روباه و دمِ شیر
رابطه ایران و انگلیس را میتوان با نظریه بازی تحلیل کرد؟
کار کارِ انگلیسیهاست. این جمله در فرهنگ عامه ما ایرانیان سالهاست رواج دارد که کار نه کارِ آلمانیها، نه فرانسویها، نه روسها، و نه آمریکاییها، بلکه کارِ انگلیسیهاست.
کار کارِ انگلیسیهاست. این جمله در فرهنگ عامه ما ایرانیان سالهاست رواج دارد که کار نه کارِ آلمانیها، نه فرانسویها، نه روسها، و نه آمریکاییها، بلکه کارِ انگلیسیهاست. در سه قرن گذشته، روابط ایران و دو کشور قدرتمند اروپایی فرانسه و آلمان محدود بوده است، با روسها نیز جنگ مستقیم داشتهایم، اما در همان جنگ با روسها، در جدا شدن مناطق بزرگی از ایران طی دو قطعنامه گلستان و ترکمنچای کار کارِ دقیق انگلیسیها بود که این دو توافقنامه را تنظیم کردند. در جدا کردن افغانستان و هرات از ایران و لشکرکشی به بوشهر نیز کار کارِ انگلیسیها بود، و حتی بحرین، آن هم کارِ انگلیسیها بود. انگلیسیها ایران را از وسعت یک امپراتوری به یک کشور محلی تبدیل کردند، از قراردادهای دارسی و موارد دیگر هم بگذریم.
روباه پیر و انگلیس خبیث دیگر واژههایی است که ما از این کشور یاد میکنیم و این در حالی است که به آمریکا که در حال حاضر هیچ نوع رابطه دیپلماتیکی با آن نداریم این صفات را نمیدهیم و آمریکا را زورگو و متکبر میدانیم. از نگاه ایرانیان آمریکا رو بازی میکند و رفتاری آشکار و روشن دارد، اما انگلیس رفتاری مرموز و پیچیده از خود نشان میدهد و تله فریب برای ایرانیان پهن میکند، بهطوری که با ایران عهدنامهای چون قرارداد مفصل را میبندد، اما در نهایت زیرکی در جنگ ایران و روسیه طوری پیش میرود که ایران را ضعیف کند.
نگارنده هم دوستانی از کشور انگلیس و هم دوستانی از کشور هند دارد، و در مراوده و گفتوگو با این دوستان، همیشه احساس کرده است که به همان اندازه که ایرانیان نسبت به هندیها افراد پیچیدهتری هستند (و هندیها در ارتباطات نسبت به ایرانیان افراد سادهتری هستند)، انگلیسیها هم به همان اندازه نسبت به ایرانیان خلق و خو و رفتار پیچیدهتری دارند (و ایرانیان نسبت به انگلیسیها سادهتر هستند).
رفتار ساده یک رفتار واکنشی است، در هوش مصنوعی انواع عاملهای هوشمند را به عامل واکنشی، عامل منطقی، عامل هدفمند، عامل مطلوبیتگرا و برنامهریز تقسیمبندی میکنند. کد برنامه یک عامل واکنشی یک کد ساده شرطی است که میگوید اگر کنش الف را دیدی، واکنش ب را انجام بده و در آن هیچ آیندهنگری، برنامهریزی و هدفی را دنبال نمیکند. برای مثال فرض کنید که در بازی شطرنج، نگارنده یک برنامه کامپیوتری بنویسد که قرار است شطرنجبازی کند و برنامه آن به این صورت ساده باشد که اگر حریف سرباز را زد، تو هم سرباز او را بزن! این برنامه نه هدف مات کردن را دنبال میکند، نه آیندهنگری میکند و نه برنامهریزی بلندمدت دارد. ایرانیان نسبت به انگلیسیها رفتارهای واکنشی بیشتری دارند و الگوریتم ذهنی آنها سادهتر است.
انگلیسیها رفتار ایرانیان را خوب میشناسند، تحلیل کردهاند که الگوریتم ذهنی ایرانیان چگونه کار میکند و میدانند که چطور انگیزشها و هیجانهای ایرانی را مدیریت و دستکاری (manipulate) کنند. این در حالی است که آمریکاییها اینگونه برخورد نمیکنند، آنها خیلی سادهتر و چکشیتر عمل میکنند. اینکه چرا انگلیسیها هوش هیجانی بالاتری نسبت به بقیه مردم جهان دارند، نیاز به پژوهش دارد.
وقتی میخواهیم روابط آینده ایران و انگلیس را از دیدگاه نظریه بازیها بررسی کنیم، باید به این موضوع توجه داشته باشیم که الگوریتم هوشمند ایرانی نسبت به الگوریتم هوشمند پیچیده انگلیسی بسیار واکنشیتر و سادهتر است که ایرانیها آن را روباه پیر نامیدهاند. مساله رابطه ایران و انگلیس یک جدول توابع سود نیست که بیاییم و بگوییم نقطه تعادل بازی کجاست، زیرا در نظریه بازیها فرض بر قدرت محاسبه و اطلاعات کامل است، اما در بازی ایران و انگلیس این فرضها برقرار نیست.
