شناسه خبر : 22427 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

ماموریت غیرممکن؟

بررسی موانع وفاق در کشور

این روزها بسیاری از تحلیلگران مناسبات سیاسی ایران با این پرسش کلیدی مواجهند که چه زمانی قرار است تا این مرز پرگهر از فضای انتخاباتی خارج شود؟

این روزها بسیاری از تحلیلگران مناسبات سیاسی ایران با این پرسش کلیدی مواجهند که چه زمانی قرار است تا این مرز پرگهر از فضای انتخاباتی خارج شود؟ همین امروز اگر جراید منتقد دولت را مرور کنید و ندانید که حدود دو ماه پیش انتخابات ریاست‌جمهوری در این کشور برگزار شده‌ است، تصور خواهید کرد رقابتی سخت میان رئیس‌جمهوری مستقر و نامزدهای منتقد برای کسب آرا به‌پا شده است و عنقریب قرار است مردم به میدان بیایند و رای خود را به صندوق‌ها بریزند. احتمالاً شما هم بنا به مشرب فکری خود زین و یراق می‌کنید که در انتخابات شرکت کرده و به یکی از نامزدها رای دهید؛ قاعدتاً قیافه شما پس از اینکه مطلع شوید که انتخابات ریاست‌جمهوری نزدیک به دو ماه پیش برگزار شده است و طبق تقویم برای رای دادن باید چهار سال دیگر صبر کنید؛ بسیار دیدنی خواهد بود. در این زمان نخستین پرسشی که در ذهنتان نقش خواهد بست این خواهد بود که چه اتفاقی رخ داده ‌است که عزیزان منتقد این‌گونه حملات خود را به رئیس‌جمهوری منتخب تداوم بخشیده‌اند؟ یعنی خبر پایان انتخابات به این عزیزان نرسیده است یا مسوولان ارشد اردوگاه منتقدان دولت یادشان رفته که خبر پایان عملیات را به آنان مخابره کنند؟ شاید در وهله نخست به یاد فیلم کمدی چارلی چاپلین بیفتید که قهرمان فیلم از پایان جنگ مطلع نشده بود و ماه‌ها در کنار خرواری از قوطی‌های کنسروهای آذوقه جنگی، معصومانه با تفنگ از موضع خود دفاع می‌کرد. با این حال و با توجه به ورود تدریجی این کهن‌دیار به دنیای اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و... یافتن پاسخ این پرسش که چرا آرایش انتخاباتی رسانه‌های منتقد دولت، دو ماه پس از روز داوری ملت در 29 اردیبهشت هنوز تغییر نکرده است، مهم‌تر و قابل تامل‌تر می‌شود. به‌ویژه اگر دریابیم که در تجربه‌های مشابه در طول چهار دهه اخیر دست‌کم تا روزهای تنفیذ و تحلیف رئیس‌جمهوری منتخب تلاش می‌شده ‌است که تا جای ممکن اختلافات موجود زیر لبخندهای دیپلماتیک پنهان شود و حتی برخی گروه‌ها و چهره‌ها در این فضا تلاش برای مصادره منتخب به سود خود داشتند. به‌طور مثال در انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم، یکی از تئوریسین‌های اصلی رسانه‌های تندرو در سرمقاله خود که در یکی از روزنامه‌های این جناح مدعی شد، که جناح اصلاح‌طلب نخست خودرو خاکی را می‌شورد، سپس به پلاک آن نگاه می‌کند؛ حسن روحانی عضو جامعه روحانیت مبارز است و برد او در انتخابات به معنای برد اصولگرایان و شکست اصلاح‌طلبان در انتخابات است. با این حال عزیزان منتقد دولت از همان روز اعلام نتایج انتخابات اخیر ریاست‌جمهوری لاینقطع همان خط پیش از انتخابات را در تخریب رئیس‌جمهوری در پیش گرفته‌اند و لحظه‌ای نیز کوتاه نیامده‌اند؛ در مقابل رسانه‌های حامی دولت نیز کم‌وبیش وادار شده‌اند که آنان نیز شیوه تبلیغاتی پیش از روز رای‌گیری را ادامه دهند. تداوم این فضا بدون شک آسیب‌های گسترده‌ای را به بخش‌های مختلف کشور به‌ویژه ساحت اقتصاد وارد می‌کند. در این زمینه بسیاری از دلسوزان این ملک و ملت به صور گوناگون خواستار پایان دادن به این بگومگوها شده‌اند، تقاضایی که به نظر تاکنون مورد توجه قاطبه رسانه‌ها به‌ویژه رسانه‌های منتقد دولت قرار نگرفته باشد.

