شناسه خبر : 36171 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مسیرهای مسدودشده توسعه

بررسی تبعات مهاجرت‌های شغلی ایرانیان در گفت‌وگو با آسیه حاتمی

مسیرهای مسدودشده توسعه

به نظر می‌رسد موج جدیدی از مهاجرت در ایران در حال گسترش است؛ موجی متفاوت با مهاجرت‌های تحصیلی، سیاسی و حتی اقتصادی که پیش از این شاهد آنها بوده‌ایم. در این مهاجرت‌ها افرادی از طبقه متوسط بر اساس مهارت‌ها و تجربه‌های شغلی خود جذب کشورهای دیگر می‌شوند. از مهم‌ترین تبعات این مهاجرت‌های شغلی برای اقتصاد ایران دامن زدن به کمبود نیروی متخصص است؛ مساله‌ای که در حال حاضر نیز بازار کار با آن درگیر است. آسیه حاتمی، بنیانگذار و مدیرعامل شرکت ایران‌تلنت، که سال‌هاست در زمینه کاریابی و استخدام فعالیت می‌کند، در این باره می‌گوید: تقریباً در تمامی حوزه‌ها چه در سطح کارشناسی و چه در سطح مدیریتی به‌شدت دچار مساله کمبود نیروی متخصص هستیم. کارخانه‌ها برای توسعه در همه بخش‌ها دچار چالش جذب نیرو هستند و در شرکت‌ها تعداد محدودی نیروی متخصص وجود دارند که بین چند شرکت رقیب جابه‌جا می‌شوند. او با اشاره به اینکه در کشور ما سیستم آموزشی ضعیف و قطع بودن ارتباط صنعت با دانشگاه باعث کمبود نیروی انسانی متخصص شده، می‌گوید: صرفاً ورود سالانه یک میلیون نفر به بازار کار نمی‌تواند به معنی تامین نیروی انسانی مورد نیاز بازار کار باشد. در ایران علاوه بر همه مشکلات، تعداد قابل توجهی از نیروهایی را که در دانشگاه و صنعت پرورش می‌یابند، با مهاجرت از دست می‌دهیم.

♦♦♦

در سال‌های اخیر با شیوه جدیدی از مهاجرت در میان ایرانیان مواجه هستیم که با هدف بهبود وضعیت معیشتی انجام می‌شود و به نوع مشاغل مربوط است. در این زمینه مهاجرت پرستاران در شرایط شیوع کرونا از نمونه‌های قابل بررسی است. به نظر شما آیا می‌توان گفت موج جدیدی از مهاجرت به صورت شغلی در ایران شکل گرفته یا پررنگ شده است؟ ویژگی خاص این نوع مهاجرت‌ها چیست؟

در شرایط فعلی، با توجه به شیوع بیماری کرونا به‌طور کلی فرآیند مهاجرت کمی کندتر شده است، اما با توجه به نیاز کشورهای مختلف به پزشکان و پرستاران انتظار می‌رود مهاجرت در این مشاغل بیشتر باشد. امروز با توجه به شیوع کرونا و نیاز فوری به پرستار و کادر درمان، کشورهای مختلف سعی می‌کنند با تسهیل فرآیند صدور ویزا و... هر طور شده در این حوزه نیروی کار جذب کنند، اما تا پیش از آن، موج مهاجرت در رشته‌های مهندسی نیز گسترده بود. به‌طور کلی در بازار کار ما عرضه نیروی کار بامهارت از تقاضای آن بسیار کمتر است. در مقاطع مختلف نیز این تقاضا اوج می‌گیرد مثلاً الان در بخش‌های تولیدی، به دلیل خروج رقیبان خارجی، بازار به دست تولیدکننده ایرانی افتاده است اما همه شرکت‌های تولیدی با مشکل کمبود نیروی کار مواجه شده‌اند. در این شرایط ما با مهاجرت نیروی کار متخصص نیز مواجه هستیم. قطعاً یکی از مهم‌ترین عواملی که باعث افزایش مهاجرت می‌شود عدم احساس امنیت اقتصادی است و فشار تورمی که مردم حس می‌کنند. اما این موضوع تنها عامل این مهاجرت‌ها نیست. حداقل دو دلیل دیگر را می‌توان به عوامل افزایش مهاجرت اضافه کرد. یکی از دلایل مهم تمایل افراد به مهاجرت این است که مسیر مشخصی برای توسعه فردی چه از نظر اقتصادی و چه از نظر اجتماعی در جامعه تعریف نشده است. در ایران مسیرهای مشخصی برای رشد افراد وجود ندارد. در بسیاری از مشاغل، برای پیشرفت و ارتقای شغلی اصلاً راهی تعریف نشده است. مسیرها نامشخص است و افراد باید برای پیشرفت شخصی با خلاقیت خودشان مسیرهای مختلف را کشف و اختراع کنند. یکی دیگر از دلایل مهم و پررنگ مهاجرت فشارهای فرهنگی و اجتماعی است. این فشارها باعث می‌شود برخی افراد به دنبال این باشند که هر طور شده مهاجرت کنند. مثلاً جالب است که در خیلی از کشورها از جمله آلمان که جذب پرستار بالایی دارد، شرایط کاری در بیمارستان‌ها بسیار پرفشارتر و سخت‌تر از ایران است، با این حال بسیاری از افراد ترجیح می‌دهند در آلمان پرستار باشند تا در ایران. در حالی ‌که این افراد با مهاجرت، لزوماً از نظر سطح رفاهی نیز تغییر وضعیت چندانی نخواهند داشت ولی با انگیزه برداشته شدن فشارهای فرهنگی و اجتماعی مهاجرت می‌کنند. در مجموع ریشه مهاجرت‌های اخیر بسیار متنوع است و به همین علت مهاجرت به قشر خاصی محدود نمی‌ماند.

