چشمانداز 1400 بازارها
بازارهای دارایی در سال آینده چه مسیری را در پیش خواهند گرفت؟
فاطمه اسماعیلی: سال 99 برای بازارهای دارایی سالی پرفرازونشیب و با چالشهای عدیده بود. از یکسو پاندمی کرونا برخی از کسبوکارها را با تعطیلی مواجه کرد و از سوی دیگر تداوم شرایط تورمی در اقتصاد، صاحبان نقدینگی را بر آن داشت تا به دنبال راهی برای حفظ ارزش پول خود باشند. در ثلث نخست سال، شرایط ناثبات اقتصادی و همزمان با آن افزایش تبلیغات عمومی، پولهای سرگردان را روانه بازار سهام کرد تا نماگر اصلی این بازار رشدی 300درصدی را ثبت کند. در ادامه اما این حباب بزرگشده ترکید و به سبب قانونهای محدودهکننده اصلاح بازار سهام فرسایشی شد. در بازار ارز چشمها به متغیرهای عمدتاً غیراقتصادی در آن سوی مرزها دوخته شده و در بازار مسکن نیز نسبت قیمت به اجاره از سقف متعارف خود خارج شده و به 38 واحد رسید و حالا برخی از سرمایهگذاری در ارزهای دیجیتال سخن میگویند و آینده روشنی را پیشروی این بازار نورسیده میبینند. اما انتظارات تورمی در سال آینده چه مسیری را طی خواهد کرد؟، چشمانداز هر یک از بازارهای دارایی اعم از سهام، ارز، طلا، مسکن و جدیدتر از همه ارزهای دیجیتال چگونه خواهد بود؟، کدام بازار در سال 1400 بیشترین بازدهی را از آن سرمایهگذاران خود خواهد کرد؟ و نقدینگی که همچنان خیال کاهش ندارد، به سمت کدام بازار حرکت خواهد کرد؟، موضوعاتی است که در میزگرد تجارت فردا با مرتضی ایمانیراد، داوود سوری و بهروز ملکی، کارشناسان بازار دارایی مطرح شده است. این سه کارشناس اقتصادی اتفاقنظر دارند که با توجه به اقتصاد تورمی نمیتوان با قدرت در خصوص حبابی بودن بازارها اظهارنظر کرد؛ چراکه افزایش قیمتهای رخداده در سال جاری ثمره یک اقتصاد تورمی است.
♦♦♦
سال 99 بعد از فرازونشیبهای فراوان برای بازارهای دارایی در حال پایان یافتن است. از دو نیمه کاملاً متفاوت بازار سهام گرفته تا چشمدوختن سرمایهها به مسیری که دلار قصد پیمودن دارد. بازار ارز هم بیش از آنکه از متغیرهای کلان اقتصادی در داخل کشور تاثیر بپذیرد، نگاهش به تحولات فرامرزی از انتخابات ریاستجمهوری در ینگه دنیا گرفته تا FATF، برجام و آزادی داراییهای بلوکهشده بود. از نظر شما بازارهای دارایی سال جاری را چگونه گذراندند؟ حباب کدام بازارها طی ماههای گذشته تخلیه شده و کدام بازارها همچنان گرفتار حباب هستند؟
مرتضی ایمانیراد: اگر اجازه بدهید مقدمهای مطرح کنم و بعد وارد بحث شوم. دو ویژگی بسیار متمایز اقتصاد ایران در سال 1398 در سال 1399 نیز تکرار شد و آن هم تولید اندک با تورم در سطح بسیار بالا بود. در نتیجه شاکله اقتصاد ایران در سال 99 آغشته به رکود و تورم همزمان بود. با فهم این مطلب میتوانیم چگونگی رفتار متغیرهای اقتصادی را نیز تحلیل کنیم. در چنین شرایطی که اقتصاد از بیثباتی در متغیرهای اقتصاد کلان رنج میبرد، جشنواره شوکهای سیاسی نیز شکاف موجود میان تورم و رکود را بیشتر کرد. شرایطی که باعث شد اقتصاد ایران از شرایط تثبیتشده و قابلپیشبینی به شرایط پرالتهاب و غیرقابلپیشبینی تغییر مسیر دهد. برخی از این شوکهای ویرانگر از داخل کشور بر بدنه اقتصاد وارد شد و برخی دیگر از آن سوی مرزها ضربه وارد کرد. ثمره مانورهای اشتباه ما در داخل، قرار گرفتن ایران در فهرست سیاه FATF بود و ثمره مانورهای بیرونی، استمرار و افزایش التهاب در بازار ارز از طریق تحریمهای جدید از سوی دولت آمریکا بود. به عبارت دیگر ما بستری به نام «رکود تورمی حاد»، «حجم نقدینگی» بسیار بالا و عجیبوغریب نسبت به حجم تولید و یک «سابقه دوساله نرخ رشد اقتصادی منفی» در اقتصاد سال 99 داشتیم. این عوامل بودند که تعریف کردند متغیرهای اقتصادی چگونه باید عمل کنند. بنابراین ما در مورد خانوادهای داریم صحبت میکنیم که همه با هم درگیر هستند و انتظار داریم خروجی آن «شادمانی» باشد. قاعدتاً چنین خواستهای امکانپذیر نیست. خروجی چنین اقتصادی، افزایش قیمت طلا، قیمت ارز، شاخصهای بورس و تا حدی نیز مسکن است.
برای اینکه بتوانیم سال 1400 را مورد بررسی قرار دهیم، باید دو مساله را تفکیک کنیم. یکی اینکه این ساختار تورم رکودی که ما در سال 1399 داشتیم، به سال آینده انتقال خواهد یافت. این ساختار هم کاری به تحریمها ندارد؛ بلکه ماحصل اشتباهات انباشتهشده در اقتصاد ایران است. دوم از بیرون التهاباتی به این ساختار وارد شد که دو منشأ مشخص داشت. پیش از آنکه به دو منشأ مشخص اشاره کنم، عایدی بازارها را مقایسه میکنم. واضح است که بازدهی بازار سهام در 11 ماه گذشته بیشتر از سایر بازارها بود؛ چه آنکه این بازار تقریباً 140 درصد ارزش جدید به دست آورد که یکی از بهترین عملکردها بود. بازار مسکن هم در این مدت کمترین بازدهی را داشت. طلا و سکه هم بهرغم اینکه التهابات قابلتوجهی را تجربه کردند، هر کدام 60 تا 90 درصد بازدهی داشتند. واضح است که نرخهای بالای بازدهی نشان از التهابات اقتصادی دارد. این التهابات ناشی از آن دو عامل است؛ یکی بسترساز است و دومی به عواملی اشاره دارد که از طریق مسائل سیاسی وارد اقتصاد ایران شدند و شرایط فعلی را ایجاد کردند.
