مثلث رشدساز
حسین جوشقانی راهکارهای ایجاد رشد اقتصادی در سایه تحریم را بررسی میکند
حسین جوشقانی میگوید: اعمال مجدد تحریمها در اقتصاد کشور اثر منفی گذاشته است. اما تحریمها نقش یک ماشه اسلحه را ایفا میکرد در حقیقت ما با سیاستهای خودمان باروت این اسلحه را تجهیز و آماده شلیک کردیم.
عضو هیات علمی موسسه تحقیقات پیشرفته تهران، دانشگاه خاتم و فارغالتحصیل دکترای اقتصاد دانشگاه شیکاگو، «استفاده از ظرفیت تجارت با همسایگان»، «بهرهبرداری درست از منابع کشور» و «بهکارگیری صحیح از نیروی انسانی» را به عنوان سهضلعی رشدساز در سایه تحریم معرفی میکند. حسین جوشقانی معتقد است که با توجه به شرایط کنونی، حتی با تداوم تحریمها میتوان پیشبینی کرد که در سالهای آینده رشد اقتصادی مثبت شود، اما برای دستیابی به رشد اقتصادی مثبت و پایدار، لازم است رویکرد سیاستگذار تغییر یابد و با توجه به اجماع صورتگرفته در سطح سیاستگذاران، باید اصلاحات اقتصادی در بستری از زمان صورت گیرد.
♦♦♦
قبل از اینکه به موضوع خروج از رکود و عوامل تعیینکننده آن بپردازیم، اصولاً لازم است که یک تعریف دقیق از رکود اقتصادی داشته باشیم، سوال اصلی اینجاست که آیا همواره رشد اقتصادی منفی معادل با رکود تعریف میشود؟
در هر کشور سازمانهایی که به جمعآوری آمار و رصد اقتصاد میپردازند، تعریف دقیقی برای رکود و خروج از رکود ارائه میکنند، به عنوان مثال در آمریکا «سازمان ملی تحقیقات اقتصادی» با نام اختصاری NBER اعلام میکند که چه زمان اقتصاد وارد رکود شده یا از آن خارج میشود. تعریف این سازمان از رکود این است که اقتصاد دو فصل متوالی رشد اقتصادی منفی را ثبت کند. در حقیقت با یک تعریف شفاف و قابل اندازهگیری اعلام میکند که چه زمان اقتصاد وارد رکود شده است. این تعریف با احساس عمومی درگیر نیست، به این ترتیب که امکان دارد مردم احساس رکود یا رونق داشته باشند، اما برای اینکه استفادههای سیاسی از موضوع رکود و رونق نشود، آمار به طور شفاف اعلام میشود و آحاد مردم نیز میتوانند مشاهده کنند، ورود و خروج از رکود در چه زمانی صورت میگیرد. البته ملاحظاتی هم وجود دارد از جمله اینکه دادهها ممکن است مورد بازنگری قرار بگیرند.
با این تعریف اگر اقتصاد در دو فصل متوالی رشد اقتصادی زیر یک درصد را تجربه کند، از رکود خارج شدیم؟
البته این موضوع به استاندارد تعریفشده در هر اقتصاد بازمیگردد، اگر NBER این کار را در آمریکا انجام میدهد، به این دلیل است که در اقتصاد آمریکا به نوعی جا افتاده و به طور طولانیمدت این کار را انجام میدهد، با این معیار اگر رشد اقتصادی نیم درصد در دو فصل متوالی نیز ثبت شود، به معنی خروج از رکود است. حال با توجه به این معیار و شرایط هر کشور، میتواند این تعریف تا حدودی تغییر کند. به طور کلی برای تشخیص خروج از رکود نیاز به زمان بیشتری داریم تا مطمئن شویم اولاً دادههای دقیق به دستمان رسیده و دوم اینکه این رشد مقطعی نیست.
