سناریوی ریاضت و رشد
بررسی اثرات رکود اقتصادی بر بودجه خانوار در گفتوگو با جواد صالحیاصفهانی
جواد صالحیاصفهانی، استاد اقتصاد دانشگاه ویرجینیاتک آمریکا، میگوید: در رکودهای ناگهانی اقتصاد مثل آنچه در سال 1397 در ایران رخ داد، خانوارها هم از ثروتهای قابل نقد شدن خود مثل طلا و دلار و پسانداز استفاده میکنند، هم از کالاهای بادوام خود.
جواد صالحیاصفهانی، استاد اقتصاد دانشگاه ویرجینیاتک آمریکا، میگوید: در رکودهای ناگهانی اقتصاد مثل آنچه در سال 1397 در ایران رخ داد، خانوارها هم از ثروتهای قابل نقد شدن خود مثل طلا و دلار و پسانداز استفاده میکنند، هم از کالاهای بادوام خود. این اقتصاددان معتقد است اگر رکود فعلی چند سال ادامه پیدا کند، شاهد افت بیشتر رفاه و مصرف خانوار خواهیم بود چون مقداری از مصرف حال حاضر خانوارها از کالاهای بادوامی است که در سالهایی که قیمت نفت بالا و واردات زیاد بوده، خریدهاند و الان استفاده میکنند، ولی جایگزین کردن این کالاها برایشان بسیار مشکل است. او در عین حال با توجه به اینکه معتقد است قیمتهای نسبی در ایران در بهترین موقعیت برای تولید هستند، تا حدودی به آینده خوشبین است: «الان قیمت کالاهای قابل تجارت نسبت به سایر کالاها بالا رفته که یعنی هم مصرف این کالاها کاهش مییابد، هم تولید داخلی که اشتغالزاست رشد میکند و هم صادرات بیشتر میشود.»
♦♦♦
بودجه خانوار در یک دهه اخیر دچار چه تحولاتی شده است و این تحولات نتیجه چه عواملی بوده است؟
از اواسط دهه 1380 به بعد اقتصاد ایران دچار نوعی رکود شد. این رکود خود را هم در سطح تولید ناخالص ملی سرانه نشان میدهد و هم در بودجه خانوار. البته درباره بودجه خانوار چون داریم به میانگین نگاه میکنیم، باید این موضوع را در نظر بگیریم که از نظر بررسی وضعیت رفاهی خانوارها، شاید نگاه کردن به میانگین خیلی دقیق نباشد. اگر به دو دهک پایین نگاه کنیم، میبینیم که درآمد اینها شاید تا حدود سالهای 1390، 1391 و 1392 هم در حال رشد بود. این دهکها به خاطر برنامه یارانههای نقدی دولت احمدینژاد، دیرتر دچار رکود درآمدی شدند و رشد درآمد آنها تا سال 1392 ادامه داشت، ولی بعد از آن، آنها هم افتادند. رکود طبقه متوسط هم که زودتر شروع شد. در فاصله سالهای 1385 تا 1390 و حتی 1391 ایران درآمد نفتی خوبی داشت، تحریمها هنوز شدت نیافته بود و خانوار ایرانی در حال خرید کالاهای بادوام بود چون بهخصوص واردات این کالاها از کشورهای خارجی و خصوصاً چین بسیار گسترده بود. به هر حال از بسیاری جهات، وضعیت خانوار طی سالهای 1385 تا 1392 در حال بهبود بود. البته آمارهای موجود این بهبود را نشان نمیدهد. شاید یکی از علل این موضوع این باشد که به خاطر ارزانی دلار، قیمت کالاهای وارداتی در حال افت بود؛ مثلاً بسیاری از خانوادهها در این دوره تلویزیونهای قدیمی خود را در همین دوره به تلویزیونهای بسیار باکیفیت تبدیل کردند ولی در آمارها هزینهای که خانوار برای تلویزیون پرداخته به همان میزان سابق است. خیلی از کالاهای مصرفی خانوارها در این دوره وارداتی و بسیار باکیفیت بودند. شاید اگر میتوانستیم با دقت بیشتری به بودجه خانوار نگاه کنیم، میدیدیم که در پنج سال اول این دهه، وضع خانوار در حال بهبود بود. در پنج سال دوم در بودجه خانوار رشد منفی میبینیم و این رشد منفی ناشی از کاهش درآمدهای نفتی است که بر اثر تحریمها و افت قیمت جهانی نفت رخ داده است. وقتی درآمدهای نفتی به منبع مصرف و هزینه خانوارها در یک اقتصاد تبدیل میشود، بالطبع در شرایطی مثل امروز، بودجه خانوار ضربه میخورد.