اینجا اشاره مشخص من به وجود حباب در بازارهاست. منظور چیست؟ ما به چه چیزی «حباب» میگوییم؟ وقتی در بازاری التهاب ایجاد شد، وقتی عرضه ارز در بازار کاهش پیدا کرد و قیمت به 32 هزار تومان رسید، به این معنا نیست که 32 هزار تومان قیمت کاذب است. این قیمت واقعی است. چرا به قیمتهای بالا میگوییم حباب دارد و به قیمتهای پایین میگوییم حباب منفی دارد؟ به نظر من حباب نداشت؛ مگر اینکه بگویند اگر عامل فشار را حذف کنیم-مثلاً فشار ترامپ یا قرار گرفتن در لیست سیاه FATF را حذف کنیم- باید قیمت دلار کاهش پیدا کند؛ این چیزی است که میشود برآورد کرد و تخمین زد. اما معنایش این نیست که این پدیدهها حباب هستند. به نظرم به جایی رسیدهایم که مساله حباب را باید دقیقتر بررسی کنیم. بهعنوان مثال وقتی شاخص بورس در پنج ماه اول سال، حدود 300 درصد رشد کرد، این رشد پرشتاب یعنی افزایش قیمت ارز و افزایش تورم در عین حال که روی یکدیگر اثر میگذارند بر بازار سهام نیز اثر گذاشتهاند. حالا وقتی اثر خالص این دو عامل را در شاخص بورس ببینیم، آن وقت متوجه میشویم که بهعنوان مثال 180 تا 190 درصد از 300 درصد رشد شاخص بورس، حباب بود. بنابراین اگر با این منطق با حباب برخورد کنیم منطقیتر است.
بهروز ملکی: اگر کلانتر به موضوع نگاه کنیم مسائلی که ما درباره آن صحبت میکنیم اقتصادی هستند، ولی بخش قابلتوجهی از متغیرهای موثر بر آن، سیاسی است. واقعیت این است که ما خیلی بلد نیستیم با جهان تعامل کنیم. تا وقتی پایههای قدرت کشور را بر اساس رشد اقتصادی، گسترش رقابت و تقویت بخشخصوصی تعریف نکنیم و در مجموع تا وقتی که سیاست در خدمت اقتصاد نباشد و اقتصاد اولویت اول سیاستمداران نباشد، وضعیتمان همین است که میبینیم. در عرصه داخلی هم گرفتار پوپولیسم هستیم و سیاستمداران برای جبران ناکارآمدی، به سیاستهای پوپولیستی روی میآورند. باید توجه داشت که پوپولیسم و ناکارآمدی رابطه علت و معلولی دوطرفه با هم دارند یعنی پوپولیسم موجب ناکارآمدی میشود و ناکارآمدی موجب پوپولیسم. در چنین شرایطی نمیشود کارهای بزرگ در کشور انجام داد. جناحها در حال رقابت برای تصاحب منافع کوتاهمدت هستند. دکتر همایون کاتوزیان تعبیر درستی درباره کوتاهمدت بودن جامعه ایران دارد. بیدلیل نیست که تورم مزمن، گریبان اقتصادمان را گرفته است.
داوود سوری: بله، در تایید و ادامه صحبتهای آقای دکتر ایمانیراد، میتوانیم بگوییم از نیمههای دهه 80 یک تغییر ساختاری در چارچوب اقتصاد کشورمان اتفاق افتاده و بعد از آن هم با شوکهای منفی و متعدد روبهرو شدیم. شاید مسائلی مثل FATF مسائل کوچکی باشد، ولی اینها بهنوعی عوارض آن شوکهای منفی است که در اقتصاد ما فراوان دیده میشود. مجموع و برآیند اثر این شوکها و آن تغییر ساختاری که اتفاق افتاده، رشد منفی، بیکاری نگرانکننده و تورم بالایی است که اقتصاد ما با آن روبهرو است. این ویژگیها را داریم و هر تحلیلی از وضعیت اقتصاد و شرایط بازارهای مختلف باید با در نظر گرفتن این عارضهها صورت گیرد.
در اقتصادی که با تورم 40 درصد درگیر است، صحبت از حباب زیاد محلی از اعراب ندارد. وقتی شاخص قیمتها هرسال دارد 40 درصد افزایش پیدا میکند، طبیعی است که قیمت بسیاری از کالاها بهطور متوسط به همین نسبت افزایش پیدا میکند. لب کلام اینکه؛ موتور محرک بازارها در واقع نرخ تورم 40درصدی است.
در اظهارنظرها به «انتظارات تورمی»، «FATF»، «وضعیت برجام» و «افزایش نقدینگی» اشاره شد. با توجه به همه این عوامل، فکر میکنید بازارها در سال آینده چه مسیری در پیش گیرند؟ کدام بازار در جذب نقدینگی موفقتر خواهد بود؟
سوری:عادی شده که هر سال وقتی میخواهیم در مورد سال بعد صحبت کنیم، بگوییم سال بعد سال بسیار سختی خواهد بود اما در سال 1400 مشخصاً با کسری بودجه زیادی روبهرو هستیم و با توجه به این کسری، بعید است که دولت بتواند این منابع را از بازارهای سرمایه و بازار بدهی جمعآوری کند. از اینرو انتظار داریم؛ تورمی متناظر با این کسری بودجه داشته باشیم. در جامعه نیز پذیرفته شده که سال آتی تورمی کمتر از سال جاری نخواهد داشت. برخلاف اظهارنظرهایی که میگوید دولت به صورت عمدی اجازه داده قیمت دلار افزایش پیدا کند تا بتواند کشور را اداره کند، نرخ فعلی با واقعیتهای اقتصادی کشور همخوانی دارد. بنابراین انتظار این است که در سال آتی شاهد افزایش قیمت ارز باشیم. درست است که احتمالاً گشایشهایی در روابط خارجی خواهیم داشت و در عین حال این احتمال وجود دارد که بتوانیم به منابع ارزی خارج از کشور دسترسی داشته باشیم و حتی بتوانیم نفت بیشتری بفروشیم، ولی به نظر من تحریمکنندگان دیگر اجازه نمیدهند ایران به منابع خود دسترسی کاملی داشته باشد تا از این طریق بتواند با ارزپاشی نرخ ارز را پایین بیاورد. شاید این یک توفیق اجباری باشد که دیگر دولتها نتوانند نرخها را با ارزپاشی کاهش دهند؛ بنابراین برداشتم این است که باید به نرخهای بالاتر ارز عادت کنیم. مشکل عمدهای که فکر میکنم در سال آتی خواهیم داشت، بحث انتخابات ریاستجمهوری و تغییر دولت است که عملاً باعث میشود در شش ماه اول سال با پدیده بیدولتی مواجه شویم. از زمان انتخابات تا زمان تغییر دولت و نشستن دولتمردان جدید بر صندلیها و اعمال تصمیمهایشان، زمان زیادی را از دست خواهیم داد که واضح است در این شرایط متلاطم اقتصادی، بسیار آسیبرسان است و میتواند روی نوسان متغیرهای اقتصادی تاثیرگذار باشد. احتمالاً روند منفی نرخ رشد اقتصادی در سال آینده متوقف شده و نرخ رشد مثبتی خواهیم داشت؛ ولی نباید انتظار رشد بالا داشته باشیم؛ شاید در بهترین حالت، رشد سهدرصدی را تجربه کنیم. این باعث میشود بازارها از این شرایط تاثیرپذیر باشند. در نهایت اینکه با وجود عملکردی که دولت در بازار سرمایه داشته، اعتماد به بازار کاسته شده و تقاضای کمتری برای ورود به بازار سهام وجود داشته باشد؛ بهرغم اینکه خیلی متغیرها به نفع بازار سرمایه در حال حرکت است ولی این هم یک واقعیت است که گزینههای سرمایهگذاری در کشور ما محدود است و بهجز طلا، سکه، ارز و مسکن، دارایی دیگری که خانوارها بتوانند در آن سرمایهگذاری کنند، نداریم. بنابراین فکر میکنم به همین ترتیبی که امسال نقدینگی و پساندازهای مردم توزیع شد، مجدداً بین همین داراییها توزیع شود.