بنابراین ممکن است رشد اقتصادی اعلامشده با درک عمومی مردم یکسان نباشد؟
لزوماً این دو یکسان نیستند، به طور خاص اگر دو فصل متوالی اقتصاد رشد بسیار اندک داشته باشد، این امکان وجود دارد که اشتباه آماری صورت گرفته باشد و آحاد اقتصادی بسیار متوجه این موضوع نشوند. اما با توجه به تعریفها، باید استاندارد مشخصی پذیرفته شود. نکته مهم این است که یادمان باشد که صرف خروج از رکود به این معنا نیست که مشکلات اقتصادی حل شده و یک وضعیت مطلوب در جامعه ایجاد شده است.
سال گذشته مرکز آمار ایران اعلام کرده که رشد اقتصادی منفی بوده است، همچنین پیشبینیها نشان میدهد که این رشد اقتصادی منفی در سال جاری نیز تداوم داشته باشد، اما برخی نهادها مانند صندوق بینالمللی پول، رشد اقتصادی سال آینده را مثبت اعلام کردند، پیشبینی شما چیست و آیا احتمال خروج از رکود وجود دارد؟
امیدوارم این اتفاق بیفتد، اما پیشبینی این موضوع بسیار کار سختی است. عوامل متعددی در این باره اثرگذارند و سیاستهای داخلی و بینالمللی در شرایط کنونی کار پیشبینی را سخت میکنند.
سوال مشخص این است که چه سیاستهایی باید اتخاذ شود که این جریان خروج از رکود تسهیل شود؟
به نظرم در حال حاضر این «آبی است که ریخته شده است». به جای اینکه فکر کنیم که قطرهقطره آن را جمعآوری کنیم، به دنبال راهکاری باشیم که این رویداد تلخ دوباره در اقتصادمان تکرار نشود. در حال حاضر این هزینه به آحاد اقتصادی منتقل شده، بنابراین به جای اینکه در این فکر باشیم که در کوتاهمدت و مقطعی و به صورت مسکنوار از رکود خارج شویم، باید به دنبال راهی باشیم که بار دیگر این اتفاقات در اقتصاد رخ ندهد. بسیاری از این اتفاقها قابل پیشبینی بودند و چرخههایی وجود دارد که هر هشت یا 10 سال یکبار در اقتصاد کشور پدید میآید. پیشنهادم این است که تمرکز بیشتری روی این موضوع باشد که چطور میتوان به یک رشد اقتصادی پایدار رسید، علیالقاعده نیروهایی وجود دارند که خواه یا ناخواه اقتصاد را از رکود خارج کنند، که این موضوع مستقل از جریان سیاستگذاری است، نیروهایی نظیر درآمدهای نفتی، منابع طبیعی و مزیتهای رقابتی وجود دارد که از کوچک شدن بیش از حد اقتصاد جلوگیری میکند و بعد از انقباض 10درصدی، حتی بدون هیچ تلاشی میتوان پیشبینی کرد که رشد اقتصادی از محدوده منفی خارج شود. اما موضوع مهم این است که سیاستگذاری به نحوی باشد که در 5 یا 10 سال آینده، این حرکت زیگزاگی در رشد اقتصادی تکرار نشود.
در حال حاضر برخی معتقدند که اقتصاد کشور پیش از تحریمها یک جریان با رشد اقتصادی مثبت را تجربه میکرده، اما تحریمها به عنوان یک عامل اساسی موجب تغییر مسیر اقتصاد از جریان رونق اقتصادی شده است، چقدر این تحلیل درست است و آیا میتوان تحریمها را عامل ایجاد رکود معرفی کرد؟
البته این کار آسانی نیست که سهم هر یک از عوامل را در تغییر رشد اقتصادی تعیین کنیم و نیاز است که با آمارهای منتشرشده، یک تحلیل اقتصادی جامع و کامل صورت گیرد. نتایج این تحلیل میتواند سهم هر یک از عوامل در رشد اقتصادی منفی را تعیین کند. البته در اتفاق اخیر آنطور که به نظر میرسد بحث سیاستهای خارجی بیاثر نبوده است و مطمئناً اعمال مجدد تحریمها در اقتصاد کشور اثر منفی گذاشته است. اما تحریمها نقش یک ماشه اسلحه را ایفا میکرد در حقیقت ما با سیاستهای خودمان باروت این اسلحه را تجهیز و آماده شلیک کردیم. حال شخصی پیدا شده و به هر شکل ماشه این اسلحه را کشیده است. او مقصر بوده، اما مقصر اصلی سیاستگذار کشور بوده که با تصمیمهای اشتباه اقتصاد کشور را در این وضعیت آسیبپذیر قرار داده و ابزاری را برای دشمنان سیاسی کشور مهیا کرده است. بنابراین وقتی صحبت میشود که باید به سمت اقتصاد مقاومتی حرکت کرد، در واقع منظور این است که اسلحه را تجهیز نکنیم، تا با یک حرکت بتوانند اقتصاد را فلج کرده و مشکل ایجاد کنند.