پیشنهاد آتش‌بس

در روزهای میانی تیرماه یکی از چهره‌های شاخص جریان منتقد دولت در متنی قابل تحسین خواهان برقراری آتش‌بس در فضای سیاسی کشور شد.

علیرضا زاکانی نماینده مجالس هفتم تا نهم با اشاره به درگیری‌های هجدهم تیرماه 1378 در دانشگاه تهران نوشت: «به نظر امروز باید هوشیار بود، از جنجال پرهیز کرد و حتی آتش‌بس یک‌طرفه داد و در درگیری‌های خودساخته جریان مفتون یا مرعوب غرب جز به همدلی و کمک برای برون‌رفت از وضع موجود و رفع مشکلات مردم نپرداخت و با نقد منصفانه -‌بدون نیش زدن‌های بیجا- و دفاع واقع‌بینانه - از هرکس هرچند منتقدان خود - در پرتو منطق و انصاف خویش با ایجاد آرامش، فرصتی به عموم مردم داد تا با بازشناسی سره از ناسره، راه اصلاح اساسی جهت‌گیری مسوولان کشور را فراهم آورند.»

این پیشنهاد از سوی یکی دو نفر از چهره‌های منتقد دولت با استقبال مواجه شد. «خبرآنلاین» در این زمینه به نقل از محمدتقی رهبر از نمایندگان اصولگرای مجالس پیشین و عضو جامعه روحانیت مبارز نوشت: «حرفی که آقای [احمد] توکلی و آقای زاکانی درباره آتش‌بس فرمودند، خوب است و خود بنده هم همین را می‌گویم که امروز روزی است که ما با حفظ موازین چارچوب انقلاب، دست به دست هم بدهیم. بدون اینکه یک ذره از مواضع انقلاب عقب‌نشینی کنیم. با توجه به همان فرمایش آقا که فرمودند آتش به اختیار، دفاع از ارزش‌ها در مقابل تهاجم همچنان محفوظ است.»

احمد توکلی نیز در توئیتر خود در واکنش به پیشنهاد علیرضا زاکانی تاکید کرد: «با این اختلافات خانه‌سوز، پیشنهاد دکتر زاکانی را باید با آب طلا نوشت که گفت حتی یک‌طرفه هم شده آتش‌بس دهیم تا اصلاحات اساسی به دست دولت انجام شود.»

برخی چهره‌های اصللاح‌طلب، میانه‌رو و اصولگرایان معتدل نیز از این پیشنهاد استقبال کردند. به‌طور مثال صادق زیباکلام استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در «اعتماد» نوشت: «باید به آقای زاکانی اولاً خوشامد بگوییم. باید به استقبال آنچه ایشان می‌گوید برویم و نباید گفته ایشان را با لحن سرد پاسخ بدهیم. دولت و طرفدارانش باید از این طرح استقبال کنند. در عین حال چند نکته وجود دارد. اول اینکه آغازکننده این حمله نه آقای روحانی، نه اصلاح‌طلبان و نه طرفداران آقای روحانی بودند. آغازکننده این آتش در حقیقت اصولگرایان تندرو بودند. آنها بودند که بعد از پیروزی شگفت‌انگیز آقای روحانی و ۲۴ میلیون رای ایشان دچار غیض و غضب شدند و به روحانی حمله کردند. آنها بودند که در حقیقت گفتند رای مردم اعتبار چندانی ندارد و آقای روحانی فکر نکند ۲۴ میلیون رای آورده خبری شده؛ گفتند: مشروعیت از جای دیگری می‌آید و در جای دیگری تصمیمات کلان باید اتخاذ شود. آقای روحانی صرفاً پاسخ داد و گفت که نمی‌شود هر موقع رای مردم با ما است بگوییم ارزش دارد و مردمسالاری دینی داریم و هر وقت رای مردم با ما نبود بگوییم مشروعیت از جای دیگری می‌آید. بالاخره یک روز باید پاسخ این بحث داده شود که مشروعیت از کجا می‌آید آیا از صندوق رای استخراج می‌شود یا از جای دیگری. اینکه هر وقت صندوق رای به نفع آقای زاکانی و همفکرانش باشد رای مردم اعتبار پیدا کند و هر وقت که رای مردم در جهت امیال و خواسته‌های آقای زاکانی و همفکرانش نباشد بروند سراغ اینکه جایگاه رئیس‌جمهور را تقلیل دهند و شروع کنند به ارعاب و تهدید و تلاش برای بی‌اعتبار کردن آرای وی. شاید برخی از اصولگرایان که به هر حال تعقل و بینش معتدل‌تری دارند مثل آقای دکتر توکلی و تا حدودی خود آقای زاکانی به فکر افتاده‌اند. البته من ایشان را در تقسیم‌بندی تندرو می‌دانم اما مایه استقبال است که طرح آتش‌بس یک‌طرفه می‌دهند. اما آقای زاکانی، توکلی و دیگران متوجه می‌شوند که این بلایی که به سر روحانی می‌آوریم کار جالبی نیست. با این کار چه پیامی به جوانان، دانشجویان، دهه شصتی‌ها و دهه هفتادی‌ها می‌دهیم؟ در مورد جایگاه رای مردم با این تخطئه کردن‌ها چه پیامی مخابره می‌کنیم؟ تنها گناه روحانی این است که ۲۴ میلیون رای آورده است. فردا می‌خواهیم به جوانانمان چه بگوییم؟ اگر نظام ما مبتنی بر مردمسالاری نیست پس مبتنی بر چیست؟ بنابراین شاید برخی اصولگرایان متوجه لطمه بزرگی که دارند به نظام می‌زنند شده باشند.»