ایمانیراد: من هم با این نکته موافقم که در سال 1400 رشد اقتصادی مثبت میشود اما این نرخ چندان بالا نخواهد بود. صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی و چند موسسه دیگر همه برآوردها بین یک تا دو درصد نرخ رشد را نشان میدهند. اما من نرخ تورم را کمی متفاوت از دکتر سوری میدانم. درست است که تورم بالا در سال آینده محتمل است اما به اعتقاد من این تورم به احتمال خیلی زیاد بیشتر از امسال نبوده و احتمالاً کمتر خواهد شد. منظورم این است که اگر ما امسال 37 تا 38 درصد نرخ تورم سالانه داشتیم، این رقم در سال آینده حدود 32 درصد میشود. البته دلیل آن هم این است که مقداری از درآمدهای ارزی وارد اقتصاد میشود که البته بیشتر از سال قبل است و همانطور که اشاره کردند، کسری بودجه، حجم پول را بالا میبرد و ما تورم سنگینی خواهیم داشت. پس با شرایط موجود به نظر میرسد نمیتوانیم این اقتصاد را بدون تورم ببینیم.
از طرف دیگر از آنجا که رشد موجودی سرمایه و روند سرمایهگذاری در اقتصاد ایران منفی شده، بنابراین سطح بسیار پایینی از اشتغال را در سال آینده تجربه خواهیم کرد. به نظر میرسد در سال 1400 از شکاف رکود تورمی مقدار کمی کاسته میشود ولی مساله ما حجم بالای نقدینگی است که در اقتصاد سال آینده تزریق میشود. هرچند پیشبینی میشود التهابی از بیرون به اقتصاد ایران وارد نشود اما برگزاری انتخابات در سال 1400 و پدیده بیدولتی که دکتر سوری اشاره کردند، میتواند منشأ التهابات در داخل باشد. ولی به نظرم اگر سطح ارتفاع نوسانات در متوسط قیمت یک کالا در یک ماه و حداکثر قیمت یک کالا در همان ماه باشد و این شکاف را سطح التهاب بگیریم، این سطح به نظرم پایین میآید. من احتمال میدهم در سال 1400 با اقتصاد آرامتری مواجه باشیم. البته سال گذشته زمانی که برآوردم از سال 99 را مطرح کردم، تاکید داشتم که سطح بالایی از سفتهبازی را شاهد خواهیم بود که همین اتفاق رخ داد و بسیاری از فعالیتهای اقتصادی از تولید و تجارت به سمت سفتهبازی کشید. ولی به نظرم میرسد که در سال 1400 این سطح سفتهبازی پایین میآید و اقتصاد مقداری روی حوزههای واقعی متمرکز شده و کار میکند. به همین دلیل است که پیشبینی میشود نرخ رشد اندکی مثبت باشد.
طلا و سکه در چنین بازارهای ملتهبی بسیار مستعد نوسان هستند. عدهای از نوسان این اقلام کسب سود میکنند. وقتی این نوسانها پایین میآید، سطح سفتهبازی نیز پایین خواهد آمد و کالاهایی مثل طلا و سکه مطلوب نخواهند شد. پیشبینی میکنم در ماههای پیشرو، جهتگیری مردم به سمت بازارهای جهانی باشد که این تمایل، مقداری فشار را از بازارهای طلا و سکه برمیدارد. یعنی در اثر استقبالی که از رمزارزها (Cryptocurrency) شده، مقدار فشار روی طلا پایین آمده و قیمت آن را در سطح بینالمللی پایین نگه داشته است. در حال حاضر موج عجیبی از ایران به سمت خارج از کشور و سرمایهگذاری در رمزارزها در حال حرکت است که این عزیمت به سمت بازارهای بینالمللی، تقاضا را برای دلار بالا میبرد ولی چون حجم این کوچ نقدینگی بالا نیست، قیمت دلار را بالا نگه نمیدارد و در نتیجه خیلی بعید میدانم که قیمت دلار در سال آینده نوسانات بالا داشته باشد و به یکباره رشد شش یا هفت هزار تومان را تجربه کند. به نظر میرسد دلار سال آینده در مدتزمان زیادی در کانال 20 تا 30 هزار تومان باقی خواهد ماند؛ چراکه در هر حال انتظارات برجام کماکان وجود دارد و ازاینرو پیشبینی میشود در سه تا چهار ماه ابتدای سال 1400 در کانال 20 تا 27 هزار تومان نوسان کند و بعداً آهستهآهسته ممکن است افزایش یابد. بنابراین من هم با آقای دکتر سوری کاملاً موافق هستم که در سال آینده بهطور تدریجی (نه به شکل نوسانی) قیمت دلار تا پایان سال افزایش پیدا خواهد کرد و احتمال اینکه این قیمت از 30 تومان بالاتر رود، وجود دارد.
ولی در مورد طلا؛ به نظر کالای مناسبی برای سرمایهگذاری نیست. یکی به خاطر اینکه وابستگیاش به دلار آن را خیلی ملتهب نمیکند و دوم هم اینکه مطلوبیت طلا بهعنوان یک کالای پوششدهنده ریسک بهشدت پایین آمده است. در حال حاضر نهتنها افراد، بلکه نهادها و بانکها نیز به سرمایهگذاری در رمزارزها علاقه پیدا کردهاند که این علاقه میتواند در اقتصاد ایران تحولات زیادی ایجاد کند. در عین حال به نظر میرسد کالاهای بادوام مثل خودرو و سایر کالاهای بادوام، افزایش قیمت بیشتر از 40 تا 50 درصد را تجربه نکنند و مسکن هم به نظر میرسد در هر حال به دلیل شرایط متعددی که وجود دارد همچون گذشته در حالت رکود خواهد بود. رکود به معنای اینکه حجم معاملات زیاد افزایش پیدا نمیکند ولی قیمت پایینتر از نرخ تورم احتمال افزایش دارد.
آقای دکتر ملکی درباره بازار مسکن با وجود اتفاق نظر در خصوص تشکیل افزایش غیرمنطقی قیمت، اما خبری از تخلیه حباب در این بازار نیست و P /R مسکن نیز به دلیل عدمتطابق قیمت و اجاره به 38 واحد رسیده است. در حال حاضر به نظر میرسد متقاضیان مسکن نیز در انتظار کاهش قیمتها هستند. به نظر شما روند قیمت ملک در سال آینده چگونه خواهد بود؟ آیا رکورد معاملاتی ادامه خواهد یافت؟
ملکی: اگر بخواهیم به تحلیل بازار مسکن بپردازیم، نمیتوانیم سایر بازارها را نادیده بگیریم بهخصوص دلار که در چند سال گذشته قطبنمای سایر بازارها بوده است. اگر بتوانیم تبیین درستی از دلار داشته باشیم، میتوانیم مسکن را نیز همسو با آن تحلیل کنیم. تقریباً با احتمال بالایی میتوانیم بگوییم صادرات نفت بهبود پیدا خواهد کرد. صادرات نفت در کوتاهمدت میتواند موجب ثبات نسبی نرخ دلار شود، اما در بلندمدت با یکسری فرآیندهای معیوب مواجه هستیم که افزایش دلار را اجتنابناپذیر میکند؛ یعنی اینطور نیست که فکر کنیم اگر توانستیم نفت بفروشیم، دیگر نباید نگران افزایش نرخ دلار باشیم. چون اقتصاد ما بیماری مزمنی به نام تورم دارد. تا وقتی نتوانیم مشکل تورم را حل کنیم، همچنان بازارهای ما نوسان شدید را تجربه خواهند کرد. با وجود فرآیندهای معیوبی همچون کسری بودجه دولت که گرفتار آن هستیم، صادرات نفت فقط میتواند به عنوان مُسَکِن در کوتاهمدت ما را خشنود کند. در خصوص نرخ اقتصادی دلار بر مبنای انطباق با نقدینگی میتوان به عددی حدود 22 تا 23 هزار تومان رسید؛ اما نرخ بازار با نرخ اقتصادی به دلایل مختلفی میتواند متفاوت باشد در سال آینده هم عوامل مختلفی را میتوانیم بر نرخ دلار تاثیرگذار ببینیم. FATF مساله مهمی است. عملاً هزینه مبادلهای بابت قرار گرفتن در لیست سیاه FATF پرداخت میکنیم. برجام و مساله بازگشت ایران و آمریکا و آن خوشبینی که به نحوی با انتخاب آقای بایدن در جامعه به وجود آمده بود به مرور جای خودش را به واقعبینی خواهد داد و خواهیم دید که مشکلات ایران و آمریکا خیلی راحت حل نخواهد شد و البته انتخابات ایران هم که قطعاً تاثیرگذار است. بنابراین با لحاظ جمیعجهات اگر بخواهیم درباره متغیرهای اقتصاد کلان و بازارها در سال آتی صحبت کنیم معتقدم نرخ رشد اقتصادی مثبت خواهد بود و حتی تحت شرایط خاصی میتواند به بالای پنج درصد هم برسد. در مورد تورم احتمال میدهم سطح 30 تا 40درصدی را خواهیم داشت.