در حال حاضر شدیدترین تحریمها به اقتصاد کشور تحمیل میشود، آیا در سایه این تحریمهای شدید میتوان به یک نسخه عملی رسید که رشد اقتصادی پایدار و بلندمدت را به ارمغان آورد؟
احتمالاً اگر تحریم نباشد، دسترسی به رشد اقتصادی بلندمدت و پایدار آسانتر خواهد بود، اما برای پاسخ به این سوال که در شرایط تحریمی، راهی برای رسیدن به رشد اقتصادی بلندمدت و پایدار وجود دارد یا خیر، نمیتوان به تجربه سایر کشورها اتکا کرد. زیرا در حال حاضر شدیدترین و بیسابقهترین تحریمهای بینالمللی وضع شده، از اینرو تاکنون کشوری در چنین شرایطی قرار نداشته تا بتوان الگو و مبنا قرار داد.
البته موضوعی که میتوان از تجربه دیگر کشورها دریافت این است که اگر کشورها درهای تجارت خود را به سوی کشورهای دیگر مسدود کنند، قطعاً رشد اقتصادی بلندمدتی نخواهند داشت. برداشت من از علم اقتصاد این است که هیچگاه بنبست وجود ندارد. از نگاه من، حتی با وجود تحریمها قطعاً راهی وجود دارد که به یک چارچوب مشخص برای ایجاد رشد دست یابیم. اگرچه در این شرایط، وضعیت به مراتب سختتر خواهد شد، اما با استفاده بهینه از منابع کشور میتوان به این هدف دست یافت. اگر بتوانیم از منابع طبیعی، سرمایههای اجتماعی و فیزیکی، در کنار ارتباط فعال با همسایهها به شکل کارا و موثر بهره ببریم، طبیعتاً میتوانیم به یک رشد اقتصادی مطلوب دست پیدا کنیم، در حال حاضر حتی از ظرفیت کشورهای همسایه، نظیر عراق، افغانستان و ترکیه نیز به درستی استفاده نمیکنیم. اینکه بگوییم تمام مشکلات از تحریمهاست، سادهانگارانه است. انتظار نداشته باشیم که حتی اگر تمام تحریمها برداشته شود، تمام مسائل ما هم یکشبه حل شود. بدون تحریمها نیز مشکلات ساختاری اقتصاد ما محو نخواهند شد.
در حال حاضر صحبتهایی مبنی بر اقتصاد بدون نفت عنوان میشود و بودجهریزی مبتنی بر این هدف نیز در دست تدوین است، آیا میتوان از تحریم یک فرصت برای نیل به این هدف ساخت؟ چه منابعی باید جایگزین درآمدهای نفتی شود و بتوان به رشد اقتصادی مثبت نیز دست یافت؟
به نظر میرسد این موضوع نیمه پر لیوان تحریم است، اقتصاد حدود نیمقرن با این درآمدها اداره شده است و مادامیکه یک فشار وجود نداشته، تمایل برای کاهش استفاده از درآمدهای نفتی در بودجه امکانپذیر نبوده است. اما این شرایط باعث شده که اجماعی میان سیاستمداران و جناحهای سیاسی، برای اصلاحات در اقتصاد ایجاد شود. البته من موافق نیستم که کاملاً خود را از درآمدهای نفتی مستقل کنیم، زیرا باید از این موهبت استفاده بهینه شود، بلکه باید از یوغ وابستگی به نفت رهایی یافت.
