شناسه خبر : 35022 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

دمیدن در تنور تورم

طرح مسکن مجلس چگونه ظرفیت به هم ریختن اقتصاد ایران را دارد؟

 
 
مصطفی نعمتی/  نویسنده نشریه

حدود پنج دهه است که موتور تورم در ایران با قدرت و پشتکار همه مرزهایی که هر بار شکسته شدن آن پیشتر توسط صاحب‌نظران هشدار داده می‌شود، روشن است. مسیر این موتور هم همواره در نهایت از یک دالان بوده است؛ خلق نقدینگی! هر بار اما با بهانه‌ای ظاهرالصلاح؛ تامین نیازهای اولیه مردم، حمایت از تولید، اشتغال‌زایی، تولید مسکن و مانند آن. نخستین باری که تولید مسکن ارزان برای همه، به عنوان شعاری مطرح شد که از قضا مورد توجه اقشار کم‌درآمد قرار گرفت، به برنامه مسکن مهر بازمی‌گردد؛ جایی که قریب به 50 هزار میلیارد تومان خط اعتباری به آن اختصاص داده شد، خط اعتباری که از ابتدا هم مشخص بود با توجه به حجم نقدینگی و پایه پولی در آن زمان، قدرت تورم‌زایی بسیار بالایی دارد.

اگر از آثار و تبعات منفی مسکن مهر بر شاکله اقتصاد بگوییم، از همان کلام اول، متهم خواهیم شد به ضدیت با بهبود رفاه گروه‌های کم‌درآمد و در نهایت، متصف به نئولیبرال بودن که این روزها، از هر ناسزایی، ناسزاتر شده برای بیرون راندن منتقدان سیاست‌های دولتی‌سازی و تعدی دولت به همه جوانب زندگی فردی و اجتماعی جامعه که از قضا در نقطه مقابل تز اصلی نئولیبرالیسم است.

دولت‌ها یکی پس از دیگری، ارکان اقتصاد را به گروگان می‌گیرند و درست در جهت عکس آنچه نئولیبرالیسم داد سخن می‌دهد، حرکت می‌کنند اما مقصر نئولیبرالیسم و منتقدان دولتی شدن هرچه بیشتر اقتصاد هستند که ظاهراً خودشان بی‌خبرند از نئولیبرال بودن!

به‌عنوان یک مدافع نظم بازار، یکی از بزرگ‌ترین آرزوهایم این بوده و هست که هر خانوار ایرانی، از دوردست‌ترین روستا تا کلان‌شهرها، حداقل یک خانه می‌داشتند؛ آن هم خانه‌ای درخور و شایسته یک زیست اجتماعی شرافتمندانه که هیچ کم ندارند مردمان این دیار از لیاقت و شایستگی دارا بودن آن. پس مساله را روشن کنیم؛ خانه‌دار بودن مردمان ایران، به‌عنوان یکی از نیازهای اولیه زیست اجتماعی از سوی هیچ‌کس، نه مذموم که بسیار ممدوح است. مساله اما بر سر روش خانه‌دار شدن است و نه اصل خانه‌دار شدن.

تمام سخن این است؛ دخالت دولت در تمامی بازارها، سرکوب بازار، ایجاد محدودیت و تحدید مبادلات اقتصادی، پول‌پاشی و اجرای سیاست‌هایی که در نگاه اول خیرخواهانه اما در کُنه خود حامل عواقب مخرب و خطرناک برای ادامه زیست اجتماعی هستند، خودش مهم‌ترین عامل بازدارندگی و توقف خانه‌دار شدن مردمان و از دسترس خارج شدن امید خانه‌دار شدن است.

اگر پی آنیم که بستری مناسب را برای خانه‌دار شدن حداقل هشتاد درصد مردم فراهم آوریم، آن هم نه تحت شرایط اضطراری چون اکنون، پیش و بیش از هر سیاستی، لازم است چرخشی بنیادی در سمت‌وسوی سیاست‌های کلان که هر بار بازارهای دارایی از جمله زمین و مسکن را متلاطم می‌کند، به وجود آوریم نه آنکه از یک‌سو مردمان را در ته چاه به زنجیر کشیم و آن سو، دستی دراز کنیم برای بیرون آوردنشان از همان چاه خودساخته! زنجیر از پایم بگسل، دست‌کشی پیشکش.

بیش از هشتاد درصدمان نیک می‌دانیم و خوب می‌توانیم خود را از چاه بیرون کشیم، وانگهی؛ آن چاه را تو برای من کنده‌ای، چاه‌کنی را متوقف کن، عطایت پیشکش!

اگر به تاریخچه سودای حضور گسترده دولت‌ها در بخش مسکن نگاهی افکنیم، یک تقارن یا همبستگی قدرتمند میان ‌دوره‌هایی که تورم به‌شدت رشد کرده یا انتظارات تورمی بسیار قوی به وجود آمده و برنامه‌های دخالت دولت در بازار مسکن خواهیم یافت.