چرا در سال 1396 برخلاف حداقل 16 سال پیش از آن، درآمدهای خانوار از هزینهها بیشتر شده بود؟
ابتدا باید درباره آمار کسری بودجه خانوار توضیحی بدهم. در جمعآوری هزینهها، پرسشگران دقت زیادی دارند. از جزئیات کار بانک مرکزی اطلاع ندارم، ولی مرکز آمار درباره بیش از هزار رقم کالا جزء به جزء سوال میپرسد که خرید آنها چقدر بوده، وزن آنها چقدر بوده و...، بعد اینها با هم جمع میشوند و هزینه خانوار حاصل میشود. ولی درباره درآمد تعداد سوالها محدودند. بیشتر خانوارهای ایرانی بهجز آنها که حقوق ثابت میگیرند خودشان هم میزان دقیق درآمدشان را نمیدانند. برای محاسبه دقیق درآمدها به یک نظام مالیاتی احتیاج است که اشتباه در اعلام درآمد مالیاتی را جرم تلقی و برای آن مجازات تعیین کند. چون چنین چیزی در کشور ما هنوز پا نگرفته است، آمار درآمد خانوارها دقت پایینی دارند. به همین دلیل در ایران و اکثر کشورهای در حال توسعه هزینههای ثبتشده معمولاً از درآمدها بیشتر است. نه به خاطر اینکه خانوادهها کسری دارند یعنی مثل بودجه دولت کسری دارند یا کم میآورند، بلکه به این معنا که ما درآمدشان را کمتر از حد واقعی برآورد میکنیم. البته این مشکل در مورد آمار مرکز آمار ایران در طول سالها بهتدریج در حال بهبود بوده است. به همین دلیل نرخ پسانداز که سالهای سال منفی بود، از سال 1394 به بعد مثبت شد. آنطور که من محاسبه کردهام، نرخ پسانداز از منهای 30 درصد در اوایل دهه 1380 شروع میشود، به منهای 20 درصد و بعد به منهای 10 درصد میرسد، سال 1393 تقریباً صفر و در سال 1396 مثبت میشود. هم در گزارشهای مرکز آمار و هم در گزارشهای بانک مرکزی این موضوع قابل مشاهده است. من فکر میکنم به احتمال زیاد آرام آرام پاسخهای مردم درباره میزان درآمدشان در حال دقیقتر شدن است. به هر حال این امکانپذیر نیست که سالیان سال خانوار میانگین دائماً کسری بودجه داشته باشد. ما میدانیم که در این دو دهه ساختمانسازی شده و کیفیت خانههایی که مردم دارند بهتر شدهاند. بعضی خانه خریدهاند و بعضی هم خانههای خود را بزرگتر کردهاند. دوسوم خانوارهای ایرانی صاحب خانه هستند؛ یعنی بسیاری از پساندازهای مردم در مسکن ذخیره شده و مسکن منبع اصلی ثروت ایرانیان است. بعد از آن هم مردم داراییهایی مثل طلا، پسانداز بانکی و اسکناس دلار دارند که همه اینها پسانداز هستند که وجود اینها با چند دهه پسانداز منفی مغایرت دارد. البته مشکل بزرگتر آمار خانوار برای شناسایی پسانداز این است که کمترین پسانداز یعنی منفیترین نرخ پسانداز را در گروههای بالای درآمدی میبینیم، حالآنکه میدانیم واقعیت برعکس است. به هر حال بهطور کلی نگاه کردن به آمار درآمدها و هزینههای خانوار و از آن درباره پسانداز نتیجه گرفتن کار دقیقی نیست چون ما آمار خوبی از پسانداز نداریم که بتوان روی آن حساب کرد و تصویری از این موضوع به دست آورد.
