وقت را از دست ندهیم
الزامات اصلاح نظام یارانهها در گفتوگو با جواد صالحیاصفهانی
با وجود اینکه در دوران انتخابات ریاستجمهوری مساله یارانهها یکی از موضوعهای مورد علاقه نامزدها بود و طرحهای زیادی برای اصلاح آن مطرح میشد، بعد از انتخابات هیچ گام عملی مهمی در این مورد برداشته نشده است. جواد صالحیاصفهانی، اقتصاددان و استاد دانشگاه ویرجینیاتک میگوید اصلاح نظام یارانهها باید در اولویت قرار گیرد و نباید بیش از این وقت از دست برود.
بدون تردید یکی از چالشهای بزرگ اقتصاد ایران در حال حاضر مساله یارانههاست که هم هزینه سنگینی بر دوش دولت است و هم کارایی خود را در بهبود معیشت و رفاه مردم از دست داده. اگر دولت برابر وعدههایی که داده است بخواهد نظام یارانه را اصلاح کند چه گزینههایی پیشرو دارد؟
اول این نکته را بگویم که برای من تعجبآور است که با وجود گذشت حدود 100 روز از روی کار آمدن دولت، هنوز هیچ برنامه مشخصی برای اصلاح نظام یارانهها مطرح نشده است. در حالی که مجموعه دولت کنونی از قبل در این مورد زیاد صحبت میکردند؛ حتی عنوان کردند که دولت در سایه داشتهاند و تمام مشکلات را رصد کرده و برایش برنامه دارند. اما آنچه شنیدیم بیشتر محدود به همان صحبتهای دوران انتخابات بود. مثلاً آقای جلیلی از طرح وان صحبت کردند و گفتند در این طرح ما خود انرژی را برای مردم منظور میکنیم تا خودشان تصمیم بگیرند که میخواهند انرژی را مصرف کنند یا بفروشند و از پول آن بهره ببرند. اما بعد از انتخابات دیگر صحبتی از این طرحها نشنیدم؛ در صورتی که اگر واقعاً طرحی تدوین شده و آماده است باید به بحث گذاشته شود.
طرحی که آقای احمدینژاد با عنوان هدفمندی یارانهها اجرا کرد، اکنون دیگر طرح شناختهشدهای است که در آن قیمت انرژی بالا میرود و دولت از این منبع تازه پول جمع میکند، حالا میتواند همه آن را بهصورت هدفمند به جامعه برگرداند یعنی به طبقات پایین بیشتر و به طبقات بالا (اگر بتواند شناسایی کند) کمتر بدهد؛ یا اینکه بخشی را به جامعه برگرداند و مقداری را هم برای هزینه کردن در زیرساختها نگه دارد. از نظر من در شرایط کنونی دولت واقعاً نیاز دارد که در زیرساختهای اقتصادی مثل آب، برق و گاز که دچار مشکل شده، هزینه کند. از این نظر اجرای آن طرح شناختهشده تقریباً بدون مخاطره است و فقط کافی است اطلاعرسانی بسیار دقیق و شفافی به مردم صورت گیرد. من قبلاً هم در این مورد صحبت کردم که آقای احمدینژاد از یک سال قبل از اجرای طرح هدفمندی یارانهها، شروع به اطلاعرسانی کرد که پول ناشی از اجرای طرح به مردم خواهد رسید. بعد هم طرح در چند استان به صورت آزمایشی اجرا شد و همان ابتدا پولها را به حساب مردم واریز کردند اما مردم نمیتوانستند برداشت کنند. این کار بسیار مهم بود و به مردم اطمینان داد که مساله فقط این نیست که قیمت انرژی را بالا ببرند و به مردم فشار وارد کنند. مردم از این قولهایی که دولت پشت آن نایستاده زیاد دیدهاند؛ پس اگر دولت فعلی بخواهد همان طرح آقای احمدینژاد را هم اجرا کند، باید اطلاعرسانی دقیق و شفاف با اعداد مشخص داشته باشد و مثلاً بگوید چه زمانی و چه مقدار پول به حساب مردم واریز میشود و از چه زمانی قابل برداشت است. به این صورت یک مبادله پایاپای صورت میگیرد و مردم میبینند که اگر از یک دست میدهند، از دست دیگر میگیرند.