اینکه باید از چه درآمدی استفاده شود، خیلی موضوع پنهانی نیست و باید درآمدهای مالیاتی جایگزین شود. در تمام دنیا، دولت منابع خود را از مالیات تامین میکند، باید سهم مالیات در درآمدهای دولت افزایش یابد. سازمان امور مالیاتی باید بانک اطلاعاتی خود را قوی کند، تمام فعالان اقتصادی باید جزئیات درآمدهای خود را گزارش کنند و سازمان امور مالیاتی بر اساس میزان درآمدهای مالیاتی که دارند، نرخ مالیاتی تعیین کند. طبیعتاً باید بخش قابل توجهی از این مالیات در خانوارهای پردرآمد تامین شود و به خانوارهای کمدرآمد سوبسید تعلق گیرد. البته در عمل این کار پیچیدگی خاصی دارد، اما برای عبور از وابستگی نفت، این راهی است که پیش روی سیاستگذار قرار دارد. بپذیریم که مردم باید هزینه اداره دولت را بپردازند و وقتی مردم، این منابع را تهیه کنند، دولت از کارهای غیرضروری خارج خواهد شد، زیرا نظارت مردم بر کارهای دولت تشدید میشود.
آیا سیاست اخذ مالیات در شرایط کنونی باعث نمیشود که برای تولید اصطکاک ایجاد شود و مشکلات بنگاهها از این طریق افزایش یابد؟
قطعاً همینطور است، به همین دلیل است که حرف زدن از آن بسیار ساده است، اما در عمل با پیچیدگیهایی روبهرو خواهیم شد. اگر در حال حاضر سازمان امور مالیاتی از یک الگوی بسیار پیشرو در مالیاتستانی بهره بگیرد، نمیتواند یکباره به میزان مطلوب اخذ مالیات برسد، بلکه این سیاست باید در بستری از زمان و آگاهی از مشکلات این سیاست پیش برود. دولت باید این علامت را بدهد که در یک زمانبندی مشخص قرار است که به این سمت حرکت شود. قرار نیست از فردا نرخ مالیات 20 تا 30 درصد افزایش یابد تا بتواند جایگزین نفت شود. اما اعلام کند که من در یک بازه زمانی چهار تا پنج سال به این سمت حرکت خواهم کرد. در این شرایط بنگاهها و خانوارها نیز میتوانند خود را با شرایط جدید وفق دهند.
بنگاهها اصولاً به دنبال کسب سود بوده و به دنبال این هستند که در بستر تعیینشده توسط دولت، خلق ثروت کنند. اگر بستر به نحوی باشد که خلق ثروت با فرار مالیاتی صورت گیرد، به این سمت حرکت میکنند، اما اگر مشخص شود که قطعاً سیاستهای مالیاتی در جهت بهبود فضای کسبوکار و تولید است، بنگاهها نیز از این موضوع استقبال خواهند کرد.
در این شرایط تغییر سیاست مالیاتی برای دریافت مالیات از مجموع درآمد به جای مالیات از تولید میتواند موثر باشد؟
در تمام دنیا نیز به سمت درآمدهای مالیاتی از اشخاص و مالیات ارزش افزوده حرکت کردند، زیرا یک بنگاه تولیدی نباید هزینه مالیاتی دولت را بپردازد. در حال حاضر ادبیات گستردهای نیز در حوزه مالیاتستانی وجود دارد و قرار نیست که ما چرخ را از ابتدا اختراع کنیم، باید ببینیم که کدام سیاست برای شرایط کنونی اقتصاد ما موثر خواهد بود. سادهترین موضوع این است که مالیات از مجموع درآمد اشخاص گرفته شود، به بیان دیگر، بررسی شود در هر سال هر شخص به چه میزان درآمد دارد و متناسب با آن مالیات اخذ شود. باید سامانهای وجود داشته باشد که تمام درآمدهای اشخاص در این سامانه تجمیع شود و در نهایت حساب شود به چه کسی باید یارانه پرداخت شود و از چه کسی باید مالیات اخذ شود.