بر اساس نتایج نظرسنجی ملی «ایسپا» در بهار 1398 دقیقاً 3 /34 درصد شرکتکنندگان گفتهاند پساندازی نداریم. نتایج این نوع نظرسنجیها چقدر میتواند در ارزیابی وضعیت خانوار مورد اتکا قرار گیرد؟
اگر میدانستم این نسبت چه ارتباطی با درآمد خانوار دارد بهتر میتوانستم به سوال شما پاسخ بدهم. شاید این مورد با فرض معمول که پولدارها بیشتر پسانداز میکنند خوانایی داشته باشد. اگر اطلاعات مربوط به درآمد، تحصیلات و محل زندگی افراد را داشته باشیم، بهتر میتوانیم ببینیم نتیجه این نظرسنجیها چقدر با سایر آمارها و دادهها همخوان است. به هر حال نظرسنجیها میتوانند مکمل اطلاعات آمار خانوار باشند. سالهای 1397 و 1398 سالهایی هستند که بسیار بعید است خانوادههای متوسط به پایین توانسته باشند پسانداز کنند. سالهای 1395 و 1396 سالهای خوبی بودند و تولید و اشتغال در حال رشد بود. ولی سال 1397 سال بسیار بدی بود و سال 1398 هم احتمالاً خیلی بهتر نخواهد بود. بعید نیست در این دو سال خانوادهها هیچ پساندازی نداشته باشند. شاید 50 درصد خانوارها اگر دقیقتر حسابهای خود را بررسی کنند، ببینند که پساندازی ندارند. به نظر میرسد خانوارهای ایرانی به مصرف خیلی بیشتر از پسانداز علاقهمند هستند و چون در سال 1397 درآمدهای واقعی خانوارها بر اثر تورم کاهش یافته، به احتمال زیاد از پسانداز خود مصرف کردهاند. البته بعضی از مواردِ مصرف درواقع به پسانداز نزدیک است؛ مثلاً هر نوع هزینه آموزشی خانوار برای فرزندان در علم اقتصاد یک نوع سرمایهگذاری و در نتیجه یک نوع پسانداز برای آینده است. چون افراد در حال افزایش سرمایه انسانی فرزند خود هستند. فکر میکنم خانوارهای ایرانی بهجز این قسمت که روی آن مصر و مصمم هستند، بقیه پساندازها را تعطیل کردهاند و احتمالاً دارند از پساندازهای دیگر خود استفاده میکنند تا سطح مصرف خود را بالا نگه دارند. بخشی از این موضوع هم به آداب و رسوم ایرانی مربوط میشود که مثلاً در مهمانیها برای حفظ آبرو گوشت کیلویی 100 هزار تومان میخرند حتی اگر پول آن را از حساب بانکی خود بردارند.
آقای دکتر عبده تبریزی درباره وضعیت فعلی گفتهاند اقشار زیادی از جیب میخورند و پسانداز منفی دارند مثلاً کرایهای که رانندگان اسنپ، تپسی و تاکسی میگیرند برای نو کردن وسیله نقلیه آنان کافی نیست، یعنی از ثروتشان میخورند. به نظر شما با چشماندازی که از رشد اقتصادی داریم، در ادامه سال 98 وضعیت رفاهی مردم دشوارتر میشود؟
این موضوع کاملاً درست است. رانندگان تاکسی به خاطر حفظ سطح مصرف خود ماشینشان را دچار استهلاک میکنند و کرایهها کمتر از این استهلاک است. همینطور در مورد سایر کالاهای بادوام میتوان گفت که مصرف خانوار را با استهلاک سرمایه بالا نگه داشتهاند. اینها با کسانی که از حساب پسانداز خود برداشت میکنند تا برای مهمانی گوشت بخرند، تفاوتی ندارند. بهطور کلی در رکودهای ناگهانی اقتصاد مثل آنچه در سال 1397 در ایران رخ داد، خانوارها هم از ثروتهای قابل نقد شدن خود مثل طلا و دلار و پسانداز استفاده میکنند، هم از کالاهای بادوام خود. الان خانوادههای ایرانی ممکن است بتوانند مصرف خود را ثابت نگه دارند چون خودرو، ماشین لباسشویی، یخچال و... را از قبل خریدهاند، ولی