فرزندان مرکل
مقصد نهایی آلمان
جان کورن بلوم سفیر سابق آمریکا در برلین اعتقاد دارد که تاریخ آلمان پس از جنگ مجموعهای از چرخههای 20 تا 30 سال است. اولین چرخه با پیدایش جمهوری فدرال آلمان غربی در 1949 آغاز شد. دومین دوره با جوانان پیشرو نسل 1968 شروع میشود که سوالات دشواری درباره گذشته کشور میپرسیدند و ساختاری محافظهکار برای آن متصور بودند.
جان کورن بلوم سفیر سابق آمریکا در برلین اعتقاد دارد که تاریخ آلمان پس از جنگ مجموعهای از چرخههای 20 تا 30 سال است. اولین چرخه با پیدایش جمهوری فدرال آلمان غربی در 1949 آغاز شد. دومین دوره با جوانان پیشرو نسل 1968 شروع میشود که سوالات دشواری درباره گذشته کشور میپرسیدند و ساختاری محافظهکار برای آن متصور بودند. دوره سوم با اتحاد مجدد آلمان در 1990 آغاز میشود و با انتخاب دولت سبز سوسیال-دموکرات در 1998 ادامه مییابد. با پایان عصر آنگلا مرکل در سال 2021، سومین دوره به انتهای خود میرسد.
به نظر میرسد میراث او تکمیل پروژه «قرمز-سبز» باشد. قبل از او، گرهارد شرودر اصلاحات اقتصادی دردناکی را به اجرا گذاشت و تلاش کرد پس از دوران تیره هلموت کوهل آرامش را به اجتماع بازگرداند. دولت آقای شرودر به مهاجرانی که ریشه آلمانی نداشتند حق شهروندی داد و تابوی صلحطلبی آلمان را با اولین حضور نظامی پس از جنگ جهانی دوم در کوزوو شکست. او شعار «برای یک آلمان نوین» را دنبال میکرد. این کار به ترغیب و قانع کردن دیگران نیاز داشت. آقای فیشر وزیر امور خارجه دولت شرودر دخالت نظامی آلمان در کوزوو را به یک بحث شدید در کنفرانس حزب سبز در 1999 تبدیل کرد.
مرکل وظیفه هدایت کشور در آن دوران نوینسازی را بر عهده گرفت. او عمدتاً از جنگ دوری میکرد. در مقابل روحیه آرام، غیرتهاجمی، باثبات و گاهی غیرسیاسی او مقدمات اعمال تحولات بنیادین صدراعظم قبلی را فراهم ساخت و مردم محافظهکار آلمان زمانی را برای پذیرش و هضم آنها بهدست آوردند. شعار کارزار انتخاباتی تابستان گذشته او «کشوری که ما در آن خوب و شاد زندگی میکنیم» این سبک را برجستهتر کرد. حتی موضع سرسختانه او در زمان بحران مهاجران با این جمله آرامکننده بیان شد: ما از عهده آن برمیآییم.
جان آرداگ نویسنده انگلیسی کتاب «آلمان و آلمانیها» که آلمان زمان هلموت کهل در اواسط دهه 1990 را توصیف میکند داستان دوست آلمانیاش را بازگو میکند که وسوسه شد یک جفت گوشواره بسیار زیبا را در شهر لیون بخرد اما از تصمیم خود منصرف شد چون میدانست هیچگاه نمیتواند آنها را در آلمان به گوش بیاویزد چراکه مردم واقعاً شوکه میشدند. اما آلمانی که آقای هرفرید در کتاب «آلمانیهای جدید» توصیف میکند بازتر، غیررسمیتر و متنوعتر و در عین حال پراکندهتر و مضطربتر است. این کشور به اقتصاد پرتلاطم جهانی پیوسته است و به تدریج مسوولیتهای جدیدی را در جهان بر دوش میگیرد.
توانایی سازگاری آلمان بیش از آن چیزی است که تصور میشد. در سال 1999 که هزینههای اتحاد مجدد کمر کشور را خم کرده بود نشریه اکونومیست آلمان را «مرد بیمار منطقه یورو» نامید. اما آلمان خود را اصلاح کرد و اقتصاد کشور آنقدر قوی شد که حتی منافع دیگران را به خطر میاندازد. مازاد تجاری عظیم آلمان میتواند ثبات اقتصاد جهان را بر هم زند. هرکس که به آلمان سفر کند (و یکی از قطارهای سریعالسیر را سوار شود) میتواند شاهد موفقیت و ثبات این کشور باشد. با وجود تقسیمبندیهای اجتماعی و اقتصادی اخیر، آلمان هنوز دستهبندیهای سبک فرانسوی یا آمریکایی را ندارد. نتایج مطالعهای که سال گذشته انتشار یافت نشان میدهند 80 درصد آلمانیها خود را از لحاظ سیاسی مرکزگرا میدانند هرچند کشورشان بهتازگی صدها هزار مهاجر فقیر و عمدتاً مسلمان پذیرفته است.
اما شاید آلمان لوس شده باشد. این کشور در سالهای اخیر از قیمت پایین نفت، نرخ اندک بهره و نرخ ارز معتدل بهرهمند بود. نسل پرجمعیت گذشته اکنون به آستانه بازنشستگی رسیدهاند. رقبای جدید مانند چین هنوز در تولید کالاهای پرارزشی مانند اتومبیلهای لوکس حرفی برای گفتن ندارند. آلمان در بهترین شرایط خود بهسر میبرد.