با نظر دکتر ایمانیراد درباره دلار موافق هستم و فکر نمیکنم جهش عجیبوغریبی داشته باشد. تا انتخابات به نظر میرسد نرخ دلار بین 20 تا 30 هزار تومان نوسان داشته باشد. بعد از انتخابات هم بسته به اینکه کدام جناح به پاستور میآید شرایط میتواند اندکی متفاوت باشد. در خصوص بازار مسکن نیز محتملترین سناریو، ثبات نسبی و آرامش در این بازار است. البته مرادم خریدوفروش مسکن است و درباره بازار اجاره اینطور فکر نمیکنم چون احتمال میدهم مستاجران روزهای نسبتاً سختی را پیشرو داشته باشند.
آقای دکتر ایمانیراد شما بخشی از نظراتتان را در مورد رمزارزها بیان کردید. ما در یک ماه اخیر سهامدارانی را مشاهده کردیم که درصدند زیان خود را در بازار سهام از طریق ورود به رمزارزها جبران کنند. آیا شما این کوچ سرمایه را تایید میکنید؟ ارزهای دیجیتال چه چشماندازی در سال آینده دارند؟ بهویژه آنکه شاهدیم قیمت رمزارزها با هر حرفوحدیثی از سوی سیاستمداران و چهرههای اقتصادی دنیا صعود و نزول خیلی شدیدی را تجربه میکنند. به نظرتان جای امنی برای سرمایهگذاری هست؟
ایمانیراد: هیچکدام از حوزههای سرمایهگذاری امن نیست و به همان میزانی که امنیت ندارد، ریسک دارد. اگر بخواهیم از نظر سطح ریسک سنجش کنیم، سطح ریسک ورود به بازارهای رمزارزها از تمامی بازارهای ایران بالاتر است. چون وقتی بیتکوین میخرید سطح ریسک خیلی بالاتر از بازار ارز یا بازار سهام است.
مدتزمان زیادی است که به این گزاره فکر میکنم که چرا مردم در اقتصاد ایران به صورت گروهی و تودهوار از بازاری به بازار دیگر یورش میبرند. در بازهای بورس محل ورود تودهوار پولها میشود و بعد بازار دیگر و دیگر و دیگر. احتمالاً دلیلش این است که هنوز جامعه سرمایهگذار کشور دانش حداقل اقتصادی را برای سرمایهگذاری ندارد و به خاطر همین در ایران رفتارهای سرمایهگذاری به صورت گلهای شکل میگیرد. در حال حاضر نیز با داغ شدن تب سرمایهگذاری در بازار رمزارز شاهد حرکت رمهای به سمت این بازار هستیم.
ارزهای دیجیتال یکسری کدهای کامپیوتری هستند که با هم مبادله میشوند و هیچ اتصالی به تحولات واقعی اقتصاد یک کشور یا یک جهان ندارند؛ بنابراین با هیچگونه شاخص فاندامنتالی (بنیادی) شما نمیتوانید بازار رمزارزها را تحلیل کنید. اینها یکسری مولفههای فاندامنتال دارند که مثلاً اعضایشان چه کسی هستند، تکنولوژی بلاکچین است یا غیربلاکچین، قیمت الانش چقدر است مثلاً یک سنت یا یکدهم سنت و نوساناتش در گذشته چه بوده و آیا شرکتی با اینها قرارداد بسته که درواقع رمزارزها را از اینها بگیرد یا نه. بهاضافه اخبار و گفتوگوهایی (به عنوان مثال اثر سخنان جنت یلن، وزیر خزانهداری آمریکا) که به یکباره فشاری روی بیتکوین آورده و قیمت آن را با نوسانی عجیب مواجه میکند. ازاینرو به دلیل عدم وابستگی رمزارزها به متغیرهای فاندامنتال یک مقدار بهاصطلاح روی هوا هستند. حالا منظورم این نیست که وارد این بازار شدن غیرقابلاطمینان است.
نکته دوم این است که رمزارزها با یکسری کدها و برنامههای کامپیوتری نوشته شدند و الان بحث جدیدی که وجود دارد این است که اگر کوانتومکامپیوترها راه بیفتد ممکن است تحول بزرگی در رمزارزها ایجاد کند که این تحول حتی به این منجر شود که برخی از رمزارزها با تکنولوژیهای فرسودهتر از بین بروند و رمزارزهایی با تکنولوژیهای جدیدتر سر کار بیایند.
مساله سوم هم اینکه ما باید یکسری مسائل را بپذیریم که به این راحتی که شرکتها یا مدیرعاملهای شرکتهای بزرگ بیتکوین را پذیرفتند، به این راحتی دولتها نمیپذیرند و تا دولتها این رمزارزها را نپذیرند یا اینکه رمزارزهای خودشان را در بازار ارائه نکنند، این بازار تثبیت نمیشود. یکی از دلایل نوسانات بسیار بالای رمزارزها هم همین است؛ بنابراین انتظار داریم کماکان رمزارزها از پله اول به پله دوم که الان حرکت کرده، به پله سوم و به پله چهارم برود ولی با نوسانات بسیار شدید. به عبارت دیگر جامعه جهانی نیاز دارد که از پول، دولتزدایی و کنترلزدایی شود. مشکل دیگری که درباره رمزارزها میشود مطرح کرد این است که در حال حاضر بالای دو سه هزار رمزارز تولید شده که بازار غیرشفاف و بههمریخته و گیجی درست کرده که برخی از اینها هم ممکن است خیلی راحت از بازار بیرون بروند و هر کسی که دارد ثروتش صفر شود یا سازمان بزرگی مانند تسلا عنوان کند که رمزارز خاصی را برای پرداختهای خود قبول دارد و آن وقت شاهد جهش قیمتی یک رمزارز خواهیم بود.