اگر اینها مستهلک شوند نمیتوانند آنها را نو کنند. بنابراین اگر این رکود چند سال ادامه پیدا کند، شاهد افت بیشتر رفاه و مصرف خانوار خواهیم بود چون مقداری از مصرف حال حاضر آنها از کالاهای بادوامی است که در سالهایی که قیمت نفت بالا و واردات زیاد بوده، خریدهاند و الان استفاده میکنند، ولی جایگزین کردن این کالاها برایشان بسیار مشکل است. با این حال درباره اینکه در یکی دو سال آینده وضعیت اقتصاد چطور خواهد شد، من مقداری خوشبینم به این علت که قیمتهای نسبی در ایران الان در بهترین موقعیت هستند؛ البته نه برای مصرف، بلکه برای تولید. اشتباهی که ما در ایران میکنیم این است که خیلی اوقات بیش از حد روی مصرف تمرکز میکنیم. بخش زیادی از مصرف ما ناشی از تولید نیست یا ناشی از تولید نفت است که ما زحمت چندانی برای آن نکشیدهایم، ولی اگر کمی بیشتر به تولید دقت کنیم، میبینیم بالا بودن نرخ دلار که باعث میشود قیمت کالاهای مصرفی ما چه وارداتی و چه صادراتی گران باشد، به نفع تولیدکننده است و این تولید در نهایت موجب اشتغال خواهد شد، اشتغال موجب درآمد میشود و درآمد موجب مصرف میشود. اگر در این دایره مثبت به اقتصاد نگاه کنیم، مقداری صبر داشته باشیم و بهجای پر نگه داشتن سفره خانواده، کاری کنیم که پسر یا دختر خانواده بتواند سر کار برود، اوضاع تغییر میکند. آماری که مرکز آمار از وضعیت نیروی کار در بهار 1398 منتشر کرد، تا حدودی دلگرمکننده بود چون نشان میداد در بهار 1398 نسبت به بهار 1397 بیش از 300 هزار شغل ایجاد شده است. البته بهار 1397 هم بهار خوبی نبود، ولی همین که با وجود تشدید تحریمها توانستهایم در بهار 1398 اشتغال را اضافه کنیم، بسیار مثبت است. اگر رشد اشتغال ادامه پیدا کند، شاید رشد اقتصادی از منفی پنج در سال 1397 به منفی یک درصد در سال 1398 برسد. ممکن است سال بعد از آن هم رشد اقتصادی یک تا سه درصد مثبت شود. اقتصاد ایران میتواند حتی با شرایط سختی که تحریمها برایش ایجاد کردهاند، اندکی رشد داشته باشد چون مردم ایران فعال هستند و اگر فرصت برای تولید باشد، از آن استفاده میکنند. در زمینه تولید، نکته اصلی همین قیمتهای نسبی است. الان قیمت کالاهای قابل تجارت نسبت به سایر کالاها بالا رفته که یعنی هم مصرف این کالاها کاهش مییابد، هم تولید داخلی که اشتغالزاست رشد میکند و هم صادرات بیشتر میشود.
افت تقاضایی که بخش تولید با آن مواجه است، از طریق صادرات قابل جبران است؟
سوال بسیار خوبی است و پاسخ آن بستگی دارد به محدودیتهایی که تحریمهای مالی بر سر راه صادرات ایجاد کردهاند. صادرات به معنای رشد درآمد افراد است. اگر صادرات جهشی داشته باشد، درآمدها هم بالا خواهد رفت و تقاضا رشد میکند. دولت احمدینژاد در بحبوحه تحریمها به مردم یارانه نقدی داد که مصرف را تا حدی حفظ کرد و تقاضا را برای کالاها نگه داشت ولی این موضوع ادامه نداشت. بهتر از یارانه نقدی برای حفظ مصرف، تلاش برای رشد تولید در جهت پاسخ به نیاز داخلی و البته صادرات است. رشد تولید خود به خود به معنای رشد درآمد و افزایش تقاضا برای کالاهاست. اگر تحریمها نبود، نگرانی از افت تقاضا کمتر بود. اگر همین رشد کمی که دیدیم در اشتغال بماند، تقاضا هم جهش مثبت خواهد داشت.