اگر بخواهند طرح را به شکل بهتری انجام دهند باید نواقص طرح قبلی را حذف کنند. برای مثال ایراد اصلی طرح هدفمندی یارانهها ثابت ماندن قیمت انرژی بود. این یعنی عملاً اجازه میدهید اصلاحی که صورت گرفته با تورم از بین برود و بیاثر شود و برگردید به جای قبل؛ مثل همان سنگی که سیزیف هی بالا میبرد و باز دوباره پایین میغلتید. این روش هم مردم و هم دولت را خسته و دلزده میکند.
در طرحی که آقای جلیلی از آن صحبت کردند قرار است که قیمت حاملهای انرژی ثابت نباشد تا فشار سیاسی آن از روی دولت برداشته شود. دولت حاملهای مورد مصرف عموم را در حساب خود مردم قرار میدهد تا خودشان تصمیم بگیرند. این طرح را میتوان در مورد بنزین و گاز که مصرف همگانی دارد، پیاده کرد یا در مورد آب و برق هم با این تبصره اجرا کرد که قیمت به صورت پلکانی بالا برود تا پرمصرفها هزینه بیشتری پرداخت کنند. حالا مثلاً فرض کنید برابر این طرح به هر نفر در روز یک لیتر بنزین بدهند؛ یعنی به حساب یک خانواده سهنفره 90 لیتر بنزین در ماه تعلق میگیرد. حالا این خانواده است که باید تصمیم بگیرد تمام یا بخشی از این بنزین را مصرف کند یا تمامش یا بخش مازادش را بفروشد، پس اینجا نیاز است که یک بازار ایجاد شود و البته قسمت سخت ماجرا همینجاست. در واقع اینجا طرف عرضه شکل میگیرد. در مقابل خانوادههایی که مصرف بالاتری از سهمیه خودشان دارند، باید بنزین بخرند و طرف تقاضا هم اینگونه شکل میگیرد. حالا اگر میزان عرضه بنزین نسبت به تقاضا در این بازار کمتر باشد قیمت بالاتر میرود و اگر بیشتر باشد قیمت پایین میآید. این بازار مجازی عرضه و تقاضا را در یک قیمت شفاف به تعادل میرساند. یک حُسن آن بازار این است که قیمت تعیینشده دیگر دست این دولت یا آن جناح یا آن گروه سیاسی نیست و قیمتی است که خود مردم در موردش تصمیم گرفتهاند. اگر بخواهند کمتر ماشین سوار شوند، دوچرخه و حملونقل عمومی را انتخاب کنند، بنزین کمتری مصرف میکنند و عرضه در بازار بیشتر میشود و قیمت پایین میآید. برعکس اگر تصمیم بگیرند مثلاً به مسافرت بروند و بنزین بیشتری مصرف کنند بهطور طبیعی تقاضا بالا میرود و قیمت افزایش مییابد. اما اینجا کسی نمیتواند دولت یا یک گروه سیاسی را مقصر بداند چون بازار دارد کار میکند.
ایجاد این بازار از چند نظر نسبت به طرح هدفمندی آقای احمدینژاد ارجح است؛ یکی همین مساله سیاسی که تصمیمگیری در آن با خود مردم است، دیگر اینکه ممکن است افراد زیادی برای نفع بیشتر، بنزین کمتری مصرف کنند. مثلاً خانواده تصمیم بگیرد بیشتر از حملونقل عمومی استفاده کند تا پول بنزین را برای هزینه دیگری پسانداز کند که اثرات زیستمحیطی مثبت هم دارد. متاسفانه در جامعه ما این وجه قضیه هیچوقت دیده نشده چون بنزین همیشه نسبت به تورم ارزان بوده است. اما با توجه به بحرانهای زیستمحیطی این مساله در سالهای آینده بسیار مهم خواهد شد. اینطور تصمیمها در خانواده گرفته میشود.