البته از یک جهت مهاجرت شغلی بهترین نوع مهاجرت است. نخبگان دانشگاهی ما که در دوره‌ای مهاجرت کردند، الان عمدتاً در بخش‌های دانشگاهی و پژوهشی در خارج از ایران فعالیت می‌کنند، ولی چندان وارد صنعت نشده‌اند و اگر روزی برگردند، نهایتاً می‌توانند در بخش دانشگاهی ما فعالیت کنند که متاسفانه احتمالاً چندان ظرفیتی برای آنها نیست. اما گروهی که مهاجرت شغلی می‌کنند، اگر روزی به ایران برگردند با آموزش و تجربه‌ای که از نظم کاری (دیسیپلین) در کشورهای دیگر دارند، می‌توانند صنایع کشور را تحت تاثیر قرار دهند. در چند سال گذشته و قبل از روی کار آمدن ترامپ، وقتی موجی از ایرانیان مهاجر به کشور برگشتند و جذب شرکت‌های مختلف شدند، این تاثیر کاملاً قابل مشاهده بود.

 فکر می‌کنید چرا با وجود بالا بودن جمعیت جوان تحصیل‌کرده و بیکار در کشور، با مساله کمبود نیروی انسانی متخصص مواجه شده‌ایم؟ نقش مهاجرت در این کمبود چیست و در کدام دسته یا رده از مشاغل بیشتر مشهود است؟