آمارهای تولید و درآمد ملی با سرعت آمارهای اشتغال به دست نمیآید به همین دلیل ما تا چند ماه دیگر نخواهیم دانست که آیا در فصل بهار 1398 که اشتغال نسبت به بهار 1397 افزایش داشته، تولید هم رشد کرده یا نه. این موضوع مهمی است. فعلاً ما در خبرها میبینیم و میشنویم که مقدار زیادی از میوهها و سبزیجات ما به عراق صادر میشود. در سهماهه اول سال 1398 عراق اولین مقصد صادراتی ایران بود و پیش از چین قرار داشت. البته چینیها فقط نفت میخرند، ولی عراقیها کالاهای تولیدی ایران را میخرند. بنابراین صادرات ما به این کشور بسیار مهم است. من به یاد ندارم در سالهای اخیر صادرات کالاهای ایرانی به کشورهای همجوار که تحریمها کمتر روی آنها اثر دارند اینطور موفق باشد. البته باید این را هم در نظر گرفت که روی دیگر سکه بالا بودن صادرات، کاهش دستمزد است که به کاهش مصرف تبدیل میشود، یعنی یک نوع ریاضتکشی در این سناریو هست که در آن دستمزدها پایین میرود، کالاهای ایرانی ارزان میشود، ولی بعد تولید و اشتغال رشد میکند و سختی تحملشده در سال اول، در سال دوم با افزایش اشتغال به نتیجه میرسد و بعد درآمد بیشتر میشود. این یک چرخه کاملاً شناختهشده در اقتصاد است. تنها مشکل این است که تحریمها تا حدودی جلو صادرات را میگیرد چون انتقال پول را مشکل کرده است. اگر بتوانیم این مساله را حل کنیم شک ندارم که تا پنج سال آینده اگر نرخ ارز را همینطور در سطح بالا نگه داریم، تولید در ایران شکوفا میشود و اشتغال رشد خواهد کرد. خطر اصلی که کشور را تهدید میکند کاهش اشتغال است، نه کاهش مصرف.
با توجه به موانعی که تحریمها در مسیر انتقال درآمدهای ارزی حاصل از صادرات به داخل کشور ایجاد میکنند، چقدر به افزایش صادرات خوشبین هستید؟
اظهار نظر درباره این موضوع از دایره قدرت پیشبینی یک اقتصاددان خارج است چون بسیاری از مسائل مربوط به این موضوع به روابط سیاسی ایران و اروپا بستگی دارد و اینکه مثلاً اینستکس چقدر بتواند انبساط پیدا کند و از غذا و دارو به سمت کالاهای دیگر برود. من میدانم که دولت بیشتر نگران است که بتواند از طریق اینستکس نفت بفروشد، که مهم است، اما خوب است که دولت در مورد فروش کالاهای غیرنفتی هم به اروپاییها فشار بیاورد. چون این کار بهطور مستقیم به تولیدکنندههای کوچک و بزرگ ایرانی منفعت میرساند. اگر ایرانیها بتوانند کالاهایی را به اروپا صادر کنند و پول آن را از طریق اینستکس بگیرند اثر مهمتری در رشد اقتصادی کشور خواهد داشت تا اینکه از طریق اینستکس پول نفت را بگیرند. بخشی از مساله هم به این بستگی دارد که بقیه کشورهای دنیا چقدر جانب ما را بگیرند تا جانب آمریکا را و تا چه اندازه حاضر شوند با ما برای دور زدن محدودیتهای بانکی همکاری کنند. من نمیتوانم اینها را پیشبینی کنم، ولی حدس من این است که اوضاع از این بدتر نخواهد شد و ما احتمالاً بهتدریج راههایی پیدا خواهیم کرد که بتوانیم یا با ارز دیجیتال یا از راههای دیگر پول کالاهای صادراتی خود را به کشور برگردانیم.