همچنین این طرح از نظر عدالت بسیار شبیه همان طرح اولیه است؛ چون همه مردم به اندازه مساوی بنزین میگیرند، این دقیقاً همان است که به همه یارانه یکسان بدهید. این هم به نظرم از منافع این طرح است که شما به همه شهروندان ایران فارغ از اینکه پولدار باشند یا فقیر، یک لیتر در روز بنزین میدهید. اما مشکل این طرح چیست؟ از نظر من انجام آن. چون ما سابقه خوبی در انجام طرحهای بزرگ نداریم. حتی همان طرح آقای احمدینژاد هم در اجرا دچار یک اشتباه بسیار بزرگ شد، اینکه مقدار پولی که به عنوان یارانه به مردم میدادند با مقدار پولی که به دست میآوردند، همخوانی نداشت. دولت تقریباً نصف میزان یارانهها را از افزایش قیمت بنزین کسب میکرد و نصف بقیه را با استقراض تامین کرد که به تورمهای بالا منجر شد.
برای تدوین و اجرای چنین طرحی حتماً لازم است که دولت طراحی دقیقی داشته باشد و آن را به نقد اقتصاددانان و کارشناسان و مردم بگذارد تا طرح سبکسنگین شود، در نشریات به آن پرداخته شود و نواقص آن روشن شود. بعد هم باید طرح را به صورت آزمایشی در محدوده کوچکی اجرا و نتیجه را بررسی کرد که مثلاً آیا مردم بلدند در این بازار کار کنند یا خیر. در واقع با وجودی که من این طرح را ترجیح میدهم و آن را بهتر میدانم از این بابت نگرانم که در حین اجرا مشکلی پیش بیاید که عواقب خوبی نداشته باشد و بعد همان اتفاقی بیفتد که بعد از طرح آقای احمدینژاد افتاد؛ یعنی بهطور کل مردم نسبت به اصلاح بهای انرژی بدبین شوند.
در این بازار که شرح دادید دولت هیچ نقشی در قیمتگذاری ندارد؟
چرا هنوز دولت در قیمتگذاری سهیم است، چون دولت است که تصمیم میگیرد چقدر بنزین به مردم بدهد. دولت میتواند سهمیهای برای مردم در نظر بگیرد و بقیه را خودش در بازار بفروشد، در این صورت مساله قیمت جهانی مطرح میشود. فکر کنید در این طرح روزانه 85 میلیون لیتر بنزین به بازار میآید حالا اگر مردم تصمیم بگیرند 75 میلیون لیتر مصرف کنند حتماً قیمت پایین میآید اما بعید است زیر قیمتهای بینالمللی باشد. در آن صورت هم میتوان اقدامات دیگری انجام داد. یک مساله مهم اینجا مالیات بنزین است. در تمام دنیا دولتها از بنزین مالیات میگیرند و این یکی از منابع مهم درآمدی دولتهاست. مثلاً دولت ترکیه مالیات بالایی از مصرف بنزین میگیرد. در اروپا هم همینطور است و به نسبت در آمریکا مالیات بنزین کمتر است. در ایران هم میتوان به فکر مالیات بنزین بود. دولت نیاز به پول دارد و دستش برای مالیاتگیری از درآمد کوتاه است چون درآمدها را خوب نمیشناسد. در اقتصاد ایران بخش غیررسمی بزرگ است و حسابوکتابی در آن نیست. بنابراین دولت میتواند در کنار اجرای این طرح، مالیات بر بنزین را هم اجرا کند و من اشکالی در آن نمیبینم.
در این طرح بنزین دونرخی نخواهد بود؟
نه. برای بنزین در این بازار مجازی، یک قیمت شکل میگیرد. این بازار مانند بازار سهام است. بازار سهام سازوکاری دارد که کسانی که میخواهند بخرند با کسانی که میخواهند بفروشند، به یک قیمت واحد میرسند و همه از همین قیمت استفاده میکنند. بازار مجازی بنزین هم همینطور خواهد بود. اگر دولت به هر کسی در روز نیملیتر بدهد، طبیعی است که قیمت در این بازار بالا خواهد رفت. قیمت را در بازار مجازی عرضه و تقاضا تعیین میکند و یک نرخ به دست میآید اما در پمپ بنزین ممکن است یک قیمت بیشتر باشد چون دولت تصمیم گرفته از مصرفکنندگان بنزین مالیات بگیرد.