در مقابل اما این طرح از همان زمان اعلام مخالفت‌هایی را هم در پی داشت. سید‌رضا اکرمی عضو جامعه روحانیت مبارز و از حامیان اصولگرای حسن روحانی در گفت‌وگو با «خبرآنلاین» تصریح کرد: «من خدمت ایشان عرض می‌کنم که آقای زاکانی! همین نامه اولیه شما که اعلام آتش‌بس بود با اتهام شروع شده است. شما گفته‌اید که طرف مقابل، شما مرعوب و مفتون غرب هستید! خود این نقض غرض است. شما بگویید در جامعه مشکل وجود دارد. عوض اینکه ما مدام به یکدیگر بپریم و مچ همدیگر را بگیریم بیایید اول روبه‌روی هم بنشینیم و مشکلات را مطرح کنیم و با کمک همدیگر آنها را حل‌وفصل کنیم. آن‌وقت نظراتتان را درباره کرسنت یا قرارداد توتال مطرح کنید.»

برخی از چهره‌های سیاسی هم بدون توجه به فضای سیاسی کشور از به کار بردن واژه آتش‌بس از سوی زاکانی انتقاد کردند. منصور حقیقت‌پور مشاور علی لاریجانی رئیس مجلس از جمله این چهره‌ها بود، او با انتقاد از پیشنهاد زاکانی تاکید کرد: «مگر در کشور جنگ است که بخواهد آتش‌بس بشود. آتش را چه کسی در کشور به راه انداخته که الان بخواهد بس شود؟ مگر در کشور سنگربندی کرده بودیم که حالا آتش‌بس شود؟ این مساله با هر هدفی که بیان شده بود اصلاً ادبیات پسندیده‌ای نداشت.»

علی صوفی دبیرکل حزب پیشرو اصلاحات نیز با نوعی نیت‌خوانی درباره اظهارات زاکانی تاکید کرد: «...‌اگر توصیه نمی‌کرد خیلی مفهوم بدی داشت. البته تا وقتی که اصل خبر را ندیده بودم احساس کردم آقای زاکانی دارد مسوولیت همه چیز را می‌پذیرد و عنوان می‌کند آتش‌بس یک‌طرفه انجام شود ولی بعد که اصل خبر را دیدم واقع قضیه آن است که آقای زاکانی می‌گوید شرایط اقتضا می‌کند وحدت داشته باشیم بنابراین بهتر است آتش‌بس بدهیم ولو آتش‌بس یک‌طرفه. البته لفظ آتش‌بس تند است. وقتی از تعبیر آتش‌بس استفاده شد یعنی کار از قهر گذشته و جنگ وجود دارد. به عبارت دیگر وقایعی که امروز در جامعه می‌بینیم جنگ است، پس برای رسیدن به وحدت، ترک مخاصمه و آتش‌بس یک‌طرفه ضرورت دارد... در واقع آقای زاکانی در آن پیام ضمن بیان توصیه‌هایش، داشت اصولگرایان را نمایندگی و لیدری می‌کرد؛ به این صورت که گویی او از طرف اصولگرایان این اختیار را دارد که این تصمیم را بگیرد.»

حسین کمالی دبیر کل حزب اسلامی کار هم در گفت‌وگو با «خبرآنلاین» با بیان اینکه پیشنهاد «آتش‌بس یک‌طرفه» بیانگر یک فضای متشنج و تند غیردموکراتیک درون جامعه است، گفت: بر همین اساس استفاده از چنین تعابیری برای توصیف وضعیت درونی جامعه ایران را شایسته نمی‌دانم.