من دیدم افرادی را که سرمایهگذاری کردند و در موارد خیلی خاص تقریباً 13، 14 برابر سرمایهشان افزایش پیدا کرد؛ ولی اینها نمیتواند به جوان ایرانی خط بدهد که خب پس من هم بروم این کار را بکنم چون به همان میزانی که سرمایه یک نفر 13، 14 برابر شده، سرمایه عدهای از بین رفته است. نکته دیگری را هم باید در نظر داشته باشیم که بازار رمزارزها با یک مقدار مسامحه یک بازار بازی جمع صفر است. بازاری است که وقتی یک نفر پول به دست میآورد یک نفر دیگر باید این پول را از دست بدهد؛ هرچند که رمزارزها مرتب دارد تولید میشود و به عرضه اضافه میشود و یک مجموعه بسیار زیادی دارند وارد این بازار میشوند. در بعضی از دانشگاههای جهان که الان شما نمیتوانید با کارت اعتباری پرداخت کنید، از طریق رمزارزها میتوانید پرداخت انجام دهید و خدمات بگیرید. خیلی کارها میشود در این حوزه کرد. خدمات دادن رمزارزها به داخل ایران، تجارت خودکار الگوریتمی رمزارزها و اینها حوزههایی است که جوانهای ایرانی میتوانند در آن وارد شوند و به نظر من چیز خیلی خوبی است؛ یعنی فضا و بازار خیلی خوبی وجود دارد. ولی سودی که در این بازار میکنند دوام ندارد و ممکن است یکباره بشکند و یکدفعه قیمت بیتکوین 10 تا 20 هزار دلار بیفتد، یا ممکن است بالا برود؛ ولی یک مقدار باید با میزان سرمایه بسیار محدود و با یادگیری وارد این بازار شوند و این بازار که به نظر میرسد در آینده اقتصادی جهان جای بسیار محکمی خواهد داشت، جوانهایی که سن پایینی دارند بتوانند وارد این بازارها بشوند. فقط تاکید میکنم با پول زیاد وارد این بازارها نشوند و بهتدریج که آشناییشان با بازار بیشتر شد، آهستهآهسته موجودی سرمایه خودشان را در این بازارها زیاد کنند.
سوری: آقای دکتر ایمانیراد خیلی مفصل بحث رمزارزها را مطرح کردند. من فقط میخواهم بگویم بهعنوان یک دارایی برای فردی که در داخل کشور زندگی میکند، جدا از ریسک بالا و پایین رفتن قیمت خود آن رمزارز، باید ریسک نرخ ارز را بپذیرند، باید ریسکهای مبادلاتی را هم بپذیرند. ما از بازارهای دنیا عملاً جدا هستیم و از طریق واسطهها با بازارهای دنیا در ارتباط هستیم و اینها همه ریسک و هزینه برای ما ایجاد میکند. با ریسک اینترنت هم روبهرو هستیم. نکتهای که باید در نظر بگیریم این است که با این محدودیتهایی که ما در داخل ایران داریم، در این داراییهای جدید سرمایهگذاری بکنیم یا نکنیم.
آقای دکتر سوری، با وضعیتی که بورس در چند ماه گذشته تجربه کرد و با اصلاح بیش از 40درصدی مواجه شد، خیلیها به دولت انتقاد کرده و این روند را ماحصل اقدامات دولتی دانستند. اینکه به خاطر افزایش تبلیغاتی که از سوی دولت انجام شد سرمایه قابل توجهی بهویژه از سوی افراد تازهواردی که کمترین میزان آشنایی را با بازار سهام داشتند در اوج قیمتها یعنی اوایل تابستان وارد گردونه معاملات سهام شد و حال با زیان حتی 70 درصد مواجه است. چقدر میشود دولت را در این شرایط مقصر دانست؟ اصولاً دولتها چقدر در برابر سود و زیان مردم مسوول هستند؟
سوری: قانوناً دولت هیچ مسوولیتی در مقابل سود و زیان مردم ندارد؛ همانطور که درباره موسسات مالی غیرمجاز هم مسوول نبود. اینجا هم عملاً ندارد؛ ولی خب معمولاً زمانی که مشکلاتی به این بزرگی پیش میآید، دولتها در کشور ما دخالت میکنند و هزینههایی را برای کل جامعه ایجاد میکنند. واقعاً کلمه «بازار» شایسته بورس ما نیست. ما وقتی میتوانیم در اقتصادی از کلمه «بازار» استفاده کنیم که بر مبنای بازار و قوانین بازار اداره شود. اقتصادی که مملو است از دخالت در بازارها، قیمتگذاریها و محدودیتهای مقداری که در بنگاهها وارد میشود عملاً نمیتواند جایگاه خوبی برای تمرین بازار سهام (بورس) باشد و خب ما از این زاویه رنج میبریم.
میبینیم که دخالتهای عمده دولت در بازارهای مختلف صورت میپذیرد، کالاها، نهادهها و همه اینها نقش خودش را در بازار سرمایه نشان میدهد. اگر به عنوان مثال دولت قیمت فولاد و سیمان را دستوری تعیین میکند، این سیاست بر میلیونها سرمایهگذار در بورس تاثیرگذار است و بدون اینکه این رفتارها قابل پیشبینی باشد، میتواند سرمایه آنها را کاهش یا افزایش دهد. این یک مشکل ساختاری اقتصاد ماست و ناهمخوانی آن با بورس است. جدا از آن سازمانی به نام سازمان بورس و قواعدی که بر آن حاکم است بر نهادهای مختلفی که در آن سازمان فعالیت میکنند، در کنار همدیگر بازار سرمایه را تشکیل دادند؛ در آنجا هم محدودیتهای زیادی را میتوانیم ببینیم که از نوع دخالتها و از نوع نابازار است و مشکلات زیادی را به وجود آورده است. خیلی صریح میگویم با محدودیتی که ما در بازار سهام داریم؛ از جمله دامنه نوسان و یک موجود مندرآوردی به نام حجم مبنا، تمامی تئوری فاینانس را که بر مبنای حرکت آزاد قیمتهاست زیر سوال بردهایم و هیچکدام از نظریههایی که در رشته فاینانس تدریس میشود و بنگاهها از آن استفاده میکنند دیگر در بورس ما مصداق ندارد.
جدای از آن ابتدای امسال اتفاقی افتاد و دولت مردم را برای ورود به بازار سهام تشویق کرد؛ اما در کنار این تشویق در واقع به نوعی پذیرفت که ریسک بازار را خود دولت تضمین میکند. این کار اشتباهی بود که دولت انجام داد و نباید چنین کاری صورت میگرفت چون در نهایت هیچ وقت دولت نمیتواند این ریسک را بپذیرد. کاری که دولت باید میکرد و نکرد، بحث گسترش بازار سهام بود؛ اینکه بتواند بنگاههای بیشتری را وارد بورس کند و ساختارهای معاملاتی بورس را بهنوعی سازمان دهد که خب مشکلاتی که حالا از آن آگاه هستیم اتفاق نیفتد. تبانیهای مختلفی صورت میگیرد، مشکلات زیادی در اطلاعرسانی در بازار ما وجود دارد که همه اینها نهایتاً روی شاید خیلی از رفتارهای گلهای که آقای دکتر ایمانیراد هم به آن اشاره کردند، تاثیرگذار باشد. ازاینرو مشکلات بورس ما برمیگردد به معضلات مختلفی که در شکلدهی و ساماندهی بازار سرمایه وجود دارد که وظیفه نهاد حاکمیت و نهاد دولت است که بتواند بهنوعی آن را کنترل کند. ولی خب متاسفانه این کار صورت نگرفت و دولت صرفاً با هدف فروش داراییهای خودش که آن داراییها را هم به اندازه کافی گسترش نداد، مردم را تشویق کرد و وقتی داراییهای خودش فروش رفت عملاً کنار نشست که متاسفانه این باعث شد آن افزایش شدید 300درصدی را تا مرداد شاهد باشیم و بعد هم دیدیم دولت بهنوعی تقاضا و جریان نقدینگی را از سمت بورس به سمت اوراق بدهی انتقال داد و باعث شد بازار سرمایه هم ریزش کند؛ بازاری که بر مبنای ساختارهای واقعی و فاندامنتالها و بنیانها رشد پیدا نکرده بود. این مشکل عمدهای بود که من فکر میکنم دولت در مدیریت بازار در این سالها داشته که خیلیهایش به چارچوب اقتصاد کشورمان برمیگردد.
