رویای رفاه
کارنامه رفاه ایران در سال گذشته چگونه بود؟
رفاه ایران به داستانی تکراری تبدیل شده است؛ داستان کشوری که در رویای شیرین تولید رفاه با پول نفت روی نردبان بهزیستی و شادکامی، اندکی بالا میرود اما دوباره به دامن کمرفاهی سقوط میکند. آنگونه که شاخصهای بینالمللی نشان میدهند، در سالهای اخیر هرگز نتوانستهایم نمره قابل قبولی در رفاه، شادکامی و شادی کسب کنیم. گاهی قعرنشین جدول شادکامی میشویم، گاهی در ردههای پایین رتبهبندی رفاه بین دو پله درجا میزنیم، و گاه دیگر ناممان در صدر فهرست کشورهای غمگین جهان به ثبت میرسد. دشوار نیست که دریابیم دستکم در دهههای اخیر، حکمرانی از تبدیل ثروت به آنچه مایه شادی و رفاه و شادکامی جامعه است، موفق نبوده. سببشناسی این شکست هم دشوار نیست. اغلب کشورهای جهان مدتهاست به این باور رسیدهاند که رفاه، چیزی فراتر از آسایش مادی است و جوامع مرفه بیش از آنکه به درآمد سرانه و تولید ناخالص داخلی متکی باشند بر ساختن جوامع دربرگیرنده، اقتصادهای باز و مردم توانمندشده استوارند. جوامعی که در آن، فرصتهای برابر برای همه گروهها فراهم است، آزادیهای فردی و اجتماعی به رسمیت شناخته میشود، جامعه امن و ایمن است، محیط زیست، سالم و تحت حفاظت است و حکمرانی با بهترین کیفیت، درهای اقتصاد را باز نگه میدارد.
در مقابل به نظر میرسد سیاستمداران ایرانی درک درستی از عوامل موثر بر رفاه ندارند و مولفههای موثر بر آن را هم به خوبی نمیشناسند. کشوری که دهههای متمادی کوشیده است با ثروت ناشی از نفت، رفاه را به جامعه تزریق کند -و ناموفق بوده- از تجربه تلخ کشورهایی همچون ونزوئلا هم درس نگرفته است. ناآگاهی سیاستمدار اما تنها عامل موثر بر کسری رفاه ایران نیست. سعید اسلامیبیدگلی میگوید: مساله بعدی این است که سیاستگذار در ایران معمولاً به مسائل کوتاهمدت و حتی گاهی به بحران رسیده فکر میکند و این باعث میشود مسائل ریشهای و پایهای که ممکن است در یک برنامهریزی بلندمدت به بهبود کیفیت زندگی و افزایش رفاه منجر شود، کاملاً فراموش شوند. البته شرایط سیاسی و بینالمللی هم اجازه فکر کردن را به بسیاری از وجوه موثر در رفاه نداده است. در نتیجه همه این موارد، موضوع کیفیت زندگی و رفاه اساساً از اولویت سیاستگذاری چه در سطح کلان و بلندمدت و چه در سطح کوتاهمدت خارج شده است.
چند سال قبل نویسندگان گزارش شاخص رفاه لگاتوم در تحلیل نمره غیرقابل قبول ایران در رتبهبندی رفاه نوشتند: در حالی که اقتصاد این کشور با درآمد متوسط، این ظرفیت را دارد که رفاه بیشتری برای شهروندان ایجاد کند و از نظر زیرشاخص رفاه در میان کشورهای منطقه بهترین امتیاز را کسب کرده اما، ناکارآمدی سیستم بوروکراسی و سختتر شدن عرصه برای آزادیهای فردی، سبب شده ایران در مسابقه رفاه از همتایان خود عقب بماند. آنان معتقد بودند دوران ریاستجمهوری احمدینژاد با دامن زدن به منازعات بین دو قوهقضائیه و مقننه در حکومت، سبب دوقطبی شدن جامعه و فضای سیاسی کشور شد. گرچه پس از انتشار این تحلیل، لگاتوم تکملهای بر آن نیفزوده اما با نگاهی به رتبه ایران در گزارش سال 2020 این موسسه به راحتی میتوانیم دریابیم با رفتن دولت بیتدبیر و آمدن سیاستمداران مدعی تدبیر هم حال رفاه ایران بهبود پیدا نکرده است. ما هنوز هم، حوالی رتبههای قبلی خود بالا و پایین میرویم بیآنکه باور کنیم در سایه زوال سرمایه اجتماعی و آزادیهای فردی و با یک حکمرانی ضعیف بهویژه در حوزه اقتصاد، در حال تجربه سقوطآزاد رفاهیم. سقوطی که حالا، با یورش کرونا به اقتصاد بیرمق خسته از تحریم سرعت بیشتری پیدا کرده است.
نقاط ضعف ماندگار
در نبود مطالعات داخلی شاید بهترین معیار برای سنجش میزان رفاه ایرانیان شاخص رفاه لگاتوم و پس از آن شاخص جهانی شادکامی باشد. با نگاهی به یافتههای این دو پژوهش جهانی است که میتوانیم دریابیم با پافشاری بر خطاهای سیاستگذاری و حکمرانی در یک دهه اخیر سبب شدهایم نقاط ضعف رفاهیمان همچنان پابرجا بماند و حتی به سمت وخامت حرکت کند.
شاخص لگاتوم 2020 امسال در شرایطی منتشر شد که جهان، درگیر با همهگیری، میکوشد دستکم آنچه تاکنون به دست را حفظ کند. آنگونه که تحلیلگران لگاتوم نوشتهاند روند رو به رشد رفاه در 10 سال گذشته روزنه امیدی است که میتواند کشورها را در عبور از بحران کووید 19 یاری کند اما، هنوز هم ضعف اقتصاد به دلیل حکمرانیهای ضعیف و تحدید آزادیهای فردی و اجتماعی مانع بهبود رفاه جهانی است. و این ارکان، همانهایی هستند که نمره عملکرد رفاهی ایران را نیز پایین کشیدهاند.
لگاتوم 2020 نشان میدهد ایران با یک رتبه تنزل مقام نسبت به سال قبل، در میان 167 کشور جهان در جایگاه 120 قرار گرفته است. این بهسادگی یعنی حتی کشورهایی نظیر روآندا، نیکاراگوئه، تانزانیا و کنیا هم از ما مرفهترند! داستان به همینجا ختم نمیشود؛ یافتههای 10ساله گزارش لگاتوم نیز حاکی از آن است که به جز اندکی بهبود رفاه در سالهای 2016 تا 2018 در سایر سالها روند رشد رفاه ایران دائماً با دستانداز مواجه شده است. نمودار یک که رفاه ایران را در مدت 10 سال گذشته به نمایش درآورده، بهسادگی نشان میدهد در مقایسه با یک دهه قبل تنها توانستهایم شش پله از نردبان بهزیستی جهان بالا برویم. بر مبنای این نمودار، بهترین رتبه رفاهی ایران در سال 2018 رقم خورده است (115) که متاسفانه با کسب نمرات بد از برخی مولفههای شاخص رفاه، در دو سال گذشته این جایگاه را هم از دست دادهایم! لگاتوم مینویسد ایران در حوزه آموزش (رتبه 77) و شرایط زندگی (رتبه 75) بهترین عملکرد را داشته، در حوزه بهداشت هم همچون سالهای گذشته رتبه دورقمی 59 را حفظ کرده، اما در آزادیهای فردی بدترین رتبه (165) را به دست آورده است؛ رتبهای که تا قعر جدول تنها دو پله فاصله دارد! در سایر موارد هم، نمرات مشروط و مردود زیادی داریم که جای بحث است.