تقریباً در تمامی حوزه‌ها چه در سطح کارشناسی و چه در سطح مدیریتی به‌شدت دچار مساله کمبود نیروی متخصص هستیم. کارخانه‌ها برای توسعه در همه بخش‌ها دچار چالش جذب نیرو هستند و در شرکت‌ها تعداد محدودی نیروی متخصص وجود دارند که بین چند شرکت رقیب جابه‌جا می‌شوند به‌طوری که در چند شرکت با زمینه کاری مشترک، فرضاً 10 نفر در سطح مدیریتی فعالیت می‌کنند و هر شرکت برای جبران خلأ خود از نیروهایی استفاده می‌کند که از شرکت دیگر خارج شده‌اند. ما طی سال‌ها تمرکز بر این موضوع شاهد بوده‌ایم که هرچند از سیستم آموزشی ما تعداد زیادی فارغ‌التحصیل خارج می‌شود، ولی این سیستم آموزشی به حدی ضعیف است که نمی‌تواند نیروی کار بامهارت به صنعت تحویل دهد. از طرف دیگر ارتباط صنعت با دانشگاه کاملاً قطع است و در نتیجه صنعت نمی‌تواند در حین آموزش در کنار دانشجویان باشد و آنها را به افراد بامهارت تبدیل کند. بنابراین به‌رغم اینکه در هر سال حدود یک میلیون نفر وارد بازار کار می‌شوند، شرکت‌های مختلف ما هنوز کمبود نیروی متخصص دارند و سعی می‌کنند از شرکت‌های رقیب نیرو جذب کنند. البته بر اساس تحقیقاتی که ما داشته‌ایم، همه کشورهای دنیا کم و بیش در زمینه پرورش نیروی متخصص دچار کمبود و ضعف هستند، ولی تفاوت این کشورها با ما این است که در این کشورها ارتباط صنعت و دانشگاه تنگاتنگ است و بخش صنعت دانشجویان را بورسیه می‌کند؛ نه به این صورت که به آنها کمک‌هزینه بپردازد، بلکه به این صورت که به آنها اجازه می‌دهد بخشی از ساعات غیردرسی خود را در یک شرکت یا کارخانه بگذرانند. این ارتباط تنگاتنگ بین صنعت و دانشگاه توانسته خلأ آموزشی موجود را تا حدی جبران کند. اتفاق دیگری که در شرکت‌های خارج از ایران رخ داده ایجاد سیستم‌های آموزش در داخل سازمان‌هاست. یعنی به جای جذب نیروی بامهارت مورد نظر خود از دانشگاه، با ایجاد فرآیند آموزش در داخل سازمان یا شرکت خود، از بین فارغ‌التحصیلان دانشگاهی باهوش اما فاقد مهارت و تجربه، بهترین‌ها را جذب می‌کنند و به نیروی کار بامهارت مدنظر خود تبدیل می‌کنند. این زنجیره دانشجویان را از دانشگاه جذب و به نیروی کار متخصص برای صنعت تبدیل می‌کند. فقط با چرخیدن چنین زنجیره‌ای می‌توان به نیروی انسانی بامهارت دست یافت، وگرنه صرفاً ورود سالانه یک میلیون نفر به بازار کار نمی‌تواند به معنی تامین نیروی انسانی مورد نیاز بازار کار باشد. در ایران علاوه بر همه مشکلات، تعداد قابل توجهی از نیروهایی را که در دانشگاه و صنعت پرورش می‌یابند، با مهاجرت از دست می‌دهیم. الان بیشتر شرکت‌های ما از این موضوع شکایت دارند که برای پیدا کردن نیروی کار باید جست‌وجوی خیلی زیادی داشته باشند و در نهایت نیز فردی را با انتظار حقوق خیلی بالا و سطح مهارت متوسط پیدا می‌کنند. تنها راهکاری که شرکت‌های ما پیدا کرده‌اند این است که معمولاً 10 درصد از نیروهایشان را از افراد خبره و بامهارت استخدام می‌کنند و 90 درصد باقی‌مانده را از فارغ‌التحصیلان بااستعداد اما بی‌تجربه جذب می‌کنند تا تحت نظارت 10 درصد دیگر و ضمن کار، مهارت‌های لازم را کسب کنند. در واقع افراد تازه‌وارد از طریق آموزش ضمن کار و در حین فعالیت در شرکت به مهارت مورد نیاز می‌رسند تا بتوانند مسوولیتی را بر عهده بگیرند. در این شرایط بحرانی فقط چنین سازمان‌هایی توانسته‌اند فعالیت خود را ادامه و توسعه دهند.

 مهاجرت نیروی انسانی متخصص و آموزش‌دیده از کشور چه آثار و تبعات اقتصادی در پی دارد؟

