هژمونی نفتی
علی شمساردکانی از ریشه اختلافات و دورنمای رابطه ایران و عربستان میگوید
با اینکه از تابستان سال جاری تحولات جدیدی در روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی اتفاق افتاده است اما به نظر میرسد ریشههای اختلافات بین دو کشور آنقدر عمیق است که پایان تنش بین آنها به این زودی اتفاق نخواهد افتاد. چه قبل از انقلاب اسلامی، چه بعد از آن، مذاکراتی بین ایران و عربستان صورت گرفته است و در مقاطعی هم روابط دو کشور تا حدی بهبود یافته است اما این آشتی مقطعی، دیری نپاییده است. در این گفتوگو علی شمساردکانی به بررسی ریشههای تاریخی و اقتصادی اختلافات بین ایران و عربستان میپردازد.
با اینکه از تابستان سال جاری تحولات جدیدی در روابط جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی اتفاق افتاده است اما به نظر میرسد ریشههای اختلافات بین دو کشور آنقدر عمیق است که پایان تنش بین آنها به این زودی اتفاق نخواهد افتاد. چه قبل از انقلاب اسلامی، چه بعد از آن، مذاکراتی بین ایران و عربستان صورت گرفته است و در مقاطعی هم روابط دو کشور تا حدی بهبود یافته است اما این آشتی مقطعی، دیری نپاییده است. در این گفتوگو علی شمساردکانی به بررسی ریشههای تاریخی و اقتصادی اختلافات بین ایران و عربستان میپردازد. شمساردکانی از دانشگاه ایلینویز آمریکا دکترای اقتصاد انرژی دارد و پیش از انقلاب اسلامی در دانشگاه کویت تدریس میکرد. پس از انقلاب او به عنوان اولین سفیر جمهوری اسلامی منصوب شد. او که مدتی نماینده ایران در سازمان ملل بود، مدتها در کشورهای منطقه حضور داشته و در حوزه تجارت و اقتصاد فعال بوده است. به اعتقاد شمساردکانی ریشههای اختلاف جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی بسیار عمیق است و به این راحتیها قابل حل نیست. شمساردکانی پیامهای آشتیجویانه بین ایران و عربستان را صرفاً در روابط سطحی میداند و معتقد است تحولات اخیر در روابط دو کشور تاثیر آنچنانی بر موقعیت دیپلماتیک ایران نخواهد داشت. او ریشههای اختلاف فعلی بین ایران و عربستان را ناشی از مسائل ایدئولوژیک، مساله نفت و هژمونی آمریکا میداند. این دیپلمات کشورمان، با اشاره به تجارب تاریخی ایران و انتقاد از اقدامات خلاف حقوق بینالملل مانند تسخیر سفارت، روابط غیرخصمانه با دنیا را راه موفقیت ایران در تجارت میداند.
♦♦♦
با توجه به تحولات اخیر و سیگنالهای آشتیجویانه که از تابستان سال جاری بین ایران و عربستان ردوبدل شده است آیا میتوان گفت تنش در روابط ایران و عربستان به مراحل پایانی خود نزدیک شده است؟
خیر، معلوم نیست. از نظر تحلیل علت و معلولی متغیرهای تبعی تاثیری در معادله اصلی ندارند. این مذاکرات به قول اعراب « علیالحروف» است؛ یعنی اصل موضوع «ق» بدون نقطه است؛ تا نقطهگذاری نشود معلوم نیست قصد نویسنده حرف «ف» است یا «ق». مذاکرات مثل نقطه، فرعی هستند. مصالح اصلی همان هیکل قاف بینقطه است. مذاکرات ایران و عربستان اصل رابطه ایران با رژیم وهابی را عوض نمیکند. اینگونه مذاکرات صرفاً جو را تلطیف میکند. مثلاً در بحث تجارت که آنهم چندان چشمگیر نیست. عربستان مشتری بزرگی برای کالاهای ایرانی نیست که بتوانیم بگوییم نفوذ تجاری ما خیلی زیاد میشود، ولی به همان اندازه جزئی موثر است. یک عده میخواهند به حج عمره بروند، میروند، کسی میخواهد به عربستان آهن یا انار صادر کند ممکن میشود؛ ولی اصل سیاست «» است تا وقتی نقطه ندارد نمیدانید چیست؛ قرار است «فاء» بنویسم یا «قاف». در واقع اصل کار در جای دیگری است.
ریشههای اختلاف بین دو کشور کجاست که به نظر شما مذاکرات در سطح است و به نتیجهای نخواهد رسید؟
عربستان از دید منافع وهابیت و خاندان سعودی تصمیم میگیرد؛ نه به منافع اسلام کاری دارد، نه به منافع فلسطین. تنها چیزی که برای نسل قدیم سعودیها اهمیت دارد وهابیت، خشونت وهابیتگری است. برای نسل جدید عربستان هم پول و خاندان سعودی مهم هستند. خاندان سعودی اقلیتی بسیار کوچک در عربستان در بیابان نجد بودند. قطیف، احساء، نجد و حجاز را از اهالی آنجا گرفتهاند. متاسفانه ایران در زمان حمله دوم وهابیها که منجر به تشکیل حکومت ابنسعود شد قدرت چندانی نداشت که با مردم مناطق شرقی عربستان و حجاز یعنی مکه و مدینه که دست خاندان هاشمی بود و همچنین کویت و مناطق نفتخیز متحد شود. در نتیجه وهابیها در آن منطقه مسلط شدند. مناطق نفتخیز هم در مناطقی است که محل سکونت وهابیها نیست و شیعهنشین است؛ از اینرو وهابیها برای اینکه به برداشتهای خود از ثروت نفت ادامه دهند مخالفت با شیعه را به طرق مختلف از زمان پهلوی اول تاکنون ادامه دادهاند.
دولت ایران هم در آن زمان به اندازه کافی قوی نبود یا سیاست خارجی فعالی نداشت که با آنها مقابله کند. تنها کسی که در ایران در زمان حکومت موقت وهابیهای اول در زمان سعود اول در ۱۸۱۲ متوجه موضوع شد، عبدالحسین میرزا فرمانفرما بود که به دولت پیشنهاد کرد حکومتی شیعه به مرکزیت بصره، خرمشهر، منطقه جنوب عراق، خوزستان، بحرین و منطقه قطیف و احساء تشکیل شود. با سلطان عثمانی هم مکاتبه کرد. سلطان عثمانی هم به خدیو مصر و والی سوریه گفت قشون بفرستید و وهابیها را نابود کنید. وهابیها در آن سال درصدد تخریب حرم سیدالشهدا و حضرت عباس علی، علمدار حضرت حسین(ع) برآمدند. صد سال بعد در ۱۹۱۳ دوباره وهابیها توسط نوه سعود اول، عبدالعزیز ابن سعود قیام کردند. آنها از منطقه نجد شروع کردند، مناطق اطراف را گرفتند و به کویت هم دستدرازی کردند.
متحدان وهابیها که از ۱۸۱۲ مانده بودند و در بحرین و قطر حاکم شده بودند که تا زمان کریمخان زند یا متحد یا جزو ایران بودند و حاکمشان را ایران تعیین میکرد. به همین دلیل وقتی انگلستان شروع به تقویت وهابیها کرد، مقر خود را در بوشهر قرار داد و سرکنسولگری انگلیس در بوشهر را نماینده تامالاختیار انگلیس در خلیجفارس اعلام کرد. نماینده انگلیس با شیخ کویت، بحرین، قطر و ابوظبی قرارداد تحتالحمایگی امضا کرد و حکومت وهابی دوم را با رهبری عبدالعزیز ابن سعود راه انداخت. هنوز هم همین بازی ادامه دارد. بازی «بازی نفت و وهابیت» است. پس مساله حلشدنی نیست.
اخیراً برخی کشورهای عربی تلاش کردهاند بین ایران و عربستان میانجیگری کنند تا تنش میان دو کشور را کاهش دهند. دیگر کشورهای عربی چه رویکردی در قبال روابط ایران و عربستان دارند؟ آشتی ایران و عربستان به نفع آنهاست یا به ضررشان؟
برای کشورهای دیگر رابطه دو طرف چندان تفاوتی ندارد و نقش عمدهای در روابط بین ایران و عربستان ندارند. فقط تا بتوانند از شرایط بهرهبرداری میکنند. باید بگویم ائتلاف عربی دروغ است. چندین سال از تشکیل اتحادیه عرب میگذرد، ولی به اندازه حفظ جان یک فلسطینی موثر نبودند. اتحادیه عرب هیچ کارایی ندارد. تنها کشورهایی میتوانند با ایران روابط خوبی داشته باشند که دامنه نفوذ ایران از زمان هخامنشیان و صدر اسلام بودهاند. یکی از بهترین نمونهها عمان و یمن است. این دو کشور در زمان ساسانیان جزو ایران بودند و هیچگاه دشمن ایران نبودند.
شما در چارچوب اقتصاد و ایدئولوژی درونمنطقهای گفتید امکان پایان تنشها بین دو طرف وجود ندارد. برخی از نظریات کلان روابط بینالملل چندان توجهی به مسائل ایدئولوژیک ندارند و تمام مسائل منطقهای را ذیل روابط قطبهای بینالملل و به ویژه هژمونی فرامنطقهای میدانند. از این دیدگاه نقش قدرتهای بینالملل در اختلافات ایران و عربستان چیست؟
در طول تاریخ راههای تجاری منطقه، بین شرق و غرب از مناطق ایرانی میگذشت و میگذرد؛ از اینرو سیاستهای غربی از ۵۰۰ سال پیش که پرتغالیها جزایر قشم و بحرین را گرفتند این بود که راههای تجاری دیگر در دست ایران نباشد.
تجارت دوجانبه از ایران همواره وجود داشته که در همه دنیا مسیر ترانزیتی آن به «جاده ابریشم» مشهور است. غربیها میخواستند این شرایط تجارت ایران را برهم بزنند. در زمان خوارزمشاهیان تمام مناطق شمالی و جاده ابریشم در دست سلطان سنجر بود: «از حلب تا کاشغر میدان سلطان سنجر است.» (حلب سوریه و کاشغر چین). سیاستهای خارجی و اذناب آنها دنبال این هستند که نگذارند اقتصاد ایران رونقی پیدا کند تا خودشان بتوانند تجارت بین شرق و غرب را که از ایران میگذرد بگیرند و از آن بهره ببرند. امروز هم میبینیم همان سیاست همچنان ادامه دارد.
اگر بخواهیم به طور خاص در مورد ایالات متحده آمریکا صحبت کنیم، آیا یکی از دلایل عدم حل مشکلات ایران و عربستان دولت آمریکا و سیاستهای این کشور در منطقه است؟
سیاست ایالات متحده آمریکا بر اساس دکترین مونرو (MONROE DOCTORIN) شکل گرفته است. این دکترین مخالف دخالت قدرتهای اروپایی در کشورهای تازه استقلالیافته قاره آمریکا بود. در واقع از آن زمان ایالات متحده آمریکا میگوید شما در کشورهای قاره آمریکا دخالت نکنید، ولی ما در جاهای دیگر دخالت میکنیم. به این میگویند «هژمونی آمریکایی» که از ۱۸۲۳ شروع میشود. این هژمونی سه پایه دارد. یک پایه قدرت نظامی و دخالت است، دومی کنترل دنیای نفت و سومی کنترل پولی دنیا به ضرب دلار. بعد از جنگ جهانی دوم که ایالات متحده آمریکا مجبور شد پیمان «برتن وودز» را بپذیرد با دنیا توافق کرد مبادلات تجاری دنیا به دلار باشد؛ ولی به شرط اینکه قیمت هر اونس ۳۵ دلار باشد. در این زمان آلمان، ژاپن و... شروع به صادرات کردند و کشورهای نفتخیز تولید نفت خود را افزایش دادند، چون کشورهای صنعتی به نفت نیاز زیادی داشتند. در آن زمان هژمونی نفتی میگفت حق ندارید نفت خود را به غیر از دلار بخرید و بفروشید. کشورهای صنعتی دلار جمع میکردند و در ازای هر ۳۵ دلار یک اونس طلا از آمریکا مطالبه میکردند. کشورهای نفتی هم همینطور ولی آمریکا طلا تحویل نمیداد و رسید موجودی طلا را در فورت ناکس، مرکز ذخایر طلای آمریکا تحویل میداد، یعنی همه مطالبات تبدیل به کاغذ میشد. به این نحوه تبادل PETRO DOLLAR میگفتند.
هنری کیسینجر، وزیر وقت امور خارجه ایالات متحده به ریچارد نیکسون رئیسجمهور این کشور گفت چون رشد صنعتی اروپا از ما جلو افتاده است ما هر سال طلای بیشتری بدهکار میشویم. ابتدا تصمیم گرفتند به جای دلار نوعی گواهی کاغذی بدهند، بعد که دیدند هژمونی نظامی و سیاسی و نفتی و دلاری ایالات متحده آمریکا محکم است گفتند کلاً برتن وودز را قبول نداریم. همان کاری که مثل امروز ترامپ در قبال تعهدات بینالمللی آمریکا انجام میدهد و از پیمانهای مختلف به طور یکجانبه خارج میشود. اختلاف ایران و عربستان از یک منظر ناشی از همین نکته است؛ یعنی هژمونی آمریکایی. تا هژمونی آمریکایی وجود دارد سیاست مستقل عربستانی وجود ندارد. وقتی آمریکا برتن وودز را رد کرد، بلافاصله قیمت طلا از ۳۵ دلار به ۷۰ دلار رسید؛ یعنی قیمت ذخایر طلای آمریکا در فورت ناکس دو برابر شد. این میزان یعنی حتی بیشتر از کشورهای نفتی. در حال حاضر قیمت هر اونس طلا بیش از ۱۴۰۰ دلار است. یعنی ۴۰ برابر ۳۵ دلاری که در زمان برتن وودز بود؛ آن هم بدون اینکه ایالات متحده آمریکا با دیگر کشوها هیچ تبادل مالی مستقیمی انجام داده باشد. آمریکا پولهای عربستان را میگیرد و certificate of deposite میدهد. اوراق خزانهای که هیچ ارزشی ندارد، چون اقتصاد آمریکا هم در داخل بدهکار است هم در جهان.
عربستان صد در صد تسلیم آمریکا و جزو هژمونی آمریکاست؛ پایه نفتی هژمونی ایالات متحده آمریکا یا تولید خود آمریکاست یا نفت عربستان. ذخایر نفتی عربستان که در اختیار وهابیهاست در واقع در اختیار هژمونی آمریکاست.
با توجه به صحبتهای شما اختلاف ایران و عربستان ریشههای بسیار بزرگی دارد که به راحتی قابل حل نیست، ایران باید چه رویکردی اتخاذ کند؟
اگر ما بر اساس منافع خودمان عمل کنیم لازم نیست خودمان را درگیر هژمونی آمریکایی کنیم. وگرنه مثل کسانی رفتار کردهایم که فتحعلیشاه قاجار را مجبور کردند جنگهای ایران روس را راه بیندازد، یا مثل آنهایی که شاهاسماعیل را واداشتند با سلطان سلیم بجنگد در حالی که سلطان بایزید پدر به شاهاسماعیل نوشته بود همان مرز ایران و روم بین ما باشد، یعنی رود فرات مرز میشد، و جنگ نکنیم. اگر شاهاسماعیل میپذیرفت به همه اهدافش رسیده بود. یک عده جوان از قبایلی مثل قزلباش روملو، شاملو، تکلو، کارامانلو و... او را فریب دادند و گفتند روم و مصر و استانبول را بگیریم؛ که به جنگ چالدران انجامید. این در حالی است که صدر وزیر میگفت بر آسیا تمرکز کنیم و جلوی حملات شیبک خان ازبک و شیعهکشی را بگیریم و بعد از آن تا «ظلمات» برویم؛ یعنی شمال دریای خزر تا قزاقستان. در آن صورت ممکن بود ایران از شرق رود ولگا که ایرانیان آن را «اتیل» میخواندند پیش برود. ببینید یک اشتباه تاریخی نصف ترکیه و عراقِ عرب و حلب و سوریه را از دست ایران خارج کرد و راههای تجارت زمینی، دریایی شد و به این ترتیب ایران از مرکز تجارت دنیا خارج شد. یعنی همان خواست غرب. در ۱۶۰۰ میلادی ملکه الیزابت اول برای اولین بار بر واردات پارچه و فرش ایرانی مالیات ورود گذاشت. این پایان هژمونی تجاری ایرانی بود.