کشورهایی چون فرانسه، آلمان، آمریکا، روسیه و... در تعامل با ایران به منافع ملی خود و اینکه چگونه میتوانند بخش بزرگتری از بازار ایران را داشته باشند، فکر میکنند. به همین علت تابع مطلوبیت این کشورها در رابطه با ایران بسیار آشکارتر و روشنتر از تابع مطلوبیت انگلیس با ایران است. اما انگلیس در رابطه با ایران، تابع مطلوبیت پیچیدهتری دارد. در جنگ ایران و روسیه، انگلیس به خاطر ضعیف کردن فرانسه، طرف روسیه را میگرفت، و برای جدا کردن هند و ایران از یکدیگر، کشورسازی میکرد. شناخت تابع مطلوبیت انگلیس که نقشه جغرافیایی همه کشورهای منطقه بعد از فروپاشی عثمانی را سفیران و دیپلماتهای او طراحی کردهاند کاری دشوار است و مسلماً در روابط آینده با ایران، نقش چین و روسیه در تابع مطلوبیت انگلیس وجود دارد.
نگارنده در یادداشت «مساله گذر زمان؛ بررسی مساله برجام با استفاده از نظریه بازیها» (هفتهنامه تجارت فردا، شماره 320)، به این موضوع پرداخت که ایران با افزایش سطح غنیسازی و کاهش تعهدات برجامی، گذر زمان را به ضرر آمریکا و همپیمانان او خواهد کرد و این موضوع سبب خواهد شد که مذاکره همگرا شود. در همان یادداشت، به این موضوع نیز اشاره شد که ایران باید مراقب باشد که به ایجاد ناامنی در جهان متهم و در این تله گرفتار نشود.
انگلیسیها نفتکش ایرانی را در جبلالطارق بدون هیچ استدلال حقوقی توقیف کردند، مسلماً نفتکشهای ایرانی زیادی قبلاً هم از این مسیر عبور میکردند و اینکه با چه هدف برنامهریزیشدهای این کار توسط انگلیسیها انجام شده است، نیاز به جستوجو برای پاسخ دارد. از طرفی، نفتکش متخلف انگلیس در خلیج فارس توسط ایران توقیف شد. اما این توقیف، گذر زمان را به ضرر آمریکا و همپیمانان او نخواهد کرد، بلکه یک حاشیه است و از اصل موضوع خروج مرحلهای ایران از برجام در جهت اینکه گذر زمان را علیه طرف مقابل کند دور است. رسانههای غربی، توقیف نفتکش متخلف انگلیسی را بهانه کردهاند و در حال القای حس ناامنی در خلیج فارس از سوی ایران هستند.
به این موضوع دقت باید کرد که هند، کره جنوبی، ژاپن، آرژانتین و... و حتی کشورهای اروپایی نگرانی خاصی از قدرت هستهای ایران ندارند و آن را تهدیدی برای خود نمیدانند. به خاطر بیاورید که حتی ژاک شیراک (رئیسجمهور فرانسه) یکبار گفت اینکه ایران قدرت هستهای باشد خطری نیست (هرچند بعداً حرف خود را پس گرفت). اما ناامنی تنگه هرمز و خلیجفارس سبب آسیب به اقتصاد همه کشورهای جهان خواهد شد و هند، کره جنوبی و... را هم نگران خواهد کرد.
اگر ایران به کاهش تعهدات برجامی خود اقدام کند، کشورهای جهان احساس خطر نمیکنند، بلکه فقط ترامپ موقعیت خود را در انتخابات آمریکا ضعیفتر میبیند و در نتیجه به مذاکره همگرا میشود، ولی اگر انگلیس بتواند این موضوع را به جهان القا کند که منطقه خلیج فارس ناامن است، این انتظار که کره جنوبی، استرالیا، دانمارک و... نیرو به منطقه اعزام کنند و یک اتحاد علیه ایران ایجاد شود، کاملاً معقول است.
انگلیس میکوشد زمین بازی را عوض کند و زمین بازی، از مساله خروج آمریکا از برجام به مساله ناامنی تنگه هرمز و نفتکشها تبدیل شود. ایرانیان باید الگوریتم تصمیمگیری پیچیدهتر و آیندهنگرتری را در برابر انگلیس اجرا کنند. اگر همشهری نگارنده، نادرشاه به هند حمله نمیکرد و گورکانیان را ضعیف نمیکرد، انگلستان به این راحتی نمیتوانست هند را مستعمره کند و به قول عمران خان (نخستوزیر پاکستان)، دیگر نیازی به مترجم بین ایرانیان و هندیها نبود و زبان فارسی همچنان زبان رسمی هندوستان بود.
ما باید شطرنج بیاموزیم اما نه به سبک هندیها در فیلم شطرنجبازان (1977) که نیروهای انگلیسی در حال ورود به ایالت آواده هستند و دو مهاراجه هندی سرگرم بازی با شطرنج، بلکه به روش انگلیسیها در داستان کارگاه تخیلی شرلوک هولمز (1887) متولد یورکشایر انگلستان. برای آنکه به تفاوت الگوریتمهای انگیزشی-هیجانی ایرانیان، هندیها و انگلیسیها توجه کنید، سریالهای آنها را تماشا کنید و داستانهای آنها را بخوانید.
نگارنده به فردای فرزندانمان میاندیشد که نسلی با الگوریتمهای انگیزشی-هیجانی پیچیدهتر تربیت کنیم؛ پسر بابا! همراهِ عزیزتر از جانم! آن سرباز را نزن که تلهای است برای آنکه آچمز شویم. مرا ببخش که محیط زیست را تخریب کردم، در ایجاد صنعت و فناوریهای نو کاهلی کردم، ترکیب جمعیتی را بر هم زدم، ارزش افزودهای ایجاد نکردم و به زمین و خاک خوب این فلات بد کردم، تو بیاموز که با آیندهنگری، با برنامهریزی و غیرواکنشی رفتار کنی.