دولتیسازی
آیا «ملی کردن» در اقتصاد ایران اثر سوء داشته است؟
اثرات ملی شدن در اقتصاد ایران هنوز محل مناقشه است اما هرچه میگذرد از مدافعان این سیاست کمتر و بر منتقدانش افزوده میشود.
رضا طهماسبی: اثرات ملی شدن در اقتصاد ایران هنوز محل مناقشه است اما هرچه میگذرد از مدافعان این سیاست کمتر و بر منتقدانش افزوده میشود. ناکارآمدی اقتصاد دولتی، که خود نتیجه ملی کردن تمام منابع، نظام بانکی، صنایع و معادن است بیش از پیش آشکار شده و امروز این باور غالب است که اگر ملی شدن لااقل در نظام بانکی و صنایع اتفاق نمیافتاد، وضعیت بانکداری و صنعت ایران امروز بسیار بهتر از آنچه هست، میبود. از ملی شدن مراتع و جنگلها اگر بگذریم، که البته جای بحث و بررسی بسیار دارد اما احتمالاً هنوز مدافعان زیادی دارد، ملی شدن صنعت نفت همواره به عنوان رویدادی مثبت و در راستای قطع ید بیگانگان از منابع کشور تلقی میشود. در این مورد احتمالاً منتقدان در اقلیت هستند که بر این باورند ملی شدن یا به عبارت بهتر دولتی شدن نفت، به توسعه و پیشرفت اقتصاد ایران منتهی نشده که نقمت نفت گریبانگیر اقتصاد ایران شده و بیماری هلندی و کسری بودجه مزمن از آثار آن است. با این همه مدافعان از ملی شدن نفت دفاع میکنند و مشکلات بعدی را ناشی از مدیریت بد نهاد دولت میدانند. البته سوال این است که آیا دولت اصولاً میتواند مدیریت خوبی داشته باشد؟
ملی شدن آب و تمامی منابع آبی کشور اعم از جاری و زیرزمینی و قرار گرفتن مدیریت در ید پرقدرت دولت نیز احتمالاً نتیجهای جز بحران کمآبی فعلی نداشته است. هدرروی بالای آب و عرضه یارانهای و گاه نزدیک به رایگان این منبع طبیعی نتیجهای جز از دست دادن آن نداشته است.
احتمالاً اثرگذارترین ملی شدنها، البته اثر منفی، در حوزه بانکداری و صنایع در ابتدای انقلاب اسلامی رخ داد؛ جایی که دو حوزهای که باید در حوزه تصدیگری و اجرا در اختیار بخش خصوصی باشد و دولت در مقام ناظر ظاهر شود، از دست فعالان اقتصادی و سهامداران گرفته و در اختیار دولت قرار گرفت. در این دو حوزه علاوه بر اینکه دولت هزینههای سنگینی پرداخت، باعث افت بهرهوری و ناکارآمدی شد که به اقتصاد ایران هزینههای سنگینی وارد کرد. صنعت ایران که به سرعت در حال توسعه بود و در منطقه خاورمیانه و حتی آسیا پیشرو محسوب میشد پس از ملی شدن متوقف شد و قافیه را به رقبایی که بسیار عقب مانده بودند باخت. بنگاههایی که با فناوری روز دنیا و با مشارکت و سرمایهگذاری کمپانیهای بزرگ دنیا در حال توسعه صادرات خود بودند، از تولید برای بازار داخل هم ناتوان شدند. ملی شدن بانکها نیز آنها را به سوی بزرگ شدن فیزیکی بدون توجیه اقتصادی، پرداخت تسهیلات تکلیفی و شریک شدن در سیاستهای پوپولیستی دولت هدایت کرد. هر جا دولت تصمیم گرفت در قالب طرحهای عمرانی مثلاً برای مناطق محروم، برنامههای ایجاد اشتغال یا سیاستهای هزینهزای دیگر پول خرج کند بانکها را متولی قرار داد و آنها را مجبور به پرداخت تسهیلاتی کرد که یا بازنگشت یا با تاخیر و تعویق برگشت.
علاوه بر اینکه به طور کل در ملی شدنها خیریتی برای اقتصاد ایران در کار نبوده، احتمالاً در این میان حقوقی از صاحبان صنایع و سهامداران نیز ضایع شده است، حقوقی که حتی در زمان ملی شدن، برخی مقامات نیز به آن معترف بودهاند. بدتر از آن ناامن شدن فضای سرمایهگذاری است که این علامت را به سرمایهگذار برای دهههای مدید داد که احتمال ملی شدن، بخوانید مصادره از سوی دولت، وجود دارد.