جای پای ترامپ
حمله آمریکا به سوریه آثار سیاسی - امنیتی برای ایران دارد؟
دونالد ترامپ در بامداد 14 آوریل به بهانه استفاده دولت سوریه از سلاحهای شیمیایی در حمله به شورشیان در شهر دوما فرمان حمله موشکی به این کشور را صادر کرد.
دونالد ترامپ در بامداد 14 آوریل به بهانه استفاده دولت سوریه از سلاحهای شیمیایی در حمله به شورشیان در شهر دوما فرمان حمله موشکی به این کشور را صادر کرد. در این حمله بریتانیا و فرانسه نیز مشارکت داشتند. پس از حمله وی اعلام کرد این حمله از پیش تعیینشده بوده و تنها هدفهای مشخصی مورد اصابت قرار گرفتهاند و آمریکا حمله گسترده و همهجانبهای را علیه سوریه در دستور ندارد. گفتنی است این دومین حمله موشکی آمریکا به سوریه از زمان روی کار آمدن ترامپ است. در واکنش به این حملات مقامات روسی به شدت واکنش نشان داده و آن را بدعهدی و کارشکنی آمریکا دانستند. سفیر روسیه در واشنگتن استفاده از لفظ «حمله از پیش طراحیشده» در سخنان دونالد ترامپ را درحالیکه روسیه دست بالا را در سوریه دارد و روند صلح و بازگشت زندگی در این کشور در حال انجام است توهین به روسیه و شخص رئیسجمهور این کشور دانست و گفت روسیه بههیچروی این رفتار را بیپاسخ نخواهد گذاشت و ایالاتمتحده بزرگترین زرادخانه سلاحهای شیمیایی را دارد و از نظر اخلاقی هیچ حقی برای سرزنش کردن کشورهای دیگر ندارد. واکنشها به این حملات از سوی سازمانهای بینالمللی و قدرتهای منطقهای حاضر در سوریه نظیر ایران، ترکیه و عربستان گواه نگاه این بازیگران به بحران سوریه و نیز همراهی یا عدم همراهی با سیاستهای ترامپ است.
جیمز ماتیس و ژنرال دانفورد در سخنان خود تاکید کردند موشکهای شلیکشده از دریا و هواپیماهای جنگی، تجهیزات سلاحهای شیمیایی را هدف قرار دادند. مقامات روسیه ادعا کردهاند که سیستم دفاعی سوریه توانسته 71 موشک از 103 موشک شلیکشده را مورد هدف قرار دهد. موشکها بهسوی اهداف ذیل شلیک شدهاند: 1- مرکز تحقیقاتی برزه در اطراف دمشق که ازجمله مراکز پژوهشی ارتش سوریه برای تحقیق، توسعه، تولید و آزمایش فناوری جنگی شیمیایی و بیولوژیک محسوب میشود؛ 2- انبارهای مهمات ارتش سوریه در 15 مایلی مرکز استان حمص؛ 3- پایگاههای گارد ریاست جمهوری و لشکر چهارم ارتش سوریه در اطراف دمشق که مسوولیت حمایت از پایتخت سوریه را بر عهده دارند؛ 4- پایگاهها و مراکز تحت اختیار حزبالله لبنان.
برای فهم چرایی حملات صورتگرفته از سوی آمریکا در ابتدا میبایست بحران در سوریه را فهم کرد و با شناخت بازیگران حاضر در سوریه و منافع و صفبندیهای آنها در این راه گام برداشت. روسیه، عربستان، ایران و ترکیه هر یک با تکیه بر نگاه ژئوپولتیک و منافع تعریفشده از ابتدای بحران در سوریه گام در میدان نهاده در کنار یا مقابل بشار اسد رئیسجمهور سوریه ایستاده و سیاستهای خود را در راستای حفظ یا حذف اسد تنظیم کردهاند. جنگ داخلی در سوریه در کار ورود بازیگران فروملی فرامرزی نظیر داعش و بازیگران فراملی نظیر ایران، قطر، عربستان، ترکیه و روسیه به کارزار داخلی در سوریه و پیش بردن اهداف و بازی متفاوت با دیگر بازیگران سبب عمیقتر شدن و پیچیدهتر شدن کارزار نبرد در سوریه شده و عدم رضایت هر یک از روند پیش رو، موجب برهم زدن بازی و بازی مخرب از سوی آن بازیگر برای تخریب ائتلاف احتمالی دیگر بازیگران شده، حال با ورود آمریکا به صحنه نبرد به طور مستقیم به طور قطع قاعده بازی تا اندازه بسیاری دستخوش تحول خواهد شد. این امر در کنار نارضایتی روسیه از ورود بدون هماهنگی آمریکا به سوریه میتواند قواعد بازی را به سود یا ضرر دیگر بازیگران نظیر ایران و ترکیه تغییر دهد. عصبانیت روسیه از آمریکا به عنوان دو عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل به طور قطع میتواند موضوع ورود بدون مدارک کافی از استفاده دولت سوریه از سلاحهای شیمیایی علیه غیرنظامیان و نیز نقض تمامیت ارضی یک دولت مستقل را وارد صحن علنی شورا کند و طرح سوال دراینباره در هر شکلی امتیاز بسیار منفی برای آمریکا و دو متحد دیگرش که آنها نیز اعضای دائم شورا هستند محسوب خواهد شد.