در کشورهای اروپایی مشاهده میشود که افراد تا حدود 60 تا 70 درصد درآمد خود را مالیات میپردازند و اقتصادشان نیز با این نرخ بالا به شکل بهینهای کار میکند. در نتیجه مشاهده میشود بالا بودن نرخ مالیات باعث افت تولید نمیشود. تا جایی که من اطلاع دارم، سازمان برنامه مشغول تنظیم طرحی جهت اصلاح ساختار بودجه است که این نکات را در نظر گرفته است. اگر این طرح آنطور که ارئه شده است، اجرا هم بشود میتواند بسیاری از این مشکلات را حل کند.
شما به استفاده از ظرفیت کشورهای همسایه اشاره کردید، در حال حاضر افزایش نرخ ارز باعث شده برخی تولیدات کشور اعم از مواد غذایی به کشورهای دیگر صادر شود یا حتی در برخی موارد این صادرات به شکل غیررسمی نیز صورت گیرد، آیا از این شرایط نمیتوان جهت دستیابی به رونق بیشتر بهره برد؟
به نظر میرسد که این موضوع موقتی باشد و نمیتوان روی آن حساب ویژهای کرد. اگر نرخ ارز تغییر پیدا کند و کاهشی شود، این نوع صادرات غیربهینه شده و دیگر انجام آن سخت است. این سفرهای است که دولت با اعطای یارانه بالا به آب، برق، دارو و بسیاری از کالاهای اساسی پهن کرده است و برخی با بهرهگیری از این منابع ارزان، تولیدات خود را به شکل قاچاق به کشورهای همسایه منتقل میکنند. حتی اگر صادرات محصول کشاورزی صورت گیرد، در واقع این منابع ارزان آب و انرژی و کود و امثالهم است که صادر میشود. این موضوع نیز موقتی است و تعادل نرخ ارز، صرفه اقتصادی نخواهد داشت. اما تولید اقتصادی به شکل پایدار و بلندمدت باید با سرمایهگذاری و بهرهگیری از نیروی انسانی ماهر و تکنولوژی صورت گیرد. باید تولیدات اقتصادی متناسب با مزایای اقتصادی کشور صورت گیرد، در غیر این صورت این نوع صادرات، دل بستن به تغییرات لحظهای قیمتهاست. در حقیقت این نوع صادرات به این دلیل افزایش یافته که دولت منابع اولیه را به شکل بسیار ارزان در اختیار تولیدکنندگان یا کشاورزان قرار میدهد، آیا در شرایطی که یارانه انرژی قطع شود این نوع صادرات نیز تداوم خواهد داشت؟ در حال حاضر پالایشگاههای کشور نیز از نظر حسابداری با سود قابل توجهی روبهرو هستند، اما آیا در واقع نیز این صادرات صرفه اقتصادی برای کشور دارند و اگر خوراک پتروشیمی به قیمت هزینه فرصت به آنها داده شود، آیا این صنایع مجدداً سودده هستند یا خیر؟
به عنوان نکته آخر، از وضعیت آینده اقتصاد کشور در حال حاضر دو دیدگاه وجود دارد. برخی معتقدند در حال حاضر اقتصاد کشور پس از شوک تحریم در سالهای آینده تطبیق بیشتری خواهد داشت و وضعیت متعادلتری خواهیم داشت، در مقابل برخی نیز معتقدند در شرایط کنونی از منابع ذخیرهشده استفاده میکنیم و در آینده وضعیت بدتر از شرایط کنونی خواهد شد، نظر شما درباره آینده کوتاهمدت چیست؟
به نظر میرسد که ترکیبی از این دو موضوع درست است، به هر حال ما از برخی منابع و ذخایر اضافه استفاده میکنیم، در مقابل نیز اعمال تحریمها برخی مکانیسمها را در کشور فعال کرده و خواهد کرد. این موارد ما را امیدوار میکند که چرخههای قبلی تکرار نشده، یادگیری از اشتباهات گذشته عملی شود و در مجموع وضعیت نسبت به گذشته بهتر شود.