آقای دکتر ایمانیراد، نظر شما را هم بدانیم و اینکه کلاً بورس تهران چقدر انعکاسدهنده واقعیتهای اقتصاد ایران است؟
ایمانیراد: ما روی این قضیه تحقیقی از نوع همبستگی بلندمدت و معنیدار دو متغیر در طول زمان انجام دادیم. به میزان بالای 70 درصد در یک بازه زمانی بلندمدت (شما برای بلندمدت یک بازه زمانی 10 یا 20ساله را در نظر بگیرید) شاخص بورس منعکسکننده تحولات اقتصادی کشور است؛ حداقل آن چیزی که ما دیدیم. تحولات اقتصادی کشور را گرفتیم، GDP به قیمتهای ثابت را گرفتیم و خود شاخص بورس را هم گرفتیم. ولی وقتی بازه زمانی را کوتاه میکنید، این قاعده کلاً به هم میریزد و به همین دلیل بدون اینکه اقتصاد ایران سلامت داشته باشد و تکانی خورده باشد، در عین حال دارد تولید و سرمایه ملیاش را از دست میدهد؛ ولی بورس در پنج ماه اول سال جاری 300 درصد رشد میکند! گذشته از تاثیر نرخ تورم و نرخ ارز، مشخص است که این مساله نشان میدهد این دو متغیر هیچ ارتباطی با همدیگر ندارند. پس بنابراین هرچه بازهزمانی را کوتاهتر کنید، بورس از شاکله اقتصادی کشور انفصال پیدا میکند و قطع میشود و هرچه این بازهزمانی را طولانیتر کنید، یک مقدار معنیدارتر میشود.
اگر اینطور بخواهیم به آن نگاه کنیم و اگر به روندهای ادواری که بازار سهام در سالهای گذشته تجربه کرد نگاه کنیم، میشود پیشبینی کرد که سال آینده بازار سهام ایران با رکود نسبی مواجه باشد؛ بنابراین این بازار با سفتهبازی درگیر نخواهد بود. منظورم به شکل جهشهایی است که در سال 1399 داشتیم. پس چه اتفاقی برای بازار سهام میافتد؟ سه، چهار ماه پیش بحث این بود که بازار سهام تا پایان سال در یک کانال معین نوسان پیدا میکند و تا الان اینگونه بوده و اگر بخواهم با همین بیان تکنیکال گفتوگو کنم، روی یک کانال وسیعتر، بزرگتر و صعودی حرکت خواهد کرد. یعنی به نظر میرسد که بازار، سال 1400 را از یک میلیون و 150 هزار واحد شروع کند، در انتهای سال بالاتر از این یک میلیون و 150 هزار خواهد بود ولی نکتهای که وجود دارد روی یک کانال وسیعتر نسبت به کانال چهار ماه گذشته حرکت خواهد کرد؛ این کانال خیلی وسیعتر است و درنتیجه نوسانش بیشتر خواهد بود ولی روند این کانال صعودی است. طبیعی است که وقتی روند تورم و نرخ دلار را کاهشی نبینیم، شاخص سهام نمیتواند نزولی باشد، مگر اینکه اتفاق سیاسی بیفتد که ریسک سیستماتیک را در بازار بالا ببرد. اگر اینطور نگاه کنیم، به کسانی که میخواهند وارد بازار سهام شوند و اول فروردین پول بگذارند و آخر اسفند سال 1400 پولشان را بردارند، میگویم احتیاط کنند. به دلیل اینکه میشود روی این میزان افزایش در حوزههای دیگر کار کرد.
نکته دوم اینکه چطور میشود از بازار سهام سود گرفت؟ به نظر من کسانی که سه مساله را خوب میفهمند؛ 1- بررسیهای تکنیکال در بازار، 2- بررسیهای فاندامنتال در بازار و 3- شناخت جو حاکم بر بازار سهام که اصطلاحاً به آن market sentiment (تمایلات بازار) میگویند؛ بازار سهام در سال آینده بهترین بازار برای سرمایهگذاری او است. ولی با دانستن این سه نکته، دیگر سرمایهگذاری نمیکنید بلکه معاملهگری میکنید؛ بنابراین معاملهگری در بورس تهران یکی از فعالیتهای بسیار پرسود خواهد بود. بورس ایران برخلاف سال 1399 قابلیت پیشبینی بالایی دارد. به نظرم اقتصاد ایران هم قابلیت پیشبینیپذیریاش بالاست. بنابراین وقتی قابلیت پیشبینیپذیریاش بالاست، کسانی که مهارت تجربی در این بازار دارند میتوانند سودهای قابلتوجهی از این قابلیت به دست بیاورند.
زمانی که از بیرون به بازار سهام ایران نگاه میکنم، میگویم در حال حاضر فرهنگ نگاه کردن به بازار و سهم خریدن خیلی دارد رایج میشود؛ یعنی نشان داده میشود اثرگذاری تورم و ارز بر ارزش سهام در حال تبدیل به یک فرهنگ عمومی است. ازاینرو به نظر میرسد که تورم و دلار کماکان دو محرک قوی بورس خواهند بود و رشد اقتصادی نمیتواند این بازار را تکان داده و به جلو ببرد.
حالا با این تفاسیر و با توجه به اینکه نرخ دلار خیلی آرام بالا خواهد رفت و یک تورم نسبتاً بالا حولوحوش 30 درصد یا بالاتر از آن را تجربه خواهیم کرد، بنابراین در حد تورم میتوان انتظار داشت که شاخص بازار سهام بالا برود (منظورم شاخص کل است) و بنابراین اگر در نظر بگیرید که 30، 40 درصد بالا برود، بورس تهران در همین مقیاسها میتواند افزایش پیدا کند. این اشتباه را نکنیم که دولت بازار سهام را رونق میدهد. دولت اگر میتوانست چنین کاری کند، خیلی کارهای اساسیتری در مملکت میتوانست انجام بدهد. بازار سهام رونق میگیرد و دولت تنها روی موج آن سوار میشود. در سال جاری مردم متوهمانه فکر میکردند که حمایتهای دولت و بانک مرکزی از بورس دائمی است. نمیدانستند که خود دولت برای تامین منابع مالیاش اولین ضربه را میتواند به بورس بزند و بانک مرکزی هم نمیتواند این حمایت را انجام بدهد، بنابراین این دو یعنی حمایت دولت و بانک مرکزی را در سال آینده نداریم و بنابراین من اصلاً جهشهای قابلتوجهی در بورس در سال آینده نمیبینم ولی احساس میکنم بورس به قیمتهای اسمی سال آینده در حال رشد خواهد بود.