با توجه به سفر ولیعهد عربستان در ماه جاری به سه کشور آمریکا، انگلستان و فرانسه و حمله آمریکا به سوریه در هنگامه این سفرها میتوان این سناریو را مطرح کرد که قواعد بازی جدیدی در منطقه در حال شکل گرفتن است و بن سلمان با سرعتی که تغییرات را در داخل عربستان صورت میدهد سعی در سروسامان دادن به دنیای خارج از عربستان بهخصوص دنیای عرب که آن را حیاطخلوت خود میداند، دارد. جدا از درستی یا نادرستی این سناریو، چند نکته در این میان وجود دارد که توجه بدان بسیار مهم است. اول اینکه بازیگران و قدرتهای منطقهای نظیر عربستان برای جنگ قدرت در منطقه یا پایان دادن به بحران از قدرتهای غربی مدد میگیرند و از سوی دیگر، خط بطلان کشیده شدن بر تمامی تحلیلهایی است که در سالهای اخیر کمرنگ شدن اهمیت خاورمیانه برای کشورهای غربی و عدم شکلگیری ائتلاف غربی برای پایان دادن با موضوعی خاورمیانهای را نشر میداد؛ حملات آمریکا و در ادامه آن رژیم صهیونیستی به سوریه نشان داد موضوعات خاورمیانه هنوز هم برای غرب حائز اهمیت است حال به طورقطع تغییرات معنایی در دلایل اهمیت نسبت به گذشته ایجاد شده است اما چشمپوشی بر بحرانهای هزارتوی خاورمیانه با تکیه بر ویژگیهای ذاتی سرایتبخشی و تسری بحران امکانپذیر نیست. همچنین میبایست توجه داشت استفاده از سلاحهای شیمیایی یا اتهام استفاده از آن خط قرمز افکار عمومی در غرب است از اینرو، دولتهای غربی با تکیه بر این دلیل به راحتی حمایت داخلی برای ورود به میدان را جلب میکنند.
حال، ایستادن عربستان به عنوان یکی از بازیگران اصلی سوریه در کنار کشورهای غربی برای روسیه، ایران و ترکیه بسیار معنادار است. در این میان نگاه و واکنش ایران به تحرکات عربستان سعودی با توجه به رقابت سنگین منطقهای میانشان قابل امعان نظر است. در سالهای اخیر پیش و پس از انعقاد موافقتنامه هستهای، تلاش عربستان و غرب بر منزوی کردن ایران و الصاق صفات برهم زننده وضع موجود، بازیگر خطرآفرین، مخرب و مسبب تمامی ناامنیهای منطقه استوار بوده و پس از برجام و پیش از روی کار آمدن ترامپ تلاش ایران مبنی بر تغییر چهره خویش در جامعه بینالمللی و معرفی خویش به عنوان بازیگری سازنده و امنیتآفرین با تهدیدات ترامپ مبنی بر خروج از برجام و شکلگیری صفبندیهای جدید میان ایالاتمتحده، عربستان و برخی کشورهای اروپایی نظیر فرانسه و بریتانیا، این باور به ایران تلقین شده که بازی جدیدی در منطقه در حال شکلگیری است که به طور قطع تضمینکننده منافع ایران نخواهد بود. نشانههایی که ایران از غرب دریافت میکند در مقابل واکنش به نسبت سطحی در قیاس با واکنش نسبت به ترکیه و ورود این کشور به خاک سوریه و تلاش برای الصاق آن به خاک خود، جمهوری اسلامی را برآن داشته تا سوریه را مهمترین پایگاه برای تعیین تکلیف جایگاه منطقهای خود تعریف کند.
حال ورود آمریکا به غائله سوریه و بیتفاوتی غرب نسبت به روسیه که همپیمان ایران در سوریه محسوب میشود نشانههای امیدواربخشی برای ایران به همراه دارد و ندارد. دارد از اینسو که غرب خواهان جنگ تمامعیار و گسترده جدیدی در منطقه نیست و با حملات هدفمند و کوتاه که جنبه هشداری و تنبیهی دارد سعی در پیگیری اهداف خود در میز مذاکره دارد از اینرو، جای چانهزنی همچنان باقی خواهد بود و در سالهای اخیر پیش و پس از نشست آستانه ثابتشده نبود ایران در این نشستها به طور قطع نمیتواند آینده صلح در سوریه را مشخص کند؛ و ندارد از این بابت که ترامپ و ماکرون هر یک به طریقی و دلیلی با توجه به پررنگ بودن خصیصه ماجراجویانه بودنشان و اینکه هر دو خواهان نشاندن اثرانگشتی مشخص در حوزه سیاست خارجی هستند به نظر میرسد خویشتنداری را به حداقل برسانند و موضوع سوریه را در میانمدت سروشکل قابلفهم و انجامی دهند. در این میان ایران که سرمایهگذاری پرستیژی و امنیتی و سیاسی زیادی را در سالهای اخیر در سوریه صرف کرده ممکن است در کنار روسیه یکی از بازندگان اصلی باشد؛ چراکه منافعی که پشت میز مذاکره به مذاکره گذاشته شود به طور قطع با میدان جنگ متفاوت خواهد بود. پایان دادن به بحران سوریه از راه تهدید نظامی به معنای تلاش برای عقب راندن مرزهای امنیتی ایران به داخل مرزهای سیاسی آن است و پس از سوریه عراق و دیگر کشورهای منطقه که ایران در آنها نفوذ خویش را طی سالیان تثبیت کرده است نیز دستخوش همین سرانجام خواهد بود؛ اما این سناریو در بدبینانهترین حالت اتفاق خواهد افتاد و شواهد و قرائن گواه بر تلاش بازیگران غربی بر فشار بر بازیگران منطقهای برای توافق بر پایان دادن به بحران است.