قرمزترین نقاط کارنامه امسال ایران را میتوان در حوزه «جوامع دربرگیرنده» مشاهده کرد. در این حوزه رتبه 150 جهان را کسب کردهایم و در ارکان آن یعنی آزادیهای فردی، حکمرانی و ایمنی و امنیت به ترتیب در جایگاه 165، 138 و 131 جهان ایستادهایم. نمره نامطلوب ما از شاخصهای فرعی «نبود تبعیض قانونی، آزادی انجمن و مجامع، عاملیت فردی و آزادی بیان و اطلاعات» رتبه آزادیهای فردی را به زیر کشیدهاند. امسال نیز همچون یک دهه گذشته آزادی بیان، و فعالیت انجمنها و مجامع روزنامهنگاری، پیوسته با محدودیت ایجاد محدودیت برای روزنامهنگاران، مدافعان حقوق بشر و محیط زیست، اعضای اتحادیههای صنفی و منتقدان، امتیاز کشور را از نظر آزادی فردی کاهش داده است. محدودیتهای اجتماعی مذاهب و کاهش آزادی مطبوعات نیز از عوامل دیگری هستند که در کاهش این امتیاز موثر بودهاند. در رکن حکمرانی هم، بهجز مولفه اعمال قانون، در سایر مولفهها یعنی «پاسخگویی سیاسی، کارآمدی دولت، فشارهای اجرایی، انسجام دولت و کیفیت مقرراتگذاری»، چراغ قرمز نمره رفاهمان روشن است!
برمبنای تعریفی که لگاتوم از حوزه جوامع دربرگیرنده دارد، این نمرات نامطلوب یعنی ساختارهای روابط در جامعه ما، بین افراد و بین افراد و نهادها بهشدت معیوب است و به جای آنکه انسجام اجتماعی و توسعه جمعی را تقویت کند در جهت تضعیف آن گام برمیدارد. در واقع نهادهای اجتماعی و قانونی که برای حفاظت و حمایت از آزادیهای اساسی افراد و توانایی آنها برای رشد و شکوفایی ضروری هستند، در سال 2020 با ناکارآمدی تمام روبهرو بودهاند. یافتن مصادیق این واقعیت دشوار نیست اگر به خاطر بیاوریم گروههای مختلف اجتماعی، از زنان گرفته تا کنشگران مدنی با چه گیروگرفت هایی روبهرو بودهاند و کیفیت حکمرانی به دلیل سیاستهای ضعیف و ناکارآمد و فساد گسترده تا چه حد تضعیف شده است.
در حوزه «اقتصادهای آزاد» هم عملکرد درخشانی نداشتهایم. کسب رتبه 133 از این حوزه، نشان میدهد شرایط کسبوکار (رتبه 152)، محیط سرمایهگذاری (رتبه 130) و کیفیت اقتصاد (رتبه 117)، در سالی که گذشت همچنان نامساعد بوده است. چراغ مولفههای فرعی «شرایط کسبوکار»، همگی بهجز فشار مقررات (رتبه 86) قرمزند؛ کسب نمره سهرقمی از رقابتپذیری بازار داخلی، محیط کارآفرینی و انعطافپذیری بازار حاکی از آن است که هنوز هم کارآفرینان و فعالان اقتصادی برای شروع و ادامه کسبوکار با موانع بسیاری روبهرو میشوند و پشت درهای بسته متعددی میمانند. رکن «محیط سرمایهگذاری» هم دستکمی از رکن قبلی ندارد؛ وضعیت در تمام مولفههای آن، یعنی حقوق مالکیت، حمایت از سرمایهگذار، اکوسیستم مالی و موانع سرمایهگذاری بینالمللی، قرمز است! برمبنای تعریف لگاتوم، این حوزه است که تعیین میکند هر اقتصاد تا چه اندازه در برابر رقابت آزاد است، نوآوری و سرمایهگذاری را تشویق میکند، مروج کسبوکار و تجارت است و سبب تسهیل رشد همهجانبه میشود. با کسب سه رتبه سهرقمی در این حوزه، چندان دشوار نیست که دریابیم نهتنها سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی که حتی مردم عادی که از مزایای چرخش صحیح اقتصاد بهره میبرند، چگونه از رفاهی که رهاورد باز شدن اقتصاد است، محروم ماندهاند.
تنها نقطه روشن کارنامه عملکرد ایران در رفاه، حوزه «مردم توانمندشده» است که رتبه دورقمی 91 را برای کشور به ارمغان آورده است. نقاط قوت عملکرد رفاهی ایران هم در این حوزه به ثبت رسیده است؛ آموزش، بهداشت و شرایط زندگی. در همین حوزه اما «محیط زیست» همچنان نمره مردود کارنامه ایران است. رتبه 155 در این رکن نشان میدهد محیط طبیعی که قرار است در آن زندگی کنیم و آن را برای نسل آینده به ارث بگذاریم، رو به زوال است.
