردان را جذب کند. بنابراین اگرچه در رای حزبی رقابت بسیار نزدیک است اما در رای شخصی وضعیت ترامپ بهتر است.»
با این حال سینا عضدی با اینکه مخالفت 100درصدی خود را با ترامپ اعلام میکند به نکته مهمی اشاره دارد، او معتقد است روی کار آمدن ترامپ در آمریکا و یک حاکمیت یکدست در ایران از هر دو طرف فضای ذهنی تندروها را که تاکنون مخالف هرگونه مذاکره و تعامل و مخرب توافقها بودهاند، بهتر فراهم میکند. عضدی میگوید ترامپ به اندازهای با ایران مخالف است که هیچ تندرویی نمیتواند او را به مماشات با ایران و کرنش در برابر ایران متهم کند؛ آنچه خود او اوباما را بدان متهم میکرد. از طرفی دولت ایران نیز در اختیار تندروهاست و اگر این دولت با آمریکا توافق کند، دیگر نیروهای تندرو آن را متهم به خیانت یا سر فرود آوردن در برابر آمریکا نمیکنند. البته این فضا در صورتی فراهم است که اساساً علاقهای بین دو طرف برای مذاکره و تعامل وجود داشته باشد.
اقتصاد ایران بعد از ترامپ
روی کار آمدن ترامپ چه اثری بر اقتصاد ایران میگذارد؟ این سوالی است که بیش از آنکه تحلیلگران و مردم به دنبال پاسخی برای آن باشند، سیاستمداران و سیاستگذاران باید به فکر جواب آن باشند. در سال 2017 ترامپ در حالی به ریاستجمهوری رسید که مقامات ایران بعید میدانستند او برنده انتخابات باشد و سناریوهای خود را برای ادامه همکاری با دولت دموکرات کلینتون ترسیم کرده بودند. نظرسنجیهای داخل آمریکا نیز نشان میداد که کلینتون برنده انتخابات خواهد بود. حتی بعد از روی کار آمدن ترامپ هم دولت ایران معتقد بود او نمیتواند تهدید به خروج از برجام را اجرایی کند و در نتیجه خطری از سوی او متوجه اقتصاد کشور نیست، تصوری که بسیار زود اشتباه بودنش مشخص شد.
اکنون نیز هرگونه غفلت میتواند به نتایج بدتری برای اقتصاد ایران ختم شود. ترامپ در حالی روی کار خواهد آمد که سختترین و شدیدترین تحریمها علیه ایران وضع و اعمال شده است، از این جهت او دست بازی برای بیشتر کردن تحریمها ندارد اما میتواند سهلگیریهای دوران بایدن را خاتمه دهد و فروش نفت ایران را که بعد از محدودیت شدید و از کمتر از 300 هزار بشکه به بیش از 5 /1 میلیون بشکه در روز رسیده مجدد کاهش دهد که درآمد دولت را به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد. گرچه این مسئله خود مستلزم این است که بتواند با بحرانهای جدیتری که آمریکا با آنها روبهرو است مانند روسیه و تهاجمش به اوکراین، شرایط اسرائیل و نسلکشی این رژیم در غزه و بیثباتیهای جدی در عراق، افغانستان و یمن کنار بیاید. در واقع برای ترامپ، اگر رئیسجمهور شود، مسئله اصلی و اولویت اول ایران نیست.
با این همه همچنان اقتصاد ایران میتواند از روی کار آمدن ترامپ آسیب ببیند. جدیترین مسئله ایجاد فضای روانی و افزایش انتظارات تورمی است، همان انتظاراتی که بعد از امضای برجام بر خروج از برجام موجب جهش یکباره نرخ ارز در کشور شد و تبعات آن سیاستگذاریهای اقتصادی اشتباه داخلی بود. از این منظر و با توجه به اهمیت ارز و قیمت نسبی آن در اقتصاد ایران، همچنان از این ناحیه آسیبپذیری بالایی وجود دارد. از طرف دیگر اگر اعمال سفت و سخت تحریمهای قبلی و تنگتر شدن فضای فروش نفت باعث کاهش بیشتر درآمدهای دولت شود، با توجه به کسری بودجه بالایی که هماکنون وجود دارد، قطعاً بدهی دولت به بانک مرکزی و نظام بانکی افزایش مییابد و دستاورد دولت سیزدهم در کنترل نقدینگی به شدت در خطر قرار میگیرد و نتیجه آن چیزی جز بالا رفتن تورم و در تنگنا قرار گرفتن بیشتر معیشت مردم نیست. ریاستجمهوری ترامپ همچنین میتواند دسترسی ایران به درآمدهای نفتی خودش را سختتر کند که تشدیدکننده نتایج قبلی خواهد بود.
روی کار آمدن ترامپ همچنین شرکتهای خارجی را که در چهار سال گذشته تلاش کردند به نحوی با ایران برای فروش کالا یا خرید مواد اولیه و خام و نیمهخام ارتباط بگیرند و از فرصت ایران تحریمشده بهره ببرند، مجدد زیر فشار خواهد برد و احتمال بالایی وجود دارد که آنها حتی معاملات مخفیانه و پوششی خود را هم با ایران لغو کنند؛ چون یا راهش بسته میشود یا ریسک انجام معامله بسیار بالاتر میرود.
ارمغان ریاستجمهوری مجدد ترامپ برای اقتصاد ایران افزایش شدید ریسک است. ریسک تجاری و ریسک سرمایهگذاری در اقتصاد ایران بالاتر میرود و این کار هم سرمایهگذاری داخلی و هم سرمایهگذاری فعلاً نزدیک به صفر خارجی را بیشتر تحت تاثیر قرار خواهد داد، ضمن اینکه احتمال خروج سرمایه را نیز تقویت خواهد کرد. ترامپ که در دوران گذشته اقتصاد ایران را به تورم و رکود مهمان کرد، در دور جدید هم، اگر رئیسجمهور شود، اقتصاد کلان ایران را بیثباتتر خواهد کرد. مگر اینکه اتفاقی پیشبینینشده یا خارج از انتظار رخ دهد، مانند توافق تندروهای دو کشور با هم که نتیجه آن برای هر دو کشور میتواند پرثمر باشد. هم ایران میتواند اینبار بهتر و بیشتر از این توافق میوه بچیند، هم خیال آمریکا از خاورمیانه تا حدود زیادی راحت میشود و میتواند با تمام قوا به مسئله روسیه و اوکراین رسیدگی کند و برای پنجه انداختن در پنجه چین در حوزه اقتصاد نفس بگیرد؛ حتی فرصت مهار اسرائیل نیز برای آمریکا فراهم میشود چون مدعی است خطر ایران را فرونشانده است.