علاوه بر یارانه انرژی مساله یارانه ارزی برای کالاهای اساسی یا همان ارز 4200تومانی هم مساله مناقشهبرانگیزی است. ادامه این یارانه توجیه دارد؟
توجیه اقتصادی ارز 4200تومانی بسیار کم است. چنین طرحی صرفاً یک توجیه اجرایی در یک شرایط بسیار خاص دارد؛ مثلاً وقتی که ترامپ از برجام خارج شد و ناگهان یک شوک ارزی به اقتصاد ایران وارد شد و قیمتها به سرعت شروع به بالا رفتن کرد، یک دستپاچگی ایجاد شد که چه باید کرد تا جلوی شوک افزایش قیمت کالاهای معیشتی مردم گرفته شود. دقت داشته باشید که کشورهایی که چنین شوکهایی به آنها وارد میشود، بسیار کم هستند. این سیاست برای جلوگیری از شوک در کوتاهمدت خوب است، حداقل در آن زمان اجرای کوتاهمدت آن منطق داشت.
به نظر من دولت آن موقع یک مقدار منطق داشت که بگوید فعلاً مثلاً فرض کنید ما در چند ماه یک مقدار ارز 4200تومانی میدهیم و بعد به تدریج قیمت را بالا میبریم که این کار صورت نگرفت و مشکل جدی ایجاد کرد. اصلاً منطقی نیست که شما ارز ترجیحی بدهید و بعد بیفتید دنبال آن کسی که ارز را گرفته تا پولتان را به نحوی پس بگیرید یا مطمئن شوید که آن فرد کالایی وارد کرده که قرار بوده وارد کند و آن را به یک تولیدکننده دیگر با قیمت ترجیحی یا یارانهای داده و بعد آن کالا آخرش به فروشگاه رسیده و با قیمت یارانهای به دست خانواری رسیده است؛ امکان چنین رصدی بسیار پایین است و منطق ندارد. در مقابل منطق اقتصادی اینکه ارز باید یک قیمت باشد، بسیار قوی است.
اتفاقی که اینجا باید بیفتد شبیه همان بازار انرژی است. سیاستگذار باید اجازه دهد نظام قیمتها بر بازار حاکم شود، بعد پولی را که گیرش آمد بین مردم تقسیم کنید. میدانم این کار سختی است، ولی درنهایت این ارز از کجا میآید؟ از همان بشکه نفت که ثروت ملی است. اگر مردم ثروت ملیشان را به دولت دادهاند، عجیب نیست که دولت یک مقدار از این ثروت را بهصورت ماهانه به آنها برگرداند. منطق اقتصادی اینکه ارز باید تکنرخی باشد و دولت از فروش ارز به قیمت واقعی درآمد کسب کند و آن را به حساب مردم بریزد شفاف و قابل توضیح است. اینجا هم مساله مهم اجراست. باید قبول کنیم که کشور ما تجربهاش در این کارها کم است. البته تجربه جهانی هم کم است. در اغلب کشورهای نفتخیز مساله توزیع ثروت بین مردم وجود دارد. اجرای چنین طرحهایی هم از نظر تئوری و هم عملی ساده نیست. معمولاً کشورهای جهان سوم که میخواهند چنین طرحی را انجام بدهند، متوسل به متفکران بینالمللی میشوند، از کشورهایی که طرحهای مشابه اجرا کردهاند کمک میگیرند و به سراغ نهادهایی مانند بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول میروند که اقتصاددانهای زبده و باتجربه بینالمللی که در گوشه و کنار دنیا کار کردهاند؛ زیادند. متاسفانه فکر میکنم چنین تمایلی در این دولت پایین است اما در نهایت نیاز به واقعبینی داریم که بتوانیم مسائل را حل کنیم.
علاوه بر توان فکری و عملی اجرای چنین طرحی به نظر میرسد نوعی جسارت سیاستمدار هم لازم است تا بتواند این طرحها را پیش ببرد. سیاستمداران ایرانی تمایلی به این اصلاحات ندارند مگر اینکه به شدت در تنگنای مالی قرار بگیرند.