رفاه در سایه شادکامی
شاخص رفاه لگاتوم اما، تنها معیار ما برای سنجش میزان بهزیستی مردم و رضایت آنها از زندگی نیست. گزارش جهانی شادکامی را هم میتوان به آن افزود تا دریابیم در سالی که گذشت حال و روز رفاه ذهنی ایرانیان چگونه بوده است.
اولین شماره گزارش شادکامی سازمان ملل در سال 2012 منتشر شد، پس از آنکه سازمان ملل جلسهای را با موضوع بهزیستی و شادکامی: تعریف پارادایم اقتصادی جدید، برگزار کرد. این نشست در واقع پاسخی به مجموعه رو به رشدی از ادبیات پژوهشی بود که نشان میداد تولید ناخالص داخلی و رشد اقتصادی، پیشبینیکنندههای کافی یا حتی خوبی برای سنجش میزان شکوفایی و رضایتمندی در یک کشور نیستند. در واقع پارادوکس«درآمد- شادکامی» که به پارادوکس ایسترلی(easterlin paradox) معروف است، نشان میدهد در هر برهه از زمان چه بین کشورها و چه درون آنها شادکامی بهطور مستقیم با درآمد تغییر میکند اما در طول زمان، با افزایش درآمد شادکامی یک کشور افزایش نمییابد. در نهایت، برمبنای نظر جمع بزرگی از متخصصان، از کارشناسان اقتصاد گرفته تا روانشناسی، مجموعهای از شاخصها برای شادکامی ذهنی تعریف شد و دادههای محاسبه این شاخصها نیز از نظرسنجیهای جهانی گالوپ به دست آمد. معیارهای اصلی سنجش شادکامی بدین شرح بود: درآمد حاصل از تولید ناخالص داخلی، بهزیستی جسمی (برمبنای سلامتی و امید به زندگی)، حمایت اجتماعی، آزادی در انتخابهای زندگی، سخاوت، ادراک فساد، احساسات مثبت (خوشبختی، خنده، لذت) و احساسات منفی (نگرانی، غم عصبانیت).
از پاسخدهندگان خواسته میشد با این فرض به سوالات پاسخ دهند: نردبانی را تصور کنید که پلههای آن از صفر تا 10 شمارهگذاری شدهاند. بالای نردبان، نشاندهنده بهترین زندگی ممکن برای شما و پایین نردبان نشاندهنده بدترین وضعیت است. احساس میکنید در حال حاضر، روی کدام پله از نردبان ایستادهاید؟ اما ایرانیان در سال گذشته، کجای نردبان شادکامی ایستادند؟
در گزارش جهانی شادکامی 2020، ایران در میان 153 کشور جهان در رتبه 118 قرار گرفت، تنها کمی بالاتر از پنجک «ناخوشبختترین» کشورها! برای پاسخ به سوال نخست این بحث نگاهی به رتبه ایران در هشت مولفه فرعی میتواند مفید باشد. در سه مولفه، ایران جایگاه خود را در پنجکهای برتر به ثبت رسانده است. همانطور که در نمودار 2 میبینید، بهزیستی جسمانی (به این معنی که جمعیت از بدو تولد از سلامتی و امید به زندگی خوبی برخوردارند) با رتبه 77، یکی از نمرات خوب کارنامه ایران در شاخص شادکامی 2020 است. رتبه 28 در مولفه سخاوت (میزان کمک به خیریهها و فعالیتهای داوطلبانه) هم درخشان به نظر میرسد گرچه یافتهها حاکی از آن است که میزان سخاوتمندی مردم نسبت به یکدیگر (فردبهفرد) بسیار دور از نقطه ایدهآل است. از نظر درآمد نیز ایران در رتبه 54 جهان قرار دارد و این خود بهخوبی نشان میدهد وضعیت اقتصادی، شاخص مناسبی برای نشان دادن علت کاهش شادکامی در ایران نیست.
