مزد ترس
چرا سیاستگذار ایرانی جسارت اصلاحات را از دست داده است؟
احتمالاً بدترین نوع برخورد با یک مشکل یا مجموعهای از مشکلات اقتصادی، به تعویق انداختن حل آن باشد.
رضا طهماسبی: احتمالاً بدترین نوع برخورد با یک مشکل یا مجموعهای از مشکلات اقتصادی، به تعویق انداختن حل آن باشد. کاری که صرفاً باعث انباشت بیشتر مشکل و بالا رفتن هزینه و وقت لازم برای حل آن میشود. البته این مساله جدا از اولویتبندیهای صحیحی است که ممکن است یک سیاستگذار اصلاحگر بنا بر مقتضیات اقتصادی برای خودش ترسیم کرده باشد. با این همه ترس از صرف هزینه و زمان، انحراف اصلاحات، به نتیجه مطلوب نرسیدن و ایجاد نارضایتی مقطعی در قشری خاص، همواره عامل نیرومندی در کشور برای سیاستگذاران اقتصادی در مجلس و دولت بوده است. به گونهای که امروز معضلات انباشتشده چنان سترگ و غامض شدهاند که هر سیاستمداری از مواجهه با آن میترسد، گرچه ضرورت این مواجهه نیز هر روز بیشتر از قبل میشود. مانند توموری که در مجاورت مغز روزبهروز در حال رشد است و اگر جراح زبردست جسارت عمل را نداشته باشد، بیمار را میکُشد. سیاستگذاران اقتصادی ایران در حال حاضر با شرایطی کموبیش مشابه مواجه هستند و در عین اینکه احتمالاً نمیدانند مداوا را باید از کجای اقتصاد بیمار ایران آغاز کنند، جسارت دست به چاقو بردن هم ندارند، از خون و خونریزی میترسند، از خارج کردن عضو یا اعضای ازکارافتاده هراس دارند، از پیوند زدن عضو جدید وحشت دارند، و در نهایت سعی میکنند با همان وضع موجود بیمار را زنده نگه دارند و تحویل پزشک بعدی دهند، در حالی که قطعاً وضع وخیمتر شده و این مزد ترس از اصلاح است. مساله به تعویق انداختن اصلاحات اقتصادی را نیز میتوان اینچنین ترسیم کرد. سیاستگذار با حفظ وضع موجود، سعی میکند فرمان را دست سیاستگذار بعدی بدهد و خود اقدامی برای اصلاح ساختارها انجام ندهد، تا اگر نتیجهای نگرفت مشمول بدنامی نشود. اما در این خودکشی از ترس مرگی که راه افتاده است، وضعیت اقتصاد روزبهروز بدتر میشود. ضمن اینکه علم اقتصاد و تجربه سایر کشورها، از جمله کشورهای هموزن مانند ترکیه، میتواند با تقریب خوبی نشان دهد که نتیجه این اصلاحات چه خواهد بود و چگونه میتوان ضریب خطای آن را کمتر و کمتر کرد. نیازی به اختراع دوباره چرخ نیست و باید از همانی که تولید و تجربه شده، بهره برد. با این حالت دو مانع بزرگ دیگر بر سر راه سیاستگذار ایرانی وجود داشته است که همواره راه را بر اصلاح بسته است: ذینفعان قدرتمند و پوپولیسم رایج. سیاستگذار بیش از دست زدن به اصلاحات ساختاری علاقهمند اجرای سیاستهای کوتاهمدت و اغلب زیانآور در بلندمدت است، که برای مقطعی نصیبی هرچند اندک متوجه شهروندان و جامعه کند و سیاستمدار از قبل آن برای خودش وجههای دست و پا کند. همچنین وضع موجود با تمام مشکلات، منتفعان و سودمندانی که دارد طی سالها و دههها ریشه دوانیده و قدرتی کسب کرده که مپرس. هر تغییر و اصلاحی برای آنان به معنای قطع سود بیدردسری است که از باجخواهی و خراجگیری در شرایط غیرشفاف و یارانهای اقتصاد میبرند. اقتصاد ایران بدون شک نیاز به سیاستگذار اصلاحگری دارد که جسارت اصلاح داشته باشد، فریب پوپولیسم را نخورد و در برابر ذینفعان قاطعانه بایستد، کاری که البته اگر برخوردی شفاف و روشن با شهروندان و جامعه داشته باشد، در انجامش تنها نیست. با این حال اگرچه قحطالرجال نیست اما کمیابی حتماً هست.