دولت همین الان در مضیقه است. برنامههایی که دولت برای ساخت مسکن یا ایجاد شغل مطرح کرده همه نیاز به پول دارد و در عین حال باید تورم بسیار بالا را پایین بیاورد. این کارها بدون ایجاد درآمد جدید قابل انجام نیست و با توجه به اینکه ظاهراً نظر دولت روی مذاکرات و احیای برجام چندان مثبت نیست، الزاماً باید تمرکز بیشتری روی ایجاد منابع درآمدی جدید داشته باشند که حاملهای انرژی، ارز و مالیات منابع بالقوه هستند. ضمن اینکه دولت کنونی احتمال دارد اقداماتی که خارج از روال متعارف است انجام دهد چون احتمالاً برخی محدودیتهایی را که برای دولتها وجود دارد، ندارد. من فکر میکنم تیم اقتصادی آقای رئیسی به این مساله آگاه هستند که باید درآمد جدید ایجاد شود. اما نکته مهمتر از نظر من این است که نباید وقت را کشت.
وقتی حدود 90 میلیارد دلار انرژی در داخل مملکت مصرف میشود، دولت نباید ورشکسته باشد مگر اینکه درست عمل نکند که ما میدانیم درست عمل نمیکند. ببینید شما هر روز در ایران میشنوید که میگویند اگر قیمت انرژی بالا برود، تورم زیاد میشود. اگر این کار بد است بیاید عکس آن عمل کنیم، قیمت انرژی را پایین بیاوریم، آیا تورم پایین میآید؟ خیر؛ هیچ جای دنیا نگفتند اگر تورم دارید، قیمت انرژی را پایین بیاورید تا تورم کم شود. اینکه نظام یارانهها را اصلاح کنیم ضعف نیست اینکه بگوییم میخواهیم مشکلات را حل کنیم اما تورم را به 60 و 70 درصد برسانیم، ضعف است. این ضعف نیست که از دیگر کشورهای دنیا درس بگیریم. ما باید تا دیر نشده این طرحها را انجام دهیم چون اگر از وقتش بگذرد، دیگر خیلی دیر شده و اصلاً انجام نمیدهیم. همین الان که صد روز از روی کار آمدن دولت سیزدهم گذشته دیر است. این طرح باید از همان روز اول جزو اولویتهای اصلی در نظر گرفته میشد.
فکر میکنم تجربه آبان 98 باعث شده تا سیاستمدار بسیار دستبهعصا و محتاط باشد و حتی از اجرای طرحهای اصلاحی نظام یارانهها هراس داشته باشد.
دقت کنید که مساله اعتراضات آبان 98 کاملاً متفاوت از مساله اصلاح نظام یارانههاست. اینکه برخی میگویند آبان 98 نشان داد اصلاح قیمت بنزین عواقب وخیم سیاسی و اجتماعی دارد، از نظر من درست نیست. آن برنامه صرفاً افزایش قیمت بنزین بدون توجه به زیانهایی بود که به طبقات فرودست وارد میکند. با این حال از وقایع آبان 98 نمیشود نتیجه گرفت با هدفمندی مخالف هستند. در شرایط کنونی هم که اقتصاد ایران دو سال پیاپی رکود شدیدی داشته و چند سال است درگیر تورم بسیار بالاست، طبقات پایین تحت فشار بسیاری زیادی قرار گرفتهاند و اگر تصور کنند قرار است قیمت بنزین اضافه و به آنها فشار مضاعفی وارد شود، طبیعی است که قبول نمیکنند.
در ضمن تاکید کنم که من اعتقاد زیادی به حل مساله برجام و رفع تحریم دارم. نمیگویم که همه مشکلات در داخل قابل حل است و ما با اجرای هدفمندی یارانهها درآمد جدید پیدا کنیم و نیازی به توافق نیست. بین این اقدامات موازنه وجود دارد. رفع تحریم به اصطلاح میوه شاخههای پایین درخت و در دسترس است چون زودبازده است و سریع تجارت خارجی ما را راه میاندازد.