هر بار که سیاست‌های ضد بازار دولت‌ها، کارد تورم را به استخوان می‌رساند، تامین مسکن کم‌درآمدها و اخیراً با وضعیت به‌وجودآمده، میان‌درآمدها، تیتر اول سخنان دولتمردان، سیاستگذاران و نمایندگان مجلس را به خود اختصاص می‌دهد. پربیراه نیست که آنچه موجبات فاصله عمیق میان سطح درآمد و شاخص دسترسی به مسکن را فراهم آورده، موتور تورم است که انباشت سرمایه در تولید را بی‌اعتبار می‌کند تا پول‌های خلق‌شده جدید، از بازار زمین و مسکن سر درآورند. جایی که پس از پنج دهه اصرار بر تکرار خطا، دیگر کمتر کسی است که یاد نگرفته باشد یا نشنیده باشد؛ خاک بخر!

تکرار مکررات است اگر بگوییم مسکن هم کالای مصرفی است و هم کالای سرمایه‌ای؛ مسکن هم سرپناه است و هم برای حداقل 90 درصد مردمان کره خاکی که صاحب‌خانه‌اند، بزرگ‌ترین قلم دارایی. نه خاص ایران است و نه ویژه چند دهه گذشته. اما برای کشورهایی نظیر ایران با کاربست سیاست‌های مشابه آن، دستیابی به این کالای مصرفی-سرمایه‌ای، بدل به گره کوری می‌شود که هر بار سعی در گشودن آن، چندین گره کور دیگر به سیاهه گره‌های کور می‌افزاید. چرایی‌اش به گمانی ساده و روشن است؛ با همان سطحی از تفکر و سیاستگذاری که مسکن را به یک گره کور بدل کرده، سعی در گشودن این گره کور می‌کنند! گره کور مسکن، مولود خلق نقدینگی، تورم و بلاموضوع شدن تولید کالاهای قابل مبادله است اما سر بزنگاهِ حل مشکل مسکن، دقیقاً سیاست‌هایی اجرا می‌شود که به تورم دامن می‌زند؛ برای تولید مسکن، پول‌پاشی در راس برنامه‌های دولت‌ها جای می‌گیرد، سیاستی که خود متهم اصلی گره کور مسکن است!

خیلی ساده است؛ با دستمال چرک‌آلود نمی‌توان شیشه کثیف را تمیز کرد! دستمال چرک‌آلود پول‌پاشی و تورم، شیشه مسکن را به‌شدت آلوده؛ محال است پیراستن این شیشه از آلودگی با همان دستمال!

بیایید یک تصویر آرمانی بسازیم؛ تمام هزینه‌های زمین، پروانه ساخت، زیرساخت‌های شهری و سایر مجوزها را از هزینه ساخت یک واحد آپارتمانی 70متری نادیده بگیریم. تنها و تنها، هزینه‌های ساخت یک ساختمان. با قیمت مصالح ساختمانی موجود در بازار، دستمزدها، تکنولوژی ساخت و سایر عوامل مرتبط با تامین نهاده‌های ساخت، تامین منابع چنین آپارتمانی برای گروه کثیری از جامعه، باز هم اگر غیرممکن نباشد، بسیار دشوار است. بگذریم از اینکه چنین تصویری اگر هم ممکن باشد، خانه‌ای در دوردست است که بار هزینه‌های حمل‌ونقل ساکنان آن، به‌زودی چنان فشاری می‌آورد که برای گروه بزرگی از کسانی که تامین آن ممکن باشد، تمایلی نمی‌ماند هم به این دلیل و هم چون مسکن فقط یک چهاردیواری در کویر لوت نیست!

چه چیزی سبب شده که ساختن یک خانه 70متری در جایی که نه از هزینه زمین خبری هست و نه سایر هزینه‌ها، چنین دشوار است!؟ راه‌حل گشودن گره کور مسکن اگر نه همه‌اش، لااقل نقطه آغازش، کور کردن این لانه موش است؛ موش تورم! موش تورم سال‌هاست در خانه ما لانه کرده اما این موش را سیاستگذاران نه‌تنها برایش تله‌ای نمی‌گذارند که از قبح قضا، آب و دانه‌اش می‌دهند آنچنان که دیگر برای خودش یلی شده! موش‌های تهران را حتماً دیده‌اید؛ به همان بزرگی، فرزی، چاقی و البته وقاحت که دیگر روز و شب هم برایشان مهم نیست، بی کمترین هراسی جولان می‌دهند!

اگر دولتمردان و سیاستگذاران به جد و از سر صدق، پی خانه‌دار شدن مردمان هستند، خانه‌ای عاری از موش؛ گام اول، جلوگیری یا لااقل دامن نزدن به زاد و ولد این موش است! بی‌توجه به این اصل، آن نه خانه ما، که در اصل لانه موش است که ما نیز گوشه‌ای از آن را فعلاً تصرف کرده‌ایم؛ زندگی غیرمسالمت‌آمیز با موشی که هر روز بزرگ‌تر و وقیح‌تر می‌شود. چاه نکنید، مردمان را در ته این چاه به زنجیر نبندید، به موش‌های ته این چاه آب و دانه نرسانید؛ آن مردمان خودشان بلدند سرپناه زن و فرزندشان باشند! پای بسته به زنجیر، دستم را نکش که فرومی‌ریزم به‌ویژه اگر آن زنجیر را خودت بسته باشی!

دراین پرونده بخوانید ...