فرجام یک نرخ
آیا ضرورتی برای افزایش نرخ سود وجود دارد؟
همین روزها که بحث افزایش نرخ سود بانکی در ایران بر سر زبانها افتاده است، در بسیاری از کشورها از کشورهای توسعهیافته گرفته تا کشورهای در حال توسعه، نظیر ترکیه این بحث داغ است، اما نه به یک دلیل مشترک. در ترکیه اردوغان اصرار دارد نرخ بهره پایین بماند و اقتصاددانان همین موضوع را دلیل اصلی تشدید تورم در این کشور میدانند اما در اروپا و آمریکا سیاستمداران نقشی در تصمیمات بانکهای مرکزی ایفا نمیکنند.
رشد تورم در جامعه هر روز ابعاد و شتاب جدیدی به خود میگیرد، و در چنین شرایطی (بدون در نظر گرفتن سایر عوامل و به صورت خیلی سادهسازیشده) رشد نرخ سود بانکی ابزاری برای مدیریت نرخ تورم و بازگرداندن قسمتی از نقدینگی به سمت شبکه بانکی است. در مورد اینکه در چنین شرایطی آیا این راهکار مفید فایده است یا نه، بهویژه آنکه شکاف بین نرخ رسمی سود بانکی و تورم بسیار بالاست، بحثهای زیادی میتوان مطرح کرد. چون برخلاف شرایطی که بر اقتصاد ما حاکم است، در کشورهای اروپایی و آمریکایی این شکاف پایین بوده و انتظارات تورمی عجیب و خاصی نیز در جامعه وجود ندارد چراکه هم ثبات سیاسی و هم ثبات اقتصادی بهویژه در آمریکای شمالی برقرار است و اروپا نیز کمکم با شرایط بحران اوکراین در حال کنار آمدن است. اما پس از این مقدمه کوتاه از آنجاکه هدف این یادداشت بررسی دلایل اقتصادی رشد نرخ سود بانکی است و احتمال موفقیت یا عدم موفقیت آن مطرح نیست، ابتدا مروری بر بازار سرمایه داریم و پس از آن اثرات احتمالی تغییر نرخ سود را بررسی میکنیم.
برجام و فرجام نرخ سود
از چند ماه پیش که احتمال رجوع مجدد طرفین به برجام بیشتر از امروز و زمان حال بود، بحث اصلی این بود که با بازگشت ثبات سیاسی به کشور (از طریق برجام) و بهبود انتظارات و جو روانی جامعه و احیای تعاملات اقتصادی، دولت و بانکها نیازی نخواهند داشت تا برای جمعآوری نقدینگی به افزایش نرخ سود روی بیاورند، با وجود چشمانداز مطلوب و انتظارات تورمی تعدیلشده نزد افکار عمومی، حتی امکان کاهش نرخ سود بانکی غیرمحتمل نبود، مردم با اطمینان بیشتری پولهای خود را به بانکها بازمیگرداندند چراکه دیگر عجلهای برای خرید کالا و خدماتی که در آینده به آن نیاز پیدا میکردند نداشتند.
نرخ سود و اثرگذاری آن بر صنایع
رشد شدید تورم طی یکسال اخیر و در کنار آن رشد نرخ ارز باعث افزایش شدید نیاز شرکتها به سرمایه در گردش شده است، نیازی جدید و عظیم که از یک طرف شبکه بانکی بهراحتی نمیتواند آن را تامین کند و ظرفیتهای خود را متناسب با آن افزایش دهد و از طرف دیگر هرگونه افزایش در سود بانکی که به افزایش نرخ تامین مالی شرکتها منجر میشود بسیار بیش از سالهای قبل باعث افزایش هزینه مالی شرکتها خواهد شد، آن هم در شرایطی که دولت انتظار دارد شرکتها نرخ محصولات خود را گران نکنند. تا این جای کار افزایش هزینههای تولید بهاندازه کافی باعث کاهش حاشیه سودآوری شرکتها شده است، اگر در بر همین پاشنه بچرخد و دولت همچنان به دنبال نظارت دستوری بر قیمتها باشد، افزایش نرخ سود بانکی بازهم باعث کاهش هرچه بیشتر حاشیه سود شرکتها خواهد شد.
اثرگذاری نرخ سود بر بازده مورد انتظار
در تمامی بازارهای مالی دنیا و در تمامی برهههای زمانی در این بازارها رابطه واضحی بین نرخ سود بدون ریسک و نرخ بازده مورد انتظار سرمایهگذاران (P /E یا نسبت قیمت به سود سهم) وجود داشته است، حتی با وجود آنکه در بسیاری از این بازارها امکان انتقال نرخ تورم به خریدار محصولات شرکتهای حاضر در بورس و در نتیجه حفظ و ثابت نگهداشتن حاشیه سود وجود داشته و ارزش شرکتها نیز کموبیش متناسب با تورم رشد میکرد و بنابراین طبق اصول تئوریک علم اقتصاد تنها صرف ریسک ناشی از نگهداری از سهام بایستی توسط سرمایهگذاران دریافت میشد (به زبان ساده در بازاری مثل آمریکا و با آن درجه از ثبات اقتصادی نرخ P /E بین 20 تا 30 کاملاً کفایت میکند)، اما شاهد هستیم با رشد نرخ سود بانکی (سودی که عملا در بلندمدت مصون از تورم نیست و ارزش این سود و سپرده پشتیبان آن (برخلاف شرکتهای بورسی) در مواجهه با تورم کاهش مییابد) نسبت P /E بر بازار کاهش مییابد و حتی تکرقمی میشود، از اینرو باید عنوان کرد نرخ سود بانکی بالا چون باعث کاهش نرخ P /E بازار میشود برای سرمایهگذاران بلندمدت (بهشرط بازگشت اقتصاد به شرایط نرمال در یک افق زمانی معقول) خبر خوبی است، اما در کوتاهمدت و میانمدت میتواند باعث منفی شدن بازار و زیان دیدن سرمایهگذاران شود.
نرخ سود (بهره) و تاثیر آن بر روند معاملات
نرخ بازار پول اصلیترین عامل در تعیین مسیر جریان نقدینگی در بین انواع داراییهای مختلف در سطح جهان است، بهویژه در کوتاهمدت، قسمت قابلتوجهی از حجم معاملات روزانه در بازارهای مالی از جمله بورس متعلق به سرمایهگذاران کوتاهمدت و سفتهبازان است و این پول و نقدینگی در کوتاهمدت و حتی میانمدت در تعیین جهت بازار و مثبت و منفی شدن آن وزن بسیار بیشتری نسبت به سرمایههای بلندمدت (با وجود حجم بسیار بیشتری که به خود اختصاص میدهند) دارد. جذاب شدن بازار پول میتواند باعث شود کوچکترین نگرانی از عدم رشد مناسب بورس (با توجه به ریسکهای همراه آن) این اشخاص را تشویق کند تا سرمایههای خود را در بانکها پارک کنند، مخصوصاً طی سالهای اخیر با عرضه ابزارهای مرتبط با بازار پول نظیر اوراق اخزا و صندوقهای درآمد ثابت که هم شرایط جذابتری گاه نسبت به سپردهگذاری در شبکه بانکی دارند و هم با سهولت و سرعت بیشتری میتوان منابع را به سمت آن هدایت کرد، هر نوع افزایش در نرخ سود خیلی سریع اثر خود را بر بازار سرمایه میگذارد.