ملکی: راستش مطالبی که در برخی رسانهها و کانالهای بورسی میبینم از نوع آن استراتژی معروف فشار از پایین و چانهزنی در بالا قابل ارزیابی است. نمیدانم حضور ذهن دارید یا نه، فکر کنم اواسط تابستان بود که 25 اقتصاددان نامهای نوشتند و درباره بورس یکسری هشدارهایی دادند. هجمه عجیبوغریبی به این 25 اقتصاددان شد که اینها موجب ریزش بورس شدهاند! خب این حرف واقعاً خندهدار است. اگر اینطور است که 26 اقتصاددان به جای 25 اقتصاددان بیایند در حمایت از بورس نامه بنویسند و بورس صعودی شود. و به این ترتیب همه مشکلات کشور را هم بیاییم از همین طریق حل کنیم؛ تورم، بیکاری، مسکن جوانان و... .از سوی دیگر این موضوع که در بحث هم اشاره شد که چون دولت، مردم را به بورس دعوت کرد، پس باید از اصلاح بورس ممانعت کند، صحیح نیست. واقعاً اینطور فکر نکنیم که مردم گوش به زنگ فرمان و توصیه مسوولان هستند. اگر اینطور بود که دولت همیشه توصیه مکرر به عدمسرمایهگذاری در بازار ارز کرده است. اگر مردم به بورس روی آوردند به خاطر توصیه دولت نبود؛ هرچند قبول دارم در دعوت مسوولان از مردم برای ورود به بازار سهام، مقداری چاشنی ضمانت حس شد که نباید صورت میگرفت.
یا گفته میشد که دولت نباید در مکانیسم بورس کالا برای قیمت مداخله کند. اتفاقاً من با این حرف خیلی موافق هستم؛ اما متوجه نمیشوم که چرا سپردن نرخ کالاهای بورسی مثل خودرو، فولاد و اینها به مکانیسم بازار رقابتی خوب است اما در مورد نرخ سود بانکی بد است؛ دوستان بورسی که میگویند نرخ سود بانکی نباید به مکانیسم بازار سپرده شود باید به این مهم پاسخ دهند. مگر نه اینکه ایران منفیترین نرخ سود بانکی واقعی را در دنیا دارد؟
نکته دیگر، این ادعا که دولت میتواند با رشد بورس ضمن کنترل بازار ارز، تورم را هم مهار کند، حرف غیرعلمی است. درست است که بخشی از عوام و حتی خواص جامعه باور کردند اما واقعیت این است که اگر بخواهیم ترمز تورم و دلار کشیده شود، فقط یک راه دارد که آن هم کنترل نقدینگی است که اتفاقاً بورس رابطه خوبی با این مساله (کنترل نقدینگی) ندارد.
من با رویکرد آقای دکتر سوری درباره محدودیت دامنه نوسان موافق هستم. الان هم دیدید که دامنه نوسان را نامتقارن و از منفی دو تا مثبت شش کردند. همیشه میگوییم مهمترین حسن بازار سهام این است که نقدپذیر است؛ خب اینطوری نقدپذیری سهمها هم کاهش پیدا میکند و سهامدار، زجرکش میشود.
برخی اقتصاددانان معتقدند که نقدینگی همانند سیل است و وارد هر بازاری شود آن را تخریب میکند. بازار سرمایه تا حدودی این وضعیت را در ثلث نخست سال 99 تجربه کرد و با رشدی افسارگسیخته ابرکانال دو میلیون واحد را نیز پشت سر گذاشت و بعد گرفتار اصلاحی فرسایشی شد. در حال حاضر با توجه به تداوم رشد نقدینگی، این روند کدام بازارها را بهاصطلاح بر هم خواهد ریخت؟ اگر بازارها را به بازار سهام، ارز، سکه و طلا، مسکن و رمزارزها طبقهبندی کنیم، به نظر شما در سال 1400 کدام بازار صدرنشین بازدهی خواهد بود؟
ملکی: در خصوص کف شاخص کل بورس احتمال کمی برای تنزل شاخص به زیر یک میلیون واحد وجود دارد. اما در خصوص سقف ممکن است در صورت اعمال برخی دوپینگها، افزایش قابل توجهی را تجربه کند. نرخ دلار نیز بسته به اینکه چه اتفاقاتی برای FATF و برجام و انتخابات ایران میافتد میتواند نوسان کند. بازار مسکن هم در سال آینده احتمالاً کمنوسان خواهد بود.
بد نیست نگاهی هم به بازارهای جهانی بیندازیم. 60 تا 70 درصد از ارزش کل بورس در اختیار شرکتهایی است که مستقیماً از قیمت نفت و فلزات در بازار جهانی اثر میپذیرند. در حال حاضر نیز قیمتها سقفهای پیشین خود را یکی پس از دیگری پشت سر میگذارند. پیشبینیها از نفت 100دلاری در حال افزایش است. این روند در سال آینده هم ادامه خواهد داشت؟ چه آیندهای برای فلزات هم در داخل و هم در بازارهای جهانی میبینید؟
سوری: به نظر میرسد اقتصاد دنیا بحث کرونا را پشت سر گذاشته و انتظار داریم از سال آتی خیلی از فعالیتها دوباره شکل بگیرد و آن رشد اقتصادی که سال پیش خیلی از کشورها از دست دادند، جبران شود و حتی رشد بیشتری را داشته باشند که طبعاً این موضوع روی بازار کامودیتیها و کالاها در سطح دنیا تاثیرگذار است و طبیعتاً میتواند برای برخی از شرکتهای داخلی که عمدتاً شرکتهای کالایی هستند و مواد خام صادر میکنند، از این نظر مثبت باشد. از جهت دیگر بحث گران شدن کامودیتیها میتواند برای بسیاری از کالاها تاثیرگذار باشد و تقاضای ما را افزایش بدهد و مجدداً میتواند به شرکتهای معدنی بهخصوص شرکتهایی که در بازار فلزات فعالیت میکنند و صادراتمحور هستند، از این زاویه کمک کند. ولی بهطور کلی انتظار داریم که سال آتی سال خوبی در بازار کالاها باشد و همانطور که میبینید تقاضا هم رو به افزایش است.
نکته دیگری که باید به آن توجه داشته باشیم؛ فکر میکنم تغییری که پیشرفت تکنولوژی و حتی کرونا در فعالیتهای اقتصادی به وجود آورده، بسیار مهم است. به عنوان مثال بحث خودروهای الکتریکی که مطرح است. بسیاری از بنگاههای تولید خودرو به سمت تولید خودروهای الکتریکی پیش رفتند که این باعث میشود تقاضا برای برخی محصولات کامودیتیها افزایش بیشتری نسبت به سایرین پیدا کند و این خودش میتواند در بازار این کالاها تاثیرگذار باشد. در کل فکر میکنم سال آینده سال مثبتی برای اقتصاد دنیاست و هرچقدر مثبت باشد، طبعاً نرخ کالاها هم افزایش پیدا خواهد کرد.
