مصاف کارآمدی و بیعملی
تحلیلی درباره آثار اجتماعی مواضع اخیر ریاست جمهوری
ما یک امید غیرواقعی داریم که درواقع آرزوهای غیرفعالانه ماست که در فضای اجتماعی وجود دارد. این آرزوهای غیرفعالانه اغلب به این دلیل که تبلور عینی پیدا نمیکند، افراد را به سمت سرخوردگی و خشم میبرد.
ما یک امید غیرواقعی داریم که درواقع آرزوهای غیرفعالانه ماست که در فضای اجتماعی وجود دارد. این آرزوهای غیرفعالانه اغلب به این دلیل که تبلور عینی پیدا نمیکند، افراد را به سمت سرخوردگی و خشم میبرد. وجود این امیدهای غیرواقعی باعث میشود آدمها برای پیدا کردن فرصتی که بتواند امید را به جامعه بازگرداند ناتوان شوند.. اما از سوی دیگر ما یک امید واقعی هم داریم. اگر در صورتبندیها نگاه کنیم، امید واقعی اثرات اجتماعی بیشتری خواهد داشت و ارزیابی آینده، استقامت بر سر مواضع، استقامت بر سر خواستهها و همچنین ارزیابی امکانات و عواقب را به دنبال خود میآورد. نکتهای که در امید واقعی هست این است که امکان تحقق و ارزیابی این امید بیشتر است. یکی از معیارهایی که امید واقعی میتواند اثربخشی اجتماعی ایجاد کند، پیدایش عاملی برای اجراست یعنی امید واقعی با خود اراده اجرا نیز به همراه میآورد. اما اگر جایی احساس شود که امید هست یعنی این تصور باشد که میشود امیدوار بود، اما ارادهای برای انجام کار نبینیم، این امید به امید غیرواقعی تبدیل میشود. یعنی یکی از معیارهای بسیار مهم عملگرایی است که میتواند در پس امید واقعی در جریان باشد.
یکی از نکاتی که در تمایز جامعه سنتی و جامعه مدرن مطرح میشود این است که در جامعه سنتی تقدیرگرایی حرف اول را میزند و افراد حتی اگر شده به شکل غیرواقعی امیدی به آینده دارند. همین امید خود محرکی برای پیش رفتن جامعه سنتی است. اما وقتی جامعه درگیر فضای مدرن میشود و قرار است در آن عقلانیت غلبه پیدا کند تعین به معنای عینیتیابی مسائل اهمیت پیدا میکند و چون تعین از اراده برمیخیزد، به نظر میرسد عقلانیت به گونهای با عملگرایی پیوند خورده که وقتی افراد از عمل مسوولان ناامید شوند و احساس کنند ارادهای برای انجام کار نیست خود به خود از امید واقعی دست برمیدارند و ممکن است آرزوهایشان فعال شود که به نوعی امید غیرواقعی آنهاست.
درباره ماجرای دولت و مسائل پیشآمده در شرایط فعلی میتوانیم خود دولت را به صورت مجزا از منظر امید و ناامیدی و داشتن امید واقعی یا امید غیرواقعی بررسی کنیم. داشتن دولت ناامید به نوعی یک مرحله بعد از داشتن مردم ناامید است چون دولت ناامید عملاً اراده را پشت سر گذاشته و در پی این ناامیدی ممکن است مردم نیز امیدهای واقعی و غیرواقعی خود را از دست بدهند. در حال حاضر میتوانیم مظاهری از امیدواری و ناامیدی را در خود دولت و در سخنانی که درباره عملکرد اعضای هیات دولت مطرح میشود ببینیم. در سوی دیگر مردمی قرار دارند که به دولت نگاه میکنند و از دولت به عنوان یک عامل تعینیافته بیرونی انتظاراتی دارند. ناامیدی مردم تبعاتی در زمینه سرمایه اجتماعی به دنبال دارد.
اما وقتی میخواهیم سویههای اجتماعی امید را در نظر بگیریم، نقش گروههای تشدیدکننده احساسات اهمیت پیدا میکند. در جامعه شبکهای که با وجود رسانههای جدید ارتباطات بسیار گسترده شده است، افراد خشم، شادی، ترس و هیجانهای خود را به روشهای مختلف با هم به اشتراک میگذارند و این اشتراکگذاری به اصلی از حضور و زندگی افراد تبدیل میشود. در این شرایط که در جامعه ما هم به وضوح دیده میشود، ما در شبکههای اجتماعی یک گروه امیدوار و یک گروه ناامید داریم. فضا به صورتی است که هر اتفاقی به هر شکلی رخ دهد این گروه امیدوار به واسطه فضای جمعی خود امیدوار میماند و گروه ناامید هم به واسطه فضای جمعیاش ناامید میماند.