اما عامل مهمی که معدل شادکامی ایران را در این شاخص پایین کشیده، پاسخ بسیار بالای ایرانیان به «تجربه احساسات منفی» است که رتبه 150 را به نام کشور رقم زده است؛ یعنی تنها سه پله فاصله تا قعر جدول! عکس این مولفه یعنی تجربه احساسات مثبت، گرچه وضعیت بهتری دارد (رتبه 109) اما برای جبران سنگینی احساسات منفی کافی نیست. ادراک مردم نسبت به فساد خصوصی و عمومی بالاست (رتبه 109) و احساس نداشتن کمک در شرایط سخت رتبه ایران در حمایت اجتماعی را به پله 134 جدول تقلیل داده است. علاوه بر این سه، احساس نداشتن حق انتخاب در زندگی (117) نیز ایرانیان را بیش از پیش به قلمرو ناشادی رانده است.
در نهایت، دادههای شاخص جهانی شادکامی این فرصت را فراهم میکند تا متغیرهای درآمدی کشور را بررسی کنیم و ببینیم آیا نوساناتی که در نمره شادکامی مشاهده میشود، ناشی از عوامل اقتصادی در دورههای تحریم سبک یا سنگینتر است یا خیر؟ در واقع میتوانیم این دورهها را به قبل و بعد از ریاستجمهوری ترامپ تقسیم کنیم. یافتهها اما شگفتانگیز است؛ در مدت 15 سال گذشته هیچ تفاوت قابلملاحظهای از این منظر مشاهده نمیشود!
برمبنای شاخص شادکامی 2020 نیز دشوار نیست که دریابیم گرچه جنبه اقتصادی زندگی افراد بخش مهمی از بهزیستی آنان را تعیین میکند اما به نظر میرسد عواملی همچون تجربه احساسات منفی یا ادراک فساد در سال گذشته، تاثیر بیشتری بر احساس خوشبختی و شادکامی ایرانیان داشته است. بدون تردید اوضاع بهتر اقتصادی با ایجاد خوشبینی و امیدواری همراه است اما برای وضعیت ناخشنودی ایرانیان در سایر ابعاد رفاه میتوان دلایل واضحی پیدا کرد؛ از جمله ادراک فساد خصوصی و عمومی گسترده، از بین رفتن حمایتهای عمومی در شرایط اضطرار و تجمیع احساسات منفی مانند نگرانی و خشم. مهمتر آنکه، پاسخ منفی ایرانیان به بهرهمندی از آزادی انتخاب در زندگی، بیانگر احساس ناتوانی مردم در بهبود زندگی و لذت بردن از آن است. به خاطر داشته باشیم نوسانات ایران در رتبه شادکامی در سالهای 2005 تا 2019، انعکاسی از روند نمره ایران در درآمد نبوده است. شادکامی ایرانیان، در دوره تحریمهای سبک، و با رشد سالانه شش- هفتدرصدی در تولید ناخالص داخلی و تحت سیاست فشار حداکثری ترامپ -وقتی نرخ رشد منفی شد- هیچ تفاوتی ندارد. و این نشانه مهمی است که باید سرنخ زوال رفاه و شادکامی جامعه را جای دیگری جستوجو کرد؛ جایی که بیشتر از آن بوی نبود آزادی، ادراک فساد، و حبس شدن در دام سیاستهای نادرست به مشام میرسد.تجربه یک دهه سنجش رفاه در جهان، به ما نشان داده است که ملل مرفه آنهایی هستند که دولتهایشان با توافق مردم حکمرانی میکنند و شهروندان مسوولیتپذیری دارند. در این کشورها تصمیمات اقتصادی با پاسخگویی و مسوولیتپذیری اتخاذ میشود تا مولد اشتغال و پیشران رشد اقتصادی باشد، اصول مسوولیت و آزادیهای فردی پا به پای یکدیگر عمل میکنند، شهروندان آزادند و میتوانند ظرفیتهای منحصربه فرد خود را برای بهبود زندگی خویش و تقویت جامعه و کشور به کار گیرند. این اصولی است که به نظر میرسد در پایان هر سال ناگزیریم به سیاستمداران خود یادآوری کنیم تا شاید با اصلاح رویههای نادرست کنونی، رویای رفاه را برای شهروندان کشور تعبیر کنند.