این مساله قطعاً بر اقتصاد کشور تاثیر مستقیم دارد. تصور کنید با شرایطی که توصیف کردم، از بین معدود افرادی که به هر طریقی چه در سیستم آموزشی و چه در سیستم‌های شغلی مهارت کسب کرده‌اند، تعداد قابل توجهی پس از کسب مهارت، از کشور خارج شوند. دقیقاً مثل این است که در جایی سرمایه‌گذاری کنید، اما اصل سرمایه هم سوخت شود و از دست برود. در هر سازمان، شرکت، سیستم آموزشی و هر کشوری آموزش دادن به یک فرد به معنی سرمایه‌گذاری روی آن فرد است؛ یعنی آن فرد فقط هزینه دارد تا زمانی که بتواند مسوولیت و کاری را بر عهده بگیرد، و هزینه‌های آن سیستم آموزشی را پوشش دهد. اتفاقی که در این سال‌ها رخ داده و این روزها تشدید شده این است که افراد با صرف هزینه زیاد، مهارتی کسب می‌کنند ولی درست وقتی قرار است آورده‌ای داشته باشند و هزینه را برگردانند، از کشور می‌روند. قطعاً این خسارت سنگینی است. البته شخصاً به هیچ وجه این افراد را به خاطر تصمیمی که برای رفتن می‌گیرند مواخذه نمی‌کنم چون افراد معمولاً می‌خواهند مسیر رشد و بهبود شرایط خود را طی کنند، ولی متاسفانه سیستم طوری تنظیم شده که به‌راحتی افراد را از دست می‌دهد. به همین دلیل من فکر می‌کنم باید این سیستم تغییراتی پیدا کند که بتواند افراد را نگه دارد. در دنیا کشورهایی مثل چین هستند که اتفاقاً مهاجران تحصیلی و شغلی بسیار زیادی به کشورهای دیگر می‌فرستند، اما این افراد بعد از مدتی به کشور خود بازمی‌گردند و می‌توانند در کشور خودشان به پیشرفت مدنظر خود چه اقتصادی و چه اجتماعی دست پیدا کنند. اما در کشور ما افراد بعد از اینکه هزینه‌های زیادی برای آموزش آنها صرف شد، ارزش افزوده خود را به جاهای دیگر دنیا می‌برند و متاسفانه شرایط بازگشت آنها نیز مهیا نیست. درصورتی‌که اگر چنین شرایطی مهیا بود و افراد بعد از چند سال حضور در فضای دانشگاهی یا صنعتی کشورهای دیگر، با کوله‌باری از دانش و مهارت به کشور بازمی‌گشتند، می‌توانستند دانشگاه و صنعت ما را متحول کنند و قطعاً در بلندمدت به نفع ما بود، ولی متاسفانه شرایط بازگشت ایرانیان خارج از کشور به هیچ وجه وجود ندارد. در نتیجه چه در کوتاه‌مدت و چه در بلندمدت این مهاجرت‌ها فقط اثر سوء دارند و جبران‌پذیر هم نیستند. مگر اینکه شرایطی فراهم کنیم که این افراد مشتاق بازگشت شوند. بر حسب مشاهداتی که شخصاً در سفرهای مختلف دانشگاهی، کاری و گردشگری داشته‌ام، جوان‌های ایرانی مقیم سایر کشورها علاقه دارند اغلب تا جایی که می‌توانند ارزش افزوده‌ای برای هموطنان خود در ایران داشته باشند، اما واقعاً در شرایط فعلی علاقه‌ای به زندگی در ایران ندارند. اگر روزی شرایط مناسبی در داخل فراهم شود، بازگشت این افراد می‌تواند ارزش افزوده قابل توجهی برای کشور ایجاد کند.

 به نظر شما برای جلوگیری از خروج سرمایه انسانی از کشور که در حال حاضر در قالب انواع مهاجرت‌ها رخ می‌دهد، چه می‌توان کرد؟

