مشکل از زمین اقتصاد به سیاست رسید
پدرام سلطانی از شرایط سخت کنونی و فشارها بر اقتصاد و فعالان این حوزه میگوید
فعالان اقتصادی معتقدند؛ اقتصاد کشور زیر نگاههای سیاسی گرفتار شده و در شرایط فعلی اوضاع سختتر شده است اما با این حال با همه وضع بد جامعه و فشارهایی که به مردم و اقتصاد آمده هنوز ظرفیت اقتصاد ایران به اندازهای است که بتواند مثل یک فنر باز شود و حداقل برای چند سال نرخ رشد دورقمی را تجربه کند. آنها بر این باور هستند که میتوان هنوز هم نگران محیط کسبوکار نبود و هنوز قوانین و دالانهای پیچیده و سلیقهای مدیریت اقتصاد را عامل فروکاهنده رشد اقتصادی ندانست اما اکنون و در شرایط فعلی که دیگر زمین بازی از اقتصاد به سیاست رفته است، نمیتوان نگران رویکردهای سیاسی حاکم بر کشور نبود.
فعالان اقتصادی معتقدند؛ اقتصاد کشور زیر نگاههای سیاسی گرفتار شده و در شرایط فعلی اوضاع سختتر شده است اما با این حال با همه وضع بد جامعه و فشارهایی که به مردم و اقتصاد آمده هنوز ظرفیت اقتصاد ایران به اندازهای است که بتواند مثل یک فنر باز شود و حداقل برای چند سال نرخ رشد دورقمی را تجربه کند. آنها بر این باور هستند که میتوان هنوز هم نگران محیط کسبوکار نبود و هنوز قوانین و دالانهای پیچیده و سلیقهای مدیریت اقتصاد را عامل فروکاهنده رشد اقتصادی ندانست اما اکنون و در شرایط فعلی که دیگر زمین بازی از اقتصاد به سیاست رفته است، نمیتوان نگران رویکردهای سیاسی حاکم بر کشور نبود. چراکه حل مشکلات پیشروی اقتصاد کار سادهای است اگرچه این همه سال بر آنها تاکید شده اما گوش شنوایی وجود نداشته است ولی آنچه نگرانی را به سطوح مختلف جامعه برده و فاصله میان مطالبات اقشار مختلف اجتماعی را کم کرده است؛ شرایط سیاسی کشور است. پدرام سلطانی فعال اقتصادی در این مورد به تجارت فردا میگوید: مشکل فعالان اقتصادی از زمین اقتصاد آنقدر دور شده که آنها مجبور هستند مطالبات خود را از زمین اقتصاد به زمین سیاست و امنیت ببرند. اکنون فعالان اقتصادی با همه اقشار جامعه به نوعی همگرایی مساله پیدا کردهاند. با کارگران، بازنشستگان، معلمان، استادان، جوانان و تمام حوزههای مختلف، چراکه این مشکلات مشترک و همگانی است.
♦♦♦
شرایط این روزهای کشور طوری است که به نظر میرسد در همه عرصهها اوضاع و احوال سختی حادث شده است و عرصه اقتصاد نیز از این قاعده نهتنها مستثنی نیست، بلکه به دلیل احتمال از بین رفتن امنیت و اعتماد، وضعیت شکنندهای هم یافته است. اگر بخواهیم مشکلات و مصائب این روزهای بازار، کسبوکارها و بهطور کلی اقتصاد ایران را بررسی کنیم، به چه موارد مهمی میتوانید اشاره کنید؟
من فکر میکنم موضوعاتی که بیشتر ثبات و امنیت را تهدید میکند، طبیعتاً دغدغه بزرگتری هستند. اتفاقاتی که در آبانماه امسال افتاد، شوکی به همه مردم و عرصههای مختلف و از جمله فعالان اقتصادی وارد کرد. این حادثه تردید جدی در فعالان اقتصادی به وجود آورد که به رغم آن ثبات و امنیتی که در کشور همواره از آن دم زده میشود آیا روزهای سخت فرا رسیده است و آیا خدشهای به آن وارد شده و آیا این حوادث میتواند سرآغاز یک روند تشدیدشونده ناآرامی و اعتراض در ایران باشد، یا اینکه امکان مدیریت این وضعیت و برگرداندن روند آرامش جامعه وجود دارد؟ به نظر من اعتراضها و نارضایتیهای داخل کشور در درجه اول و همینطور تعارضات و تحرکات خارج از مرزهای ایران، چه از سوی همسایگان و چه در مناقشهای که با آمریکا داریم، این دو امروز به مهمترین مخاطرات کشور و دغدغههای همه از جمله فعالان بخش خصوصی تبدیل شده و اولویتهای سایر بخشها را نیز به تدریج تغییر داده است و حتی پایینتر کشیده است و خود هر روز جدیتر و پررنگتر میشود.
به مساله امنیت و چشماندازی که به نظر میرسد دارد مخدوش میشود، اشاره کردید. اگر همین امروز بخواهیم حوادث تلخ آبانماه را مرور کنیم، علاوه بر حادثه غمانگیز مرگ تعدادی از هموطنانمان باید به مساله قطع اینترنت به عنوان مولفه مهمی در ارتباطات و روابط بین کسبوکارها و مردم اشاره کنیم. در حادثه آبانماه ما وارد یک جنگ یا یک ناآرامی پایدار و فراگیر نشده بودیم. ولی این ذهنیت تقویت شد که اگر امنیت شکنندهتر از این شود، تبعات آن برای مردم و بهخصوص برای فعالان اقتصادی و بخش خصوصی بسیار پرهزینه است. در این روزهای سخت کدام اخبار و رخدادها بیشترین فشار را به شما به عنوان یکی از فعالان اقتصادی بخش خصوصی وارد آورد.
برای من بیشترین خبر آزارنده کشته شدن تعدادی از هموطنانم بود. این منتهیالیه برخورد داخلی است که اعتراضهای شهروندی منجر به از بین رفتن جان آنها شود. هر کسی میتواند این را به آینده تسری دهد زیرا دلایل و عامل بروز این ناآرامی از کشور رخت بر نبسته است. مسائل و مشکلات اقتصادی ما دارد رو به تنگنای بیشتری میگذارد. آن بخشهایی از جامعه که نارضایتی و خواستهای سیاسی و اجتماعی داشت، هنوز عوامل نارضایتیشان برطرف نشده است و کماکان ناراضی هستند. بنابراین این قسمت به باور من بدترین خبری است که طی این روزها شنیدم. بعد از آن اخبار مرتبط با بارز شدن مصادیق گرفتاری مردم و اعتراض آنها دغدغه مهمی است چراکه طی بررسیهای اولیه حدود 60 درصد معترضان در خیابانها با مشکلات جدی اقتصادی درگیر بودند. از درون این اعتراضها و از میان این مردم و حتی قربانیان نقل قولهایی درمیآمد و به گوش ما و مخاطبان دیگر میرسید که بسیاری از این معترضان محرومیت شدید اقتصادی حتی محرومیت غذایی دارند. تصاویری از گلایه مردم حتی به ماموران پلیس وجود دارد که میگویند نداریم. آنها میگفتند نمیتوانند احتیاجات اولیه خانوادهشان را تامین کنند و از این مسائل که دل انسان را به درد میآورد. برخی شاید فکر میکردند که این مسائل که متوجه امثال ما نیست و درد ما نیست و... فارغ از اینکه همه ما انسان هستیم و مشکلات دیگران هم ما را تحت تاثیر قرار میدهد، اما اگر با یک نگاه عمیقتر به این آسیبها نگاه کنیم، متوجه میشویم که تشدید این شرایط میتواند دامنگیر همه ما شود و اینکه بیتفاوت باشیم و بگوییم خب من که این درد را ندارم، یک کوتهبینی است. وقتی مشکلات افزایش پیدا کند همانطور که برخوردی را در کف خیابان به وجود آورده است، میتواند سراسر شهر را به آشوب بکشد و زندگی را در این شهر و شهرهای دیگر و کل کشور بسیار سخت و گاه غیرممکن کند. حتی این شرایط میتواند ناامنی را بسیار بالا ببرد و این شرایط هر کسی را ولو مرفهترین قشر جامعه را میتواند آسیبپذیر کند. اگر نگاه انساندوستانه هم نداشته باشیم با نگاه شخصی برای همه این مخاطره وجود دارد که مشکلات کف خیابان دامن او را هم بگیرد. موضوع بعدی نیز تحت تاثیر قرار گرفتن کسبوکار در کشور بود. قطعی اینترنت بعد دیگری از کاهش ضریب امنیت را به رخ مردم و از جمله فعالان اقتصادی کشید. به این مفهوم که امروز بسیاری از خدمات عمومی و بسیاری از کسبوکارها با اینترنت و ارتباطات مجازی عجین شده است و زیرساخت اینترنت زیرساختی لازم و ضروری است. وقتی حاکمیت به همین سادگی اینترنت را قطع کند و کسبوکارها را محروم کند، ناامنی اقتصادی در کنار ناامنیهای اجتماعی از این ناحیه نیز بیشتر قد علم میکند. در همین چند روز متاسفانه اخبار زیادی از کسانی که زندگیشان از طریق تکنولوژی میگذرد، مثل قشر جوان استارتآپی، برنامهنویسان و... شنیدم که به شدت برخی از آنها در مورد کارشان مردد شدهاند و نیز قصد مهاجرت دارند و برخی نیز قصد تعطیل کردن کسبوکارشان را دارند. عده زیادی نیز به شدت ضرر کردهاند و این شرایط سرمایه آنها را نابود کرده است. پس موضوع قطعی اینترنت خیلی بزرگتر از آن چیزی است که به اعداد و ارقام کشیده شد. میزان خسارتها به صورت روزانه از 60 میلیون دلار تا 180 میلیون دلار برآورد شد اما به گمان من خسارت ابعاد بسیار بزرگتری دارد چراکه خیلی از سرمایهگذاریها را یا متوقف کرد یا زمزمه توقف آن را تقویت کرد. خیلی از سرمایهها را نیز مستعد کرد که به آنسوی مرزها مهاجرت کنند. ما موج تازهای از خروج سرمایه را در پیش داریم. یکی از دلایل افزایش نرخ ارز، همین افزایش تقاضا برای خروج از کشور است. این ارز در سامانه نیما که تهیه نمیشود، بلکه از کف بازار تهیه میشود و خارج از شبکه مورد تایید بانک مرکزی است و قاعدتاً بر روی نرخ ارز بازار آزاد تاثیر میگذارد. باید نتیجه گرفت که افرادی در حال مهاجرت هستند و سرمایهشان را به آنسوی مرزها منتقل میکنند.
به عنوان یک فعال اقتصادی که دستی هم در اندیشه و نقد دارید، میدانید که وضعیتی که طی سالیان گذشته بر اقتصاد و بر فعالان اقتصادی گذشته وضعیت چندان پایداری نبوده است. انواع تحریمها و فشارها، موانع ورود سرمایه و حتی تجارت و واردات و صادرات کالا و... سبب شده وضعیت اقتصادی همچنان ناپایدار باشد. با همه این عقبه و آنچه اخیراً در فضای سیاسی و اجتماعی رخ میدهد، روندهای اقتصادی را برای آینده چطور میبینید؟
متاسفانه چشمانداز خوبی نمیبینم. یک پرانتز باز میکنم و توضیح دیگری میدهم. در زمانی که شرایط اقتصادی و محیط کسبوکار یک کشور خوب باشد، فعالان اقتصادی و مدیران بنگاهها عمدتاً روی حل و فصل مشکل بنگاهی خود متمرکز هستند. زمانی که اقتصاد دچار مشکلاتی میشود، مدیران بنگاههای اقتصادی در صنوف مختلف دور هم جمع میشوند و سعی میکنند در همکاری صنفی مسائل و مشکلات خود را شناسایی کنند و به صورت جمعی به نتیجهای برسند. آنوقت که درجه وخامت مشکلات پیچیده و بیشتر میشود، در سطح بالاتری فعالان اقتصادی مختلف سعی میکنند در یک بدنه بزرگتری مثلاً در اندازه اتاق بازرگانی و جمعهای فراگیر، با قدرت چانهزنی و با صدای بلندتری خواستار حل و فصل مشکلات خود شوند. اما زمانی که مشکلات فراتر از این هم برود، دیگر فعالان اقتصادی مجبور هستند به همه اقشار جامعه بپیوندند تا بتوانند مخاطرات و مسائل و مشکلاتی که دارد کل کشور را تهدید میکند از سر بگذرانند. ما از سه فاز عبور کردهایم. طوری است که مشکل