همزمان ممکن است این کشور نتواند خود را برای آیندهای سختتر آماده کند. به عنوان نمونه میتوان به اینترنت کند و غیرقابل اطمینان آن اشاره کرد. این کشور در رتبهبندی میانگین سرعت اینترنت سال قبل در جایگاه 42 جهانی قرار گرفت.
بخشی به خاطر سرمایهگذاری ناکافی در اینترنت و بخشی به خاطر بوروکراسی شدیدی است که در سطوح فدرال، ایالتی و محلی دیده میشود. حتی زمانی که اینترنت پرسرعت در دسترس باشد آلمانیهای محافظهکار در استفاده از آن کند عمل میکنند. درست به همان صورت که در استفاده از سایر نوآوریهای فناوری از کارتهای اعتباری گرفته تا رسانههای اجتماعی کند هستند.
مثال دیگر بخش خدمات کشور است که بهشدت تحت مقررات قرار دارد. ممنوعیت تاسیس داروخانههای زنجیرهای به قوانینی قرون وسطایی برمیگردد. از سوی دیگر، زیرساختارهای کشور بهرغم وضعیت خوب کنونی در حال ویرانی هستند که دلیل آن را میتوان در دیدگاه کوتهنظرانه محدودیت مخارج پیدا کرد. روزنامههای محلی مملو از اخبار مربوط به سقف سوراخ مدارس، پلهای لرزان و جادههای پر از دستانداز است. نیروهای نظامی امکانات ندارند. مقابله با این چالشها در مرحله بعدی تاریخ آلمان پس از جنگ مستلزم پویایی است، بیشتر از آن چیزی که سیاست آرامشبخش خانم مرکل ارائه میدهد.
ایجاد هیاهو
سیاست باید نقطه آغاز کار باشد. در چهار سال گذشته و زمانیکه گروههای مخالف فقط از دو حزب کوچک تشکیل میشدند گفتوگوهای سیاسی هیچگاه شنیده نمیشدند. مایکل برونینگ با اشاره به سیاستهای حامی مهاجرت خانم مرکل و تغییر گسترده هنجارهای اجتماعی میگوید: بهتازگی هیچ صحبتی از باز کردن جامعه به میان نمیآید. امری که باید هرچه سریعتر اتفاق بیفتد. وضعیت کارزار انتخاباتی بیش از حد آرام تابستان گذشته را میتوان در یک نامه سرگشاده در نشریه دایزیت مشاهده کرد. خانم جانا هنسل نویسنده نامه به تجربه خود اشاره میکند که پسرش را برای شرکت در رقابتهای انتخاباتی به شهر کوچکی در آلمان شرقی سابق برده بود. خانم مرکل سخنرانی میکرد. گروهی از معترضان به سیاست مهاجرتی صحبتهای او را قطع کردند اما مرکل به آنها بیتوجهی کرد و رفت. خانم هنسل ناراحت شده بود. به عقیده او دو یا چند جمله میتوانست اوضاع را آرام کند. او مینویسد: «وقتی شما آنقدر قدرتمند هستید و بر روی یک صحنه بزرگ قرار گرفتهاید همه از شما انتظار دارند که چند کلمهای در پاسخ صحبت کنید.»
آن گروه معترض نماینده آلمانیهای جدید هستند: تهاجمیتر و گسستهتر. و درست همانگونه که خانم مرکل نمیبایست در آن شرایط ساکت میماند، اکنون او و جانشینان سیاسیاش باید «سرانجام به علم سیاست» بازگردند. این عبارت عنوان کتابی است که کریستین اوده شهردار سابق مونیخ سال گذشته به رشته تحریر درآورد. سبک آرامشبخش خانم مرکل برای دوره پرآشوب پس از اصلاحات اوایل دهه 2000 مناسب بود اما نمیتوان از آن برای مرحله بعدی بهره جست. به نوشته آقای مونکلر هرچه تنوع فرقهای و مذهبی یک جامعه بیشتر باشد بیشتر به سیاست هدایتگرانه نیاز دارد. به عقیده او جامعه باز آینده آلمان به مذاکرات همیشگی نیاز دارد. مفهوم آلمانی بودن، تفاوت بین مدلهای اقتصادی پایدار و ناپایدار، کار سخت مورد نیاز برای رفع شکافهای اجتماعی، انتظارات جدید از آلمان در عرصه بینالمللی همه و همه نیازمند توضیح و بحث هستند.
نشانههای اولیه امیدوارکنندهاند. پیمان جدید گروه ائتلاف بر «زنده کردن بحثهای عمومی، آشکارسازی تفاوتها و تقویت دموکراسی» تاکید دارد.
احزاب ائتلافی برای متمایز کردن خود تلاش میکنند و ورود حزب AFD به مجلس آلمان سیاستمداران اصلی را وادار کرد دیدگاههای آن را بپذیرند. شراکت دادن کسانی که احساس میکنند کنار گذاشته شده بودند برای دموکراسی مفید خواهد بود.
جم اوزدمیر رهبر سابق حزب سبزها در سخنرانی ماه فوریه گفت: آنچه باعث میشود من به آلمانی بودن خود افتخار کنم تنوع کشور و فرهنگ به یادماندنی آن است.
آلمان آینده چندنژادی، حساس نسبت به گذشته و مطمئن از آینده خواهد بود. این تصویر چرخه بعدی در تاریخ آلمان است.