در دنیا آزمایشهایی انجام شده برای اینکه ببینند اثرات گروهها روی احساسات مثبت ما بیشتر است یا روی احساسات منفی ما. یعنی آیا ترس، خشم، غم و ناامیدی در گروه بیشتر تشدید میشود یا شادی و هیجان و خوشی؟ ظاهر قضیه این است که عواطف منفی افراد در فضاهای اجتماعی بیشتر میتواند بروز یابد. در فضای فعلی جامعه ما که نهادها، پاتوقها و سازمانهای مردمنهاد از بین رفتهاند، رسانهها و شبکههای اجتماعی زمینهای هستند که در آن عواطفی مانند امید و ناامیدی پرورش مییابد. در حال حاضر در شبکههای اجتماعی ما دو گروه وجود دارد. یک گروه هست که نه امید واقعی دارند و نه امید غیرواقعی؛ یعنی از ابتدا یک ناامیدی دارند و درباره دولت تصورشان بر این است که دولت تدارکاتچی است و بود و نبودش مهم نیست چون دولتهای در سایه وجود دارند. همین گروه وقتی با پیام آقای روحانی مواجه میشوند به نوعی بر ناامیدیشان افزوده میشود و این پیام را مصداقی از ناکارآمدی میبینند. اما گروه دیگری هم هستند که همیشه نگاهشان امیدوارانه است، اما حضور این گروه در شبکههای اجتماعی به مرور در حال کمرنگ شدن است به دلیل خشونتهایی که علیه آنها اعمال میشود. درواقع به نظر میآید ناامیدی بیشتر از امیدواری عواطف جمعی را برمیانگیزاند. در شبکههای اجتماعی از کار این گروه امیدوار که میخواهند امید اجتماعی را برجسته کنند به عنوان مالهکشی و امثال آن تعبیر میشود. این گروه در مواجهه با پیام رئیسجمهوری اتفاقاً به این نتیجه میرسند که ممکن است در دولت نوعی اهتمام و جسارت برای انجام کارهایی که قرار است انجام شود شکل بگیرد.
به نظر میرسد زمینهها (context) در شبکههای اجتماعی که تنها پاتوق جمعی ما ایرانیان شده است، در حال تحمیل خود به عواطف ما هستند و از آنجا که در فضای جمعی و شبکههای اجتماعی عواطف منفی به نوعی غلبه بیشتری دارند، جدا از اینکه این اتفاقها و این مواضع امیدآفرین باشند یا ناامیدی ایجاد کنند، معمولاً خود به خود بیشتر به ناامیدی میانجامند. وقتی ناامیدی در این فضا گسترش پیدا کند، میتوانیم بگوییم سرمایه اجتماعی و بخشی از آنچه را که باید میداشتیم از دست میدهیم. این یک تحلیل رسانهای از ماجراست، اما میتوان خود این ماجرا و نفس مسائل را هم جداگانه بررسی کرد از این منظر که آیا امکان پیدایش امید واقعی در آن وجود دارد یا نه. تنها تمایز و تفاوت بین امید واقعی و غیرواقعی یا اساساً تمایز بین امید و ناامیدی را باید در اراده و عملگرایی ببینیم. واقع اینجاست که در صورتی اظهار نظرهایی از نوع سخنان رئیسجمهوری میتواند امید ایجاد کند و خود را در عرصههای اجتماعی به شکل امید نشان بدهد که ارادهای برای انجام کار در پی آن ایجاد شود. اگر پشت این ماجراها اراده و عملگرایی نباشد، به صرف حرف زدن از امید و به صرف گفتن از کارهایی که میتوانیم بکنیم و به هر دلیلی نمیکنیم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم امید ایجاد شود. شاید اسم این را کارآمدی یا ناکارآمدی بگذاریم ولی بین کارآمدی یا ناکارآمدی و نبود اراده تمایزی هست؛ فرق است میان زمانی که ارادهای نباشد با وقتی که در جایی ارادهای وجود داشته باشد و عملی انجام شود، اما این عمل کارآمد و موثر نباشد. در حال حاضر در جامعه ما مسائل مختلفی مانند فیلتر پیامرسان تلگرام، نوسانهای نرخ ارز و اعتراضهای کارگری و نیز اعتراضهای مختلف به موسسات مالی غیرمجاز به صورت سلسلهوار و به دلایل مختلف در حال رخ دادن است که با توجه به تعدد این مسائل در کنار هم، وقتی سخنی درباره این مسائل گفته میشود، اگر از دل آن ارادهای دیده نشود، چنین سخنی عملاً امید نمیآفریند هرچند ممکن است همین سخن ارادهای ایجاد کند و به انجام کاری منجر شود. در این شرایط بهتر است دولت نشان بدهد دارد کاری انجام میدهد نه اینکه حرفی بزند. ادموند برک میگوید برای پیروزی شیطان فقط نیاز است که انسانهای خوب هیچ کاری نکنند. درواقع ناامیدی از عمل نکردن پیدا میشود و به راحتی میتواند بر همه چیز غلبه کند. درباره مواضع و سخنان اخیر رئیسجمهوری آنچه میتواند برای ما ملاک و نشاندهنده این باشد که این مواضع امید میآفریند یا ناامیدی، این است که بدانیم در پی این سخنان عملی هم انجام میشود یا نه و قصدی برای انجام عملی هست یا نیست. اینکه دولت چگونه میتواند این قصد را نشان دهد بحثی جداگانه است، اما آنچه از مواضع و کلام اخیر حاصل شده، به واسطه شرایط حاکم بر شبکههای اجتماعی تشدید ناامیدی است هرچند به شرط تحقق آنچه شرح دادم، ذات این پیام میتواند عاملی برای امیدواری باشد.