سرنوشت آتش‌بس

پیشنهاد جناب زاکانی که بسیاری از ناظران امور را به شگفتی واداشته بود بیش از 48 ساعت دوام نیاورد و این چهره منتقد دولت در اولین رویداد پیش آمده پیشنهادش را زیر پا گذاشت و با همه توان بار دیگر وارد دعوا شد. او در آستانه امضای قرارداد نفتی ایران با توتال در یادداشتی اعلام کرد: «اینجا موضوعی اصلی است نه فرعی، وقت آتش به اختیار، فریاد کشیدن و اقدام مناسب است و آتش‌بس، هرچند یک‌طرفه جایز نیست؛ پس بسم‌الله!» این موضع‌گیری متناقض و بازگشت از پیشنهاد پیشین می‌تواند تحلیل‌های زیادی را به همراه بیاورد.

«خبرآنلاین» در تحلیل این موضع‌گیری‌های متناقض نوشت: «طرح آتش‌بسی زاکانی و بعد، پس گرفتن آن از سوی خودش مبین آن است که اصولگرایان حالا از منتقدان جدی این طرح هستند. به نظر می‌رسد اردوگاه راست‌ها گویی بعد از انتخابات 29 اردیبهشت گذشته از تمام ناکامی‌هایشان در حال ضربه خوردن از خودی‌هاست؛ هرچند از همان زمانِ مطرح شدن موضوع آتش‌بس عده‌ای این موضوع را عقب‌نشینی اصولگرایان برای پوشاندن خطاهای گذشته خود دانستند اما به نظر می‌رسد آنها بیشتر از هر زمان دیگری نیازمند یک کاسه شدن اظهاراتشان هستند؛ اظهاراتی که بتواند لااقل کمی از بار ناکامی‌های اخیرشان بکاهد نه آنکه دستاویزی برای انتقادهای درونی و بیرونی به این اردوگاه باشد. آن هم در روزهایی که تندروهای این طیف در حال سوءاستفاده از لفظ آتش به اختیار هستند؛ استفاده‌ای که مورد سرزنش رهبری هم قرار گرفته است و به نظر می‌رسد چرخش دیدگاه کسانی همچون علیرضا زاکانی در این زمینه بیشتر استفاده از لفظ آتش‌بس برای ایجاد یک آتش به اختیاری ساختگی باشد.» به‌صورت کلی ‌می‌توان این‌گونه برداشت کرد که برخی از چهره‌های منتقد دولت که خود را از رهبران اصلی این طیف می‌دانستند، در این ماجرا دریافتند که در میان اردوگاه خود نیز وزن چندانی ندارند و به‌تدریج در حال خروج از نیروهای ستادی و ورود به نیروهای صف هستند.