فعالان اقتصادی از زمین اقتصاد آنقدر دور شده که آنها مجبور هستند مطالبات خود را از زمین اقتصاد به زمین سیاست ببرند. اکنون فعالان اقتصادی با همه اقشار جامعه به نوعی همگرایی مساله پیدا کردهاند. با کارگران، بازنشستگان، معلمان، استادان، جوانان و تمام حوزههای مختلف، چراکه این مشکلات مشترک و همگانی است. از این بابت به این مسائل اشاره کردم چراکه معتقدم هر چقدر اندازه مشکلات بیشتر میشود به همان میزان چشمانداز ناامیدکنندهتر میشود. بدون اینکه لازم باشد به همه تحلیلهای خود رجوع کنم، ناخودآگاه من یا هر فعال اقتصادی دیگری خواهیم گفت چشمانداز را مبهم، نگرانکننده، توام با نااطمینانیهای بسیار زیاد و بدون نقاط امیدبخش و بدون اخباری که بتواند تا حدی این وخامت را کمتر جلوه دهد، میبینیم. شرایط هم به این دلیل اینقدر ناامیدکننده است که ما هم در بعد داخلی دچار مسائل پیچیده و چندلایه شدیم، هم در ساختار سیاسی و هم بافتار اقتصادی دچار مشکلاتی هستیم. مثلاً در اقتصاد مجموعههایی به وجود آمده که نباید به وجود میآمدند. پیچیدگی در اقتصاد بسیار زیاد است. همچنین در مطالبات اجتماعی اقشار مختلف با انباشت مطالبات مواجه شده و حاکمیت نوعی تغافل چند دههای داشته که مطالبات اقشار را به صورت پایدار و منطقی نتوانسته ببیند و پاسخ دهد. بنابراین این تعدد مطالبات انباشته بزرگشده و حجیم سبب شده اکنون به حدی برسند که حل آنها بسیار دشوار شده است. این تازه وضعیت شرایط داخلی است. در شرایط منطقهای به جایی رسیدیم که همسایگان ما شمشیر را از رو بستهاند. ما در تمام این سالها با عربستان و امارات، رقابت ایدئولوژیک داشتیم یا اختلاف سلیقه و راهبرد داشتیم. ما با رژیم اسرائیل مسائل بنیادین و اساسی داشتیم اما امروز میبینیم این کشورها خیلی عریان دارند مخالفت خود را با ما نشان میدهند و از هر تریبونی استفاده میکنند و به صورت صریح ایران را مورد انتقاد قرار میدهند. اخیراً هیچ ابایی ندارند که بخواهند ایران را تحت فشار قرار دهند. این حرفها و سخنها را حتی در سه چهار سال گذشته به این صورت آشکار و عریان نمیشنیدیم. ولی اکنون اتفاق افتاده است. یا کشورهایی که همپیمان ما بودند اکنون در آنها اعتراضها و شورشهایی اتفاق افتاده که نشان میدهد آنها هم دیگر مانند گذشته نمیتوانند خیلی آسان و دربست همراه و همسیاست ما باشند. این تعارضهای منطقهای ماست که آشکار شده است. متاسفانه باید اعتراف کرد یک همگرایی علیه ایران به وجود آمده است که فشار برونمنطقهای از جمله فشار آمریکا در این وضعیت موثر است. فشارهای برونمنطقهای یعنی فشار آمریکا به میزان بیسابقهای رسیده است. در تاریخ سابقه نداشته آمریکا چنین رویارویی سختی در همه ابعاد با ما داشته باشد. و میبینیم که این تقابل یک سیر بدترشونده را دارد دنبال میکند. پیشتر در یادداشتی تاکید کرده بودم که ما در شرایطی قرار گرفتیم که با همگرایی تهدیدها و واگرایی تدبیرها مواجه هستیم. واقعاً این اتفاق افتاده است. اکنون تهدیدها همگرا شدهاند ولی تدبیرها به صورت جزیرهای و دور از هم عمل میکنند.
در این پرونده از فعالان اقتصادی و اقتصاددانان پرسیدهایم در شرایط فعلی که کشور مشکلاتی دارد و ناآرامیهایی در آبانماه رخ داد، آرزوهای آنها چیست و آنها دوست دارند چه خبرهای خوبی بشوند. شما در اینباره چه آرزوهایی دارید؟
بهترین خبرها حل و فصل شدن اساسیترین مشکلات ماست. آنها خود به صورت آبشاری اثر مثبت خود را بر سایر مسائل خواهند گذاشت. مشکلات اساسی ما اگر حل شود، گره اصلی در این کلاف سردرگم باز میشود و کلاف آرامآرام باز میشود و رشتههایش آزاد میشود. از نظر من چون مشکلات ما از زمین اقتصاد وارد زمین سیاست و مسائل امنیتی شده است از اینرو ابتدا باید مشکل را در حوزه سیاست حل کرد و بعد به سمت اصلاح اقتصاد رفت. واقعیت این است که باید این وضعیت را به صورت ساختاری نگاه کرد. از نظر من اخبار خوب و آن دست اخباری که در راس خبرهای خوب هستند، این است که اولاً شاهد این باشیم که نظام تصمیم گرفته است یک انتخابات پرشور آزاد برگزار کند. شاید این سخن برای شما عجیب باشد اما به نظر من مهمترین چیزی که دارد به امنیت ما لطمه وارد میکند روند شتابگیرنده کاهش اعتماد عمومی است. به حداقل رسیدن سرمایه اجتماعی مساله مهمی است. ما در شرایطی قرار داریم که دست دولت از حیث ابزارهای اقتصادی تا حد زیادی بسته شده است، باید به گشایشهای اجتماعی و مسائل داخلی روی بیاورد. این اتفاق نیاز به هزینه کردن ریال ندارد بلکه پرشور و نیاز به هزینه کردن شخصیتها دارد که این تصمیم را بگیرند. یک انتخابات آزاد میتواند جریان امید و اعتماد را در کشور به سوی مثبت معکوس کند و روند تخریب را ابتدا متوقف و سپس به تدریج بازسازی کند. خبر خوب دیگر اینکه تصمیم گرفتهایم ساختار حاکمیت را اصلاح اساسی کنیم. با اصلاحات اساسی نظام تصمیمگیری وادار به تغییر مسیر میشود. بعضی از این تغییرات نیازمند تغییر قانون اساسی است و بعضی نیاز به تصمیمات سخت در سطوح بالای حاکمیت دارد. بعضی نیز نیاز به همگرایی در سطح نخبگان اندیشمند کشور دارد. همگرایی میان اندیشمندان و صاحبنظران، و نه لزوماً فعالان سیاسی. بنابراین این افراد با فعال شدن میتوانند به عنوان قوه عاقله کشور عمل کنند. این دو اتفاق اگر بیفتد پشت بند آن خبر خوب بعدی که به وجود آمده قابل مدیریت است، حل و فصل مناقشات منطقهای و بینالمللی. موضوعات ما با همسایگان و با آمریکا کاملاً قابل مدیریت است. روزی که ما در سخنرانی افراد و مقامات ارشد کشور اسمی از آمریکا و انگلیس و عربستان و اسرائیل نشنویم من فکر میکنم آن روز ما در مسیر بهبود افتادهایم.