ایمانیراد: همانطور که داریم میبینیم و نیاز به تحلیل ندارد، قیمتها بهویژه قیمت مواد اولیه و مخصوصاً فلزات پایه در بازار جهانی در حال افزایش است و با توجه به منطقی هم که آقای دکتر سوری استفاده کردند این قیمت در سال آینده بالا خواهد رفت و من هم با این تحلیل موافقم. فقط دو نکته به این مجموعه اضافه کنم. یکی اینکه همبستگی بسیار قوی شاخص و قیمت فلزات در بازارهای جهانی با قیمت نفت WTI و همچنین نفت برنت، (این شاخص در حد بالای 95-90 درصد همبستگی منفی دارد) نشان میدهد که وقتی قیمت دلار افزایش پیدا میکند، قیمت کامودیتیها و کالاها پایین میآید و وقتی دلار پایین میآید قیمت کامودیتیها بالا میرود. این مساله درست است که به نوعی انعکاس روابط عرضه و تقاضا در بازار کامودیتیهاست؛ ولی میخواهم بگویم به دلیل سرعت بازارهای الکترونیک در بازارهای جهانی که به شدت در حال افزایش است و تقریباً بهندرت میتوانید بازاری را در خارج کشور پیدا کنید که الکترونیک نباشد. به نظر میرسد این قیمت دلار آمریکاست که دارد روی کامودیتیها سایه میاندازد و قیمت آنها را مشخص میکند؛ یعنی تا حدودی این رابطه دارد معکوس میشود. اما این موضوع چرا مهم است؟ مهم این است که قیمت کالاها در بازارهای واقعی تعیین نمیشود بلکه قیمت کالاها در بازار الکترونیک کالاها مشخص میشود که یک بازار کالا در شیکاگو داریم، یکی در نیویورک است و یکی در لندن و یکی در شانگهای. اینها از بازارهای کالایی بسیار قدرتمند در جهان هستند. ولی توجه داشته باشیم که شاخص دلار آمریکا، که با شش ارز مختلف محاسبه میشود، در بازارهای مالی جهان اثر تعیینکننده روی قیمت کالاها دارد و خیلیها پیشبینی میکنند که به دلیل اینکه ترامپ رفتارهای نابهنجار زیادی داشت و ملیگرایی را تشدید کرد و هم در درون آمریکا و هم در سطح جهان بحران ایجاد کرد، قیمت دلار آمریکا را به عنوان ارزی که ریسک را پوشش میدهد بالا برد و چون ناامنی ایجاد شد سطح ریسک در بازارهای بینالمللی بالا رفت و در نتیجه در بازار جهانی قیمت دلار آمریکا افزایش پیدا کرد؛ آنجا قیمت کامودیتیها در زمان ترامپ سقوط کرد که البته دلایل عینی اقتصادی هم داشت و در عین حال گسترش کرونا هم این شرایط را تشدید کرد. ولی وقتی بایدن سر کار آمد و بهخصوص اینکه جنت یلن را در وزارت خزانهداری گذاشت، تا حدودی سمتوسوها برگشت. همه معتقد بودند که دلار ضعیف میشود و یورو و دلار کانادا یا دلار استرالیا قوی میشود. این نگاه خیلی از سرمایهگذارهای جهانی را به این سمت برد که چون دلار دارد ضعیف میشود، بنابراین شرایط بسیار خوبی در حال ایجاد شدن است که قیمت کامودیتیها میتواند بالا برود. به عبارت دیگر یکی شرایط بعد از کرونا و تولید واکسن آن و دیگری انتخاب جنت یلن و سیاستهای متفاوت بایدن که در مجموع از سیاست انبساطی حمایت میکنند، شرایط را برای کاهش قیمت دلار و در نتیجه افزایش کالاها در بازارهای جهانی فراهم کرد. چندی پیش خبر رسید دولت قرار است برای حمایت از مردم، به هر آمریکایی 14 هزار دلار پرداخت کند تا درآمد ازدسترفته مردم را جبران کند. حساب کنید با چنین رفتاری، چقدر ارزش شاخص دلار میتواند کاهش یابد. کمااینکه تا الان هم تا حدی کاهش یافته است.
بنابراین کاهش قیمت دلار هم دارد روی این مساله فشار میآورد و بنابراین قیمت کالاها افزایش پیدا میکند، ولی دو مساله من را با تردید مواجه میکند که به همین ترتیب قیمت کالاها افزایش یابد و مثلاً قیمت نفت آمریکا به 100 دلار در سال جاری میلادی برسد. یکی از این تردیدها این است که در شرایط فعلی نظام جهانی یکسری مشکلات جدی دارد؛ مشکل بدهی مردم، مشکل بدهی وحشتناک بنگاهها، مشکل بدهی شهرداریها و از همه اینها بزرگتر مشکل بسیار بالای حجم بدهی دولتهای جهان و اضافه شدن به حجم این بدهی به خاطر کرونا؛ این مسائل شرایط بسیار بیثبات و نامطلوبی را برای نظام جهانی ایجاد کرده است. دوم، سطح تولید پایین است، آمار بیکاری بالاست و اقتصاد دارد به خاطر کرونا یک دگرگونی جدید را تجربه میکند.
بنابراین اینها موجب میشود که بعد از کرونا یک موج قیمتی ایجاد شود ولی چون این موج قیمتی با تقاضای کافی در بازار حمایت نمیشود، این موج قیمتی تا حدودی فروکش میکند و به سمت پایین میآید. بنابراین در اصلاحاتی که در بازار سرمایه صورت گرفته بازارهای اقتصادی با رونق نسبی همراه هستند؛ یعنی الان ریسک در بازار کمتر شده است و همه دارند به سمت خرید کالاها و سرمایهگذاری میروند. ولی میتوان دورهای را پیشبینی کرد که این ریسک زیاد میشود و این دوره خیلی هم طولانی نیست و ممکن است در عرض چهار، پنج ماه دیگر قیمتها برعکس دوباره میل به کاهش داشته باشند. در نظر داشته باشیم که کماکان اثر ویروس کرونا ناپدید نمیشود و این اثر را خواهیم داشت که تا حدودی کندی در اقتصاد ایجاد خواهد کرد، ارتباطات بینالمللی را ضربهپذیر کرده و حملونقل هوایی و خدمات مشابه را ضعیف خواهد کرد و بخش خدمات در بازارهای جهانی بیشترین آسیب را از کرونا خواهد دید.
اینها را نباید نادیده بگیریم و اصرار داشته باشیم که بعد از کرونا رونق ایجاد میشود. آن چیزی که بعد از کرونا میشود دید، دو پدیده است که ما به احتمال بسیار بالا با آن مواجه خواهیم شد؛ اول، تمایل در بالا رفتن قیمتها بدون اینکه تولید افزایش پیدا کند، به عبارت دیگر پیشبینی میشود یک تورم جدی در کشورها به وجود بیاید، به خاطر اینکه پول بیرویهای به بازار جهانی برای حمایت از عدم گسترش کرونا ریخته شده است. حجم بدهی ایجادشده بابت این تزریقهای پولی در مقایسه با قبل قابل مقایسه نیست. از سوی دیگر هم به دلیل کندیها و مشکلاتی که اقتصاد جهانی قبل از کرونا داشت، تولید هم میتواند آثار کرونا را از بین ببرد ولی بیش از آن احتمال اینکه بخواهد بالا برود، خیلی زیاد نخواهد بود. عامل دوم هم این است که همیشه وقتی یک پدیده در حال از بین رفتن است، تمایلاتی برای خرید شکل میگیرد. الان به نظر من موج خرید و موج احساسات مثبت در اقتصاد بالاست که اصطلاحاً همانطور که گفتم اقتصاد جهانی کمریسک است و بنابراین کامودیتیها بالا میرود؛ ولی در نظر داشته باشیم زمانی که این تمایلات فروکش میکند، قیمت کالاها نیز پایین میآید. خلاصه آنکه احتمال اینکه قیمت نفت به 100 دلار برسد، بسیار ضعیف است. این موج به نظر من تا چند ماه دیگر فروکش میکند.
ملکی: حال کامودیتیها فعلاً خوب است. مس 9200دلاری و روی 2800دلاری و نفت 65دلاری، گواه این سخن است. اما برخی پیشبینیها حاکی از این است که این روند رو به رشد تا سال 2022 تداوم پیدا نخواهد کرد. مستحضر هستید با توجه به اینکه سیاستهای پولی چند فصلی طول میکشند تا تاثیرشان را روی تورم بگذارند، به نظر میرسد بهتدریج شاهد هویدا شدن تورم در اقتصادهای توسعهیافته خواهیم بود و پیشبینی میشود که سیاستهای انقباض پولی از سه ماه سوم 2021 شروع شود و رشد کامودیتیها را با مشکلاتی مواجه کند.