موانع دستیابی به وفاق

 فارغ از این تجربه ناکام، باید تاکید کرد ایران امروز بیش از هر زمانی به وفاق و آرامش نیازمند است. با این توضیح این پرسش قابل طرح است که چرا در بسیاری از بزنگاه‌ها امکان رسیدن به وفاق سیاسی برای تامین منافع ملت در میان بازیگران عرصه سیاست در ایران کم شده ‌است؟ برای پاسخ به این پرسش باید نگاهی به نوع تعاملات جریان‌های سیاسی با یکدیگر به‌ویژه در برهه رقابت‌های انتخاباتی داشته باشیم. در این مرز پرگهر نیز مانند سایر ممالک دموکراتیک دنیا رقابت‌های انتخاباتی با افشاگری‌ها و بداخلاقی‌های زیادی همراه است، با این حال اگر به افشاگری‌ها و بداخلاقی‌ها در آن دموکراسی‌ها -‌به‌طور مثال در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات‌متحده- بنگریم، درخواهیم یافت که میزان بداخلاقی‌ها و افشاگری‌ها در آن رقابت‌ها بسیار بزرگ‌تر و رسواکننده‌تر از منازعات انتخاباتی در ایران است، با این حال به نظر می‌رسد که همه جریان‌های سیاسی آمادگی ذهنی برای پیروزی رقیب را دارا هستند. متاسفانه در ایران برخی از کمپین‌های انتخاباتی عملاً انتخابات را به جنگ بزرگ حق و باطل تقسیم می‌کنند. این شگرد سبب می‌شود که امکان هر نوع مفاهمه بین طرفین منتفی شود و برخی رای‌دهندگان باخت جریان خود را شکست حق ارزیابی کنند، اگر این باور در ذهن فعالان سیاسی رسوب کند، با توجه به اینکه هیچ‌گاه امکان مفاهمه بین حق و باطل فراهم نخواهد شد، نباید انتظار داشته باشیم که در فضای سیاست داخلی روزی را بتوان با آرامش گذراند. از دیگر موانع وفاق میان اردوگاه‌های سیاسی کشور، ضعف احزاب است. وقتی که احزاب توان رهبری بدنه کمپین انتخاباتی خود را نداشته باشند هر رسانه تکرو یا چهره ماجراجویی می‌تواند با چند اقدام ایذایی فضای سیاسی کشور را ملتهب کند و در نتیجه دلسوزان کشور همواره باید نگران تهدیدها و آسیب‌های این چهره‌ها باشند. وضعیت سردرگم نهادهای مدنی غیر‌دولتی که در بسیاری از کشورهای دموکراتیک نقش بسزایی در بسیج‌کنندگی شهروندان برای رسیدن به وفاق ملی و سیاسی دارند، در ایران نیز سبب شده ‌است عملاً این ابزار از حیز انتفاع ساقط شده باشد و تصمیم‌سازان کشور نتوانند از این ابزار استفاده چندانی داشته باشند. در اینجا باید به این نکته نیز تاکید کرد که حتی اگر بنا بر واقعیت‌های موجود، منتقد تئوری توطئه باشیم، نمی‌توانیم از یک نکته چشم بپوشیم که بسیاری از بازیگران داخلی و خارجی علاقه‌ای به ایجاد آرامش در فضای سیاسی کشور ندارند. درباره عوامل خارجی بسیار شنیده‌ایم و در این مجال جایی برای تکرار آنها وجود ندارد، اما در بخش عوامل داخلی نباید از نقش التهاب‌آفرین بسیاری از کاسبان تحریم، متخلفان اقتصادی، مدیران ناکارآمد و... به‌سادگی گذر کرد. امروز ممکن است به سبب بسیاری از مصلحت‌سنجی‌های بجا یا نابجا و از واهمه ایجاد مستمسک جدید برای دعواهای جناحی رسیدگی به بسیاری از پرونده‌های تخلفات اقتصادی به آرامی یا در سکوت خبری انجام شود، روندی که ممکن است موجب شود بسیاری از وجوه این تخلفات مغفول بماند، وجوهی که در صورت رسیدگی آشکار و علنی به آنها احتمال مغفول ماندن آنها بسیار کاهش می‌یابد. در کنار این موضوع باید تاکید کرد که نخستین سوغات فضای آرام سیاسی در کشور به دست فعالان اقتصادی می‌رسد. به تجربه ثابت شده است که سرمایه موجودی بسیار ترسو و مشتاق حضور در مناطق آرام و بی‌تنش است، در صورت ورود سرمایه‌های خارجی نخستین مغبون‌ها، کاسبان تحریم خواهند بود، منطقی است که این عزیزان با سوءاستفاده از هر ابزار ممکن تلاش کنند فضای سیاسی کشور متشنج شود. چهره‌هایی که این روزها اصلاً بدشان نمی‌آید که با قرینه‌سازی‌های تاریخی فضایی متشنج در کشور ایجاد کنند. با توجه به وضعیت موجود کشور به نظر می‌رسد که همه دلسوزان این کهن‌دیار باید تلاش کنند که ایران از دوران ملتهب انتخابات خارج شده و برای تامین امنیت و منافع ملی کشور فضایی آرام و پرنشاط بر کشور حاکم شود. یکی از راه‌ها در این زمینه برگزاری نشست‌های مشترک میان چهره‌های محبوب و تاثیرگذار دو طیف اصلی سیاست در کشور است. نشست‌هایی که نوعی آرامش و اطمینان قلبی را در ذهن شهروندان به ارمغان بیاورد و آنان را نسبت به اداره امور کشور بر اساس رای اکثریت آنان بیش از گذشته مطمئن کند. هرچند که در وهله اول دیدار چهره‌های محبوب و موثر دو جریان در نشست‌های صمیمانه با دستور کار مشخص در حکم «ماموریت غیرممکن» به نظر می‌رسد، اما باید تاکید کرد که در صورت شکستن این تابو به سبب برخوردهای چهره ‌به ‌چهره این بزرگان به احتمال زیاد شاهد تزریق نوعی آرامش و نشاط در فضای سیاسی کشور خواهیم بود، آرامش و نشاطی که می‌تواند مقدمه‌ای برای رسیدن به وفاق سیاسی در کشور باشد. 

 

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها