ریسک آماتورها در بورس
بورس ارزش صف بستن دارد؟
طی دو سال گذشته و با رشد چندبرابری نرخ ارز، بازارهای مختلف شاهد نوسانات شدیدی بودند و قریب به اتفاق داراییهای فیزیکی و مالی خود را با نرخهای جدید تطبیق دادند. تقریباً از ابتدای سال 98 بازارهای ارز و طلا و مسکن به آرامش نسبی رسیدند اما بورس همچنان در حال رکوردشکنی است و میتوان گفت آخرین پناهگاه نقدینگی سرگردان و البته کمی ریسکپذیر بوده است. شاخص بورس از ابتدای سال حدود 80 درصد رشد کرده است در حالی که نرخ ارز در این مدت حدود 15 درصد کاهش داشته و بازار مسکن نیز شاهد رشد به مراتب کمتری بوده است. حال سوال اساسی اینجاست که این رشد تا کجا ادامه خواهد داشت و آیا بازار به تعادل میرسد یا باید منتظر سقوط بازار بود؟
طی دو سال گذشته و با رشد چندبرابری نرخ ارز، بازارهای مختلف شاهد نوسانات شدیدی بودند و قریب به اتفاق داراییهای فیزیکی و مالی خود را با نرخهای جدید تطبیق دادند. تقریباً از ابتدای سال 98 بازارهای ارز و طلا و مسکن به آرامش نسبی رسیدند اما بورس همچنان در حال رکوردشکنی است و میتوان گفت آخرین پناهگاه نقدینگی سرگردان و البته کمی ریسکپذیر بوده است. شاخص بورس از ابتدای سال حدود 80 درصد رشد کرده است در حالی که نرخ ارز در این مدت حدود 15 درصد کاهش داشته و بازار مسکن نیز شاهد رشد به مراتب کمتری بوده است. حال سوال اساسی اینجاست که این رشد تا کجا ادامه خواهد داشت و آیا بازار به تعادل میرسد یا باید منتظر سقوط بازار بود؟
پاسخ این سوال بیش از همه برای سهامداران خرد تازهوارد یا در شرف ورود به بازار اهمیت دارد چراکه برخلاف سهامدارن فعلی که از رشد اخیر بهرهمند شدهاند، کاهش قیمتها در بورس، سهامداران تازهوارد را متضرر خواهد کرد و موجب خروج آنها از بازار خواهد شد و این هم برای آنها و هم برای کلیت بازار در آینده خبر خوبی نیست.
پیش از ورود به بحث ذکر این نکته الزامی است که پیشبینی بازار سهام کار خردمندانهای نیست و این یادداشت نیز قصد پیشبینی بازار و توصیه به ورود یا خروج از بازار را ندارد (لطفاً این قسمت را با صدای بلند بخوانید!)، چهبسا با توجه به نوسانات شدید این روزهای بازار سهام، شرایط بازار در زمان انتشار این یادداشت با شرایط زمان نگارش متفاوت شده باشد!
در این یادداشت سعی میکنیم با نگاه عمیقتر به چند شاخص، شهود بهتری در مورد کلیت بازار و ریسکهای آن داشته باشیم.
اثر قیمت دلار بر بورس
همانطور که بیان شد یکی از محرکهای اصلی افزایش قیمت سهام شرکتها، افزایش چندین برابری نرخ ارز بوده است. اکثر شرکتهای بزرگ بورسی تولیدکننده کالاهای اساسی مانند محصولات فلزی و معدنی و پتروشیمی هستند و این کالاها عمدتاً صادراتی بوده و قیمت آنها تابع قیمت دلار است. فروش سایر شرکتها نیز به صورت مستقیم یا غیرمستقیم متاثر از افزایش نرخ ارز بوده است و از اینرو قیمت سهام شرکتهای بورسی به طور طبیعی افزایش یافته است. اما آیا رشد نرخ ارز میتواند رشدهای اخیر قیمت سهام را توضیح دهد؟
نمودار 1 شاخص کل بورس بر مبنای قیمت ارز در بازار آزاد را نشان میدهد. برای سادگی، میانگین نمودار روی عدد 1 تنظیم شده است. همانطور که مشاهده میشود عدد شاخص کل بر مبنای دلار در حال حاضر بالاتر از ماههای قبل از جهش ارزی است و در 10 سال گذشته مواقع کمی بوده که شاخص دلاری بورس در این حد بالا بوده باشد (خط قرمز نشاندهنده مرز 95 درصد مشاهدات است). به بیان دیگر نمودار1 نشان میدهد افزایش قیمت دلار به طور کامل در قیمتها منعکس شده و متوسط رشد قیمتها بیش از قیمت دلار بوده است.
سود تقسیمی
شاید گفته شود شاخص کل، سود تقسیمی را هم شامل میشود و این نمودار باید صعودی باشد. کلیت این گزاره درست است و نمودار 1 نیز روند مثبت با شیب کمی را نشان میدهد، اما واقعیت این است که رشد فعلی با خط روند تاریخی نیز همخوانی ندارد (خط آبی، روند زمانی شاخص دلاری را نشان میدهد). البته نمودار 1 به تنهایی به معنای رشد بیش از حد بازار نیست چراکه ممکن است با اقبال سرمایهگذاران، شرایط بازار به صورت کلی تغییر کرده باشد و هیچ الزامی برای تبعیت نمودار 1 از روندهای تاریخی وجود ندارد.
رشد غیرمتوازن شرکتها
سهام حدود 600 شرکت در بورس تهران معامله میشود و این شرکتها از جنبههای مختلف، مخصوصاً از نظر ارزش بازار تفاوت فراوانی با هم دارند. ارزش بزرگترین شرکتهای بورسی چند صد برابر کوچکترین شرکتهای حاضر در بورس است.
رشد شاخص کل بورس که در نمودار 1 مبنای تحلیل بود، نشاندهنده رشد کل ارزش شرکتهای بورسی است، اما شرکتهای کوچک بسیاری طی ماههای اخیر رشدهای بسیار بالایی داشتهاند که این واقعیت نشاندهنده رشد غیرمتوازن شرکتها در این مدت بوده است. نمودار 2 نسبت شاخص هموزن به شاخص کل را نشان میدهد.
شاخص هموزن افزایش قیمت همه شرکتها را به صورت مساوی در خود لحاظ میکند اما شاخص کل میانگین وزنی-ارزشی قیمتهاست. افزایش نسبت این دو شاخص نشاندهنده رشد بالاتر شرکتهای کوچک نسبت به شرکتهای بزرگ است.
همانطور که مشاهده میشود این نسبت در چند ماه اخیر رشد بیسابقهای داشته است که میتواند زنگ خطری برای شرکتهای کوچک باشد. با احتیاط میتوان گفت علت افزایش شدید قیمت شرکتهای کوچک، تاثیرپذیری بالاتر آنها از ورود نقدینگی جدید بوده است و نه لزوماً سودآوری بالاتر آنها نسبت به شرکتهای بزرگ و ریسک سرمایهگذاری در شرکتهای کوچک به شدت افزایش یافته است.
مجدداً تاکید میشود از هیچ سنجهای به تنهایی نمیتوان نتیجهگیری کرد اما هر یک از این شاخصها به درک بهتر از شرایط بازار کمک میکند.
سودآوری شرکتهای بورسی
یکی از معیارهای مهم در بررسی وضیعت قیمت سهام شرکتهای بورسی، توجه به میزان سودآوری آنها و همخوانی قیمت با سودآوری شرکت است. بررسی دقیق این همخوانی کار دشواری است اما یک شاخص ساده و کاربردی، نسبت قیمت به عایدی هر سهم (P /E) است. نمودار 3 نسبت قیمت به عایدی کل بازار را در 10 سال اخیر نشان میدهد.
همانطور که مشاهده میشود عدد فعلی قیمت به عایدی فاصله زیادی با میانه و میانگین این شاخص ندارد و در واقع قسمت زیادی از رشد قیمتها ناشی از رشد سودآوری بوده است.
به بیان دیگر میتوان گفت کلیت بازار «گران نیست». البته این شاخص برای کل بازار است اما شرکتهای زیادی هستند که با نسبت قیمت به عایدی بسیار بالا معامله میشوند. جمله آخر بخش قبل مجدداً تکرار میشود که با این شاخص هم به تنهایی نمیتوان آینده را پیشبینی کرد.
نقدینگی و مشارکت در بازار
به طور کلی میزان مشارکت مردم در بازار سرمایه در ایران، چه به لحاظ تعداد سهامداران و چه از نظر ارزش سهام در سبد سرمایهگذاری افراد پایین است. در طرف دیگر این معادله میتوان گفت بازار سهام در ایران در مقابل سایر بازارهای مالی اندازه کوچکی دارد.
کل ارزش بازار سهام در حال حاضر حدود 1100 هزار میلیارد تومان است و با یک حساب سرانگشتی میتوان نشان داد ارزش کل شرکتهای بورسی کمتر از ارزش املاک یکی از مناطق شمال شهر تهران است.
لازم به ذکر است درصد سهام شناور شرکتهای بورسی که توسط سرمایهگذاران خرید و فروش میشود حدود 20 درصد از کل سهام شرکتهاست و مابقی متعلق به نهادهایی مانند صندوقهای بازنشستگی، دولت و... است.
به بیان دیگر هم میزان دارایی در بازار سهام کم است و هم داراییهای موجود به صورت تاریخی و به خاطر مشارکت پایین مردم در بازار، کم ارزشگذاری میشود.
افزایش میزان مشارکت و به تعبیری ورود نقدینگی جدید به بازار و البته ماندگاری این سهامداران در بازار، میتواند باعث افزایش ارزش بازار و ایجاد تعادل جدید در بازار شود. بهزعم بسیاری از کارشناسان بازار سرمایه، علت اصلی رشد اخیر بورس ورود نقدینگی جدید بوده است. اما سوال اصلی اینجاست که آیا شرایط فعلی اقتصادی و وجود انواع ریسکها و نااطمینانیهای کسبوکار، همزمان با اقبال سرمایهگذاران به بورس و ماندگاری آنها در بازار است؟ یا اینکه سهامداران خرد تازهوارد با مشاهده رشدهای اخیر وارد بازار شدهاند و به دنبال سودهای بالا در کوتاهمدت هستند؟ اگر جواب به سوال دوم مثبت باشد آنوقت باید نگران این بود که سهامداران تازهوارد با افت بازار دلسرد شوند و از بازار خارج شوند و تا مدتها به این بازار برنگردند.
بازار سهام ثروتآفرین است اما نه برای همه!
به طور معمول در کشورهای مختلف سرمایهگذاری در بازار سهام در بلندمدت نسبت به سایر سرمایهگذاریها بازدهی بالاتری دارد.
بررسی بازدهی بورس کشورمان در 30-20 سال گذشته نیز موید این مطلب است که بازدهی این بازار از سایر بازارهای موازی (ارز، طلا و مسکن) بیشتر بوده است. اما کسب این بازدهی بالاتر نیازمند صبر و شناخت بازار است.
مطالعات مختلف نشان میدهد که اکثر تازهواردها و کسانی که دنبال سودهای کوتاهمدت هستند در این بازار زیان میکنند. لذا بورس در عین اینکه ثروتآفرین است، میتواند برای خیلیها موجب زیان شود.
با توجه به نکات فوق بار دیگر به مساله این روزهای بازار سهام برگردیم. رشد خیرهکننده ماههای اخیر در کنار ثبات یا افت بازارهای موازی باعث شده تعداد زیادی از مردم وارد بازار شوند. تعداد مشارکتکنندگان در عرضههای اولیه سنجه خوبی از تعداد سهامداران فعال در بازار است.
در عرضه اولیههای اخیر بیش از 800 هزار نفر مشارکت داشتهاند که این عدد نسبت به عرضه اولیههای ابتدای سال حدود 60 درصد افزایش داشته است.
حضور این سهامداران اگر با شناخت کافی از ریسکها و شرایط بازار باشد، هم در بلندمدت برای خود آنها مفید خواهد بود و هم باعث رونق بازار سرمایه کشور میشود. اما در شرایط فعلی بازار بیم آن میرود که سهامداران جدید در انتهای خط وارد بازار شوند و بدون شناخت کافی از شرایط بازار، اقدام به خرید سهام شرکتها کنند و با افت کوچکی در بازار، به صف فروشندگان بپیوندند و هم موجب زیان خود شوند و هم کلیت بازار را متلاطم و شکننده سازند. دقت کنیم که اگر قیمت سهمی که از ابتدای سال سه برابر شده، 20 درصد افت کند همچنان سود خوبی برای سهامدارانی که از ابتدای سال سهامدار بودهاند داشته است، اما برای فردی که تازه وارد بازار شده، زیان بزرگی محسوب میشود. بررسی شرایط بازار و مخصوصاً رشد بالای شرکتهای کوچک، احتمال چنین رخدادهایی را بالا میبرد.
توصیه به تازهواردان
توصیه به سهامداران جدید همان است که بارها گفته شده است: نهادهای مالی واسط سرمایهگذاری همچون صندوقهای سرمایهگذاری مشترک ابزارهای مناسبی برای تازهواردان به بورس هستند. کمترین نفع سرمایهگذاری در این صندوقها، تضمین نقدشوندگی سرمایه افراد است.
همچنین این افراد نباید انتظار رشدی همانند رشد نیمه اول سال، در نیمه دوم سال داشته باشند. سیاستگذاران نیز باید در کنار اطلاعرسانی رشد قیمتها در بورس به عنوان خبری خوب برای اقتصاد کشور، ریسکهای متنوع بازار را به مردم گوشزد کنند.
توجه داشته باشیم که هیچگاه این تعداد سهامدار در بازار نداشتهایم و ضمن خوشحالی از افزایش اقبال به بازار سرمایه، باید نگران متضرر شدن تازهواردها و افزایش شکاف طبقاتی اینبار از طریق بورس بود.