امروزه هم اشتباهات تاریخی برخلاف منافع ملی به آن شکل رخ میدهد. متاسفانه سیاست ما بر اساس منافع ملی نیست. مثلاً همین ماجرای تسخیر سفارت. برخلاف قوانین اسلامی و منافع ملی سفارت را گرفتهایم و نمایش میدهیم؛ که چه بشود؟ که نتوانیم نفت خود را بفروشیم و نیمی از جوانان ما بیکار باشند؟ در انگلیسی به این کار political masochism یا خودآزاری سیاسی میگویند. اقداماتی مثل تسخیر سفارت خودآزاری سیاسی است. نتیجه این است که ما نمیتوانیم از توانمان به طور کافی استفاده کنیم.
پاره کردن نامه حضرت رسول (ص) به دست خسروپرویز و توهین به سفیر او یک نمونه تاریخی از چنین اقداماتی است. بسیاری از اتفاقات در آن زمان از ضرب و شتم سفیر شروع شد. تسخیر سفارت یعنی همان کار. طبق قوانین بینالملل و اسلام طبق آیه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ» نباید چنین کاری صورت گیرد. سفارتی را که در زیر پرچم دولت اسلامی بود گرفتند و چه بازیهایی درآوردند. برخی تسخیرکنندگان سفارت هم که در پشیمانی امروز سرنوشتشان معلوم است. «کلام فاضی» حرف توخالی. ما باید نوعی از سیاست خارجی داشته باشیم که از ما بترسند. سیاست خارجی عربستان بر اساس منافع وهابیت و ادامه استفاده از نفت برای خاندان سعود است و ما باید با آنها در میدان سیاست مقابله کنیم نه با تسخیر سفارت برخلاف معاهدات بینالمللی و خودآزاری سیاسی. الان بچههای ما توانشان را به طور مستقیم و غیرمستقیم نشان دادند. آمریکا و انگلیس دنبال تقویت نیروی هوایی عربستان هستند و سالی صد میلیارد دلار به این کشور اسلحه میفروشند خب ایران هم سیاست درستی را انتخاب کرده است و میگوید به جای اینکه نیروی هوایی را که هزینه بالایی دارد و نیاز به خرید خارجی دارد، همتراز کنم، پهپاد و موشک را در داخل تولید میکنم که نیروی هوایی نمیتواند جواب آنها را بدهد.
به هر حال ایران در منطقه ثقل قدرت است. این ثقل قدرت بودن ایران تازگی ندارد. در طول تاریخ همواره اینطور بوده است. در زمان هخامنشیان ایران قدرت اول دنیا بود و مناطق گستردهای را در خاورمیانه در اختیار داشت. در زمان ساسانیان و اشکانیان کل بینالنهرین متعلق به ایران بود. همیشه ایران زمانی قدرتمندتر بوده که در بخش غربی مرزی قوی بوده است. سالهاست میگویم با همسایگان قرارداد مبادله برق امضا کنید. اما بوروکراتهای ما هرکدام در هر دوره یک ایرادی میگیرند.
یکی از راههای تجارت فردا روابط غیرخصمانه با دنیاست. به قول خواجه نظام الملک در سیاستنامه: «شمشیر نیاورید و دشمن بجویید.» نباید مدام دنبال دشمن باشیم، فرهنگ ایرانی دنبال دشمن نیست؛ دنبال کاسبی است؛ از حلب تا کاشغر، از دریای پارس تا رودخانه مروارید چین.