این موضوع به حدی پیچیده است که با یک پیشنهاد نمی‌توان آن را حل کرد. قاعدتاً سیستم اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ما باید بسیار توسعه‌یافته‌تر از وضعیت موجود باشد، اما درباره اقتصاد باید اقتصاددانان نظر بدهند، سیستم سیاسی نیز در دست سیاستمداران ماست و در بعد فرهنگی و اجتماعی مسائل ما به حدی زیرساختی است که به‌سختی و به‌تدریج می‌تواند تغییر پیدا کند. اما به نظر من تنها راه تغییر در بعد فرهنگی این است که مراودات بین‌المللی ما باز شود. در افرادی که به دلایل مختلف سفرهای خارجی دارند یا با کارفرمای خارجی کار می‌کنند، نوع فرهنگ کاری و نحوه نگاه به فرآیندها و مسیرهای زندگی تغییر زیادی پیدا می‌کند و باعث می‌شود جاهایی بگویند آسمان همه‌جا همین رنگ است و جاهایی هم به این نتیجه برسند که برای تغییر شرایط و بهبود کیفیت زندگی باید خودمان تغییراتی ایجاد کنیم. در هر کدام از این زمینه‌ها باید به متخصصان مراجعه شود تا راهکارهایی پیدا کنیم. من در سطح تجربه خودم، فکر می‌کنم آدم‌ها در هر مقطع از زندگی نیاز دارند فرآیندهای رشد و توسعه فردی خود را چه از بعد اقتصادی، چه اجتماعی و چه فرهنگی ببینند و با راه‌های رفته‌شده موفق آشنا باشند. ممکن است عموم افراد ندانند که برای پولدار شدن، خانه‌دار شدن، ارتقای شغلی و هر ارتقای دیگری که به دنبال آن هستند چه مسیرهایی وجود دارد. یکسری مسیرها متاسفانه در ایران وجود ندارد ولی یکسری از مسیرها را داریم که برای عموم مردم شناخته‌شده نیستند. من فکر می‌کنم در سطح فردی، افراد حداقل باید مسیرهای موجود را بشناسند و امتحان کنند. اما برای مسائل دیگر باید به صورت کلان و زیرساختی با تغییر رویه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی راهکارهایی اتخاذ شود تا افرادی که رفته‌اند به بازگشت فکر کنند و افرادی که هنوز نرفته‌اند در کشور خود بمانند. این مسائل با تمرین‌های امروز و فردایی حل نمی‌شود. در نهایت اگر مشکلات به صورت زیرساختی حل نشوند، چیزی تغییر نمی‌کند. اما در سطح فردی، یکی از مسائل دردآوری که وجود دارد پایین بودن سطح امید جوانان است که تقریباً مثل حالت ناامیدی مطلق است. ما جوان‌هایی داریم که تلاش زیادی کرده‌اند، در مدرسه بهترین بوده‌اند و با بهترین رتبه‌ها وارد دانشگاه شده‌اند، ولی الان هیچ امید و انگیزه‌ای برای آینده خود ندارند. قطعاً بخش مهمی از این موضوع به خاطر شرایط موجود کشورمان است، ولی یک درصد از آن هم به این دلیل است که افراد به دنبال مسیرهایی که برای موفقیت وجود دارد، نمی‌روند. به خاطر نوع فعالیتی که ما برای برقراری ارتباط بین صنعت و دانشگاه داشته‌ایم من رفت و آمد زیادی به فضاهای دانشگاهی دارم. در فصل تابستان من با پنج، شش دانشگاه مختلف و در هر کدام با چندصد دانشجو در ارتباط بودم تا این دانشجویان بتوانند برای کارآموزی یا شروع اولین شغل خود به شرکت‌های مختلف بروند. در صحبت‌هایی که با آنها داشتم، متوجه شدم که در بهترین حالت فقط 30 درصد از این افراد برای خود رزومه درست کرده‌اند و از بین این افراد هم واقعاً کمتر از 10 درصد رزومه خود را برای شرکتی ارسال کرده‌اند. در حالی ‌که در فرآیند پیدا کردن کار درست کردن رزومه یک ضرورت است. بدون رزومه نمی‌توان کار پیدا کرد یا حتی کارآموزی کرد. 99 درصد اشکال از زیرساخت‌هاست، اما افراد همین یک درصدی را هم که دست خودشان است انجام نمی‌دهند یا به نتیجه‌بخش بودن آن باور ندارند.

  ولی همین دانشجویان حاضرند راه‌های خیلی سخت‌تر را برای مهاجرت امتحان کنند.

دقیقاً همین‌طور است. شاید به این دلیل که دیده یا شنیده‌اند که یک نفر روند پر کردن فرم درخواست کار خارجی‌ها را طی کرده و موفق شده در بیمارستان یا سازمانی در یک کشور خارجی، شغلی پیدا کند، در نتیجه با این فرآیند آشنا شده‌اند و می‌دانند که مثلاً با صرف 12 ماه زمان و هزینه کردن چند هزار یورو می‌توان این فرآیند را طی کرد و این کار را می‌کنند، ولی حاضر نیستند یک رزومه درست کنند و برای 10 شرکت بفرستند تا شاید شغلی پیدا کنند. جالب است که نه فقط در سطح مدیریتی و تخصصی، بلکه حتی در سطح کارآموزی و نیروهای تازه‌وارد نیز تعداد رزومه‌هایی که شرکت‌ها دریافت می‌کنند، با وجود حجم بالای بیکاری، بسیار کمتر از انتظار است.

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها